کد خبر 36087
تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۹

بررسي جامع سطوح بنيادين و کاربردي شبهه نماز فارسي

به گزارش وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ "باز باران" در جديدترين مطلب خود نوشت:

شبهه: هدف از نماز، ارتباط با خدا است و بر اساس روايات، آن بخشي از نماز که فاقد حضور قلب باشد، بر سر نمازگزار زده مي شود و مورد پذيرش قرار نمي گيرد؛ از سويي، هر کسي با زبان و ادبيات خودش، بيشتر امکان ارتباط گيري با خدا دارد. و به همين دليل است که خداوند، هر پيامبري را بر اساس زبان قوم خودش فرو فرستاده است: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»؛ بنابراين بهتر است براي تحقق هدف نماز که همان ارتباط با خداوند است، مردم، نماز را با زبان و ادبيات قوم خودشان به جا آورند؛ تا براي تحقق شکل نماز، از محتواي آن باز نمانيم. 

 

پاسخ شبهه در دو سطح بنيادين و کاربردي.

بررسي سطح بنيادين شبهه؛ الف. انواع گزاره ها؛ ب. گوهر و صدف يا جسم و جان؟
الف. بررسي نسبت انواع گزاره ها با ذهن: نسبت گزاره هاي معنادار، با ذهن1 انسان عادي بر دو گونه است؛ نخست، گزاره هاي ذهن گزير؛ و دوم، گزاره هاي ذهن ناگزير.
گزاره هاي ذهن گزير؛ گزاره هايي هستند که ذهن، توان ارزيابي تمام عوامل موثر در نتيجه گزاره، و چاره جويي براي آن را دارد. اين گزاره ها خود به دو دسته ذهن‌پذير و ذهن‌ستيز تقسيم مي شوند. گزاره هاي ذهن ناگزير، گزاره هايي هستند که ذهن بشر عادي، توان ارزيابي تمام مولفه هاي موثر در نتيجه، و چاره جويي براي آن را ندارد. هر يک از اين دو گونه گزاره نيز، خود بر دو قسم هستند. ابتدا انواع گزاره هاي ذهن گزير؛ يعني گزاره هاي ذهن پذير و گزاره هاي ذهن ستيز:

1. گزاره هاي ذهن‌پذير: ذهن در مواجهه با اين گونه از گزاره ها، ابتدا آن را ارزيابي مي کند، سپس به دليل فهم درست بودن گزاره، آن را مي پذيرد؛ مانند (20=10x 2).
2. گزاره ذهن‌ستيز: ذهن در مواجهه با اين گونه از گزاره ها، ابتدا تمام مولفه هاي موثر در نتيجه آن را ارزيابي مي کند، سپس به دليل درک نادرست بودن گزاره، آن را رد مي کند؛ مانند (20=10x4). با مانند گزاره سه خدايي دينواره مسيحيت در عين يک ادعاي يک خدايي ؛ يعني خداي اين دينواره هم حقيقتا يکي است و هم حقيقتا سه تا است!

گفتيم که گزاره هاي ذهن ناگزير، گزاره هايي هستند که ذهن بشر عادي، توان ارزيابي تمام مولفه هاي موثر در نتيجه، و چاره جويي براي آن را ندارد. اين گونه از گزاره ها نيز، خود به دو دسته ذهن‌گزين و ذهن‌گزير تقسيم مي شوند:
1. گزاره هاي ذهن گزين: ذهن عادي بشر در مواجهه با اين گزاره ها، توان شناسايي يا محاسبه تمام عوامل موثر در نتيجه را ندارد و بنابراين، نمي تواند درباره آن داوري نهايي بکند. زيرا مولفه هايي که در نتيجه اين گزاره ها تاثير دارند به قدري زيادند و يا نحوه تاثيرگذاري آنها به قدر پيچيده و در هم تنيده است که ذهن عادي بشر، امکان برشماري مولفه ها يا درک رابطه ميان آنها را ندارد؛ در اين هنگام بشر به دليل احتياج مبرم يا نسبي، از يک موجود ديگري براي رسيدن به آن بهره مي برد؛ و با شناختي که از آن موجود دارد، نياز خود را از راه گزينش سخن او به عنوان ديدگاه صحيح، برطرف مي کند؛ اين نوع از گزينه‌ها را "ذهن‌گزين" مي ناميم. اکثر قريب به اتفاق گزاره هاي شريعت و فقه، اينگونه‌اند. يک نمونه از اين گزاره هاي معماگونه، روايت مربوط به حکم ديه قطع انگشت زن است:

«ابان بن تغلب: به امام صادق (ع) عرض کردم، اگر مردي يک انگشت زني را قطع کند، ديه اش چقدر است؟ امام (ع)فرمود: ده شتر. گفتم: اگر دو انگشت او را قطع کند؟ فرمود: بيست شتر. گفتم: اگر سه انگشت او را قطع کند؟ فرمود: سي شتر. گفتم: اگر چهار انگشتش را قطع کند؟ فرمود: بيست شتر! گفتم: سبحان‌الله، سه انگشت را قطع مي‏کند، ديه‏اش سي شتر است؛ اما اگر چهار انگشت را قطع کند، ديه‏اش بيست شتر؟! ما وقتي اين سخن را در عراق مي‏شنيديم، از گوينده‏اش بيزاري جسته، آن را به شيطان نسبت مي‏داديم. حضرت فرمود: آرام! اي ابان! اين حکم رسول خدا (ص) است که ديه زن و مرد تا هنگامي که ميزان ديه به ثلث ديه مرد برسد، يکي است و اگر به حد يک سوم رسيد نصف مي‏گردد. اي ابان، تو خواستي با قياس سخن بگويي، اما اگر حکم خدا قياس شود، دين از بين مي‏رود2.»

2. گزاره هاي ذهن‌گريز: هنگامي که ذهن قصد ارزيابي آنها را دارد، متوجه مي شود که اين گزاره ها به گونه اي هستند که ذاتا امکان ارزيابي يا داوري درباره آنها وجود ندارد؛ مانند گزاره (؟ = 3+ ... + 2) يا مثل توانايي قادر مطلق بر آفرينش سنگي که خودش از بلند کردن آن عاجز باشد. اين گزاره ها به دليل اينکه ذاتا امکان تحقق ندارند، حتي براي ذهن مطلق و موجود کامل هم بي جواب است.

رمزگشايي از يک معماي پيچيده تاريخ فقه اسلام؛ اين حکم در نگاه اول، ذهن‌ستيز به چشم مي‌آيد، اما وقتي به سيستم کيفري اسلام نگاه شود، معلوم مي شود که اين گونه نيست. زيرا بخشي از نظام کيفري اسلام در دنياست و بخش حياتي و مهمي از آن، کيفر اخروي است؛ يعني به دلايل خاص دنيوي، ديه زن تا وقتي با ديه مرد مساوي است که به يک سوم ديه مرد نرسيده باشد، اما هنگامي که ديه زن به ميزان يک‌سوم ديه مرد برسد، نصف مي شود. بنابر اين عبارت حسابي آن چنين مي‌شود:

ديه يک انگشت زن: (10= 10 x 1)؛ ديه دو دو انگشت: (20= 10 x 2)؛ سه انگشت: (30= 10 x 3)؛ ديه چهار انگشت زن: (20 شتر در آخرت) + (20= 10 x 4) واضح است که خدايي که مثقال ذره‌اي خوبي و بدي را محاسبه مي‌کند، ما به التفاوت ديه چهار انگشت زن را به دليل مضيقه‌هاي نظام مالي دنيايي، به آخرت موکول مي کند. و چنين عبارتي هرگز ذهن‌ستيز نيست.

عدل بهتر است يا جود؟ نمونه ديگري از گزار ه هاي ذهن گزين، که با لحاظ کردن يک مولفه دور از ذهن، نتيجه جديدي دارد، همين سوالي است که از اميرالمومنين (ع) پرسيده شد. هر کسي به سادگي خواهدگفت که جود و بخشش بهتر از عدل است، چون جود يعني اينکه کسي حق خودش را هم به شما بدهد. اميرالمومنين (ع) مي فرمايد3 عدل بهتر است! زيرا اگر عدالت جاري شود و هر کسي به حق خود برسد، ديگر عضو نيازمندي در جامعه نخواهد بود تا شرمنده دريافت کردن جود ديگري باشد. علت اين جواب امام علي (ع) اين است که ايشان، از منظر فردگرايي خام، به مساله نگاه نکردند، بلکه نگاه اجتماعي و حکومتي هم به مساله دارند. بنابراين وقتي يک عامل جديدي در محاسبه وارد مي شود، به راحيت قادر است جواب مساله را عوض کند.

کيفيت انجام نماز حقيقتي ذهن گزين است يا امري ذهن پذير؟ براي آنکه حق داوري درباره نماز و چگونگي انجام آن را داشته باشيم، بايد تمام مولفه هاي و عوامل تعيين کننده در اهداف نماز را بشناسيم، اهداف فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، روحي، جسمي، دنيوي، آخروي و ... . قطعا ما برخي از تاثيرات فردي و احتمالا اجتماعي نماز (فرادا) را مي دانيم، اما قطعا هيج کس جز عقل کل (اهل بيت عليهم السلام) تمام فاکتورهاي موثر در اهداف نماز و رابطه بين اين فاکتورها و در نهايت تعيين شکل نهايي نماز را نمي داند. بنابراين نماز يک حقيقت ذهنگزين خواهد بود، که فقط با راهنمايي شارع مقدس، امکان شناخت شکل صحيح آن وجود دارد؛ شکلي که امکان تامين تمام اهداف نماز را داشته باشد.

 

ب. تحليل شبهه صدف و گوهر بودن شکل و محتواي نماز يا جسم و جان بودن آن
شبهه اي که هگل در حوزه دين پژوهي مطرح کرد، بحث گوهر و صدف دين است. او رابطه شريعت و هدف دين را رابطه صدف و گوهر مي داند و مدعي است که شريعت، مانند صدفي است که گوهر دين را در بر گرفته است. بنابراين شريعت هيچ اصالتي ندارد. شايد موجزترين و بهترين پاسخ اين باشد که رابطه شريعت و اهداف دين، رابطه صدف و گوهر نيست؛ بلکه رابطه جسم و روح است و خود شريعت هم جزئي از حقيقت دين است، نه اينکه شريعت و حقيقت دين دو حقيقت مجزا باشد؛ مساله اين است رابطه شريعت و اهداف شريعت، رابطه جسم و روح است، يعني با نابود شدن جسم، روح توان بقا و تکامل ندارد. اگر شريعت را صدف بدانيم، ظاهر نماز يک مساله اي فاقد هرگونه ارزش تعيين کنندگي در نماز است، و مي توان گوهر نماز را در هر صدف يا گاوصندوق يا دستمال يا کيف و جيب جا داد. گوهر، گوهر است چه در زباله دان باشد و چه در صدف، هر کس به هر شکلي که بخواهد از آن نگهداري مي کند. بنابراين اين شبهه هم يکي از مسائل بنيادين در امکان تغيير شکل نماز است.

بررسي سطح کاربردي شبهه در دو حوزه پاسخ حلّي و نقضي؛
الف. پاسخ هاي حلّي
1. ما رواياتي داريم با اين مضمون که هر چه شما را به بهشت نزديک و از دوزخ دور مي کند، براي تان آورده ايم؛ بنابراين اگر نماز فارسي عامل تقرب بود، در آيات قرآن يا روايات ذکر شده بود.
2. از زمان امام علي و تا زمان امام حسن عسگري و به ويژه در زمان امام رضا عليهما السلام، مسلمانان زيادي زبان و ادبيات شان فارسي و ترکي بوده است ولي نقل معتبري در تاريخ ديده نشده است که با وجود زمينه جدي طرح اين مساله، اهل بيت عليهم السلام، اجازه قرائب نماز به فارسي يا ترکي داده باشند، چه رسد به اينکه آن را بهتر يا لازم بدانند.
3. طي ساليان طولاني حضور با طراوت اسلام در کشورهاي عجمي و به ويژه ايران، مراجع تقليد، به صحت نماز فارسي فتوا نداده ان، چه رسد به اينکه آن را بهتر از نماز عربي بدانند.
اما اين شبهه که خداوند داناي پيدا و پنهان است و همه زبانهاي بشر و حتي سکوتشان را هم مي فهمد، و اجبار سخن گفتن با محبوب، با زباني که آن را درست نمي فهميم، بزرگترين شکنجه براي انسان است و سوهاني بر صميميت و آب سردي بر عشق است، نيز پاسخ دارد:

