گروه گزارش بینالملل - حملات تروریستی جمعه شب پاریس - پس از انفجارهای ضاحیه بیروت - که منجر به کشته شدن 130 نفر و زخمی شدن بیش از 200 نفر دیگر شد، از سوی رسانههای فرانسوی به عنوان بزرگترین حادثه تروریستی تاریخ فرانسه شناخته شد. ابعاد گسترده بازتاب این فاجعه در رسانهها قابل پیشبینی بود. حال و هوای این سکوت مشکوک فرانسه و اتحادیه اروپا و کد خواسته یا ناخواستهای که پاپ با بیان اینکه «واقعه پاریس، قطعهای از جنگ جهانی سوم است» داد، خبر از زبان جنگ در سوریه میدهد. ادبیاتی که زمزمه بروز و ظهور آن را میتوان در هوای حزنانگیز پاریس و پس چشمهای منتظر اولاند برای ورود ناتو به قضیه شنید.
همزمانی حملات تروریستی 13 نوامبر پاریس با کنفرانس وین در مورد سوریه بیمعنا نیست. در یکم اکتبر 2015 میلادی آسوشیتدپرس در گزارشی مدعی شد آمریکا تمایل ندارد که اروپاییان وارد مذاکره بر سر سوریه شوند و بیشتر بر حل اختلافنظر میان خود و مقامات روسیه تأکید دارد. طبیعی است اگر این شکاف میان حوزه آتلانتیک جدی باشد، اروپاییان باید فکری برای دلیل حضور خود در مذاکرات بر سر سوریه و گروه موسوم به داعش بکنند. راهپیمایی همبستگی، نتوانست این شکاف را پر کند و کلید اتاق مذاکرات را به دست اروپاییان برساند. شاید اقدام تروریستی اخیر بهانه خوبی باشد تا مذاکرات از وین به مقر ناتو منتقل شود، جایی که یک ائتلاف دیگر، شبیه آنچه در جنگ عراق در سال 2003 میلادی شکل گرفت، تشکیل شود.
بحثی نیست که برخی عقاید افراطی در فرقههای مسلمان زمینه را برای رشد گروههای تکفیری فراهم کرده و عدم اتحاد کشورهای اسلامی فرصت را برای رشد این گروهها مهیا ساخته، اما سناریوهایی که به جنگ و دخالت قدرتهای خارجی منتهی میشود، بسیار تأمل برانگیز است و نمیتوان از لابیها و تصمیمگیرانِ پشتِ پرده غافل بود.
تحلیل ارائهشده توسط اندیشکده "فارین پالیسی" نقش تصمیمسازان و خطدهندگان پیش پرده را بیشتر به ما مینمایاند:
نشریه فارین پالیسی در تحلیل خود از حملات تروریستی 13 نوامبر 2015 نوشت: «هم اکنون مرکز ناتو و پنتاگون در بروکسل طبق ماده 51 منشور ملل متحد که 28 کشور عضو اتحادیه اروپا و کشور آمریکا را موظف به حمایت کامل از یکدیگر در مقابل تمامی مواردی که برای تمامیت ارضی و امنیت آنها تهدید محسوب میشود میداند، در حال بررسی موضوع و برآورد ظرفیتهای حمله به سوریه هستند. اگر فرانسه هم مایل به استفاده از این ظرفیت که پیشتر در سال 2001 توسط آمریکا استفاده شد است، باید ماده چهار منشور را به مشورت بنشاند تا راهکاری برای پاسخگویی به اقدام تروریستی داعش ارائه شود. نمونه بارز استفاده از ماده چهار، ترکیه است که در سال 2014 پس از حمله تروریستی داعش به این کشور خواستار تشکیل جلسه فوری برای ماده چهار شد».
فارین پالیسی افزود: «جلسه ماده چهار هم طبق ماده پنج به این نتیجه منتهی میشود که این اقدام یک اقدام تروریستی از طرف گروهکی است که امنیت مردم سوریه و خاورمیانه را به چالش کشانده و لذا هیچ درنگی در مقابل داعش جایز نیست و پاسخ قطعی حمله نظامی است. هدف اصلی این حمله میتواند گروه داعش و زیرساختهای ایجاد شده توسط این گروه باشد و بدین طریق اثبات میشود که ناتو در مقابل هر تهدیدی که متوجهاش شود، کاملا جدی خواهد بود. ناتو، صرفنظر از نقصانهای گهگاه، یک نیروی بسیار توانا با 3 میلیون نیروی پیاده نظام، 25 هزار فروند هواپیمای جنگنده، 800 فروند کشتی اقیانوسپیما، و 50 فروند هواپیمای آواکس است. طبق پیمان ناتو، موضوع به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده میشود و شورای امنیت هم طبق قانون بینالمللی پاسخ را حمله نظامی اعلام خواهد کرد».
