به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق به نقل از ایسنا، امير بازنشسته رحيم رحماني، فرمانده تيپ ذوالفقار در دوران دفاع مقدس با يادآوري خاطرات دوران دفاع مقدس گفت: زماني كه جنگ به ما تحميل شد من هم مانند ديگر كساني كه در ارتش مشغول خدمت بودند به عنوان يك سرباز مملكت كه خواهان انقلاب اسلامي بودم از ابتداي جنگ به صورت داوطلب با اولين واحد اعزامي گردان 144 لشكر 21 حمزه از تهران حركت كردم و به مقابله با دشمن رفتيم.
امير رحماني كه در طول جنگ با سمتهاي مختلف از قبيل فرماندهي گردان 174، فرماندهي گردان يك تيپ تكاور ذوالفقار، فرمانده تيپ ذوالفقار فرمانده عمليات هوابرد، فرمانده لشكر 64 اروميه در قالب يك نظامي در جنگ حضور داشته ودر طول اين مدت پنج بار مجروح شده است اما به خاطر علاقمندي به دفاع از آب و خاك اسلامي هيچ گاه از ادامه راه منصرف نشده است.
امير رحماني ادامه داد: جنگ به ما تحميل شد و اين مساله را همگان ميدانند. بعد از انقلاب به خاطر مسائلي كه در هر انقلاب پيش ميآيد اشخاصي جابهجا ميشوند و سازمانهايي تغيير شكل پيدا ميكنند، درگيريهايي كه پيش ميآيد موافق و مخالفاني دارد كه در قالب همكاري يا عدم همكاري و حتي به صورت كودتا براي به راه انداختن يك انقلاب شكل ميگيرد و چون انقلاب ما يك انقلاب اسلامي بود و اكثريت مردم همگام با انقلاب بودند و آسيبهاي داخلي نتوانست آن را از پا بيندازد و چون مرام و عقيدهاي كه در اين كشور حاكم شده بود موافق خواست پارهاي ابرقدرتهاي جهان نبود؛ بنابراين ابرقدرتها پس از اين كه تدابير شان براي انجام كودتا براي براندازي نظام حاكم با شكست مواجه شد به كشور مجاورمان به ديكتاتوري صدام وعدههايي دادند و ارتش آن كشور را براي تجاوز به كشور ما ترغيب كردند و و تجاوز به خاك ما صورت گرفت. در اين شرايط طبيعي بود كه مردم انقلابي ايران هم به مقابله بر ميخيزند و ارتش هم با توان و شرايطي كه آن زمان همزمان با درگيريهاي داخلي كشور داشت بلافاصله به مقابله با اين تهاجم پرداخت. ابتدا دشمن راه دشمن را سد كرد و در راه رسيدن اهداف دشمن ابتدا مانع ايجاد كرد و بعد مواضع را تثبيت كرد و دشمن را زمينگير كرد و مانع ادامه پيشرويهاي دشمن در خاك ايران شد.
وي ادامه داد: بعد از زمينگير شدن دشمن طبيعي بود كه مردم نيز به كمك ارتش آمدند و سپاه شكل گرفت و ارتش و سپاه توامان به مقابله با تجاوز دشمن پرداختند، ناگفته نماند كه در سد كردن دشمن و تثبيت مواضع دشمن كليه نيروهاي نظامي از قبيل نيروهاي زميني، دريايي و هوايي هر كدام در جايگاه خود نقش داشتند و نيروها پس از آن نيروهاي مردمي نيز به شكلهاي مختلف ابتدا كمك خدماتي و بعد كمكهاي فني و سپس با سازماندهيهاي خوبي كه شد همگام با ارتش در صحنههاي نبرد توانستند حماسههايي از قبيل عملياتهاي فتح المبين در بيتالمقدس و عملياتهاي ديگري كه ممكن است زياد ممكن است معروف عام و خاص نباشد از قبيل عمليات شياه كوه در قالب مطلع الفجر كه قبل از عمليات فتحالمبين انجام شد.
وي ادامه داد: در عمليات شيا كوه بخشي از عمليات مطلع الفجر بود كه توانست به ضعماي ارتش و مديران جنگ ثابت كند كه ميتوان نيروهاي مردمي با نيروهاي نظامي ادغام شوند و تركيب مقدس و خوبي را ايجاد كنند.
در عمليات مطلع الفجر شاخه شياكوه موفق شد ارتفاعات شياكوه را به طول 12 كيلومتر و عرض 4 كيلومتر تا مرز خانقين از دشمن پس بگيرد و اين عمليات بسيار مهم بود كه از آن بسيار كم سخن گفته شده است.
وي افزود: اين عمليات مختص تيپ تكاور ذوالفقار بود كه ادغاميهاي از نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران نيز در آن حضور داشتند و در پايان اين عمليات ضربه مهمي به دشمن زده شد.
وي در خصوص عملياتهاي تيپ تكاور لشكر ذوالفقار نيز گفت: تيپ تكاور ذوالفقار با شروع جنگ تشكيل شد و اين تيپ قبل از جنگ وجود نداشت و بنا به نياز جنگ تشكيل شد. اين يگان از تجهيزت سبك بهره ميگرفت ولي نيروهاي آن از افرادي زبده تشكيل شده بود كه از طرف ستاد ارتش مشخص شده بودند كه با دادن اختياراتي به فرمانده اين تيپ شهيد يعقوب علياري ماموريت داده شد تا اين واحد را در لشكر ذوالفقار راهاندازي كند و من هم افتخار داشتم در اولين گردان اين تيپ حاضر باشمو پس از شهيد يعقوب علياري فرمانده تيپ به عهده من واگذار شد.
