به گزارش مشرق، میثم خاکباز در یادداشتی با عنوان «عزت و پیشرفت با آرمانگرایی واقعبینانه»، به تبیین رسالت جبهه مؤمن انقلاب برای تعالی و عزت ایران اسلامی در سایه آموزههای دینی پرداخت که متن آن به شرح ذیل است:
سرلوحهی بعثت و دعوت تمام فرستادگان الهی، توحید و عبودیت و دوری از طاغوت بوده است. همهی امتها، این پیام الهی را دریافتند و هرکسی به اندازهی پیروی خویش بهرهای برد و آنکه پیروی نکرد در شمار دروغانگاران حقیقت درآمد. سرکشان تاریخ، از سوی پیامبران، هشدار عواقب طغیان را دریافتند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ کُلّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» (سوره نحل 36)
بیشتر درگیریها و رودرروییهای تاریخ، در دو جبههی ولایتالله و ولایت طاغوت بوده است. براساس آیه 36 سوره نحل راه خوشبختی و نگونبختی بشر در گرو اختیار یکی از این دو مسأله است: نخست اینکه به خداوند بزرگ ایمان بیاورند و مسیر حقیقت را بپیمایند و دوم اینکه از طاغوت دوری کنند. همین مفهوم بهگونهای دیگر در آیه 256 سوره بقره آمده: «فَمَن یَکفُر بالطّاغوتِ وَ یُؤمِن باللّهِ فَقدِ استَمسَک بالعُروةِ الوُثقی لا انفِصامَ لهَا». براساس این آیه شریفه کسی که فرصت ابراز و خودنمایی به طاغوت ندهد و به خداوند ایمان بیاورد، مسیر خوشبختی را پیموده است. تنها کسانی که زیر بار سرپرستی طاغوت نروند و برای از بین بردن آن تلاش کنند و به خداوند بزرگ ایمان بیاورند، به ریسمان مستحکمی چنگ زدهاند که هیچ گسستی در آن راه ندارد. این، مبنای دین است که هم نفی اغیار میکند و هم اثبات دوست که «لا اله الا الله». نمیشود در مسیر بندگی خداوند بلندمرتبه هم بر سر سفرهی سرکشان بود و هم دست بیعت با دوست دراز کرد.
بنابراین، تا زمانی که سرکشی، از جامعهی ایمانی رخت برنبندد، ایمان حقیقی دست یافتنی نخواهد بود؛ زیرا طاغوت، موانع متعدّدی بر سر راه جامعهی ایمانی خواهد گذاشت. خداوند به پیامبر خویش میفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» (سوره هود/112) در این آیه، راه بازگشت به سوی خدا و همراهی حقیقی با پیامبر، ایستادگی و دوری از سرکشی است. سرکشی خود را مهار کردن، مرحلهای از ایمان است و سرکشی سرکشان را مهار کردن، مرحلهای دیگر که فرمود: «واجتنبوا الطاغوت» یا «یکفر بالطاغوت» اجتناب از طاغوت، جز با از بین بردن آن دستیافتنی نیست. طاغوت با سرپرستی و سازماندهی ارتش خود، در مسیر نابود کردن جبههی ولایتالله گام برمیدارد و اگر بتواند اجازهی نفس کشیدن به این جبهه را نمیدهد؛ چون ولایت و برتری را از آن خود میداند. از سوی دیگر هدف جبههی ایمان، استقرار حاکمیت أولیای الهی است؛ کاری که جز با نابودی سرکشان، ممکن نیست. تعبیر «یکفر بالطاغوت» نیز مبنایی روشن به دست میدهد؛ زیرا تلاش برای جلوگیری از خودنمایی طاغوت را نشان میدهد. چطور میتوان جلو عرض اندام طاغوتیان را گرفت؟ جز اینکه آنان از مسیر سرکشی دست بردارند و مؤمن شوند یا نابود گردند؟
براساس همین مبنای دینی بود که پیامبران و اوصیای ایشان و کسانی که در مسیر آنها بودهاند همچون امام راحل عظیم الشان و شهدای انقلاب اسلامی برای از بین بردن طاغوت و استقرار ایمان حقیقی مجاهدت کردند. فلسفه قیام اباعبداللهالحسین (علیهالسلام)، انقلاب اسلامی و همهی مبارزهها، مجاهدتها و شهادتها و جلوهی کامل و تمام آن یعنی قیام امام زمان (عجل الله فرجه) ریشه در «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» دارد.
از چشماندازی دیگر، یکی از ثمرات ولایتالله، عزتبخشی به جبههی مؤمنان است. قرآن کریم میفرماید: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین» (سوره منافقون/8). هر کسی که در جرگهی ولایت الله وارد شود، عزتمند خواهد بود. مفهوم آیه این است که شخص مؤمن، حق ندارد خود را از دایرهی عزّت خارج کند. هرگاه طاغوتیان حاکم شوند، خواری و زبونی، سهم مومنان خواهد بود. قرآن کریم درباره بنی اسرائیل و رفتار فرعون به عنوان طاغوت زمان میفرماید: «إن فرعون علا فی الأرض جعل أهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح أبنائهم و یستحی نسائهم إنه کان من المفسدین» (سوره قصص/4) پیامد حکومت فرعون به عنوان نمونهای بارز از طاغوتیان و سرکشان جهان برای مردم سرزمینش خواری و زبونی است.
در دوران کنونی و پیش از انقلاب اسلامی، ملّت مسلمان ایران دچار ذلّتهای تحمیلی بود. ایران با عقبه تمدنی - تاریخی ریشهدار و مردمی قوی، باهوش و فکور، در 200 سال منتهی به انقلاب اسلامی دچار زندگی در شرایط خواری شدند. در برههی جنگهای جهانی، ارتشهای اروپایی، بدون اجازه وارد کشور ایران و حتی پایتخت ایران شدند و بدون اینکه به دیدن شاه ایران بروند، تشکیل جلسه دادند تا برای سرنوشت ایران تصمیم بگیرند! شاه ایران مجبور بود به دیدن آنها برود و آنها حتی جلوی پای او بلند نشدند. عیاشیهای رژیم پهلوی در عین فقر و فلاکت مردم، جلوهای دیگر از به خواری کشاندن مومنان بود. حاکمان پهلوی، خود را جلو بیگانه زبون میکردند و به این وسیله، مردم را ذلیل مینمودند. کشور به دست آمریکاییها اداره میشد و حتی شاه این مملکت به اندازه سفیر آمریکا، اختیار نداشت.
در این وضعیت، مردی الهی قیام کرد. امام بزرگوار، روحیه عزّت¬خواهی، خودباوری و «ما می توانیم» را در ملّت ایران زنده کرد. مردم برای تحقّق عزّت قیام کردند و مقابل طاغوت زمان ایستادند و پیروز شدند. این پیروزی منطبق بر سنّت¬های الهی و مبانی قرآنی بود. در حقیقت، ملت ایران توانستند پس از ایمان به خدا یکی از طاغوت-ها را از سر راه تعالی خویش بردارند و زمینه را برای رشد ایمان فراهم کنند. نفَس الهی این مرد بزرگ، چنان باوری در مردم ایجاد کرد که توانستند رژیمی دیرپا را نابود کرده و نظامی اسلامی تشکیل دهند.
پس از انقلاب اسلامی، فتنه¬ها، کودتاها و توطئه¬های زیادی از سوی دشمنان، در مسیر پیشرفت ملّت ایران ایجاد شد. هشت سال جنگ تحمیلی، نمونه¬ای روشن از تلاش دشمن برای بازگشت طاغوتیان بود. مردم مومن ایران با عزّت در برابر همه این دشمنی¬ها ایستادند و از آرمان¬ها و ارزش¬های خود دفاع کردند. پیشرفت¬ها و دستاوردهای امروز مدیون مجاهدت مردان و زنان، جوانان و نوجوانان و پیرانی است که بر عزّت¬خواهی، پایداری کردند. در حقیقت، عزّت¬طلبی و آرمان¬خواهی عاقلانه و همراه با تلاش، شکوفایی و پیشرفت جامعه اسلامی را رقم زد. ملّت ایران در حالی¬که تمام دروازه¬های دنیا به¬روی او بسته بود و به سختی می¬توانست برای دفاع از خود در برابر متجاوزان، سلاح تهیه کند، مقابل ابرقدرت¬ها ایستاد. خودباوری و عزّت¬طلبی به مردم مومن اجازه نداد تا بتوانند شاهد حضور جاسوسان و دشمنان عزّت خویش در کشور باشند و آنها را به سوی فتح لانه دشمنی و فساد کشاند؛ همان چیزی که امام ملّت، آن را انقلاب دوم نامید. جوانان بصیر این کشور، توانستند به درستی، مرکز نفوذ استکبار را تشخیص داده و پشتیبان اصلی براندازی نظام را بدون درنظرگرفتن ابر قدرتی او در دنیا، تحقیر کنند.
نتیجه این وقایع آن بود که ملّت ایران، رمز پیروزی خود را درساحت عزّتطلبی و روحیهی «ما میتوانیم» با توکّل بر قدرت لایزال الهی میتواند در مسائل فردی و اجتماعی، پیشرفت را به ارمغان آورد.
آرمانهای ملّت ایران، از همان آغاز قیام، روشن بود. امام راحل، افقی روشن را ترسیم کرد و امام کنونی این ملّت، همان مسیر را روشنتر نمود. تکلیف مردم و مسوولان، معلوم است. پیگیری ارزشهای اساسی و پیروی از حجّت شرعی ولایت فقیه.
