مشرق-
کاش اندکی به آرامش دل می دادند و از این همه لجاجت پاپس می کشیدند. کاش در یادشان می ماند که پای جعبه رنگی نه صدای بوق شیپورها شنیده می شود و نه حنجره تیفوسی ها زخمی می گردد تا صدایشان به گوش نرسد. آن شب در زیر سقف این فوتبال گس حرفهایی شنیدیم که بالش آرامش را تا صبح از ما جدا کرد. بداخلاقی و عصبیت فراتر از حد تصور دو مدیر گذشته قرمز و آبی و البته معاون وزیر ورزش دور یک میز، کار را به جایی رساند که بسیاری گیرنده های خود را با تونالیته سکوت همراه کردند تا حیرت سراغ کوچکترها را نگیرد. آن شب کینه و حرص و خشم پهنای صورت مردانی که آمده بودند روی میز تشریح خصوصی سازی سرخابیها را کالبدشکافی کنند پوشاند.
دفاع از گذشته و تن ندادن به کمی واقعیت در شب هیاهو نشان داد که کران تا کران باید تنهایی و نحیفی این فوتبال عاصی را بهانهای کنیم در تعزیت آنچه در تمام این سال ها به دنبالش بودیم و هرگز نرسیدیم. پسمانده های این فوتبال بیجان را می شد به خوبی در لابه لای حرفهایی که در اتمسفری لبریز از احساس روی زبان ها نشست جستجو کرد. آنجا که یکی از قهرمان ملی خواست برود بزرگ شود و بعد برگردد و دیگری از جفنگ گویی شاعر به وقت تنگ آمدن قافیه گفت. و البته گوش شکسته پرمدال که در جامه معاون سئول نشینان در گوشه رینگ به استراتژی یورش گازانبری روی آورد و دو مدیر سرد و گرم چشیده را گردن کلف خطاب کرد تا ثابت شود همچنان اخلاق گمشده ورزشی است که شایسته نگاهی زیباست و میخواهد بر چکاد رستگاری جاخوش کند.
اینکه دوباشگاه بزرگ پایتخت در راستای خصوصی سازی چه فرجامی پیدا می کنند لابد چندان مهم نیست که پیش چشم ملت بساط شلوغ کاری پهن می شود و در ساحت آشفتگی از خجالت هم درمی آیند و به گلوله آتش بدل می شوند! اگر خروجی ماموریت وزارت ورزش خصوصی کردن سرخابی ها برای رهایی از یک بار سنگین است بیگمان تا همین جا راه اشتباه طی شده است.
مگر نه اینکه اخلاق و فتوت و پایمردی کیمیای این فوتبال ترحم برانگیز است؟ پس چگونه است که از جاده منطق خارج میشویم و با پوست کردن یکدیگر خود را محق مپنداریم. این فوتبال به کجا می رود؟ چه خوش خیال هستیم که فکر می کنیم در ورای تمام اتفاقات عاقبت، توپ چرمی پیام آور آرامش و اخلاق می شود.
با این طعنهها و تهمتها و زیرسوال بردن ها چراغ کم سو پرنور نمی شود که هیچ، به چراغی خفته و خاموش بدل می گردد تا همچنان سلامت این لعبت پررمز و راز غایت آرزویمان باشد. کاش معلوم شود این دورهم نشستن ها و گعده های خاکستری منتج به رهنمون شدن فوتبال به جایگاه واقعی اش خواهد شد یا به جایی برای توجیه نامه اعمال کسانی که مردم سال هاست کارنامه شان را به قضاوت نشسته اند بدل می شود.
امید مافی
مگر نه اینکه اخلاق و فتوت و پایمردی کیمیای این فوتبال ترحم برانگیز است؟ پس چگونه است که از جاده منطق خارج میشویم و با پوست کردن یکدیگر خود را محق مپنداریم. این فوتبال به کجا می رود؟