به گزارش مشرق به نقل از فارس، «حاج حسين سليماني» از جمله محافظان بيت حضرت امام خميني (ره) بود. خاطرات وي كه در سال 1387 از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است حاوي نكات جالبي از زندگي آن بزرگمرد تاريخ معاصر جهان است. گوشهاي از اين خاطرات كه مربوط به روزهاي آخر است در چند قسمت به شما تقديم ميشود:
* محل دفن امام
«حاج احمد آقا» از حدود شش، هفت ماه قبل براي اين منظور برنامهريزي كرده بود و وقتي كه بيماري امام مطرح نبود، چند بار برنامهي مسافرتهايي را ترتيب دادند كه بنده هم حضور داشتم. بارها سه نفري (با حضور آقاي انصاري) در مسير جاده قم - تهران به پيشنهاد حاج احمد آقا به "كوشك نصرت " حدود 30 كيلومتري قم رفتيم. وقتي به روستا رفتيم ، ايشان از من خواستند كه فرد كشاورزي را كه درآن حوالي مشغول كار بود، صدا كنم و حاج احمد آقا سؤالاتي را از كشاورز در خصوص زمينهاي آن ناحيه و جادهي منتهي به روستا و ريل راهآهن و حتي وضعيت كوههاي اطراف پرسيدند. حاج احمد آقا عمامهشان را برداشته بود و كشاورز مزبور ايشان را نشناخت.
بعد به اتفاق حاج احمد آقا چرخي در محوطه زديم . من هنوز نميدانستم كه ايشان چه هدفي در سر دارند و قصه چيست؟
روستاي مزبور دقيقاً نزديك جايي واقع شده بود كه اكنون "پادگان منظريه " و فرودگاه نظامي است و وقتي كه از تهران به قم ميرويم، در سمت راست و جادهي قديم قم ـ تهران قرار گرفته است.
بعد از يكي دو هفته، مجدداً و اين بار به اتفاق «آقاي محمد علي انصاري» به آنجا رفتيم. با فرماندار وقت قم «آقاي خليليان» هماهنگ كرده بودند و ايشان هم حضور داشت. معلوم شد قصد حاج احمد آقا اين است كه محل دفن امام را مشخص كند. اين قصد و غرض را هم تنها با آقاي انصاري در ميان نهاده بود. ولي در حضور فرماندار قم اينگونه عنوان شد كه ما قصد داريم در اين مكان "مؤسسهي فرهنگي تنظيم و نشر آثار امام " را بنا كنيم (يعني دقيقاً آنچه در حال حاضر اتفاق افتاده است). صحبت فرودگاه هم مطرح شد و عنوان شد كه اختصاصي در اختيار مؤسسه باشد.
يك بار ديگر هم به آنجا رفتيم و اين بار حدي را تعيين كردند. در نوبت بعد كه به آنجا سر زديم، مشاهده كردم كه لودر و بولدوزر مشغول كار است و محوطه را ديواركشي ميكنند.
وقتي در ساعتهاي آخر حيات امام، جلسهي سران نظام برگزار شد، حاج احمد آقا مطرح كرد كه چنين جايي در "كوشك نصرت " قم وجود دارد و ما مقدماتش را انجام دادهايم ؛ ولي هنوز آماده نشده است و تنها حدودش را مشخص كردهايم. حاج احمد آقا حتي گفتند: «ميخواستيم در آنجا بارگاهي را براي حضرت امام آماده كنيم كه اگر ايشان خدايناكرده به رحمت خدا رفتند، آنجا مهيا باشد».
حتي يك بار در ماشين با حاج احمد آقا بوديم و ايشان اين مطلب را ابراز كرد كه: «من يك مسألهي شرعي از آقا پرسيدم كه آيا ميشود ميت مسلمان به گونهاي در قبر بگذاريم كه چهرهاش را هميشه بتوان مثلا به وسيله ي انعكاس از طريق آينه و نور رويت كرد؟». حاج احمد آقا افزود: «من برنامهام اين بود كه اگر اين كار مجاز باشد، در خصوص حضرت امام اين سيستم را پياده كنيم و قبري بسازيم كه اگر خدايناكرده ايشان از ميان ما رفتند، بتوانيم هميشه چهرهي ايشان را ببينيم. ولي امام در پاسخ فرمودند اين كار جايز نيست و ما هم منصرف شديم».
در جلسه سران نظام در ساعات آخر حيات امام وقتي حاج احمد آقا اين صحبت را مطرح كرد كه به نظر من "كوشك نصرت " براي دفن امام مناسب است، يكي از آقايان اين كار را صلاح ندانست و گفت: «آنجا در حال حاضر بيابان و فاقد هر گونه امكانات و تأسيسات است. يقيناً ما بعد از رحلت امام، يك تشييع جنازهي چند ميليوني داريم و هيچ امكاناتي براي انتقال افراد به آنجا نداريم و حتماً با يك مشكل بزرگ مواجه ميشويم».
واقعيت هم اين بود كه در آنجا كاري انجام نشده بود و تنها به حصار كشي خاكي بسنده كرده بودند.
يكي ديگر از آقايان "حرم حضرت معصومه (س) " را براي دفن امام پيشنهاد كرد و ظاهرا «آقاي موسوي اردبيلي» هم "مدرسه علميه معصوميهي قم " را براي اين منظور مناسب دانست. يكي ديگر از آقايان از "جمكران " ياد كرد .
در نهايت قرار شد مدفن امام ترجيحاً در تهران و در كنار شهدا و در بهشت زهرا باشد تا در هنگام بازديد مسؤولان و ميهمانان خارجي، دسترسي به آن آسان باشد. اما در اينكه كدام قسمت از بهشت زهرا باشد ، بحث بود. بعضي از افراد، وسط قطعهي شهدا يا كنار قبر «مرحوم آيت الله طالقاني» را مناسب اعلام كردند.
ظاهراً «آقاي طباطبايي» شهردار وقت تهران كه در آن جلسه حضور داشت، آن روز يا بعداً پيشنهاد داده بود كه قطعهاي در كنار بهشت زهرا وجود دارد كه براي اين منظور ايدهآل است. (دقيقاً همين مكان فعلي مزار امام). در نهايت اين مكان بهترين مكان براي خاكسپاري حضرت امام تشخيص داده شد.
* محل دفن امام
«حاج احمد آقا» از حدود شش، هفت ماه قبل براي اين منظور برنامهريزي كرده بود و وقتي كه بيماري امام مطرح نبود، چند بار برنامهي مسافرتهايي را ترتيب دادند كه بنده هم حضور داشتم. بارها سه نفري (با حضور آقاي انصاري) در مسير جاده قم - تهران به پيشنهاد حاج احمد آقا به "كوشك نصرت " حدود 30 كيلومتري قم رفتيم. وقتي به روستا رفتيم ، ايشان از من خواستند كه فرد كشاورزي را كه درآن حوالي مشغول كار بود، صدا كنم و حاج احمد آقا سؤالاتي را از كشاورز در خصوص زمينهاي آن ناحيه و جادهي منتهي به روستا و ريل راهآهن و حتي وضعيت كوههاي اطراف پرسيدند. حاج احمد آقا عمامهشان را برداشته بود و كشاورز مزبور ايشان را نشناخت.
بعد به اتفاق حاج احمد آقا چرخي در محوطه زديم . من هنوز نميدانستم كه ايشان چه هدفي در سر دارند و قصه چيست؟
روستاي مزبور دقيقاً نزديك جايي واقع شده بود كه اكنون "پادگان منظريه " و فرودگاه نظامي است و وقتي كه از تهران به قم ميرويم، در سمت راست و جادهي قديم قم ـ تهران قرار گرفته است.
بعد از يكي دو هفته، مجدداً و اين بار به اتفاق «آقاي محمد علي انصاري» به آنجا رفتيم. با فرماندار وقت قم «آقاي خليليان» هماهنگ كرده بودند و ايشان هم حضور داشت. معلوم شد قصد حاج احمد آقا اين است كه محل دفن امام را مشخص كند. اين قصد و غرض را هم تنها با آقاي انصاري در ميان نهاده بود. ولي در حضور فرماندار قم اينگونه عنوان شد كه ما قصد داريم در اين مكان "مؤسسهي فرهنگي تنظيم و نشر آثار امام " را بنا كنيم (يعني دقيقاً آنچه در حال حاضر اتفاق افتاده است). صحبت فرودگاه هم مطرح شد و عنوان شد كه اختصاصي در اختيار مؤسسه باشد.
يك بار ديگر هم به آنجا رفتيم و اين بار حدي را تعيين كردند. در نوبت بعد كه به آنجا سر زديم، مشاهده كردم كه لودر و بولدوزر مشغول كار است و محوطه را ديواركشي ميكنند.
وقتي در ساعتهاي آخر حيات امام، جلسهي سران نظام برگزار شد، حاج احمد آقا مطرح كرد كه چنين جايي در "كوشك نصرت " قم وجود دارد و ما مقدماتش را انجام دادهايم ؛ ولي هنوز آماده نشده است و تنها حدودش را مشخص كردهايم. حاج احمد آقا حتي گفتند: «ميخواستيم در آنجا بارگاهي را براي حضرت امام آماده كنيم كه اگر ايشان خدايناكرده به رحمت خدا رفتند، آنجا مهيا باشد».
حتي يك بار در ماشين با حاج احمد آقا بوديم و ايشان اين مطلب را ابراز كرد كه: «من يك مسألهي شرعي از آقا پرسيدم كه آيا ميشود ميت مسلمان به گونهاي در قبر بگذاريم كه چهرهاش را هميشه بتوان مثلا به وسيله ي انعكاس از طريق آينه و نور رويت كرد؟». حاج احمد آقا افزود: «من برنامهام اين بود كه اگر اين كار مجاز باشد، در خصوص حضرت امام اين سيستم را پياده كنيم و قبري بسازيم كه اگر خدايناكرده ايشان از ميان ما رفتند، بتوانيم هميشه چهرهي ايشان را ببينيم. ولي امام در پاسخ فرمودند اين كار جايز نيست و ما هم منصرف شديم».
در جلسه سران نظام در ساعات آخر حيات امام وقتي حاج احمد آقا اين صحبت را مطرح كرد كه به نظر من "كوشك نصرت " براي دفن امام مناسب است، يكي از آقايان اين كار را صلاح ندانست و گفت: «آنجا در حال حاضر بيابان و فاقد هر گونه امكانات و تأسيسات است. يقيناً ما بعد از رحلت امام، يك تشييع جنازهي چند ميليوني داريم و هيچ امكاناتي براي انتقال افراد به آنجا نداريم و حتماً با يك مشكل بزرگ مواجه ميشويم».
واقعيت هم اين بود كه در آنجا كاري انجام نشده بود و تنها به حصار كشي خاكي بسنده كرده بودند.
يكي ديگر از آقايان "حرم حضرت معصومه (س) " را براي دفن امام پيشنهاد كرد و ظاهرا «آقاي موسوي اردبيلي» هم "مدرسه علميه معصوميهي قم " را براي اين منظور مناسب دانست. يكي ديگر از آقايان از "جمكران " ياد كرد .
در نهايت قرار شد مدفن امام ترجيحاً در تهران و در كنار شهدا و در بهشت زهرا باشد تا در هنگام بازديد مسؤولان و ميهمانان خارجي، دسترسي به آن آسان باشد. اما در اينكه كدام قسمت از بهشت زهرا باشد ، بحث بود. بعضي از افراد، وسط قطعهي شهدا يا كنار قبر «مرحوم آيت الله طالقاني» را مناسب اعلام كردند.
ظاهراً «آقاي طباطبايي» شهردار وقت تهران كه در آن جلسه حضور داشت، آن روز يا بعداً پيشنهاد داده بود كه قطعهاي در كنار بهشت زهرا وجود دارد كه براي اين منظور ايدهآل است. (دقيقاً همين مكان فعلي مزار امام). در نهايت اين مكان بهترين مكان براي خاكسپاري حضرت امام تشخيص داده شد.