اولا تمام ارتباط عاشقانه ما با خداي مان فقط نماز نيست، ما مي توانيم دعا بخوانيم، مي توانيم فارسي با خدا صحبت کنيم، حتي بر اساس فتواي برخي از مراجع، مي توانيم در قنون فارسي سخن بگوييم. دوم اينکه اگر خدا محبوبمان است، بايد زبان دين محبوبمان را به قدر ده پانزده جمله ياد بگيريم و معنايش را هم بدانيم، مگر تمام نماز چند جمله است؟ سوم آنکه همانطور که گفته شد، نماز فقط براي ارتباط با خدا طراحي نشده است. بلکه جهات اجتماعي و روابط بين المللي هم دارد که با نماز فارسي و ترکي و انگليسي تامين نمي شود.

ب پاسخ هاي نقضي
اشتباهي که معمولا در داوري هاي انسان رخ مي دهد اين است که عاقبت انديش نيست و فقط جلوي پاي خودش را مي بيند، اينک نگاهي به ايستگاه هاي بعدي شکل گيري نماز فارسي يا انگليسي.
1. زبان عربي به دليل دقت ها و پيچيدگي هايي که دارد، به طور کامل قابل ترجمه نيست، لذا در ترجمه اذکار نماز، با مشکلات زيادي روبرو مي شويم که پاسخ هاي استاد بزرگوار، حاج رحيم ارباب به رهپويان نماز فارسي مي تواند مساله را به خوبي حل کند؛ مثلا وقتي حاج رحيم از آنان خواست که بسم الله الرحمن الرحيم را ترجمه کنند، آنان گفتند: به نام خداوند بخشنده مهربان! ايشان مي گويد که الله اسم خاص است و ترجمه نمي شود، رحمن هم به معناي رحمت فراگير خداوند نسبت به همگان (مومن و کافر) در دنياست و رحيم هم به معناي رحمت خاص الهي نسبت به مومنين. البته بايد اضافه کرد که اسم هم در اينجا ممکن است به معناي نشانه الهي (ذوات مقدس اهل بيت) باشد و "ب" هم ممکن است به معاني مختلفي باشد. درست است که در هنگام تلفظ اين کلمات ممکن است معاني مختلف آن لحاظ نکنيم، اما اين کلمات تاثير تکويني خود را خواهند گذاشت و البته، برعکس حالت ترجمه شده آن، زمينه فهم و لحاظ آن در نماز هم از بين نمي رود. اين دشواري ها در ترجمه عبارات قرآني يا غير قرآني نماز فراوان است. پس يکي از اشکالات نماز فارسي، نارسايي ترجمه ها است.
2. اختلاف ترجمه ها: بدون شک به تعداد متخصص ترجمه عربي به فارسي و انگليسي، الفاظ نماز هم متفاوت مي شود، چون هيچ مترجمي را نمي يابيد که عين ترجمه ديگري را به طور کامل بپسندد. اين اختلافات گاه به نفي همديگر هم مي انجامد و نتيجه جه خواهد شد!
3. اگر قرار است بتوان نماز را ترجمه کرد، چرا نتوان آن را به شعر ترجمه کرد؟ طبيعي است که زبان شعر احساس برانگيزتر هم هست، در اين حالت به تعداد شاعران، نماز شعري داريم.
4. اگر قرار است گوهر نماز را ارتباط و اتصال با خدا بدانيم، چرا نتوان اين گوهر رادر سکوت جستجو کرد؟ بنابراين خوب است که نماز را به سکوت، ترجمه کرد.
5. اگر قرار است شکل نماز تعيين کنندگي و اصالت نداشته باشد، چرا نتوان آن را به تئاتر يا پانتوميم ترجمه کرد؟ مسلما صنف بازيگران بيش از هر چيز علاقه مندند که نماز را به تئاتر و فيلم بکشانند، و البته مردم و سينمادوستان هم دوست دارندکه نماز را از رهگذرتماشاي فيلم برگزار کنند.
6. اگر قرار است شکل نماز اصالت نداشته باشد و گوهر آن، ارتباط و اتصال باشد، خوب است که نماز را به زبان شعر و التبه به همراه موسيقي دلنشيني اجرا کنند، به ويژه مسلمانان طرفدار موسيقي و شعر. چه خوب است در يک طرف شهر مسجدي با اجراي نماز کنسرت پاپ برپا شود و در گوشه ديگر شهر، اجراي نماز در قالب کنشر هوي متال و در نماز جمعه، هر ذکري از نماز را گروهي به کنسرت و کرسي شعر و کازينو برپا مي کنند.
7. و اگر شکل نماز اصالت ندارد، چرا نتوان قدري از آن همه شوق و رقص روح را به تن سرايت داد و با نماز شعري و موسيقايي، به رقص درآمد؟ اصلا چرا به جاي نماز جماعت کنسرت نيايش برگزار نکنيم؟
8. اگر قرار شد بتوان اذکار نماز را ترجمه کرد، چرا نتوان ارکان و افعال نماز را هم ترجمه کرد؟ مسلما هر کس دوست دارد به شيوه خودش محبوبش را دوست بدارد، يکي با ايستادن احترام مي کند، يکي با خم شدن، يکي با دست و آغوش باز و ديگري با ... . در اينجا هم به اندازه تنوع، رسومات، افعال نماز هم متعدد و مختلف مي شود.
9. چه اشکالي دارد که انسانهاي با استعدادتر، نماز را خلاصه کنند؟ و برخي ديگر نماز را به شکل چکيده و گروهي ديگر، نماز را رمان بخوانند و جمعي آن را ميني مال و داستان کوتاه بخوانند؟
10. شايد جمعي بخواهند نماز را به اصوات ترجمه کنند؛ مثلا «آه» که اسمي از اسماي خداست، بشود عصاره نماز و برخي روش بهتر ارتباط را روش استفاده از قرص «آه» بدانند؛ نماز هم مي شود فشرده و قُرصي کرد.
11. اگر گوهر نماز ارتباط با خدا است و شکل نماز مثل صدف است و اصالت ندارد، چرا نتوان افعال نماز را هم ترجمه کرد؟ شايد کسي بخواهد کل نماز را در سجده بگذراند، شايد کسي بخواهد بخوابد و در معنويت ارتباط با خدا باشد؛ اصلا چرا نتوان شوق درون را به رقص درآمد؟
12. اگر شکل نماز را فاقد اصالت بدانيم، چرا نتوانيم مقدمات را غير اصيل بدانيم؟ پس لازم نيست وضو به شکلي که گفته شده است باشد، مي توان به جاي وضو، يک غزل شعر بخوانيم يا يک تصنيف عاشقانه گوش کنيم، تا آماده ارتباط با خدا شويم؛ و به جاي تعقيبات نماز، به شکرانه عبادت، سوت و کف بزنيم.
13. اگر بتوان شکل نماز را فاقد اصالت بدانيم و بتوانيم آن را به هم بزنيم، چرا نشود شرايط نماز و نمازگزار را تغيير داد؟ مثلا لباس نمازگزار را در خلوت تنهايي شرط ندانيم يا نماز مختلط را ترويج کنيم.

------------------------------------------------

1. دليل انتخاب کلمه ذهن به جاي خرد، اين است که خرد بهترين معادل فارسي براي واژه عقل در عربي است، بنابراين به جاي خرد، از ذهن (يا محصول آن که فکر و استدلال است) استفاده شده است که معرف دومين ساحت شخصيت انسان از مرکز به پيرامون است: عقل، فکر، قلب، حس، بدن. در انسان شناسي استراتژيک، عقل تفاوت بسيار زيادي با فکر دارد که بايد در جاي خود بررسي شود.

2. اصول کافي، ج 7، ص 300. فقهاي بزرگ شيعه و سني هم بر اين سنت نبوي، فتوا داده‌اند و تقريبا حکمي اجماعي است.

3. العدل يضع الامور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها؛ العدل سائس عام و الجود عارض خاص. نهج البلاغه، حکمت 437.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    عالی بود

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس