کد خبر 39386
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۸:۱۹

خاطرات کودکي زيباترند
يادگاران کهن مانا ترند
درس‌هاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود


درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ

روز مهماني کوکب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است

کاکلي گنجشککي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود


با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن ميدريد

تا درون نيمکت جا ميشديم
ما پراز تصميم کبري ميشديم


پاک کن هايي زپاکي داشتيم
يک تراش سرخ لاکي داشتيم
 


کيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود


مانده در گوشم صدايي چون تگرگ
خش خش جاروي با پا روي برگ
همکلاسي‌هاي من يادم کنيد
بازهم در کوچه فريادم کنيد
 

همکلاسي‌هاي درد و رنج و کار
بچه‌هاي جامه‌هاي وصله‌دار
بچه‌هاي دکه خوراک سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بود و تفريقي نبود
کاش مي‌شد باز کوچک مي‌شديم
لا اقل يک روز کودک مي‌شديم

ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن گچ‌ها که بودش روي دوش
اي معلم ياد و هم نامت بخير
ياد درس آب و بابايت بخير

اي دبستاني‌ترين احساس من
بازگرد اين مشق‌ها را خط بزن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس