"رُنج" رمانی است که در حوزه کتابهای دفاع مقدس مورد غفلت واقع شده است، رمانی که در بستر خرده فرهنگ های ایلیاتی و روستایی به دفاع مقدس و شرایط دوران جنگ تحمیلی می پردازد.
"رُنج" داستان تلاش مرد جوانی از عشایر است که پدرش زمانی که گوسفندانش را به چرا برده در نزاعی بر سر محل چرای گوسفندان، به ضرب گلوله ی چوپان دیگری کشته می شود. خانواده ی قاتل – به رسم و عادتی به نام خون بس- دختر خود را به عقد فرزند مقتول در می آورند تا او بخاطر این پیوند از کشتن قاتل پدرش صرفنظر کند...
خبرنگار ما با "محمد محمودی نورآبادی" نویسنده این کتاب به گفتگو نشسته است که در ادامه می خوانید:
* چرا از پس زمینه ایلیاتی و روستایی وخرده فرهنگ ها برای طرح داستان "رُنج" استفاده کرده اید؟
رمان رُنج چهارمین اثری بود که با موضوع و محتوای دفاع مقدس نوشتم و چون خودم، زاده و پرورده ایل و روستا بودم و در یک شرایط کاملاً ایلیاتی و عشایری بزرگ شدهام، طبیعتاً دوست دارم داستان و رمانهایی که می نویسم در وادی ایل و روستا باشد و با این پس زمینه وارد مقوله جنگ شود.
داستانهای خوبی در عرصه دفاع مقدس وجود دارد، اما عمده داستانها بر این مسیر واقع شده است که شخصیت های داستان از شهرها و خصوصاً کلانشهرها وارد حوزه جنگ می شوند که البته این یک امر طبیعی است زیرا اکثر نویسندگان ما در شهرها زندگی می کنند که این امر در الگوگیری برای تالیف کتب دفاع مقدسی تاثیر گذار است.
من سعی کرده ام در داستان هایم "محمدی نورآبادی" باشم یعنی هویت خودم و خرده فرهنگهایی که در آن زندگی کرده ام را در داستان بیاورم.
علاوه بر این، دفاع مقدس و جنگ تحمیلی جنگی بود که همه مردم از روستایی، ایلیاتی، شهری و با هر سطحی در آن شرکت داشتند و هر کس سهم خود را داشت. به یاد دارم در عملیات کربلای 5، بچههای روستایی وعشایر فارس در رود هسجان حماسهای بی بدیل آفریدند. علاوه بر این ما از عشایر و روستا نیز شهدای بسیاری دراین راه تقدیم کرده ایم.
همان طور که گفتم، من زاده ایل و روستا هستم، شکل زندگی ما طوری بود که 8 ماه را در روستا و 4 ماه را در ییلاق و سیاه چادرنشین و بصورت ایلیاتی زندگی می کردیم که البته الان این نوع زندگی بسیار کمرنگ شده است.
نگاه من از ابتدای ورود به عرصهی نویسندگی، پررنگ تر کردن نقش ایل و رستا بود و با همین دید در این فضا قلم زدم. زیرا معتقد بودم که 50 سال بعد و نسلهای آینده علاوه بر شناخت رزمندگان شهری باید متوجه حضور این قشر نیز در جبهه باشند و حداقل در عرصه ادبیات داستانی تلاش من به این سمت معطوف بوده است.
در این بین رمان "رُنج" به نوعی این نقش را پررنگتر نشان می دهد. رُنج نام قله ای در استان فارس است. مردمی که در دامنه این کوه زندگی می کنند از اقوام لُر بوده و زندگی عشایری دارند. داستان رُنج از زندگی مردمان منطقه در دامنه رنج شروع می شود. با این پس زمینه جلو می رود. شخصیت ها و مضمون داستان و هدف گذاری آن در اختیار خواننده قرارمی گیرد و در ادامه داستان وارد فضای دفاع مقدس و جزیره مجنون می شود.
* برای انتخاب جزیره مجنون علت خاصی داشتید؟ چرا شلمچه، دهلاویه، فکه و ... برای ادامه روند داستان انتخاب نشده است؟
یکی از دغدغه های من در دفاع مقدس نشان دادن مناطقی است که رزمندگان حاضر در این مناطق در عین تلاش و حماسه آفرینی ها، مظلوم واقع شدهاند. درباره شلمچه و دیگر مناطق، صحبت بسیارشده و کتابهای متعددی نیز نوشته شده است اما در مورد منطقهای مثل جزایر مجنون کمتر داستان نوشته شده است.
* طرح داستان "رُنج" به چه صورتی است؟
داستان رُنج به لحاظ فرم از شیوه خطی تبعیت می کند؛ داستان رُنج از این قراراست که سالها پیش قتلی در ایل رخ می دهد و طبق قانون خون بس که تا پیروزی انقلاب اسلامی هم رواج داشت، دختری از خانواده قاتل به عقد خانواده مقتول در می آید.
در خصوص قانون خون بس هم باید این توضیح داده شود که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، گاهی اوقات نزاع هایی در ایل رخ می داد که دولتهای وقت نیز به این نزاع دامن می زدند و قتلی صورت می گرفت. بزرگان برای آشتی مجلسی را برپا کرده و از خانواده قاتل، دختری را به عقد یکی از اعضای خانواده مقتول در می آوردند که طبق این رسم، دختریک عمر محکوم به زندگی اجباری می شد.
این جزء خرده فرهنگ های این منطقه بود که تا قبل از انقلاب رواج داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی مردم به آگاهی رسیدند که وجود چنین فرهنگی اشتباه است و خوشبختانه امروزه می بینیم که این رسم اجرا نمی شود.
در واقع در این قسمت از رمان، نوعی کشش و تعلیق به وجود می آید که خواننده را تا انتها با خود همراه می کند. در واقع این سوال به وجود می آید که آیا "منصور" می تواند "پرویز" را به قتل برساند یا نه؟ از ابتدا تا انتهای داستان این تعلیق حفظ می شود؛ تعلیقی که محکم و جاندار است.
* هدف شما از بیان چنین داستانی چیست؟
داستان جنگ باید همراه با خرده فرهنگ ها بیان شود، در واقع این داستان، این نوع تعلیق و کشش و این فرم بهانه ای است که حماسه جزایر مجنون، مشکلات، آلام و رنج ها گفته شود. داستان رُنج، بهانه ای است تا بتوانیم از شرایط آب و هوایی، جانوران، روزها و شب های جزیره بگوییم. یعنی تمام ابعاد جزیره مجنون را در قالب و ظرفی به نام رُنج در معرض قضاوت مخاطبان قرار دادهایم.
* تخیل را چه اندازه وارد داستان کرده اید؟
داستان و رُمان بدون تخیل معنایی ندارد، وقتی داستانی نوشته می شود ذهن مخاطب و خواننده حرفهای به سمت تخیل نویسنده می رود. آنچه که مخاطب پیش رو دارد نباید چیزی جز تخیل نویسنده باشد، چرا که اگر غیر از این باشد، بار مستندی کتاب بیشتر می شود و از ژانر داستان و رمان فاصله می گیرد.
آنچه که در داستان به صورت تخیل نوشته و درقالب یک رمان ارائه می شود به باور من، یا نویسنده با این حوادث زندگی کرده و یا ایده آن را از واقعیت بر گرفته و یا آن را در جایی شنیده که در ذهنش پردازش و تبدیل به رمان و داستان شده است، در واقع چیزی به نام تخیل صرف که از واقعیت دور باشد، نداریم.
رُنج نام یکی از مرتفعترین قله های استان فارس است و واقعیت دارد. من معتقدم باید این معیارهای ملی و سرزمینی در دل داستانهای ما جا داشته باشد. گاهی از ما ایراد گرفته می شود که شما تنها نگاه دینی و مذهبی به مسائل دارید و از عنصر ملیت استفاده ای نمی کنید اما من مخالف این نظر هستم. زیرا وقتی از دین و مذهب صحبت می کنیم باید آن را در یک محیط و فضایی ارائه کنیم که آن سرزمین و وطن ما است.
خرده فرهنگی که در رُنج ارائه شد، خون بس و شخصیتهای درگیر در این قانون بودند که وجود خارجی نداشتند. در ایل کسی به نام "پرویز"، "گوهر" و ... نداشتیم اما مشابه اینها حضور داشتند.
داستان رُنج، تخیلی است که بر پایه واقعیتی نوشته شده که در گذشته اتفاق افتاده است. این حوادث در پس زمینه ذهن منِ نویسنده وجود داشته و سپس شروع به نوشتن کردم. این موضع به قدری واقعی جلوه می کند که برخی از هم ولایتی ها در برخورد با من می پرسند که اینها چه کسانی بودند؟ چرا ما آنها را به یاد نمی آوریم؟ علت آن هم این است که این افراد تجربه چنین حوادثی را در ایل داشند و موضوع را به خوبی درک کرده اند.
* در رمان رُنج، شخصیتها چقدر توانسته اند معرّف بوم ومنطقه جغرافیایی خود باشند؟
یکی از دغدغه های من معرفی بوم و منطقه از طریق شخصیتهای داستان بود که به نظرم تا حدود زیادی هم موفق عمل کرده ام. رُنج را سه بار بازنویسی و بر روی لحن شخصیت ها تمر کز کردم. حتی به دنبال این بودم که دیالوگها را با گویش لُری بیاورم که به دلایلی نشد.
نگاه علمی این بود که گفتگوهای کتاب با گویش باشد اما اگر این کار عملی می شد باید معنی آن در پاورقی نوشته می شد که خواننده را به زحمت می انداخت و در ادامه سرعت داستان را کند می کرد. زیرا در هر صفحه حداقل 5 تا 10 دیالوگ وجود داشت.
برای جبران این مسئله به سراغ حرکات و سکنات شخصیتها رفتیم مثلا در پایان داستان در جایی بمباران هوایی صورت گرفته و خمیه ها آتش می گیرند. در این صحنه هر کسی سعی می کند به نحوی آتش را خاموش کند که راوی دراین جا می گوید " من بلیزم را مثل پوست گوسفند از تنم بیرون آوردم". در اینجا روح روستایی و ایلیاتی بودن راوی را نشان می دهد و به خواننده القا می کند که این فرد شهری نیست. سعی کردم این موارد را در گفتار، طرز غذا خوردن، نشستن و ... شخصیت ها جلوه دهم. این امر به خوبی صورت گرفت تا جایی که کسی باور نمی کند علاوه بر شخصیت "منصور"، "پرویز"، "گوهر"، "سکینه" و ... روحیاتشان نیز تخیلی باشد.
* رنج چه زمانی نوشته شد؟ در نوشتن و چاپ اثر به مشکلاتی هم برخوردید؟
کتاب را سال 89 نوشتم ودر سال90 چاپ شد. چند مشکل محتوایی وجود داشت که با عوض شدن چند دیالوگ مرتفع شد. کتاب با اینکه در جشنواره های متعددی جایزه کسب کرد است، ولی انتشارات نتوانست آن را بیشتر از یک نوبت چاپ بفروش برساند و چاپ مجدد کند و در همان یک چاپ در بنیاد شهید ماند. رنج به گفته صاحبان نظر در این حوزه، اثر قابل توجهی بود که در نشر ضعیفی به چاپ رسید.
* آقای نورآبادی اگر به عنوان نکته پایانی صحبتی دارید، بفرمائید.
کتاب رُنج سال گذشته به عنوان کتاب سال دفاع مقدس شناخته شد، اما متاسفانه هیچ تقدیر و واکنشی از سوی مسئولان استان صورت نگرفت. این در حالی است که واکنش آنها نسبت به کسی که برنده جایزه جلال آل احمد شده بود، به گونهای دیگر بود.
البته خوشبختانه رُنج داستانی است که از سوی "سیما فیلم" مورد توجه قرار گرفته و قرار است فیلم نامه ای از روی آن تهیه شود.