گروه ورزشی مشرق - در ادامه گزارش های فرایند خصوصی سازی باشگاههای حاضر در فوتبال اروپا،
به بخش سوم خصوصی سازی در باشگاه های حرفه ای اسپانیا می پردازیم: (بخش اول و بخش دوم)
فوتبال در کشور ایتالیا به استناد آمار رسمی و موجود در وب سایت فدراسیون فوتبال این کشور با محوریت مردم شکل گرفته و حزب کارگر در این کشور شبیه به بسیاری از کشورهای اروپایی تا حدود بسیار زیادی به فوتبال لطف داشته است، از طرفی این یک رابطه دو طرفه بوده و فوتبال نیز همیشه بهترین سلاح برای رساندن برخی به اهدافشان محسوب شده است.
شاید بررسی باشگاه به باشگاه در کشور ایتالیا فضای این مقاله را مصداقی تر جلوه دهد اما پیش از پرداختن به این مهم ذکر این نکته نیز ضروری به نظر می رسد که کشور ایتالیا قبل و بعد از دو جنگ جهانی، فراز و فرود بسیاری را تجربه کرده و فوتبال در این کشور نیز همواره بی نصیب از این افت و خیزها نبوده است.
تیم ملی فوتبال این کشور توسط فدراسیون فوتبال ایتالیا با نام FIGC هدایت می شود. این تیم تا به حال توانسته است 4 بار در سال های 1934، 1938، 1982 و 2006 عنوان قهرمانی جام جهانی فوتبال دست یابد و بعد از تیم ملی فوتبال برزیل موفق ترین تیم دنیا به حساب میآید.
تیم ملی ایتالیا مشکلات عمده ای در برگزاری رقابتهای داخلی خود موسوم به کالچیو سری A و سری B دارد و شکلگیری باندهای مافیایی لطمه زیادی به فوتبال این کشور در سالهای اخیر وارد کرده است که جبران آن نیاز به زمان زیادی دارد و باشگاههای بزرگ کشور ایتالیا دچار مشکلات و ضررهای مالی بزرگ شده اند.
وقتی هربرت کلیپین، اولین کاپیتان تیم فوتبال آ.ث میلان ایتالیا در زمین چمن استادیوم کریکت میلان تمرین می کرد، هرگز تصور نمی کرد این منطقه روزگاری به میراث بزرگ خاندان برلوسکونی تبدیل شود. (1899)
این باشگاه به صورت واضح و مشخص به یک پایگاه سیاسی و اجتماعی برای اهالی سیاست ایتالیا تبدیل شد و بیراه نبود اگر برلوسکونی در یکی از ضیافتهای شام خود با صدای بلند بگوید: اگر آ.ث میلان نبود، من نابود می شدم.
این باشگاه مدیران زیادی را در تاریخ خود تجربه کرده و اگر قرار باشد پس از برلوسکونی به دومین و سومین مدیرعامل فرصت طلب در باشگاه میلان اشاره کنیم که با مالکیت نسبی بر این باشگاه به اهداف غیر ورزشی و شاید کاملا سیاسی خود دست یافته باشند باید به فدریکو سوردیو در سال 1966 و فلیچه کولومبو در سالهای 1977 تا 1980 اشاره کرد. کسانی که هر چه در دنیای سیاست کسب کردند مدیون فوتبال و باشگاه میلان بودند.
اما صرف نظر از این چند مورد و یا مهره سیاسی، بیشتر مدیران میلان کاملاً از اهالی فوتبال بوده و با رای مردم یا همان هواداران رسمی و غیر رسمی میلان به اتاق ریاست این باشگاه بزرگ راه یافته اند و مشهورترین این افراد می توانند آندرا ریتزولی و ویوریا دوینا باشند.
باشگاه دیگری که زیر ذرهبین این فرصت نگارشی قرار میگیرد، یوونتوس است، باشگاهی که شاید از بدو تولد خود خصوصی بوده و لااقل بر روی کاغذ در اختیار مالک رسمی و مشخصی بوده و حامی مالی این باشگاه نیز از ابتدا مشخص بوده است، هر چند جنجال خاندان آنیلی و برخی رسواییهای مالی در کارخانه فیات برای این باشگاه نسبتاً مردمی، به شدت دردسر ساز بوده است.
