به گزارش مشرق، محمدحسن مطهری در کتاب «پا به پای آفتاب» نقل می کند: بنده برادر کوچک استاد شهید مطهری هستم و در فریمان به شغل کشاورزی مشغولم. حدوداً پانزده ساله بودم که یک روز شهید مطهری آمدند و گفتند: ما فردا میهمان داریم قرار است حاج آقا روحالله به اتفاق چند نفر دیگر به منزل ما بیایند.
روز بعد، امام خمینی (ره) به اتفاق مرحوم میرزا علی اکبر نوغانی و مرحوم حاج غلامحسین بادکوبهای که از علمای برجستهی آن زمان بودند، تشریف آوردند و شب در فریمان بودند.
حضرت امام (ره) و همراهانشان مدت 2 شبانه روز در منزل ما به سر بردند.مادرم صبحهای زود برای گرفتن شیر مرا از خواب بیدار میکرد. روز اول بیدار شدم اما صبح روز دوم بیدار نمیشدم و تنبلی میکردم، تا اینکه مرحوم استاد مرا بیدار کرد. چون من فرزند کوچک خانواده بودم، معمولاً بیشتر کارها به عهده من بود.
حضرت امام (ره) هم صبح های زود بیدار میشدند و در باغ مقابل منزلمان (باغ ملی فریمان) قدم میزدند. از قضا آن روز من با امام روبهرو شدم و چون اجباراً کار خرید شیر را انجام میدادم، ناراحت بود.امام (ره) از من پرسید: «حسن آقا! کجا میروی؟»
من بدون اینکه حتی سلام بکنم، با ناراحتی گفتم: «میروم برای شما شیر بخرم...»
کد خبر 411466
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۶
- ۲ نظر
- چاپ
حضرت امام خمینی(ره) و همراهانشان به دعوت استاد شهید، به مدت ۲ شبانهروز در منزل پدری ما به سر بردند. مادرم صبحهای زود برای گرفتن شیر مرا از خواب بیدار میکرد. روز اول بیدار شدم اما صبح روز دوم بیدار نمیشدم و تنبلی میکردم.
منبع: فارس