مشرق-
از جمله کارهای بلاتکلیف و بر زمین
مانده ورزش، یکی هم روشن کردن تکلیف رشتههای بلاتکلیف! است. رشتههایی که
سالهای سال است در این مملکت فعالیت دارند، از فدراسیون و بودجه و تشکیلات
و... برخوردارند، اما بازدهی لازم را ندارند، به قول امروزیها خروجی آنها
یا هیچ یا در حد هیچ است و از رشد و حرکت بایسته و مورد انتظار برخوردار
نیستند.
این در حالی است که بدون اغراق و تعارف جوانانی که در این گونه رشتهها فعال هستند، در مقاطع مختلف و فرصتهای مناسبی که به دست آوردهاند، با ارائه گوشههایی از استعدادها و ابراز برخی تواناییها، این پیام را دادهاند که اگر به این رشتهها توجه جدی شود یا لااقل همان طور که گفته شد تکلیف آنها روشن و مشخص شود، آنها هم میتوانند در میادین بینالمللی و قارهای و جهانی حرفهایی برای گفتن داشته باشند. برای اینکه حرف ما ملموستر و عینیتر باشد و ذهنی و فضایی نباشد، برای مثال از رشتهای به نام «تنیس» نام میبریم.
رشتهای که مثل سایر رشتههای هم سرنوشت، سالهاست در ورزش این مملکت فعالیت دارد و در مواردی، در سطح بینالمللی هم موفقیتهای نسبی داشته، چهرههایی مستعد و مطرح مثل اکبری، درفشی جوان، بهرامی، خدایی و ... را معرفی کرده و حتی در مقاطعی نگاه و توجه علاقهمندان به ورزش- و نه فقط طرفداران تنیس- را به سمت خود جلب کرده است و ... اما با این همه امروز از این رشته به عنوان رشتهای بلاتکلیف نام برده میشود! بدون تعارف تنیس و رشتههایی مثل آن در ورزش ما عملاً به حیاط خلوت عدهای خاص تبدیل شده که سالهاست عنان اختیار آن را در دست دارند و به شکل آشکار و پنهان خواستهها و برنامههای خود را که بعضاً شخصی و منفعتطلبانه است، به هر کس که به اسم مدیر و رئیس و ... وارد این عرصه میشود، القاء و تحمیل و خواستههای خود را اعمال میکنند. آنها از این رشتهها، بساط و دکانی دو نبش ساختهاند که از طریق آن به معنی واقعی به کسب و کاسبی و داد و ستد مشغولند و مشکلات شخصی و خانوادگی و... خود را از رهگذر ارتباطگیری با مسئولان حوزههای مختلف و... حل و فصل میکنند.
موضوع آنقدر برای اهالی ورزش روشن است که نیازی به توضیح نیست. این که چرا حال و روز این رشتهها چنین است و سرنوشت آنها این گونه رقم خورده، بحثی است که برای پاسخگویی به آن مجال مفصل و مقالات طولانیتر و دقیقتر نیاز دارد، اما اجمالاً میتوان گفت، رها بودن این رشتهها به حال خود و عدم نظارت مسئولان ارشد ورزش بر کار و بار و نحوه اداره و مدیریت آنها و... -که البته این خود جای سؤال دارد که چرا؟!- از یک سو و همان طور که گفته شد عدم اعمال مدیریت دلسوزانه و ورزشی و آیندهنگرانه و حاکم بودن مدیرانی که غالباً ناآشنا با وضعیت و واقعیات ریز و درشت این رشتهها و روابط رسمی و غیر رسمی، پنهان و آشکار در بدنه و ساختار آنها بوده و صرفاً با «لابی»! و سفارش این و آن فرد متنفذ سیاسی و... قدم به عرصه اداره این رشتهها گذاشته و به خاطر ناآشنایی خیلی زود تحت تأثیر جریانات پنهان و آشکار و رخنه کرده رسوب شده اما غالب بر کار و بار آن رشتهها، قرار گرفته و با ساز و خواست آنها حرکت کرده و... از سوی دیگر، مانع از رشد و پیشرفت رشتههای این چنینی شده است. خلاصه عرض کنیم از این رشتهها، امروز فقط اسمی مانده، چون ظاهراً قرار نبوده و نیست این رشتهها زنده و پرنشاط و با انگیزه به سوی آینده بهتر حرکت کنند. از این رشتهها اسمی فقط باقی مانده تا به بهانه این «اسم» عدهای بتوانند به سلطه خود در این رشتهها ادامه داده و رسم و روش کاسبی و منفعتجویی خود را تداوم بخشند.
کوتاه سخن در این مقال اینکه روشن کردن تکلیف این رشتههای بلاتکلیف یا حیاط خلوتی و ... هر چه که میخواهید اسمش را بگذارید، باید جزو اولویتهای کاری مسئولین ورزش باشد. خوشبختانه با شروع کار مدیریت جدید ورزش، روشن شدن تکلیف برخی از مسائل بلاتکلیف و بر زمین مانده ورزش مثلاً وضعیت مالکیتی دو تیم بزرگ پایتخت و... در دستور کار ایشان قرار گرفته است. به گمان ما روشن نمودن وضعیت رشتههای بلاتکلیفی مثل تنیس که به خاطر وضعیت موجود در حال انزوا و پسروی به سر میبرد و نفعی از آن، نه عاید اهالی تنیس و نه عاید اهالی ورزش میشود، بلکه عاید کسانی که سالها به آن چنبره زده و از مواهب و امکانات مادی آن برای خود نام و نان ساختهاند، میشود، یکی از مهمترین کارهایی است که مسئولین ورزشی باید جزو رئوس کاری خود قرار دهند، به ویژه اینکه زمان انتخابات برخی از این رشتهها هم نزدیک است.
باید هر چه سریعتر روشن کنیم که مثلاً ما اصلاً رشتهای مثل تنیس میخواهیم یا نمیخواهیم. اگر نمیخواهیم به قول یکی از مدیران سازمان تربیتبدنی در آغاز پیروزی انقلاب بهتر است زمینهای آن را شخم بزنیم و در آن خیار و گوجه یا سیبزمینی و پیاز بکاریم، لااقل خدمتی به کشاورزی مملکت شده باشد! و اگر تنیس را میخواهیم باید به درستی و روشنی تعریف کنیم که از آن چه میخواهیم، این رشته چه راه و هدفی را باید در پیش بگیرد و بعد بر مبنای آن ساز و کار انتخابات در پیش را سامان دهیم، امتحان پس دادهها و چهرههای فسیل شده و بدون برنامه، کنگر خوردههای لنگر انداخته و... را بیش از این میدان ندهیم بلکه شرایط را برای ورود مردان بانشاط و تازه نفس و متعهد که انگیزه خدمت و قصد اصلاح و تحول جدی در این رشتهها و رشتههای نظیر آن را دارند، فراهم آوریم... از قدیم گفتهاند و درست هم گفتهاند: آزموده را آزمودن خطاست.
* محمدسعید مدنی
از جمله کارهای بلاتکلیف و بر زمین مانده ورزش، یکی روشن کردن تکلیف رشتههای بلاتکلیف! است؛ رشتههایی که سالهای سال است در این مملکت فعالیت دارند، از فدراسیون و بودجه و تشکیلات و ... برخوردارند، اما بازدهی لازم را ندارند.