ریاست در یوونتوس همیشه جنبه اقتصادی پررنگتری نسبت به سایر جنبهها مثل سیاسی یا اجتماعی داشته است، در سال 1941 پیترو دوسیو بر مسند قدرت نشست و تا سال 1947 میز ریاستش را ترک نکرد، او در این مدت معادل 43 درصد در حساب بانکی خود سود خالص داشت و بسیاری از کارشناسان در فوتبال ایتالیا بر این باورند که هیچ مدیری به اندازه دوسیو در تاریخ فوتبال باشگاهی ایتالیا تا این حد سود مالی نداشته است.
فدراسیون فوتبال ایتالیا در پایان سال 2010 میلادی به صورت رسمی اعلام کرد که پروژه 6 ساله این واحد مردمی به پایان رسیده و تا آن روز 60 درصد باشگاه های ورزشی حاضر در عرصه فوتبال خصوصی هستند، با چنین روندی مشخص است که تا به امروز تعداد باشگاه های خصوصی در فوتبال ایتالیا هرگز از مرز 70 درصد پیشروی نداشته اند و تعداد قابل توجهی از باشگاه های فوتبال در کشور ایتالیا وابسته به یکی از ارگانهای دولتی، شهرداری و یا احزاب سیاسی هستند.
به باشگاه اینترمیلان سری بزنیم، جایی که ریشه در خون و جنگ و اعتراض دارد، این تیم خیلی زود پس از تاسیس، اوج گرفت و در سال 1910 به قهرمانی در اسکودتو رسید، در همان سال مربی – کاپیتان این تیم، ویرژیلیو فوساتی در جریان جنگ جهانی اول کشته شد و نزدیک به 40 تن از هواداران اینترمیلان در تظاهرات اعتراض آمیز خود توسط نیروهای گمنامی که برای مهار آنها وارد خیابان شده بودند، کشته شدند.
سناتور بورلتی، فردیناندو پوتزینی، ماسرونی و آنجلو موراتی در زمان ریاست خود در باشگاه اینترمیلان ایتالیا به اندازه کافی سود سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بردند و از سازمانهای فرهنگی و سیاسی مستقر در انگلیس، آمریکا و فرانسه بودجه دریافت کردند اما اوضاع در زمان مدیریت فاکتی و موراتی آرام تر شد و در نهایت هم باشگاه به یک مالک ثروتمند آسیایی به نام اریک توهیر (طاهر) واگذار شد. اینچنین خصوصی سازی در قلب باشگاهی به نام اینترمیلان برای هواداران این باشگاه چندان خوشایند نبود. باشگاه خصوصی شد اما ثروتش در چند باشگاه آسیایی تن به گردش مالی داد و هواداران قدیمی و کسانی که سهام این باشگاه را خریداری کرده اند بلافاصله متوجه شدند که با حضور در بورس میلان در خدمت بورس سنگاپور و کولالامپور و هند هستند.
فوتبال در کشور ایتالیا به استناد آمار رسمی و موجود در وب سایت فدراسیون فوتبال این کشور با محوریت مردم شکل گرفته و حزب کارگر در این کشور شبیه به بسیاری از کشورهای اروپایی تا حدود بسیار زیادی به فوتبال لطف داشته است، از طرفی این یک رابطه دو طرفه بوده و فوتبال نیز همیشه بهترین سلاح برای رساندن برخی به اهدافشان محسوب شده است.
شاید بررسی باشگاه به باشگاه در کشور ایتالیا فضای این مقاله را مصداقی تر جلوه دهد اما پیش از پرداختن به این مهم ذکر این نکته نیز ضروری به نظر می رسد که کشور ایتالیا قبل و بعد از دو جنگ جهانی، فراز و فرود بسیاری را تجربه کرده و فوتبال در این کشور نیز همواره بی نصیب از این افت و خیزها نبوده است.
تیم ملی فوتبال این کشور توسط فدراسیون فوتبال ایتالیا با نام FIGC هدایت می شود. این تیم تا به حال توانسته است 4 بار در سال های 1934، 1938، 1982 و 2006 عنوان قهرمانی جام جهانی فوتبال دست یابد و بعد از تیم ملی فوتبال برزیل موفق ترین تیم دنیا به حساب میآید.
تیم ملی ایتالیا مشکلات عمده ای در برگزاری رقابتهای داخلی خود موسوم به کالچیو سری A و سری B دارد و شکلگیری باندهای مافیایی لطمه زیادی به فوتبال این کشور در سالهای اخیر وارد کرده است که جبران آن نیاز به زمان زیادی دارد و باشگاههای بزرگ کشور ایتالیا دچار مشکلات و ضررهای مالی بزرگ شده اند.
وقتی هربرت کلیپین، اولین کاپیتان تیم فوتبال آ.ث میلان ایتالیا در زمین چمن استادیوم کریکت میلان تمرین می کرد، هرگز تصور نمی کرد این منطقه روزگاری به میراث بزرگ خاندان برلوسکونی تبدیل شود. (1899)
این باشگاه به صورت واضح و مشخص به یک پایگاه سیاسی و اجتماعی برای اهالی سیاست ایتالیا تبدیل شد و بیراه نبود اگر برلوسکونی در یکی از ضیافتهای شام خود با صدای بلند بگوید: اگر آ.ث میلان نبود، من نابود می شدم.
این باشگاه مدیران زیادی را در تاریخ خود تجربه کرده و اگر قرار باشد پس از برلوسکونی به دومین و سومین مدیرعامل فرصت طلب در باشگاه میلان اشاره کنیم که با مالکیت نسبی بر این باشگاه به اهداف غیر ورزشی و شاید کاملا سیاسی خود دست یافته باشند باید به فدریکو سوردیو در سال 1966 و فلیچه کولومبو در سالهای 1977 تا 1980 اشاره کرد. کسانی که هر چه در دنیای سیاست کسب کردند مدیون فوتبال و باشگاه میلان بودند.
اما صرف نظر از این چند مورد و یا مهره سیاسی، بیشتر مدیران میلان کاملاً از اهالی فوتبال بوده و با رای مردم یا همان هواداران رسمی و غیر رسمی میلان به اتاق ریاست این باشگاه بزرگ راه یافته اند و مشهورترین این افراد می توانند آندرا ریتزولی و ویوریا دوینا باشند.
باشگاه دیگری که زیر ذرهبین این فرصت نگارشی قرار میگیرد، یوونتوس است، باشگاهی که شاید از بدو تولد خود خصوصی بوده و لااقل بر روی کاغذ در اختیار مالک رسمی و مشخصی بوده و حامی مالی این باشگاه نیز از ابتدا مشخص بوده است، هر چند جنجال خاندان آنیلی و برخی رسواییهای مالی در کارخانه فیات برای این باشگاه نسبتاً مردمی، به شدت دردسر ساز بوده است.
ریاست در یوونتوس همیشه جنبه اقتصادی پررنگتری نسبت به سایر جنبهها مثل سیاسی یا اجتماعی داشته است، در سال 1941 پیترو دوسیو بر مسند قدرت نشست و تا سال 1947 میز ریاستش را ترک نکرد، او در این مدت معادل 43 درصد در حساب بانکی خود سود خالص داشت و بسیاری از کارشناسان در فوتبال ایتالیا بر این باورند که هیچ مدیری به اندازه دوسیو در تاریخ فوتبال باشگاهی ایتالیا تا این حد سود مالی نداشته است.
فدراسیون فوتبال ایتالیا در پایان سال 2010 میلادی به صورت رسمی اعلام کرد که پروژه 6 ساله این واحد مردمی به پایان رسیده و تا آن روز 60 درصد باشگاه های ورزشی حاضر در عرصه فوتبال خصوصی هستند، با چنین روندی مشخص است که تا به امروز تعداد باشگاه های خصوصی در فوتبال ایتالیا هرگز از مرز 70 درصد پیشروی نداشته اند و تعداد قابل توجهی از باشگاه های فوتبال در کشور ایتالیا وابسته به یکی از ارگانهای دولتی، شهرداری و یا احزاب سیاسی هستند.
سناتور بورلتی، فردیناندو پوتزینی، ماسرونی و آنجلو موراتی در زمان ریاست خود در باشگاه اینترمیلان ایتالیا به اندازه کافی سود سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بردند و از سازمانهای فرهنگی و سیاسی مستقر در انگلیس، آمریکا و فرانسه بودجه دریافت کردند اما اوضاع در زمان مدیریت فاکتی و موراتی آرام تر شد و در نهایت هم باشگاه به یک مالک ثروتمند آسیایی به نام اریک توهیر (طاهر) واگذار شد. اینچنین خصوصی سازی در قلب باشگاهی به نام اینترمیلان برای هواداران این باشگاه چندان خوشایند نبود. باشگاه خصوصی شد اما ثروتش در چند باشگاه آسیایی تن به گردش مالی داد و هواداران قدیمی و کسانی که سهام این باشگاه را خریداری کرده اند بلافاصله متوجه شدند که با حضور در بورس میلان در خدمت بورس سنگاپور و کولالامپور و هند هستند.