در هنگام خداحافظی، اصغر همان طور که قطار حرکت می‌کرد تا آخرین واگن می‌دوید و برای من دست تکان می‌داد. حسم به من می‌گفت که مطمئن باش دیگر او را نمی‌بینی. گویی هم‌اکنون شهید شده است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: همسر شهید علی‌اصغر اصغری با اشاره به اینکه این شهید برای تمام لحظاتش برنامه‌ریزی دقیقی داشت، عنوان کرد: شهید اصغری هیچ‌گاه نمی‌گذاشت وقتش به بطالت بگذرد و رسیدگی به خانواده شهدا و حفظ قرآن را در صدر برنامه لحظات بیکاری خود داشت.

مریم اصغری، همسر شهید علی‌اصغر اصغری در گفت‌وگو با ایکنا، درباره این شهید که طی یک ماه گذشته طی عملیات تفحص، کشف و شناسایی و در روز گذشته، 31 مرداد تدفین شد، عنوان کرد: علی‌اصغر سن و سال کمی داشت و مدت زمان زیادی را پس از ازدواج با هم زندگی نکردیم.

وی با بیان این که علی‌اصغر خیلی برایم عزیز بود، افزود: وی حتی یک لحظه از عمرش را به بطالت نمی‌گذراند. یا در حال آموزش دادن قرآن بود، یا در حال جنگ. گاهی نیز به خانواده‌ خود یا من می‌رسید و رسیدگی به خانواده شهدا را نیز در برنامه خود داشت.

سیره زندگی شهید اصغری


اصغری با تأکید بر اینکه هیچ گاه کسالت و تنبلی را در این شهید مشاهده نکردم، گفت: وی از صبح تا شب را مشغول به فعالیت بود و شب‌ها نیز در حد نیاز و رفع خستگی می‌خوابید.

وی درباره تحصیلات حوزوی شهید اصغری عنوان کرد: وی پیش از اینکه به حوزه برود، تنها در مسجد صاحب‌الزمان(عج) به تحصیل پرداخته بود. با این حال درس طلبگی را خیلی دوست داشت و به صورت متفرقه دروس را می‌خواند و بعد از بازگشتن از جبهه به حوزه می‌رفت و با وجود خستگی بسیار مباحثه می‌کرد.

ملبس شدن شهید اصغری به دست آیت‌الله مشکینی

همسر شهید اصغری افزود: در آخرین باری که علی‌اصغر به حوزه مراجعه کرد، آیت‌الله مشکینی وی را در کنار خود نشانده بود و چند سؤال فقهی از وی پرسیده بود. اصغر نیز پاسخ گفته بود و همین باعث شد که آیت‌الله مشکینی به دست خود لباس روحانیت به تن وی بپوشاند و بر این موضوع تأکید کند که در جبهه این لباس را به تن داشته باشد تا افراد در مشکلات خود به شما مراجعه کنند.

اصغری درباره ویژگی‌های این شهید و حساسیت‌هایی که داشت گفت: اصغر نسبت به بدحجابی و بی‌حجابی بسیار حساس بود. برایش فرقی نمی‌کرد که در کجا حضور داشته باشد، در اتوبوس یا خیابان و اینکه چه فردی روبروی او باشد، وی کار خود را درباره امر به معروف انجام می‌داد.

حساسیت شهید نسبت به بدحجابی

وی به سخنان همسایه‌های مادر شهید اصغری اشاره کرد و افزود: آنان از اینکه علی‌اصغر در هنگام روبرو شدن با آنان، به آنها نگاه نمی‌کند اعتراض داشتند؛ این در حالی بود که علی‌اصغر به دلیل بدحجابی به آنان نگاه نمی‌کرد.

اصغری با بیان اینکه همسرش به حجاب زنان تأکید بسیار داشت، اظهار کرد: وی از دیدن بدحجابی در جامعه خیلی ناراحت می‌شد و این موضوع حتی بر روی جسمش نیز اثر می‌گذاشت و او را بیمار می‌کرد.

اصغر برای تمام اوقاتش برنامه‌ریزی داشت

وی از اینکه شهید اصغری برای تمام اوقاتش برنامه‌ریزی داشت اظهار تعجب کرد و گفت: علی‌اصغر به همه کارهایش می‌رسید و من ندیده بودم فردی با چنین سن کمی بتواند در این سطح عالی برنامه‌ریزی کند.

همسر شهید اصغری با اشاره به حفظ قرآن در لحظات بیکاری این شهید عنوان کرد: علی‌اصغر به دیدار با اقوام توجه داشت و هیچ کس را از قلم نمی‌انداخت و با وجود فرصت کم یک، دو هفته‌ای که به مرخصی می‌آمد، ولی هیچ کس از وی گلایه نداشت و به دیدار همه اقوام می‌رفت.

وی با اشاره به اینکه تعداد اقوام و دوستان شهید اصغری بسیار بودند، گفت: اصغر از دیدار هیچ کس باز نمی‌ماند. حتی به خانواده شهدا نیز سر می‌زد و به آنها رسیدگی می‌کرد. حضور در دعای کمیل و رسیدگی به خانواده اقوام، دوستان و شهدا از جمله برنامه‌هایی بود که وی در برنامه‌ریزی خود گنجانده بود.

همسر این شهید با اظهار اینکه شهادت وی برای من بسیار سخت بود، تأکید کرد: در عین حال از اینکه وی به این مقام دست پیدا کرد بسیار خوشحال هستم.

کیفیت بالا در عین کمیت اندک حضور شهید در منزل

وی از حضور اندک شهید اصغری در منزل یاد کرد و ادامه داد: وی مشغله بسیار داشت و اغلب اوقاتش را در جنگ و سپاه به سر می‌برد. اگر هم به مرخصی می‌آمد، زمان اندکی را در خانه و کنار من سپری می‌کرد و اغلب اوقات به فعالیت می‌پرداخت.

اصغری یادآور شد: با وجود اینکه اصغر مدت زمان اندکی را در منزل بود، ولی با شادابی، بذله‌گویی و تفریحات کوتاهی که با هم داشتیم، سعی می‌کرد که مرا شاد کند و حضورش را پررنگ جلوه دهد.

وی گفت: توجه و احترام خاصی که به من داشت باعث می‌شد که راضی شوم. اگر چه حضورش در منزل کوتاه بود، ولی برای من کافی بود. وی حتی اگر در بیرون از منزل ناراحت بود یا حتی گریه کرده بود، به منزل که می‌آمد اصلا ناراحتی خود را بروز نمی‌داد که من ناراحت نشوم؛ اگرچه در خفا متوجه می‌شدم که ناراحت است.

همسر این شهید به زندگی خانواده‌های کنونی اشاره کرد و افزود: امروزه شاید زمان حضور همسران در کنار یکدیگر زیاد باشد، ولی گاه می‌بینیم که از هم راضی نمی‌شوند و شاید این به آن علت باشد که کیفیت را به نحو مطلوب افزایش نمی‌دهند و راه‌های راضی کردن یکدیگر را نمی‌دانند.

وی همچنین درباره فعالیت‌های قرآنی و ویژگی‌های اخلاقی این شهید عنوان کرد: از جمله ویژگی‌های اخلاقی وی این بود که فردی بسیار مذهبی بود، ولی نه از جمله افرادی که هیچ عطوفت و لطافتی در رفتارشان نیست.

در برابر گناه قد علم می‌کرد

اصغری ادامه داد: اصغری از جمله افرادی نبود که اگر در جایی گناهی می‌شود، کنار بایستد و حرفی نزند یا خجالت بکشد، با جسارت در عین احترام هر جا که گناه می‌شد قد علم می‌کرد و حرفش را می‌زد.

وی به عملکرد شهید اصغری در امر به معروف اشاره کرد و گفت: برای اصغر فرقی نمی‌کرد که فرد سن بالایی داشته باشد یا پایین، با احترام به وی تذکر می‌داد و وظیفه شرعی خود را به انجام می‌رساند. اگر درباره کسی غیبت می‌شد تذکر می‌داد که آبروی کسی را نبرید.

توصیه شهید به نماز اول وقت و رفع مشکلات

اصغری عنوان کرد: همسرم به نماز اول وقت بسیار مقید بود. صحبتی را که آیت‌الله علی قاضی سال‌ها پیش مطرح کرده بودند، وی مکرر بیان می‌کرد که اگر نماز اول وقت بخوانید، هیچ گاه گرهی در کارتان ایجاد نخواهد شد.

وی با اشاره به توصیه شهید اصغری مبنی بر اینکه نماز را اول وقت بخوانید، مشکل شما حل می‌شود، افزود: وی احترام خاصی برای والدینش قائل بود. هرگاه والدینش وارد اتاق می‌شدند، به احترام آنها از جای بر می‌خاست و این رفتار حتی اگر آنان 10 بار هم از اتاق بیرون می‌رفتند و داخل می‌شدند، از سوی علی‌اصغر تکرار می‌شد.

احترام به والدین در سرلوحه اعمالش بود

همسر شهید گفت: شهید اصغری همیشه دست‌بوس پدر و مادرش بود و اگر اختلاف نظری با آنان پیدا می‌کرد، هیچ گاه به طور مستقیم در چشمان آنها نگاه نمی‌کرد و بی‌احترامی نکرد. همیشه سرش پایین بود و به زبان بی‌زبانی به آنان می‌گفت که فرمانبردار است.

وی به سرزندگی و شادابی این شهید اشاره کرد و افزود: وی از جمله افراد شاداب و سرزنده بود که تفریح را نیز از نظر دور نمی‌داشت و این طور نبود که فقط به دنبال کار باشد. وی نیز همانند همه افراد دیگر جامعه به تفریح با خانواده اعتقاد داشت.

آخرین دیدار

اصغری با اشاره به اینکه در زمان ازدواج سن کمی داشته و برایش سخت بود که عهده‌دار مسئولیت یک خانواده شود، گفت: پس از ازدواج وابستگی شدیدی به اصغر پیدا کردم و از این رو شهادت وی برایم بسیار سخت بود.

وی با اشاره به اینکه علی‌اصغر پس از ملبس شدن به لباس روحانیت به جبهه رفت و دیگر بازنگشت، اظهار کرد: در آخرین باری که وی به مرخصی آمده بود، من و اصغر می‌دانستیم که بار آخر است که همدیگر را می‌بینیم.

همسر شهید اصغری در توضیح بیشتر گفت: وقتی خانواده من و اصغر خبر شهادت وی را شنیدند شوکه شدند، ولی من شوکه نشدم، چون می‌دانستم که دیگر او را نمی‌بینم و آخرین باری که همدیگر را دیدیم، آخرین خداحافظی ما بوده است.

وی با اشاره به اینکه در دوران بارداری پسرش در بیمارستان بستری بود، درباره این آخرین دیدار یادآور شد: با وجود حال نامناسبی که داشتم، برای بدرقه اصغر به قم رفتم. گویی به من الهام شده بود که آخرین بار است که وی را می‌بینم.

همسر شهید عنوان کرد: ظاهر امر نشان می‌داد که اصغر می‌دانست که شهید می‌شود، ولی با توجه به بدحالی من سخنی به زبان نمی‌آورد که من ناراحت نشوم. با این حال شفاهی به من وصیت می‌کرد و می‌گفت نباید از همسران شهدا که پس از شهادت همسرشان ازدواج نمی‌کنند باشی. باید به زندگی خود ادامه دهی.

وی افزود: وی به صورت شفاهی طی آخرین دیدار خواسته‌هایی را که داشت از من می‌گفت و من فقط نظاره‌گر بودم. به هر دو ما الهام شده بود که دیگر بار آخری است که همدیگر را می‌بینیم.
اصغری با اشاره به اینکه در آخرین دور اعزام اصغر به منطقه عملیاتی، وی در بیمارستان بستری بوده است، اظهار کرد: با وجود اینکه بدحال بودم، ولی طاقت نیاوردم و برای بدرقه وی به قم رفتم.
وی توضیح داد: تاکسی گرفتیم و با برادرم به قم رفتیم. در منزل برادرش ساکن شدم و اصغر طی سه بار که حرکت قطار به تعویق می‌افتاد به منزل بازگشت. آنجا بود که حسم نسبت به ندیدن دوباره وی تقویت شد و بار آخری که به ایستگاه راه‌آهن می‌رفت، با اصرار با وی همراه شدم.

همسر شهید اصغری اظهار کرد: اصغر از اینکه با وی به ایستگاه راه‌آهن بروم ناراضی بود، ولی در نهایت قبول کرد. هر دو بی‌تاب بودیم و با توجه به اینکه یک بار پیش از آن به اندیشمک رفته بودم، پیشنهاد کرد که با وی به اندیمشک بروم، ولی من بدحالی‌ام را مطرح کردم. سپس من راضی شدم، ولی او نپذیرفت تا اینکه قرار بر این شد که من نزد خانواده‌ام برگردم.

وی گفت: در هنگام خداحافظی، اصغر همان طور که قطار حرکت می‌کرد تا آخرین واگن می‌دوید و برای من دست تکان می‌داد. حسم به من می‌گفت که مطمئن باش دیگر او را نمی‌بینی. گویی هم‌اکنون شهید شده است.

اصغری ادامه داد: نمی‌توانستم جای خالی اصغر را تحمل کنم. در هنگام بازگشت به تهران دو صندلی برای من کرایه کردیم و یکی را برای اصغر خالی نگاه داشتم. دوست نداشتم کسی جای او بنشیند. برادرم در صندلی دیگری نشست.

وی عنوان کرد: پس از خداحافظی، بودن در کنار اصغر برایم تمام شده بود و این خیلی سخت بود. در منزل نیز عکس‌های اصغر را در کنار رختخوابم چیده بودم و دیگران می‌دانستند که نباید به آنها دست بزنند. اصلاً استراحت نداشتم و خواب و بیداری خودم را نمی‌فهمیدم. خیلی به من سخت گذشت تا اینکه خبر شهادتش را آوردند.

*منبع: ایکنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس