به گزارش مشرق به نقل از فارس، در طول تاريخ بشريت پيش قراولاني از جنس بشر با ويژگي پيامبري و برخي هم الهام گرفته از مكتب وحي آمدند كه كارهاي بزرگ ، مثبت و شايسته انجام دادند و براي جامعه ي خود و حتي به صورت فرا زماني اثر گذار بودند . اين موفقيت ها علاوه بر تلاش خستگي ناپذير آنان از همت بلند آنان نيز حكايت مي كند .آن چه به اين همت بلند جامه ي عمل مي پوشاند خارج بودن از قيد دنيا طلبي و دنيا پرستي است .( ولكن الله جعل رسله اولي قوه في عزائمهم و ضعفه فيما تري الاعين من حالاتهم ، مع قناعه تملا القلوب و العيون غني و خصاصه تملا الابصار و الاسماع اذي . ) ( 2 ) " در صورتي كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده ي قوي ، گرچه با ظاهري ساده و فقير مبعوث كرد ؛ با قناعتي كه دل ها و چشم ها را پر سازد ، هر چند فقير و نداري ظاهري آنان چشم و گوش ها را خيره سازد . "از جمله نمونه هاي دنيا طلبي ، شكم پرستي و شكم بارگي مي باشد . انسان هايي كه دست به انقلاب فرهنگي و معنوي مي زنند نمي توانند دنيا طلب و شكم پرست باشند زيرا هدف آن ها برپايي حكومت عدل مبتني بر وحي است و اين حكومت با وجود شخص عادل و وارسته از دنيا ، نه وابسته به آن ، تحقق مي يابد .در اين نوشتار مختصر ، به بررسي فرايند شوم اين خصيصه و از طرفي به ميوه ي شيرين درخت آزادي از شكم بارگي ، از ديدگاه كتاب شريف نهج البلاغه مي پردازيم . اميدواريم مولاي متقيان ،آن ابر مردي كه با رهابودن از شكم بارگي عدالت را به بشريت ارزاني نمود ، توفيق بهره مندي از اين سرمايه ي بزرگ و تالي قرآن كريم را به همگان عنايت فرمايد .توجه : ترجمه ي متن عربي از مترجم گرامي مرحوم حجه الاسلام محمد دشتي ( رحمه الله عليه ) اقتباس گرديده است .
1.اصالت شكم بارگي در حيوانات
گرچه حيوانات همانند ديگر آفريده هاي پروردگار ذكر و تسبيح خداوند را دارند( ان من شي الا يسبح بحمده )( 3 )
ما سميعيم و بصير و با هوشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم
ولي چون آن ها داراي عقل و تكليف نيستند اصالت در آن ها شكم بارگي است و اين كه شكم خود را سير كنند . در حالي كه مؤمنين نبايد اصالت را به شكم بدهند زيرا در اين صورت آن ها همانند حيوانات و پايين تر از حيوانات مي شوند .( اولئك كالانعام بل هم ازل )( 4 )به اين جهت امير المؤمنين ( عليه السلام ) دوستان خود را به اين مطلب آگاه مي كند كه مبادا شما نيز همانند حيوانات در تلاش براي پر كردن شكم باشيد و از هدف اصلي باز مانيد .
الف ) خطبه 153
اين خطبه را حضرت علي ( عليه السلام ) در سال 36 هجري در مدينه به هنگام آماده نمودن مردم براي جنگ با شورشيان بصره ايراد فرمودند . در قسمت پاياني اين خطبه چنين آمده است :( ان البهائم همها بطونها ؛ و ان السباع همها العدوان علي غيرها ؛ و ان النساء همهن زينه الحياه الدنيا و الفساد فيها ؛ ان المتقين مستكينون . ان المؤمنين مشفقون . ان المؤمنين خائفون . ))( همانا تمام حيوانات در تلاش پر كردن شكمند و درندگان در پي تجاوز كردن به ديگران و زنان بي ايمان تمام همتشان آرايش زندگي و فساد انگيزي در آن است ، اما مومنان فروتنند ، همانا مومنان مهربانند ، همانا مومنان از آينده ترسانند . ))انساني كه مورد تكريم پروردگار است و حتي براي دفاع از جان هاي ديگران تحمل سختي مي كند اين را به حيوانات و ويژگي هاي آنان چه كار . و اين انسان آرماني را چه به فساد و تبه كاري .
ب : خطبه 175
گفته اند اين خطبه را حضرت در مدينه در حالي كه به ستون مسجد تكيه زده بودند ايراد فرمودند :( 1- ايها الناس غير المغفول عنهم ، و تاركون الماء خوذ منهم . مالي اراكم عن الله ذاهبين ، و الي غيره راغبين ! كانكم نعم اراح بها سائم الي مرعي وبي ، و مشروب دوي ( روي ) ، و انما هي كالمالوفه للمدي لا تعرف ماذا يراد بها ! اذا احسن اليها تحسب يومها دهرها ، و شبعها امرها . )( اي بي خبراني كه آني مورد غفلت نيستيد ، و اي ترك كنندگان فرامين الهي كه از تمامي كارهايتان بازخواست مي شويد ؛ شما را چه شده است كه از خداي خود روي گردان و به غير او گرايش داريد ؟ چونان چهار پاياني كه چوپان آن ها را در بياباني وبا خيز ، و آب هايي بيماري زا رها كرده است . گوسفندان پروار را مي مانيد كه براي كارد قصاب آماده اند ولي خودشان نمي دانند . چه آن كه هر گاه به گوسفندان با مقداري علف نيكي كنند يك روز خود را يك عمر مي پندارند ، و زندگي را در سير شدن شكم ها مي نگرند . ))در اين كلام نوراني ، حضرت مردم شكم پرست غافل از هدف خلق خويش را به چهار پاياني تشبيه نموده كه هدف آن ها فقط پر كردن شكم است و روزگار را به اين مي دانند كه شكمشان را سير كنند و از آينده ي خود بي خبرند . ولي انسان هاي فرهيخته اين چنين مي گويند :
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
ج : نامه 45
همان گونه كه گفته اند اين نامه را حضرت براي عثمان ابن حنيف كه در يك مهماني تشريفاتي حاضر شده بود فرستادند . در دو جاي اين نامه به موضوع مورد بحث ما اشاره فرموده اند :( فما خلقت ليشغلني اكل الطيبات ، كالبهيمه المربوطه ، همها علفها ، او المرسله شغلها تقممها ، تكترش من اعلافها ، و تلهو عما يراد بها ، او اترك سدي او امهل عابثا ، او اجر حبل الضلاله ، او اعتسف طريق المتاهه ))( آفريده نشده ام كه غذاي لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد ، چونان حيوان پرواري كه تمام همت او علف او ، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده ، و از آينده خود بي خبر است . آيا مرا بيهوده آفريدند ؟ آيا مرا به بازي گرفته اند ؟ آيا ريسمان گمراهي به دست گيرم ؟ و يا در راه سرگرداني قدم بگذارم . ))
2- ( اعزبي عني ! فوالله لا ازل لك فتستذليني و لا اسلس لك فتقوديني . و ايم الله يمينا استثني فيها فمشيئه الله لاروضن نفسي رياضه تهش معها الي القرص اذا قدره عليه مطعوما ، و تقنع بالملح مأدوما ، ولادعن مقلتي كعين ماء ، نضب معينها ، مستفرغه دموعها اتمتلئ السائمه من رعيها فتبرك ؟ و تشبع الربيضه من عشبها فتربض ؟ و يأكل علي من زاده فيهجع ! قرت اذا عينه اذا افتدي بعد السنين المتطاول بالبهيمه الهامله ، و السائمه المرعيه ! ))( از برابر ديدگانم دور شو ، سوگند به خدا رام تو نگردم كه خوارم سازي ، مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهي مرا بكشاني ، به خدا سوگند ، سوگندي كه تنها اراده خدا در آن است ، چنان نفس خود را به رياضت وا دارم كه به يك قرص نان ، هر گاه بيابم شاد شود ، و به نمك به جاي نان خورش قناعت كند ، و آن قدر از چشم ها اشك ريزم كه چونان چشمه اي خشك در آيد ، و اشك چشمم پايان پذيرد . آيا سزاوار است كه چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند . و علي نيز ( همانند آنان ) از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند ، چشمش روشن باد كه پس از ساليان دراز ، چهار پايان رها شده ، و گله گوسفندان را الگو قرار دهد . ))
2- رهايي از اسارت شكم بارگي
هنگامي كه انسان فرهيخته و مومن به مبدأ و معاد باور داشته باشد كه شكم بارگي مانع رسيدن به هدف عالي انساني است ، تلاش مي كند كه خود را از آن برهاند .اينجاست كه حضرت علي ( عليه السلام ) با چنين افرادي پيمان دوستي برقرار مي كند و از آن ها به نيكويي ياد مي نمايد . به اين كلام نوراني حضرت توجه كنيد :
حكمت 289
( كان لي فيما مضي اخ في الله ، و كان يعظمه في عيني صغر الدنيا في عينه . و كان خارجا من سلطان بطنه ، فلا يشتهي ما لا يجد و لا يكثر اذا وجد . ))( در گذشته برادري ديني داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياي حرام در چشم بي ارزش مي نمود ، و از شكم بارگي دور بود ، پس آن چه را نمي يافت آرزو نمي كرد ، و آن چه را مي يافت زياده روي نداشت . ))اگر چه در اين كه آن دوستي كه حضرت در اين فراز به آن اشاره فرموده چه كسي است اختلاف است ، برخي گفته اند ابوذر غفاري بوده و برخي ديگر عثمان ابن مظعون را نام برده اند . ولي آن چه مهم است داشتن اين ويژگي هاست كه هر كس اين حالات را داشته باشد دوست اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي شود .در اين حكمت ملاك دوست يابي براي حضرت علي ( عليه السلام ) نيز مطرح است كه يكي از آن ها خارج بودن از شكم بارگي مي باشد و در مقابل ، آن چه بر انديشه و پويايي او فرمانروايي مي كرده دين او بوده است .
مرا اندر گذشته بود ياري
كه بُد در كار دينش پايداري
جهان در ديده اش بُد خوار و كوچك
متاع دهر را مي ديد اندك
چو از دنيا به دل مي داشت دردي
منش ديدم بزرگي راد مردي
نبودش غم حساب بيش و كم را
نبودي سلطنت بر وي شكم را
ز هر چيزي نبد دستش به آن بند
نبد از جان بدان چيز آرزومند ( 5 )
3 - استكبار و شكم بارگي
خطبه 192
در معرفي اين خطبه گفته اند اين خطبه را حضرت ( عليه السلام ) در حالي كه سوار بر اسب بوده است فرموده اند و به خطبه ي " قاصعه " معروف است . قاصعه يعني تحقير كننده . حضرت در اين خطبه آن چه را كه در نظر مردم نادان ارزش داشته كوچك شمرده اند . و اما آن چه در اين خطبه ي شريفه مورد بحث است : ( و لحوق البطول بالمتون من الصيام تذ للا ))( و روزه گرفتن و چسبيدن شكم به پشت عامل فروتني است . ))در فرازي از اين خطبه ، حضرت به فلسفه برخي از فرامين الهي اشاره مي فرمايند كه يكي از آن ها روزه گرفتن است . روزه عامل فروتني در برابر پروردگار مي باشد و لذا انسان هاي شكم باره از اين دستور خداوند فراريند و اين همان استكبار است .
4- شكم بارگي آفت سياست و عدالت
اين موضوع در چند جاي نهج البلاغه به چشم مي خورد :
الف ) خطبه 3
نام اين خطبه " شقشقيه " مي باشد . اي خطبه برخي از رخدادهاي مهم بعد از سقيفه ي بني ساعده و صبر و تحمل شگرف حضرت را آشكار مي سازد .اما آن چه از اين خطبه مورد نظر است :( الي ان قام ثلث القوم نافجا حضنيه فبين نثيله و معتلفه ، و قام معهبنو ابيه يخضو من مال الله خضمه الابل نبته الربيع ، الي ان انتكث عليه فتله ، و اجهز عليه عمله و كبت به بطنته . ))( تا آن كه سومي به خلافت رسيد ، دو پهلويش از پرخوري باد كرده ، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود ، و خويشاوندان پدري او از بني اميه به پا خاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنه اي كه به جان گياه بهاري بيفتد ، عثمان آن قدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگيخت ، و شكم بارگي او نابودش ساخت . ))بله كسي كه تمام عمرش را بين آشپزخانه و دستشويي گذرانده باشد نمي تواند عدالت را در جامعه زنده كند و نمي تواند يك سياست مدار مورد پذيرش اسلام باشد زيرا حاكم اسلامي در مسائل سياسي بايد از حوزه دين و كيان جغرافيايي مسلمانان دفاع كند ولي هنگامي كه مبتلا به شكم بارگي و پر خوري شد قدرت تفكر و انديشه از او گرفته مي شود و رخ مي دهد آن چه براي عثمان و فرمانرواياني همانند او رخ داد .
ب ) خطبه 57
در سال 40 هجري قمري حضرت با اين جملات نسبت به آينده جهان اسلام بعد از خود چنين هشدار داده اند :( اما انه سيظهر عليكم بعدي رجل رحب البيلعو ، مند حق البطن ، ياكل ما يجد ، و يطلب ما لا يجد ، فاقتلوه ، و لن تقتلوه ! الا و انه سيامدكم بسبي و البرائه مني ، فاما السب فسبوني ، فانه لي زكاه ، و لكم نجاه ، و اما البرائه فلا تتبرا وا مني ، فاني ولدت علي الفطره ، و سبقت الي الايمان و الهجره . ))( آگاه باشيد پس از من مردي با گلوي گشاده و شكمي بزرگ بر شما مسلط خواهد شد ، كه هر چه بيابد مي خورد ، و تلاش مي كند آن چه ندارد به دست آورد ، او را بكشيد ولي ولي هرگز نمي توانيد او را بكشيد . آگاه باشيد به زودي معاويه شما را به بيزاري و بد گويي من وادار مي كند ، بد گويي را به هنگام اجبار دشمن اجازه مي دهم كه مايه ي بلندي درجات من و نجات شماست ، اما هرگز در دل از من بيزاري نجوييد كه من بر فطرت توحيد تولد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم تر بوده ام . ))بايد به اين نكته توجه داشت كه حضرت امير در اين خطبه به مهم ترين ويژگي حاكم بعد از خود اشاره فرموده است و آن ، بيماري شكم بارگي اوست . همان گونه كه در مقدمه اين نشتار گذشت آن چه حومت اسلامي را تهديد مي كند و مانع اجراي عدالت پيشرفت جامعه اسلام و جامعه مسلمانان مي شود اين است كه حاكم ، دنيا پرست و شكم باره باشد . ما در زمان خود ديديم كه وقتي يك انسان رها شده از اين ويژگي دست به قيام مي زند دنيا را تكان مي دهد و در حركت خود پيروز نيز مي گردد و لذا وجود رهبر فرزانه اي همانند امام خميني ( رضوان الله عليه ) براي اين زمان يك نعمت بزرگ خداوند بود .خداوند او و همه شهيدان در راه اين نهضت را با اوليائش محشور و در جوار قرب خود جاي دهد .
ج ) نامه 45
پيش از اين به معرفي اجمالي اين نامه اشاره شد و اما آن چه از اين نامه مورد بحث است : ( و لو شئت لا هتديت الطريق ، الي مصفي هذا العسل ، و لباب هذا المقح ، و النسائج هذا القز ، ولكن هيهات ان ، يقلبنب هواي ، و يقوني جشعي الي تخير الاطعمه ، " و لعل بالحجاز اول يمامه من لا طمع له فالقرص ، و لا عهد له بالشبع " او ابيت مبطانا و حولي بطون غرثا و اكباد حري ، او اكون كما قال القائل: و حسبك داء عن تبيت ببطنه و حولك اكباد تحن الي القد ). ( من اگر مي خواستم مي توانستم از عسل پاك ، و از مغز گندم ، و بافته هاي ابريشم براي خود غذا و لباس فراهم آورم ، اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد ، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاي لذيذ برگزينم ، در حالي كه در حجاز يا يمامه كسي باشد كه به قرص ناني نرسد ، و يا هرگز شكمي سير نخورد ، و يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم هايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده ، و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد ، يا چنين باشم كه شاعر گفت :اين درد تو را بس كه با شكم سير بخوابي و در اطراف تو شكم هايي گرسنه و به پشت چسبيده باشند .)باور داريم كه اگر مسلمانان صدر اسلام بيعت شكني نكرده بودند و حكومت با صفاي اسلام را بعد از خاتم الانبياء ( صلي الله عليه و آله ) ، به دست جانشين به حق او ، اميرالمؤمنين ، حضرت علي ابن ابيطالب ( عليه آلاف التحيه و الثناء) سپرده بودند روزگار خوشي را براي مسلمانان و بلكه بشريت شاهد بوديم ولي افسوس كه تلاش دنيا طلبان از سويي و سكوت بي خردانه از سوي ديگر ارمغاني جز ظلم و ستم و فقر و ناداني نداشت . به اميد ظهور هر چه سريع تر فرزند عزيزش حضرت بقيه الله ( ارواحنا فداه ) و آينده اي روشن براي جهان . انشاء الله
5- شكم بارگي مانع حركت و پيشرفت
حكمت 108
در اين حكمت حضرت به برخي از شگفتي هاي روح انسان اشاره مي فرمايد كه يكي از آن ها مربوط به موضوع بحث است :( و ان جهد الجوع قعد به الضعف ، و ان افرط به الشبع كظته البطنه . فكل تقصير به مضر و كل افراط له مفسد .))( و اگر گرسنگي بي تابش كند ناتواني آن را از پاي در آورد و اگر زيادي سير شود سيري آن را زيان رساند پس هر گونه كند روي براي آن زيان بار و هر گونه تند روي براي آن فساد آفرين است . ))يكي از زيان هاي شكم بارگي و پر خوري از كار افتادن جسم و روح و قدرت انديشه انسان است . پزشكان نيز به اين مطلب اذعان دارند كه پر خوري ضعف مي آورد به خلاف انديشه عوامانه برخي كه تصور مي كنند ضعف و بي حوصلگي تنها مربوط به كم خوري است ولي اسلام دستور به ميانه روي مي دهد.
6- گرسنگي سازنده و جهاد اكبر
اين موضوع را در دو جاي نهج البلاغه مي توان يافت نمود.
الف ) خطبه 183
در اين خطبه بعد از بيان برخي از ويژگي هاي قرآن كريم و سفارش به خدا پروايي به مسئله جهاد اكبر و مبارزه با نفس اشاره مي فرمايد :( فالله الله معشر العباد ! و انت سالمون في الصحه قبل السقم ، و في الفسحه قبل الضيق . فاسعوا في فكاك رقابكم من قبل ان تغلق رهائنها . اسهروا عيونكم ، و اضنروا بطونكم ، و استعلموا اقدامكم ، و انقوا اموالكم ، و خذوا من اجسادكم فجودوا بها علي انفسكم ، و لا تبخلوا بها عنها . ))( پس خدا را خدا را ، اي جمعيت انسان ها پروا كنيد ، حال كه تن درستيد نه بيمار ، و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست ، در آزادي خويش پيش از آن كه درهاي اميد بسته شود بكوشيد ، در دل شب ها با شب زنده داري و پرهيز از شكم بارگي به اطاعت خدا برخيزيد ، با اموال خود انفاق كنيد ، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد . ))پروردگار مهربان در كتاب عزيزش ، در سوره ي مباركه شمس مي فرمايد : ( به هستي سوگند كساني سربلند اند كه خود سازي كنند . )( 6 ) يكي از موانع سر راه اين حركت بزرگ شكم بارگي است و لذا در همين سوره به چالش كشيده شدن زندگي قوم ثمود ، كه به نداي پيامبر خويش جواب مثبت ندادند را مطرح مي نمايد .و از سوي ديگر سحر خيزي و شب زنده داري از جايگاه بلندي در اين حركت بزرگ برخوردار است.
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
و در جاي ديگر گفت :
همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود
كه ز بند غم ايام نجاتم دادند
( رزقكم الله و ايانا ))
ب ) خطبه 193
اين خطبه در ويژگي هاي متقين ايرا گرديده است . قسمتي از اين خطبه چنين مي باشد :( تراه قريبا امله ، قليلا لله ، خاشعا قلبه ، قانعه نفسه ، منزورا اكله ، سهلا امره ، حريزا دينه ، ميته شهوته ، مكظوما غيظه . الخير منه مامول و الشر منه مامون . ))( پرهيزگار را مي بيني كه : آرزويش نزديك ، لغزيش هايش اندك ، قلبش فروتن ، نفسش قانع ، خوراكش كم ، كارش آسان ، دينش حفظ شده ، شهوتش در حرام مرده ، و خشمش فرو خورده است . مردم به خيرش اميدوار و از آزارش در امانند. ))
نتيجه گيري :
بنابر آن چه بررسي شد به اين نتيجه رسيديم كه حضرت علي ( عليه السلام ) از شكم بارگي به عنوان يك صفت رذيله ياد مي كند و اين كه اگر آدمي به اين خوي مبتلا شود از حركت پويا و تكاملي باز مي ماند ؛ علاوه بر اينكه به بيماري جسمي دچار مي شود به بيماري روحي - رواني و اخلاقي نيز گرفتار مي گردد . اميدواريم با توجه به فرايند شوم اين صفت پروردگار جهان ما را از مبتلا شدن به آن محافظت نمايد .
اللهم صل علي اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب ، عبدك و اخي رسولك ، الذي انتجبته بعلمك ، و جعلته هاديا لمن شئت من خلقك ، و الدليل علي من بعثته برسالاتك و ديان دين بعدلك ، و فصل قضائك بين خلقك ، و المهيمن علي ذلك كله ، و السلام عليه و رحمه الله و بركاته .
پي نوشت ها :
1.سيماي نهج البلاغه ، محمد مهدي عليقي ، چاپ 1374
2.خطبه 192
3.سوره اسراء آيه ي 44
4. سوره اعراف آيه ي 179
5. ( نهج البلاغه ، منظوم محمد علي انصاري قمي )
6.سوره شمس آيه ي 9 . توضيح : در اين سوره خداوند به خورشيد و ماه و شب و روز و آسمان و زمين قسم خورده كه نتيجه ي اين قسم ها اين است كه سربلندي براي كسي است كه خود سازي كند . در روايت شريف پيرامن فضيلت قرائت اين سره از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله ) آمده كه هر كس آن را بخواند گويي به تعداد تمام اشيائي كه خورشيد و ماه بر آن مي تابد در راه خدا صدقه داده است . ( تفسير نمونه ، ذيل سوره ي شريفه )
انسان هايي كه دست به انقلاب فرهنگي و معنوي مي زنند نمي توانند دنيا طلب و شكم پرست باشند زيرا هدف آن ها برپايي حكومت عدل مبتني بر وحي است و اين حكومت با وجود شخص عادل و وارسته از دنيا ، نه وابسته به آن ، تحقق مي يابد .