نشریه آمریکایی، در ادامه آورد: «سناریوی دوم این است که اتحادیه اروپا یکی از ستادهای فرماندهی نیروهای مشترک ناتو را به عنوان مسئول طرح و اجرای عملیات نماید. از آنجایی که ستاد مشترک بروسام هلند درگیر فرماندهی عملیات در افغانستان است، احتمال انتخاب ستاد مشترک نیروهای ائتلاف در ناپل ایتالیا به عنوان رهبر عملیات نظامی سوریه زیاد است. این ستاد، در لیبی فرماندهی را به دست داشت و از تجربه مناسبی برخوردار است. همچنین با شرکای خود در خاورمیانه همچون امارات، اردن، و قطر و شرکای متعدد خود در اروپا همچون سوئد و فنلاند روابط حسنهای دارد.»
فارین پالیسی نوشت: «سناریوی سوم، این است که ناتو نقش اصلی در عملیات نظامی در سوریه را به نیروهای ویژه خود بدهد و مرکز نیروهای ویژه در کاستوی بلژیک را مسئول تقسیم اطلاعات در بین اعضای ائتلاف نماید. همچنین نیروهای ویژه ستاد مشترک ائتلاف را به آموزش گروههای ضد داعش بگمارد. علاوه بر این، این نیروها اقدام به جمعآوری اطلاعات دست اول، تدارک حملات، و گرا دادن به نیروهای ناتو و جنگندههای ائتلاف کنند». سناریوی چهارم، که اهمیت آن در درازمدت از همه سناریوها بیشتر است، این است که ناتو اقدام به انجام ماموریت آموزشی هم با نیروهای پیشمرگه و هم نیروهای امنیتی عراق و اردن نماید که در عملیاتهای زمینی با توجه به سبقه عملیات موسوم به "انتیام 1" (NTM-I) از سال 2004 تا 2011، توانایی بارزی از خود نشان دادهاند».
تحلیلگر آمریکایی افزود: «سناریوی پنجم این است که کمپین بمباران سوریه و عراق که اکنون تحت رهبری آمریکا پیش میرود، باید تحت فرماندهی ناتو درآید. اتفاقا ورورد نیروها و امکانات ناتو به عملیات حمله به سوریه میتواند توان این عملیات به طرز چشمگیری بالا ببرد. ناتو، با توجه به پوشش 360 درجه منطقه هوایی عملیات که در افغانستان نهایت دقت را از خود نشان داد، میتواند در عملیات سوریه هم بسیار کارساز باشد. سناریوی آخر هم میتواند این باشد که ناتو یک «ائتلاف باز» را ایجاد کند که علاوه بر شرکای سنتی، دشمنان سنتی مثل روسیه را هم در خود داشته باشد. اتفاقا روسیه هم که دو هفته پیش 200 نفر از شهروندان خود را توسط عملیات خرابکارانه خود از دست داد، انگیزه کافی برای انتقامگیری از این گروهک را دارد».
فارین پالیسی در پایان آورد: «اگر فرانسه ناتو را متقاعد به عملیات نظامی در سوریه نماید، آمریکا باید این عملیات را پوشش دهد. چرا که همین فرانسه بود که پس از واقعه 11 سپتامبر، آمریکا را حمایت کرد. همه نیک میدانیم که داعش وحشتناکترین جنایات را در سوریه و عراق مرتکب شد، مردم بیگناه را در یک تئاتر زیر باران گلوله گرفت و بیش از 200 توریست را در یک هواپیمای مسافربری به کشتن داد. اکنون، به همان اندازه که زمان جنگ نرم و بازی طولانیمدت در خاورمیانه است، به همان اندازه هم لزوم استفاده از جنگ سخت قاطع احساس میشود. این بر گردن ناتو است که به ما ثابت کند که لحظهای که در آن هستیم ارزش استفاده از جنگ سخت را دارد یا نه؟».
همزمانی حملات تروریستی پاریس با نشست وین در مورد سوریه که در آن اعضای «گروه بينالمللی حمايت از سوريه» بر حمايت خود از روند انتقالی مصرح در بيانيه 2012 ژنو، آتشبس، و همچنين روند تحت رهبری سوریها -که در يک دوره هدف 6 ماهه حاکميتی معتبر، فراگير و غيرقوميتی ايجاد کرده و زمانبندی و روندی برای نگارش يک قانون اساسی جديد را ايجاد میکند- تاکيد کردند، معنادار است. براساس گمانهزنیها و تحلیلهای پس از حادثه، حملات پاریس در تغییر آرایش بازیگران نشست وین، دخالت نظامی خارجی به جای مشارکت مردم سوریه در انتخاب آینده خود، و استفاده از گزینه نظامی به جای راه حل دیپلماتیک آنطور که فرانسه و ناتو خواستار بودند نقش بسزایی خواهد داشت.
همزمانی حملات تروریستی 13 نوامبر پاریس با کنفرانس وین در مورد سوریه بیمعنا نیست. در یکم اکتبر 2015 میلادی آسوشیتدپرس در گزارشی مدعی شد آمریکا تمایل ندارد که اروپاییان وارد مذاکره بر سر سوریه شوند و بیشتر بر حل اختلافنظر میان خود و مقامات روسیه تأکید دارد. طبیعی است اگر این شکاف میان حوزه آتلانتیک جدی باشد، اروپاییان باید فکری برای دلیل حضور خود در مذاکرات بر سر سوریه و گروه موسوم به داعش بکنند. راهپیمایی همبستگی، نتوانست این شکاف را پر کند و کلید اتاق مذاکرات را به دست اروپاییان برساند. شاید اقدام تروریستی اخیر بهانه خوبی باشد تا مذاکرات از وین به مقر ناتو منتقل شود، جایی که یک ائتلاف دیگر، شبیه آنچه در جنگ عراق در سال 2003 میلادی شکل گرفت، تشکیل شود.
بحثی نیست که برخی عقاید افراطی در فرقههای مسلمان زمینه را برای رشد گروههای تکفیری فراهم کرده و عدم اتحاد کشورهای اسلامی فرصت را برای رشد این گروهها مهیا ساخته، اما سناریوهایی که به جنگ و دخالت قدرتهای خارجی منتهی میشود، بسیار تأمل برانگیز است و نمیتوان از لابیها و تصمیمگیرانِ پشتِ پرده غافل بود.
تحلیل ارائهشده توسط اندیشکده "فارین پالیسی" نقش تصمیمسازان و خطدهندگان پیش پرده را بیشتر به ما مینمایاند:
نشریه فارین پالیسی در تحلیل خود از حملات تروریستی 13 نوامبر 2015 نوشت: «هم اکنون مرکز ناتو و پنتاگون در بروکسل طبق ماده 51 منشور ملل متحد که 28 کشور عضو اتحادیه اروپا و کشور آمریکا را موظف به حمایت کامل از یکدیگر در مقابل تمامی مواردی که برای تمامیت ارضی و امنیت آنها تهدید محسوب میشود میداند، در حال بررسی موضوع و برآورد ظرفیتهای حمله به سوریه هستند. اگر فرانسه هم مایل به استفاده از این ظرفیت که پیشتر در سال 2001 توسط آمریکا استفاده شد است، باید ماده چهار منشور را به مشورت بنشاند تا راهکاری برای پاسخگویی به اقدام تروریستی داعش ارائه شود. نمونه بارز استفاده از ماده چهار، ترکیه است که در سال 2014 پس از حمله تروریستی داعش به این کشور خواستار تشکیل جلسه فوری برای ماده چهار شد».
فارین پالیسی افزود: «جلسه ماده چهار هم طبق ماده پنج به این نتیجه منتهی میشود که این اقدام یک اقدام تروریستی از طرف گروهکی است که امنیت مردم سوریه و خاورمیانه را به چالش کشانده و لذا هیچ درنگی در مقابل داعش جایز نیست و پاسخ قطعی حمله نظامی است. هدف اصلی این حمله میتواند گروه داعش و زیرساختهای ایجاد شده توسط این گروه باشد و بدین طریق اثبات میشود که ناتو در مقابل هر تهدیدی که متوجهاش شود، کاملا جدی خواهد بود. ناتو، صرفنظر از نقصانهای گهگاه، یک نیروی بسیار توانا با 3 میلیون نیروی پیاده نظام، 25 هزار فروند هواپیمای جنگنده، 800 فروند کشتی اقیانوسپیما، و 50 فروند هواپیمای آواکس است. طبق پیمان ناتو، موضوع به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده میشود و شورای امنیت هم طبق قانون بینالمللی پاسخ را حمله نظامی اعلام خواهد کرد».
نشریه آمریکایی، در ادامه آورد: «سناریوی دوم این است که اتحادیه اروپا یکی از ستادهای فرماندهی نیروهای مشترک ناتو را به عنوان مسئول طرح و اجرای عملیات نماید. از آنجایی که ستاد مشترک بروسام هلند درگیر فرماندهی عملیات در افغانستان است، احتمال انتخاب ستاد مشترک نیروهای ائتلاف در ناپل ایتالیا به عنوان رهبر عملیات نظامی سوریه زیاد است. این ستاد، در لیبی فرماندهی را به دست داشت و از تجربه مناسبی برخوردار است. همچنین با شرکای خود در خاورمیانه همچون امارات، اردن، و قطر و شرکای متعدد خود در اروپا همچون سوئد و فنلاند روابط حسنهای دارد.»
فارین پالیسی نوشت: «سناریوی سوم، این است که ناتو نقش اصلی در عملیات نظامی در سوریه را به نیروهای ویژه خود بدهد و مرکز نیروهای ویژه در کاستوی بلژیک را مسئول تقسیم اطلاعات در بین اعضای ائتلاف نماید. همچنین نیروهای ویژه ستاد مشترک ائتلاف را به آموزش گروههای ضد داعش بگمارد. علاوه بر این، این نیروها اقدام به جمعآوری اطلاعات دست اول، تدارک حملات، و گرا دادن به نیروهای ناتو و جنگندههای ائتلاف کنند». سناریوی چهارم، که اهمیت آن در درازمدت از همه سناریوها بیشتر است، این است که ناتو اقدام به انجام ماموریت آموزشی هم با نیروهای پیشمرگه و هم نیروهای امنیتی عراق و اردن نماید که در عملیاتهای زمینی با توجه به سبقه عملیات موسوم به "انتیام 1" (NTM-I) از سال 2004 تا 2011، توانایی بارزی از خود نشان دادهاند».
اولاند و ینس استولتنبرگ (دبیر کل ناتو)
تحلیلگر آمریکایی افزود: «سناریوی پنجم این است که کمپین بمباران سوریه و عراق که اکنون تحت رهبری آمریکا پیش میرود، باید تحت فرماندهی ناتو درآید. اتفاقا ورورد نیروها و امکانات ناتو به عملیات حمله به سوریه میتواند توان این عملیات به طرز چشمگیری بالا ببرد. ناتو، با توجه به پوشش 360 درجه منطقه هوایی عملیات که در افغانستان نهایت دقت را از خود نشان داد، میتواند در عملیات سوریه هم بسیار کارساز باشد. سناریوی آخر هم میتواند این باشد که ناتو یک «ائتلاف باز» را ایجاد کند که علاوه بر شرکای سنتی، دشمنان سنتی مثل روسیه را هم در خود داشته باشد. اتفاقا روسیه هم که دو هفته پیش 200 نفر از شهروندان خود را توسط عملیات خرابکارانه خود از دست داد، انگیزه کافی برای انتقامگیری از این گروهک را دارد».
فارین پالیسی در پایان آورد: «اگر فرانسه ناتو را متقاعد به عملیات نظامی در سوریه نماید، آمریکا باید این عملیات را پوشش دهد. چرا که همین فرانسه بود که پس از واقعه 11 سپتامبر، آمریکا را حمایت کرد. همه نیک میدانیم که داعش وحشتناکترین جنایات را در سوریه و عراق مرتکب شد، مردم بیگناه را در یک تئاتر زیر باران گلوله گرفت و بیش از 200 توریست را در یک هواپیمای مسافربری به کشتن داد. اکنون، به همان اندازه که زمان جنگ نرم و بازی طولانیمدت در خاورمیانه است، به همان اندازه هم لزوم استفاده از جنگ سخت قاطع احساس میشود. این بر گردن ناتو است که به ما ثابت کند که لحظهای که در آن هستیم ارزش استفاده از جنگ سخت را دارد یا نه؟».
همزمانی حملات تروریستی پاریس با نشست وین در مورد سوریه که در آن اعضای «گروه بينالمللی حمايت از سوريه» بر حمايت خود از روند انتقالی مصرح در بيانيه 2012 ژنو، آتشبس، و همچنين روند تحت رهبری سوریها -که در يک دوره هدف 6 ماهه حاکميتی معتبر، فراگير و غيرقوميتی ايجاد کرده و زمانبندی و روندی برای نگارش يک قانون اساسی جديد را ايجاد میکند- تاکيد کردند، معنادار است. براساس گمانهزنیها و تحلیلهای پس از حادثه، حملات پاریس در تغییر آرایش بازیگران نشست وین، دخالت نظامی خارجی به جای مشارکت مردم سوریه در انتخاب آینده خود، و استفاده از گزینه نظامی به جای راه حل دیپلماتیک آنطور که فرانسه و ناتو خواستار بودند نقش بسزایی خواهد داشت.
http://foreignpolicy.com/2015/11/14/natos-turn-to-attack-paris-terrorist-isis/