به گزارش مشرق به نقل از فارس، در اوژرانس يگان، همه دکتر ابوترابي را خوب ميشناختند. ايشان از جراحان چيرهدست اصفهان بود. تقريبا در همه عملياتها با لشکر هشت نجف که از لشکرهاي نيرومند سپاه بود، به عنوان سرگروه اضطراري در جبهه حضور داشت. اين گروه از پزشکاني تشکيل شده بود که همراه يگان ها يا لشکرها به خط اول عمليات ميآمدند و هميشه هم خطرات بيشتري آنان را تهديد ميکرد.
بحبوبه عمليات رمضان بود؛ تابستان سال 1361 دکتر ابوترابي مثل هميشه در اورژانس يگان مشغول معالجه مجروحان اين عمليات بود. در همين اورژانس بود که کسي خبر آورد پسر دکتر ابوترابي شهيد شده است. به نظرم همين يک پسر را هم تا آن زمان داشت که به تازگي در دانشگاه قبول شده بود. نميدانم کدام يک از پزشکان خبر را به دکتر ابوترابي داد. ايشان در حال معالجه مجروحي بود. دکتر وقتي اين خبر را شنيد براي لحظهاي دست از کار کشيد. مکث کرد و آرام زير لب گفت:
" انالله و انااليه راجعون ".
بعد به کارش ادامه داد. به ايشان گفتند: آقاي دکتر جنازه پسرتان را در گلخانه شهداي لشکر است. دکتر ابوترابي با لبخندي گفت: خيلي خوب! همه اين مجروح ها پسران من هستند. کارم با اينان که تمام شد ميروم. دوباره با حوصله به کار مداواي مجروحان مشغول شد.
همه اورژانس از اين واکنش دکتر ابوترابي يکه خورده ولي پزشکان با روحيهاي خوب به کار خود مشغول بودند. بعد از حدود دو ساعت دکتر لباس هايش را عوض کرد و رفت به طرف گلخانه شهدا.
وقتي فرزند دکتر را نشانش دادند، ديد پسرش سر در بدن ندارد. بدون کوچکترين ناراحتي گفت: خدايا امانتي را که به من دادي به خودت برگردانم. و بعد آياتي تلاوت کرد و برگشت به اورژانس. از آن لحظه به بعد هر چه سعي کرديم او را با جنازه به نجفآباد بفرستيم قبول نکرد.
دکتر اهل نجفآباد اصفهان بود. او در جواب اصرار ما گفت: من فرمانده دارم هنوز هم عمليات ادامه دارد. آمدهام که کار کنم. اگر الان برگردم اولين کسي که جلوي مرا ميگيرم خود فرزند شهيدم هست. تا عمليات تمام نشود بر نميگردم.
بعد از اين حرف ها و تصميم دکتر ما هم مجبور شديم جنازه را نگهداريم وقتي يک مرحله از عمليات رمضان تمام شد به همراه جنازه به نجفآباد آمد.
بعد از يک هفته دکتر ابوترابي که مراسم فرزند شهيدش را به پايان برده بود به منطقه بازگشت و در ادامه عمليات رمضان همچنان به مأموريت خود ادامه داد.
پي نوشت:
* گلخانه شهدا محلي بود که پيکر مطهر شهداء را در آنجا نگهداري ميکردند که براي لشکر 8 نجف در جاده خرمشهر ـ اهواز نرسيده به پاسگاه زيد در نظر گرفته شده بود.