رسالت نسا ما در بیان ولی فقیه اینگونه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند: «فرآیند تحقّق هدفهاى اسلامى، یک فرآیند طولانى و البته دشوارى است. به طور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مىشود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانى است. قدم اوّل که پُرهیجانتر و پُرسر و صداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامى است. کار آسانى نبود؛ لیکن این آسان¬ترین است. قدم بعدى، ترتّب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است؛ یعنى ایجاد نظام اسلامى، که گفتیم نظام اسلامى، یعنى هندسهى عمومى جامعه، اسلامى بشود؛ که این هم شد. قدم بعدى - که از اینها دشوارتر است - ایجاد دولت اسلامى است. دولت نه به معناى هیأت وزیران؛ یعنى مجموعهى کارگزاران حکومت؛ یعنى من و شما. ما باید به معناى واقعى کلمه، در درون این نظامِ اسلامى، اسلامى شویم. این مشکل¬تر از مراحل قبلى است. بعد از این مرحله، مرحلهى تلألؤ و تشعشع نظام اسلامى است؛ یعنى مرحلهى ایجاد کشور اسلامى. اگر این مرحله به وجود آمد، آنوقت براى مسلمانهاى عالم، الگو و اسوه مىشویم: «لتکونوا شهداء على النّاس. اگر توانستیم این مرحله را بهسلامت طى کنیم - که از همّت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست - آنوقت مرحلهى بعدى، ایجاد دنیاى اسلام است.» ( 12/9/79 – در دیدار کارگزاران نظام)
براساس این رهنمود، هدف بلندمدّت، تشکیل دنیای (تمدن) اسلامی است. این هدف، زمینه¬ساز ایجاد حکومت و جامعه¬ی مهدوی خواهد بود. تاخیر در رسیدن به این هدف، ظهور حاکمیت مهدوی را به تعویق میاندازد و به میزان تلاش در راستای رسیدن به این مقصد، ظهور آن حاکمیت الهی نزدیک می¬شود. هر چند که امکان دارد در نقشهی راه پیروزی جبههی حق بر باطل و آمادهسازی بشریت برای ظهور منجی عالم، بداء حاصل شود؛ اما این مسأله، تکلیف شرعی پیگیری مسیر حق و تلاش برای نابودی طاغوت را برنمیدارد و اساسا تحقق فرآیند ذکر شده در بیان رهبری با نابودی طاغوت و حاکم شدن حق در سراسر جهان میسر است.
قرآن کریم درباره بنی اسرائیل می¬فرماید: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشر نَقیبا» (سوره مائده/12) وقتی حضرت موسی (علیه السلام) قوم بنی اسرائیل را به جنگ با طاغوت دعوت کرد، آن¬ها دوازده گروه بودند و هرکدام یک رهبر یا نماینده داشتند. از این دوازده نماینده، ده نفر فرمان حضرت را نپذیرفتند و تنها دو نفر از آن¬ها یعنی جناب یوشع بن نون و کالب بن یافنا اطاعت کردند. سپس حضرت موسی علیه السلام فرمود: «یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُ فَتَنقَلِبُواْ خاسِرِینَ 21 قَالُواْ یَامُوسىَ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ یخَرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یخَرُجُواْ مِنهْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ 22 ققَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهْمَا ادْخُلُواْ عَلَیهْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَکلَّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ 23»(سوره مائده) حضرت موسی علیه السلام به آنها هشدار داد که اگر در بیرون راندن طاغوت و تشکیل حکومت الهی زمین مقدّس، کوتاهی کنند، فرجشان به تاخیر می¬افتد. نافرمانی و کوتاهی گروه¬هایی از بنی¬اسرائیل موجب شد تا خشم الهی، آنان را فرا گرفته و 40 سال در بیابان¬ها سرگردان شوند. «قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَیهْمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»(مائده/ 26)
در قیام مردم ایران، با الهام از انقلاب حضرت موسی علیه السلام نیز، رهبر قیام، از دهه¬ی 40 شمسی، بر نفی طاغوت تمرکز و اصرار کردند. مخالفت با هویت جعلی رژیم غاصب صهیونیستی در همین راستا بود. امام قدس سرّه فرمودند: «بیش از بیست سال است فریاد کردهایم این غدۀ سرطانی را اجتماع کنید و از بین مسلمین بیرون کنید، بیتالمقدس را از او بگیرید، کشورهای اسلامی را از این غده سرطانی آزاد کنید.» (16/9/57)
امام الهی این امّت، از همان آغاز مبازره، به مقابله¬ی با جرثومه بارز طاغوت می¬پردازد و راه قرآن را نشان می¬دهد که «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله». امام نشان داد که برای استقرار پرچم ولایت الله اوّل باید پرچم طاغوت را پایین کشید. ایشان با پایین آوردن پرچم طاغوت در ایران، پرچم الله را برافراشتند و همین نسخه قرآنی را دوای دردهای منطقه و جهان می¬دانستند. اصرار امام و لبیک ملّت ایران به این ندای قرآنی موجب گشایش کار ملّت در کشور شد. به همین ترتیب در مراحل بعدی این نهضت نیز تبعیت از امر قرآنی و تلاش در مسیر پیروی از رهبری فقیه، موجب گشایش در منطقه و دنیا خواهد شد و در صورت کوتاهی و نافرمانی، این امر به تعویق افتاده و بر اساس سنّت قرآنی، تا ده-ها سال شاهد سرگردانی خواهیم بود و از فرمان امام(ره) از سال 57 و قبل از آن تاکنون نیز عدم تمرکز درست برنابودی اسرائیل موجب مشکلات فراوانی حتی در داخل نظام برای ما شده است. لذا به تعویق انداختن این تکلیف الهی خطری بس بزرگ خواهد بود که مسیر تاریخ را به نفع طاغوتیان تغییر خواهد داد و عکس آن هم این است که با نابودی اسرائیل از آن پیچ تاریخی که در کلام رهبرمعظم انقلاب بارها تکرار شده عبور خواهیم نمود و اسلام جهانی خواهد شد.
اکنون ملّت ایران در مسیر عزّت و پیشرفت قرار دارد. مردم، عزّت¬طلبی را تجربه کرده و بهره آن را دیده¬اند. حال، پرسش آن است که آیا این پیشرفت¬ها با تکیه و توجّه به خارج از مرزها ما رخ داده است؟ آیا قوم موسی با تکیه بر آل فرعون توانستند بر طاغوت¬ها غلبه کنند یا با تکیه بر توان خود و اعتماد به سنّت الهی؟ روشن است که آنها وقتی بر توان خویش تکیه کرده و گوش به فرمان رهبری الهی خود شدند، توانستند بر طاغوت¬ها غلبه کنند. پرسش دوم این است که آیا می¬توان به اوضاع جهان و بیرون از مرزها توجّه نداشت و پیروز شد؟ آیا قوم موسی، بدون توجّه به سایر اقوام و بدون در نظر گرفتن قوّت¬ها و ضعف¬های دشمن، توانست پیروز شود؟ پاسخ به این پرسش نیز روشن است. آنها با تکیه به توان داخلی و با رصد کردن اوضاع دیگران توانستند پس از یک دوره کوتاهی و عقب¬افتادگی، پیروزی را از آن خود کنند. امروز نیز راه پیشرفت، درون¬زایی در عین برون¬نگری و رصد وضعیت دیگران است.
پرسش بعدی درباره تطبیق نقشه قرآنی بر مسیر امروزین است. چرا هر دو امام امّت بر مسئله¬ی اسرائیل تمرکز کردند؟ چون این دولت جعلی، تشکیلاتی فاسد و زورگوست. امروز مصداق طاغوت در منطقه ما رژیم غاصب صهیونیستی است. این دولت فرعونی نه تنها مزاحم ملّت¬های منطقه بلکه مانع رشد ایمانی ملل جهان است. فتنه-انگیزی¬های صهیونیست¬ها در منطقه و جهان، غصب سرزمین¬ها و اموال مسلمانان، تجاوز به حقوق ملّت¬ها، کشتار و جنایت، حمله به زنان و کودکان بی¬دفاع و آواره کردن خانواده¬ها و نوامیس مسلمانان، تنها بخشی از پیامدهای حضور طاغوت در منطقه است. طاغوت این زمان نیز همانند طاغوت فرعونی، خود را برتر زمین دانسته خیال ریاست بر دنیا را در سر می¬پروراند. صهیونیسم برای دستیابی به تفکّر شیطانی، خطرناک و برتری¬جویانه خویش از هیچ جنایتی کوتاهی نمی¬کند.
براین اساس، راه قرآن، همان است که هر دو امام امّت، تاکنون بر آن اصرار کردهاند. مبارزه با طاغوت اسرائیل و حامی اصلی او یعنی آمریکا. امروز ریشه همه فتنهها، اسرائیل و آمریکاست. فتنهی سال 1378 و 1388 با مدیریت اسرائیل و آمریکا ایجاد شده و توسط کسانی که دنبالهروهای فرعونیان و نفوذیهای آنان بودند، دنبال شد. هدف فتنهها این بود که جبههی مؤمنان را در داخل، گرفتار و مشغول کرده و مانع از آبادانی و پیشرفت کشور و پیگیری یکی از آرمان¬های اصلی انقلاب اسلامی یعنی نابودی طاغوت اسرائیل و آمریکا شوند.
نمیتوان در مسیر مبارزه با طاغوت، غفلت کرد. امام راحل پرچم همین نظریه را برداشتند و اسرائیل را غدّه سرطانی خواندند. استراتژی «جنگ جنگ تا دفع فتنه از عالم» که از سوی امام امّت مطرح شد، در راستای به زیر کشیدن پرچم کفر طاغوتیان است. کلید پیشرفت در عرصه¬های مختلف، تلاش برای از بین بردن اسرائیل غاصب غاصب است. تا زمانی که این غدّه سرطانی وجود داشته باشد، در صدد ضربه زدن و بیمار کردن برخواهد آمد تا جایی که حتی ریشه بسیاری از مشکلات داخلی کشور نیز برخاسته از فتنه های صهیونیسم غاصب است. از همین روست که رهبر معظّم انقلاب اسلامی فلسطین را مسئله اوّل دنیای اسلام خواندند. تمرکز بر نابودی اسرائیل، مسلّح کردن کرانه باختری، بازسازی غزّه و تقویت خط مقاومت، به معنای حرکت در مسیر برداشتن موانع پیشرفت و عزّت ملّی است. جالب است که مقام معظم رهبری در هر دو نامه¬ای که به جوانان غرب نگاشتند، به مسأله فلسطین هم توجّه کردند. با پیروزی جبهه مقاومت و نابودی اسرائیل، ریشه بخشی از فتنه¬ها خشکانده شده و راه برای پیشرفت هموارتر می¬شود. لذا باید یکی از مهمترین گفتمان های ما در سایه عزت و پیشرفت مبارزه با اسرائیل باشد. آنگاه می بینیم وعده الهی تحقق خواهد یافت و مسیر برای ایجاد تمدّن اسلامی در دنیا باز خواهد شد.
امام راحل و مقام معظم رهبری همیشه بر آرمانهای قرآنی انقلاب اسلامی تاکید کرده و آن را بسترساز ظهور و قیام حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) دانستهاند؛ در صورتی که اختلافات داخلی ما را از پیگیری این آرمان در جهان غافل کند و در صورتی که از مبارزه با طاغوتها دست برداریم، مهمترین آرمان جمهوری اسلامی، بر زمین مانده و توان پاسخگویی به خونهای شهدا و زحمتهای امام و مردم و از همه مهم تر توان پاسخگویی به آرمانهای مهدوی را نخواهیم داشت.
سرلوحهی بعثت و دعوت تمام فرستادگان الهی، توحید و عبودیت و دوری از طاغوت بوده است. همهی امتها، این پیام الهی را دریافتند و هرکسی به اندازهی پیروی خویش بهرهای برد و آنکه پیروی نکرد در شمار دروغانگاران حقیقت درآمد. سرکشان تاریخ، از سوی پیامبران، هشدار عواقب طغیان را دریافتند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ کُلّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» (سوره نحل 36)
بیشتر درگیریها و رودرروییهای تاریخ، در دو جبههی ولایتالله و ولایت طاغوت بوده است. براساس آیه 36 سوره نحل راه خوشبختی و نگونبختی بشر در گرو اختیار یکی از این دو مسأله است: نخست اینکه به خداوند بزرگ ایمان بیاورند و مسیر حقیقت را بپیمایند و دوم اینکه از طاغوت دوری کنند. همین مفهوم بهگونهای دیگر در آیه 256 سوره بقره آمده: «فَمَن یَکفُر بالطّاغوتِ وَ یُؤمِن باللّهِ فَقدِ استَمسَک بالعُروةِ الوُثقی لا انفِصامَ لهَا». براساس این آیه شریفه کسی که فرصت ابراز و خودنمایی به طاغوت ندهد و به خداوند ایمان بیاورد، مسیر خوشبختی را پیموده است. تنها کسانی که زیر بار سرپرستی طاغوت نروند و برای از بین بردن آن تلاش کنند و به خداوند بزرگ ایمان بیاورند، به ریسمان مستحکمی چنگ زدهاند که هیچ گسستی در آن راه ندارد. این، مبنای دین است که هم نفی اغیار میکند و هم اثبات دوست که «لا اله الا الله». نمیشود در مسیر بندگی خداوند بلندمرتبه هم بر سر سفرهی سرکشان بود و هم دست بیعت با دوست دراز کرد.
بنابراین، تا زمانی که سرکشی، از جامعهی ایمانی رخت برنبندد، ایمان حقیقی دست یافتنی نخواهد بود؛ زیرا طاغوت، موانع متعدّدی بر سر راه جامعهی ایمانی خواهد گذاشت. خداوند به پیامبر خویش میفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» (سوره هود/112) در این آیه، راه بازگشت به سوی خدا و همراهی حقیقی با پیامبر، ایستادگی و دوری از سرکشی است. سرکشی خود را مهار کردن، مرحلهای از ایمان است و سرکشی سرکشان را مهار کردن، مرحلهای دیگر که فرمود: «واجتنبوا الطاغوت» یا «یکفر بالطاغوت» اجتناب از طاغوت، جز با از بین بردن آن دستیافتنی نیست. طاغوت با سرپرستی و سازماندهی ارتش خود، در مسیر نابود کردن جبههی ولایتالله گام برمیدارد و اگر بتواند اجازهی نفس کشیدن به این جبهه را نمیدهد؛ چون ولایت و برتری را از آن خود میداند. از سوی دیگر هدف جبههی ایمان، استقرار حاکمیت أولیای الهی است؛ کاری که جز با نابودی سرکشان، ممکن نیست. تعبیر «یکفر بالطاغوت» نیز مبنایی روشن به دست میدهد؛ زیرا تلاش برای جلوگیری از خودنمایی طاغوت را نشان میدهد. چطور میتوان جلو عرض اندام طاغوتیان را گرفت؟ جز اینکه آنان از مسیر سرکشی دست بردارند و مؤمن شوند یا نابود گردند؟
براساس همین مبنای دینی بود که پیامبران و اوصیای ایشان و کسانی که در مسیر آنها بودهاند همچون امام راحل عظیم الشان و شهدای انقلاب اسلامی برای از بین بردن طاغوت و استقرار ایمان حقیقی مجاهدت کردند. فلسفه قیام اباعبداللهالحسین (علیهالسلام)، انقلاب اسلامی و همهی مبارزهها، مجاهدتها و شهادتها و جلوهی کامل و تمام آن یعنی قیام امام زمان (عجل الله فرجه) ریشه در «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» دارد.
از چشماندازی دیگر، یکی از ثمرات ولایتالله، عزتبخشی به جبههی مؤمنان است. قرآن کریم میفرماید: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین» (سوره منافقون/8). هر کسی که در جرگهی ولایت الله وارد شود، عزتمند خواهد بود. مفهوم آیه این است که شخص مؤمن، حق ندارد خود را از دایرهی عزّت خارج کند. هرگاه طاغوتیان حاکم شوند، خواری و زبونی، سهم مومنان خواهد بود. قرآن کریم درباره بنی اسرائیل و رفتار فرعون به عنوان طاغوت زمان میفرماید: «إن فرعون علا فی الأرض جعل أهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح أبنائهم و یستحی نسائهم إنه کان من المفسدین» (سوره قصص/4) پیامد حکومت فرعون به عنوان نمونهای بارز از طاغوتیان و سرکشان جهان برای مردم سرزمینش خواری و زبونی است.
در دوران کنونی و پیش از انقلاب اسلامی، ملّت مسلمان ایران دچار ذلّتهای تحمیلی بود. ایران با عقبه تمدنی - تاریخی ریشهدار و مردمی قوی، باهوش و فکور، در 200 سال منتهی به انقلاب اسلامی دچار زندگی در شرایط خواری شدند. در برههی جنگهای جهانی، ارتشهای اروپایی، بدون اجازه وارد کشور ایران و حتی پایتخت ایران شدند و بدون اینکه به دیدن شاه ایران بروند، تشکیل جلسه دادند تا برای سرنوشت ایران تصمیم بگیرند! شاه ایران مجبور بود به دیدن آنها برود و آنها حتی جلوی پای او بلند نشدند. عیاشیهای رژیم پهلوی در عین فقر و فلاکت مردم، جلوهای دیگر از به خواری کشاندن مومنان بود. حاکمان پهلوی، خود را جلو بیگانه زبون میکردند و به این وسیله، مردم را ذلیل مینمودند. کشور به دست آمریکاییها اداره میشد و حتی شاه این مملکت به اندازه سفیر آمریکا، اختیار نداشت.
در این وضعیت، مردی الهی قیام کرد. امام بزرگوار، روحیه عزّت¬خواهی، خودباوری و «ما می توانیم» را در ملّت ایران زنده کرد. مردم برای تحقّق عزّت قیام کردند و مقابل طاغوت زمان ایستادند و پیروز شدند. این پیروزی منطبق بر سنّت¬های الهی و مبانی قرآنی بود. در حقیقت، ملت ایران توانستند پس از ایمان به خدا یکی از طاغوت-ها را از سر راه تعالی خویش بردارند و زمینه را برای رشد ایمان فراهم کنند. نفَس الهی این مرد بزرگ، چنان باوری در مردم ایجاد کرد که توانستند رژیمی دیرپا را نابود کرده و نظامی اسلامی تشکیل دهند.
پس از انقلاب اسلامی، فتنه¬ها، کودتاها و توطئه¬های زیادی از سوی دشمنان، در مسیر پیشرفت ملّت ایران ایجاد شد. هشت سال جنگ تحمیلی، نمونه¬ای روشن از تلاش دشمن برای بازگشت طاغوتیان بود. مردم مومن ایران با عزّت در برابر همه این دشمنی¬ها ایستادند و از آرمان¬ها و ارزش¬های خود دفاع کردند. پیشرفت¬ها و دستاوردهای امروز مدیون مجاهدت مردان و زنان، جوانان و نوجوانان و پیرانی است که بر عزّت¬خواهی، پایداری کردند. در حقیقت، عزّت¬طلبی و آرمان¬خواهی عاقلانه و همراه با تلاش، شکوفایی و پیشرفت جامعه اسلامی را رقم زد. ملّت ایران در حالی¬که تمام دروازه¬های دنیا به¬روی او بسته بود و به سختی می¬توانست برای دفاع از خود در برابر متجاوزان، سلاح تهیه کند، مقابل ابرقدرت¬ها ایستاد. خودباوری و عزّت¬طلبی به مردم مومن اجازه نداد تا بتوانند شاهد حضور جاسوسان و دشمنان عزّت خویش در کشور باشند و آنها را به سوی فتح لانه دشمنی و فساد کشاند؛ همان چیزی که امام ملّت، آن را انقلاب دوم نامید. جوانان بصیر این کشور، توانستند به درستی، مرکز نفوذ استکبار را تشخیص داده و پشتیبان اصلی براندازی نظام را بدون درنظرگرفتن ابر قدرتی او در دنیا، تحقیر کنند.
نتیجه این وقایع آن بود که ملّت ایران، رمز پیروزی خود را درساحت عزّتطلبی و روحیهی «ما میتوانیم» با توکّل بر قدرت لایزال الهی میتواند در مسائل فردی و اجتماعی، پیشرفت را به ارمغان آورد.
آرمانهای ملّت ایران، از همان آغاز قیام، روشن بود. امام راحل، افقی روشن را ترسیم کرد و امام کنونی این ملّت، همان مسیر را روشنتر نمود. تکلیف مردم و مسوولان، معلوم است. پیگیری ارزشهای اساسی و پیروی از حجّت شرعی ولایت فقیه.
رسالت نسا ما در بیان ولی فقیه اینگونه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند: «فرآیند تحقّق هدفهاى اسلامى، یک فرآیند طولانى و البته دشوارى است. به طور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مىشود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانى است. قدم اوّل که پُرهیجانتر و پُرسر و صداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامى است. کار آسانى نبود؛ لیکن این آسان¬ترین است. قدم بعدى، ترتّب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است؛ یعنى ایجاد نظام اسلامى، که گفتیم نظام اسلامى، یعنى هندسهى عمومى جامعه، اسلامى بشود؛ که این هم شد. قدم بعدى - که از اینها دشوارتر است - ایجاد دولت اسلامى است. دولت نه به معناى هیأت وزیران؛ یعنى مجموعهى کارگزاران حکومت؛ یعنى من و شما. ما باید به معناى واقعى کلمه، در درون این نظامِ اسلامى، اسلامى شویم. این مشکل¬تر از مراحل قبلى است. بعد از این مرحله، مرحلهى تلألؤ و تشعشع نظام اسلامى است؛ یعنى مرحلهى ایجاد کشور اسلامى. اگر این مرحله به وجود آمد، آنوقت براى مسلمانهاى عالم، الگو و اسوه مىشویم: «لتکونوا شهداء على النّاس. اگر توانستیم این مرحله را بهسلامت طى کنیم - که از همّت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست - آنوقت مرحلهى بعدى، ایجاد دنیاى اسلام است.» ( 12/9/79 – در دیدار کارگزاران نظام)
براساس این رهنمود، هدف بلندمدّت، تشکیل دنیای (تمدن) اسلامی است. این هدف، زمینه¬ساز ایجاد حکومت و جامعه¬ی مهدوی خواهد بود. تاخیر در رسیدن به این هدف، ظهور حاکمیت مهدوی را به تعویق میاندازد و به میزان تلاش در راستای رسیدن به این مقصد، ظهور آن حاکمیت الهی نزدیک می¬شود. هر چند که امکان دارد در نقشهی راه پیروزی جبههی حق بر باطل و آمادهسازی بشریت برای ظهور منجی عالم، بداء حاصل شود؛ اما این مسأله، تکلیف شرعی پیگیری مسیر حق و تلاش برای نابودی طاغوت را برنمیدارد و اساسا تحقق فرآیند ذکر شده در بیان رهبری با نابودی طاغوت و حاکم شدن حق در سراسر جهان میسر است.
قرآن کریم درباره بنی اسرائیل می¬فرماید: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشر نَقیبا» (سوره مائده/12) وقتی حضرت موسی (علیه السلام) قوم بنی اسرائیل را به جنگ با طاغوت دعوت کرد، آن¬ها دوازده گروه بودند و هرکدام یک رهبر یا نماینده داشتند. از این دوازده نماینده، ده نفر فرمان حضرت را نپذیرفتند و تنها دو نفر از آن¬ها یعنی جناب یوشع بن نون و کالب بن یافنا اطاعت کردند. سپس حضرت موسی علیه السلام فرمود: «یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُ فَتَنقَلِبُواْ خاسِرِینَ 21 قَالُواْ یَامُوسىَ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ یخَرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یخَرُجُواْ مِنهْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ 22 ققَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهْمَا ادْخُلُواْ عَلَیهْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَکلَّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ 23»(سوره مائده) حضرت موسی علیه السلام به آنها هشدار داد که اگر در بیرون راندن طاغوت و تشکیل حکومت الهی زمین مقدّس، کوتاهی کنند، فرجشان به تاخیر می¬افتد. نافرمانی و کوتاهی گروه¬هایی از بنی¬اسرائیل موجب شد تا خشم الهی، آنان را فرا گرفته و 40 سال در بیابان¬ها سرگردان شوند. «قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَیهْمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»(مائده/ 26)
در قیام مردم ایران، با الهام از انقلاب حضرت موسی علیه السلام نیز، رهبر قیام، از دهه¬ی 40 شمسی، بر نفی طاغوت تمرکز و اصرار کردند. مخالفت با هویت جعلی رژیم غاصب صهیونیستی در همین راستا بود. امام قدس سرّه فرمودند: «بیش از بیست سال است فریاد کردهایم این غدۀ سرطانی را اجتماع کنید و از بین مسلمین بیرون کنید، بیتالمقدس را از او بگیرید، کشورهای اسلامی را از این غده سرطانی آزاد کنید.» (16/9/57)
امام الهی این امّت، از همان آغاز مبازره، به مقابله¬ی با جرثومه بارز طاغوت می¬پردازد و راه قرآن را نشان می¬دهد که «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله». امام نشان داد که برای استقرار پرچم ولایت الله اوّل باید پرچم طاغوت را پایین کشید. ایشان با پایین آوردن پرچم طاغوت در ایران، پرچم الله را برافراشتند و همین نسخه قرآنی را دوای دردهای منطقه و جهان می¬دانستند. اصرار امام و لبیک ملّت ایران به این ندای قرآنی موجب گشایش کار ملّت در کشور شد. به همین ترتیب در مراحل بعدی این نهضت نیز تبعیت از امر قرآنی و تلاش در مسیر پیروی از رهبری فقیه، موجب گشایش در منطقه و دنیا خواهد شد و در صورت کوتاهی و نافرمانی، این امر به تعویق افتاده و بر اساس سنّت قرآنی، تا ده-ها سال شاهد سرگردانی خواهیم بود و از فرمان امام(ره) از سال 57 و قبل از آن تاکنون نیز عدم تمرکز درست برنابودی اسرائیل موجب مشکلات فراوانی حتی در داخل نظام برای ما شده است. لذا به تعویق انداختن این تکلیف الهی خطری بس بزرگ خواهد بود که مسیر تاریخ را به نفع طاغوتیان تغییر خواهد داد و عکس آن هم این است که با نابودی اسرائیل از آن پیچ تاریخی که در کلام رهبرمعظم انقلاب بارها تکرار شده عبور خواهیم نمود و اسلام جهانی خواهد شد.
اکنون ملّت ایران در مسیر عزّت و پیشرفت قرار دارد. مردم، عزّت¬طلبی را تجربه کرده و بهره آن را دیده¬اند. حال، پرسش آن است که آیا این پیشرفت¬ها با تکیه و توجّه به خارج از مرزها ما رخ داده است؟ آیا قوم موسی با تکیه بر آل فرعون توانستند بر طاغوت¬ها غلبه کنند یا با تکیه بر توان خود و اعتماد به سنّت الهی؟ روشن است که آنها وقتی بر توان خویش تکیه کرده و گوش به فرمان رهبری الهی خود شدند، توانستند بر طاغوت¬ها غلبه کنند. پرسش دوم این است که آیا می¬توان به اوضاع جهان و بیرون از مرزها توجّه نداشت و پیروز شد؟ آیا قوم موسی، بدون توجّه به سایر اقوام و بدون در نظر گرفتن قوّت¬ها و ضعف¬های دشمن، توانست پیروز شود؟ پاسخ به این پرسش نیز روشن است. آنها با تکیه به توان داخلی و با رصد کردن اوضاع دیگران توانستند پس از یک دوره کوتاهی و عقب¬افتادگی، پیروزی را از آن خود کنند. امروز نیز راه پیشرفت، درون¬زایی در عین برون¬نگری و رصد وضعیت دیگران است.
پرسش بعدی درباره تطبیق نقشه قرآنی بر مسیر امروزین است. چرا هر دو امام امّت بر مسئله¬ی اسرائیل تمرکز کردند؟ چون این دولت جعلی، تشکیلاتی فاسد و زورگوست. امروز مصداق طاغوت در منطقه ما رژیم غاصب صهیونیستی است. این دولت فرعونی نه تنها مزاحم ملّت¬های منطقه بلکه مانع رشد ایمانی ملل جهان است. فتنه-انگیزی¬های صهیونیست¬ها در منطقه و جهان، غصب سرزمین¬ها و اموال مسلمانان، تجاوز به حقوق ملّت¬ها، کشتار و جنایت، حمله به زنان و کودکان بی¬دفاع و آواره کردن خانواده¬ها و نوامیس مسلمانان، تنها بخشی از پیامدهای حضور طاغوت در منطقه است. طاغوت این زمان نیز همانند طاغوت فرعونی، خود را برتر زمین دانسته خیال ریاست بر دنیا را در سر می¬پروراند. صهیونیسم برای دستیابی به تفکّر شیطانی، خطرناک و برتری¬جویانه خویش از هیچ جنایتی کوتاهی نمی¬کند.
براین اساس، راه قرآن، همان است که هر دو امام امّت، تاکنون بر آن اصرار کردهاند. مبارزه با طاغوت اسرائیل و حامی اصلی او یعنی آمریکا. امروز ریشه همه فتنهها، اسرائیل و آمریکاست. فتنهی سال 1378 و 1388 با مدیریت اسرائیل و آمریکا ایجاد شده و توسط کسانی که دنبالهروهای فرعونیان و نفوذیهای آنان بودند، دنبال شد. هدف فتنهها این بود که جبههی مؤمنان را در داخل، گرفتار و مشغول کرده و مانع از آبادانی و پیشرفت کشور و پیگیری یکی از آرمان¬های اصلی انقلاب اسلامی یعنی نابودی طاغوت اسرائیل و آمریکا شوند.
نمیتوان در مسیر مبارزه با طاغوت، غفلت کرد. امام راحل پرچم همین نظریه را برداشتند و اسرائیل را غدّه سرطانی خواندند. استراتژی «جنگ جنگ تا دفع فتنه از عالم» که از سوی امام امّت مطرح شد، در راستای به زیر کشیدن پرچم کفر طاغوتیان است. کلید پیشرفت در عرصه¬های مختلف، تلاش برای از بین بردن اسرائیل غاصب غاصب است. تا زمانی که این غدّه سرطانی وجود داشته باشد، در صدد ضربه زدن و بیمار کردن برخواهد آمد تا جایی که حتی ریشه بسیاری از مشکلات داخلی کشور نیز برخاسته از فتنه های صهیونیسم غاصب است. از همین روست که رهبر معظّم انقلاب اسلامی فلسطین را مسئله اوّل دنیای اسلام خواندند. تمرکز بر نابودی اسرائیل، مسلّح کردن کرانه باختری، بازسازی غزّه و تقویت خط مقاومت، به معنای حرکت در مسیر برداشتن موانع پیشرفت و عزّت ملّی است. جالب است که مقام معظم رهبری در هر دو نامه¬ای که به جوانان غرب نگاشتند، به مسأله فلسطین هم توجّه کردند. با پیروزی جبهه مقاومت و نابودی اسرائیل، ریشه بخشی از فتنه¬ها خشکانده شده و راه برای پیشرفت هموارتر می¬شود. لذا باید یکی از مهمترین گفتمان های ما در سایه عزت و پیشرفت مبارزه با اسرائیل باشد. آنگاه می بینیم وعده الهی تحقق خواهد یافت و مسیر برای ایجاد تمدّن اسلامی در دنیا باز خواهد شد.
امام راحل و مقام معظم رهبری همیشه بر آرمانهای قرآنی انقلاب اسلامی تاکید کرده و آن را بسترساز ظهور و قیام حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) دانستهاند؛ در صورتی که اختلافات داخلی ما را از پیگیری این آرمان در جهان غافل کند و در صورتی که از مبارزه با طاغوتها دست برداریم، مهمترین آرمان جمهوری اسلامی، بر زمین مانده و توان پاسخگویی به خونهای شهدا و زحمتهای امام و مردم و از همه مهم تر توان پاسخگویی به آرمانهای مهدوی را نخواهیم داشت.