گیشه سینمای ایران حال و روز خوشی ندارد و با وجود کوششها و حتی رفع
توقیف گروهی از فیلمهایی که اکرانشان برای سازمان سینمایی پرهزینه بود،
شاهد یک جهش قابل توجه در گیشه نبودهایم و اگر خیلی خوشبینانه به آمارها
نگاه کنیم باید بگوییم وضعیت تفاوت چندانی با سالهای پیشین ندارد اما در
همین اوضاع که فروش برخی فیلمها، هزینه اجاره دوربین صرف شده برای
تولیدشان را نیز بازنمیگرداند، فیلمهایی هستند که توانستند در گیشه موفق
ظاهر شوند.
«نهنگ عنبر» با دو میلیارد و هشتصد میلیون تومان پرفروشترین فیلم این
روزهای سینمای ایران بوده و این آمار فروش را تنها در 35 روز به دست آورده و
از این آمار جالبتر، فروش یک هفته اخیر این فیلم است که 518 میلیون تومان
اعلام شد؛ عددی قابل توجه برای فروش یک فیلم در سینمای ایران که نشان
میدهد همچنان میتوان در سینمای ایران حسابی فروش کرد و تماشاگر میداند
برای چه فیلمی بلیت بخرد.
البته «نهنگ عنبر» یک فیلم سینمایی منحصر به فرد نیست و نقط قوت فیلم، یک
سوم ابتدایی آن و بازسازی دهههای پیشین است و فیلم از نیمه از دست میرود
اما آنچه فیلم را نگه داشته و مخاطب را تا انتها حفظ میکند، رضا عطاران به
عنوان تنها بازیگر جدی این اثر سینمایی است که سامان مقدم به درستی
انتخابش کرده و دستمزد قابل توجهش را پرداخت کرده است؛ موضوعی که نتیجهاش
همین فروش میلیاردی در گیشه بوده است.
رضا عطاران نشان داده در انتخابهایش آنچنان خطا نمیرود و در عین حال این
انتخابها بلااستثناء در گیشه موفق میشوند. حداقل در سالهای 90، 91، 92،
93 و حالا 94، «دهلیز»، «چه خوبه که برگشتی»، «بیخود و بیجهت»، «خوابم
میآد»، «اسب حیوان نجیبی است»، «ورود آقایان ممنوع»، «رد کارپت»، «طبقه
حساس»، «کلاشینکف»، «استراحت مطلق»، «نهنگ عنبر» در مجموع فروش بالایی
داشتهاند و اگر دستمزد این بازیگران را با فروش این فیلمها مقایسه کرد،
قطعاً آنچه او دریافت میکند، نسبتی منطقی با دستاورد مالیاش دارد.
در واقع عطاران یکی از معدود چهرههایی است که میتوان در این مقطع بر روی
او سرمایهگذاری کرد و موفقیت پروژه سینمایی با یک سناریوی متوسط نیز
اطمینان داشت؛ اتفاقی که طبیعتاً در درجه اول مدیون نقشآفرینی عطاران است
که در یک تیپ خلاصه نشده و توانسته در هر فیلم، چهره متفاوتی از خود ارائه
کند.
واقعیت این است که سینمای ایران و برخی سینماگران هنوز به تعادل لازم
نرسیدهاند و به محض دیدن اقبال نسبی از ژانر سینمایی که امروز سینمای
آپارتمانی لقب گرفته، سراغ این سبک فیلمسازی میروند و به محض گرم شدن
تنور سینمای کمدی نازل، ابایی ندارند چنین آثاری بسازند و به محض آنکه
اقبال مخاطب را در ژانر دیگری نیز ببینند، سراغ آن حوزه میروند و به همین
دلیل در دیگر ژانرها به یکباره عرصه خالی میشود، حال آنکه تماشاچی در
همه حوزهها فیلم خوب میخواهد، ولی مخاطب عام با گرفتاریهای روزمره
جامعه، ترجیح میدهد بخندد، ولو آنکه طنز تلخ اجتماعی ببیند.