به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاين،«هاليوود» هميشه عاشق بوکس بوده، هرچند که اين بار قدرت اين عشق آن قدر نبود که اسکار بهترين فيلم را بجاي «سخنراني پادشاه» به «مبارز» اهدا کند. البته دست اين فيلم چندان هم خالي نماند و «کريستين بيل» بازيگر ولزي که پيش تر در نقش «بتمن» نيز ظاهر شده بود، توانست اسکار بهترين بازيگر نقش مکمل را از بازيگر کهنه کاري مانند «جفري راش» بربايد. بيل در مبارز نقش «ديکي اکلاند» را بازي مي کند. او برادر ناتني بزرگتر «ميکي وارد» (مارک والبرگ) است که مربي بوکس او نيز هست. در فيلم نيز او خيلي زود فراموش مي شود، حقيقت تلخي که در دنياي واقعي با خشونت بيشتري جريان دارد. شايد بتوان گفت اين بار داستاني که در جهان واقعي رخ مي دهد به مراتب «دراماتيک تر» از چيزي است که روي «پرده نقره اي» جريان دارد.
بلند شو آقاي تايسون
پسر بچه «بروکليني» در 20 سالگي قهرمان سنگين وزن جهان شد و بعد هم: فلاش بي وقفه عکاس ها، پول، شهرت و تمام چيزهايي که او در خواب هم نمي ديد. «مايک آهنين» حالا 44 ساله است و 6 سال از آخرين مبارزه اش مي گذرد. او در اين مدت سريالي بي وقفه از «ديوانگي ها» را به نمايش گذاشت. تايسون سرانجام چيزي را که همواره مشتاقش بود، فهميد: قبول آنچه هست، فارق از استعداد خدادادي اش. او دوباره به زندگي برگشته است، ولي به قيمت روحي «ريش ريش» شده.
«بدترين مرد جهان» اکنون در حومه «لاس وگاس» است و از «کفتر بازي» لذت مي برد. در خانه اي که روزگاري متعلق به «جالن رز» ستاره پيشين NBA بود. خانه و زندگي اش مجلل است، ولي نه بيش از حد. «تايسون»، اين روزها از «ناپلئون» و «اسکندر» حرف مي زند و به نظر مي رسد همان قدر که «شکمش» بزرگ تر شده، عقلش هم رشد کرده است.
بوکس محبوب تر از فوتبال
نام بردن فيلم هاي خوب در مورد فوتبال چندان کار آساني نيست و به نظر نمي رسد تعداد اين آثار بيشتر از تعداد انگشتان يک دست باشد. جدا از فيلم « مثل بکام سانتر کن» و مستند «داگلاس گوردون» در مورد زين الدين زيدان يا شايد هم فيلم «فرار به سوي پيروزي»، نام ديگري به ذهن نمي رسد. فوتبال ورزشي پر از صحنه هاي بديع، هيجان، رقابت و فشارهاي رواني چه در بيرون و چه در داخل زمين است. اين ورزش مي تواند يک سوژه جذاب براي فيلمسازان باشد اما هنوز ويژگي هايي که باعث هيجان آور بودن اين ورزش شده به تصوير کشيده نشده است. در دنيال سينما برخلاف جهان ورزش، فوتبال به هيچ عنوان نمي تواند جلوي بوکس عرض اندام کند.
فهرست پربار بوکس
هر چقدر تعداد فيلم هاي خوب فوتبالي ناچيز است، فهرست فيلمهاي خاطره انگيز در مورد بوکس پر و پيمان به نظر مي رسد. نمي دانيد از کجا شروع کنيد. شايد اولين آن فيلم «يک قهرمان» (1931) باشد، که در مورد يک قهرمان تحليل رفته و پسرش است. يا شايد به ياد اولين بازيهاي «کِرک داگلاس» در فيلمهاي «قهرمان» (1949) يا «همفري بوگارت» در نقش يک نويسنده پر رمز و رامز در مورد بوکس در فيلم « آن ها سخت تر سقوط مي کنند» (1956) بيفتيد. انتخابهاي فراوان ديگري هم هست؛ مي توانيد يکي از شش مجموعه «راکي» را انتخاب کنيد هرچند که فقط اولين آن ها ارزش تماشا داشت. فيلمي که با پشت سر گذاشتن «راننده تاکسي»، شاهکار «مارتين اسکورسيزي» اسکار بهترين فيلم را گرفت و يا فيلم « عزيز ميليون دلاري» کلينت ايستوود در سال 2004. اين فيلم گرچه در مورد يک بوکسور زن بود، ولي اسکار بهترين بازيگر نقش اول زن را در دستان «هيلاري سوانک» نشاند.
داستان واقعي
فيلم هاي زيادي در اين فهرست هست که زندگي واقعي يک بوکسور را به عنوان قهرمان فيلم به تصوير مي کشد، مثل فيلم «علي» با بازي «ويل اسميت» در سال 2001، فيلمي که البته زير سايه مستندي با نام «وقتي پادشاه بوديم» در مورد محمد علي (کلي) قرار گرفت. اين فيلم لحظاتي درخشان از مسابقه «اسطوره اي» و «کلاسيک» علي با «جرج فورمن» را به تصوير مي کشد؛ مبازره اي که به اعتقاد خيلي ها بهترين مسابقه تاريخ بوکس است. سپس نوبت به شاهکار ديگر اسکورسيزي، «گاو خشمگين» (1980) مي رسد. در اين فيلم داستان تلخ زندگي «جيک لا موتا» قهرمان سنگين وزن بوکس به تصوير کشيده مي شود و کارگردان، آن را تبديل به داستاني «نمادين» در مورد خشم، وحشيگري و بي اخلاقي انساني مي کند. صحنه اي که در آن «روبرت دنيرو» با ضربات مشت به ديوار سلول خود مي زند، تبديل به يکي از بديع ترين صحنه هاي سينمايي در مورد خشم و نااميدي شده است.
جنگل وحشي
اين فيلم ها بيش از هرچيز به واکاوي لايه هاي مختلف بوکس مي پردازند. شايد بيش از هر سوژه ديگري اين ورزش نماد مبارزه مردي است که با خودش مي جنگد تا خشمش را در مسيري کنترل شده هدايت کند و بتواند قدرت واقعي خود را در رينگ به نمايش بگذارد. سوي ديگر داستان «خدايان رينگ»، هيولاهايي را به تصوير مي کشد، که گويا با خارج شدن از رينگ، «چنگ و دندانشان» کشيده مي شود و «گلادياتورهاي قدرتمند» تبديل به «انسان هاي ضعيف» و حتي «قابل ترحم» مي شوند.
در انتهاي فيلم مبارز،صحنه اي است که مي توانيد زندگي واقعي قهرمانان فيلم را در يک لحظه ببينيد، در هم شکسته، خرد شده و نااميد، که در رستوراني نشسته اند و در حالتي «نه چندان متعادل» با دوربين حرف مي زنند. صورت بخيه خورده، هزينه اي است که هر دوي آنها براي بوکس پرداخته اند، چهره اي که از چهره واقعي بازيگران خوشسيماي اين دو نقش يعني «والبرگ» و «بيل» بسيار دور است.