وي گفت: اين تيپ از افراد داوطلب يگانهاي ديگر و هم چنين درجه داران و سربازان وظيفه داوطلب كه خودشان براي حضور در اين يگان حضور پيدا كنند تشكيل شد و بلافاصله آموزشهاي لازمه به افراد داده شد و اولين عمليات هم كه وارد شدند عمليات مطلع الفجر شاخه شياكوه بود كه با پيروزي انجام گرفت و آوازه تيپ ربه گوش همگان رساند و اين تيپ مورد تقدير قرار گرفت در عمليات فتحالمبين نيز كه نزديك به 100 روز از عمليات شياكوه گذشته بود به ما ماموريت داده شد تا از سمت غرب به واحدهايي كه قصد عمليات داشتند پيوستيم. در اين عمليات نيز ما به مامور لشكر 21 حمزه مامور شديم و در لشكر 21 حمزه نوك حمله عمليات فتحالمبين به اين واحد واگذار كردند و بنده هم افتخار تك اصلي اين تيپ تكاور ذوالفقار را داشتم.
اين تكاور دوران دفاع مقدس ادامه داد: عمليات شاوريه را انجام دادم. شاوريه از مناطقي بود كه هميشه در هر جا كه صحبتي از فتحالمبين ميشود نام شاوريه هم به دليل اهميتش بازگو ميشود. ما در اين منطقه كه در دامنه كوير كوه قرار دارد عمليات انجام داديم كه موفق به فتح اين منطقه هم شديم.
وي ادامه داد: در دوران جنگ ما تا جايي كه توان داشتيم آمادگي خود را در مقابله با دشمن حفظ ميكرديم و در عملياتها شركت ميكرديم. بعد از عمليات فتحالمبين در مرحله دوم و سوم پاي چپم تير خورد و ناچارا من را از منطقه خارج كردند و بعد از 20 روز در حالي كه دوران نقاهت را ميگذراندم فرمانده پيشنهاد شركت در عمليات بيتالمقدس را دادند كه از استراحت و درمان صرفنظر كردم و براي انجام عمليات بيتالمقدس و آزادسازي خرمشهر به نيروها پيوستم.
وي ادامه داد: منطقه بيتالمقدس در زميني در جنوب غربي كشورمان قرار گرفته است كه حدود 5400 كيلومتر مربع در اشغال ارتش عراق بود كه در اين منطقه وسيع كه به اشغال دشمن درآمده بود نيروهاي ايران با دشمن 172 كيلومتر جبهه داشتند و رو در روي هم سنگربندي كرده بودند. البته بسته به شرايط منطقه مانند شمال منطقه و يا اطراف خرمشهر، حوالي آبادان استقرار نيروهاي عراق شدت بيشتري داشت. در مجموع سه لشكر تقويت شده در حالت پدافندي اين منطقه را حفاظت ميكرد كه دشمن يك لشكر را به شمال اين منطقه يعني جنوب كرخه كور مستقر كرده بود و يك لشكر را نيز در اطراف خرمشهر و آبادان و يك لشكر نيز در مركز اين منطقه مستقر كرده بود و نزديك به 15 تيپ مستقل از قبيل تكاوري، نيروهاي ويژه و ديگر نيروها در اختيار اين سه لشكر قرار گرفته بود و اين منطقه وسيع كه نزديك به 6000 كيلومتر مربع ميشد را حفاظت ميكردند.
تيپ تكاور لشكر ذوالفقار به اين دليل كه قبل از فتحالمبين با استعدادي بسيار كم عمليات بسيار مهم شياكوه را با موفقيت انجام داد در عمليات بيتالمقدس نيز مسووليت مهمي به اين تيپ داده شد و زماني كه واحدهاي عمده قرار بود از شرق كارون به غرب كارون عبور كنند، طرف غرب كارون بنا به بررسيهايي كه شده بود تنها يك پوشش ضعيفي از نيروي دشمن حضور داشت و ارتش ايران از اين غفلت دشمن خوب بهرهبرداري كرد، علاوه بر اين عبور از كارون كه در نوع خودش شاهكاري بود برنامه به اينگونه تنظيم شد كه در شمال كه واحد تا دندان مسلح دشمن رده به رده موضع پدافندي گرفته بود و ماموريت نفوذ به مواضع مستحكم را به واحدي چون تيپ تكاور ذوالفقار و واحدهاي ادغامي ثارالله كرمان دادند. در اينجا بود كه تيپ تكاور ذوالفقار تواناييهاي ويژه خود را ارايه داد.
رحماني همچنين گفت: البته همه نيروها در بخشهاي ديگر فداكاريهاي فراواني كردند، اما چون در اين عمليات من در تيپ تكاور بودم و از نزديك شاهد رشادت تعدادي از نيروهايم كه در اين عمليات به شهادت رسيدند، بودهام دوست دارم اين تلاشهاي شهداي تيپ تكاور ذوالفقار را يادآوري كنم. تيپ تكاور با واحدهاي ادغامي توانست از اين مواضع كاملا مستحكم و تادندان مسلح دشمن كه رده به رده ميادين مين كار گذاشته بود و از دفاع در عمق بسيار وسيعي برخوردار بود عبور كرد و در حدود دو كيلومتر از چپ و راست پيشروي كرد و با دشمن جنگ بسيار سنگين و خونيني كرد. توامان واحدها در حال عبور از كارون بودند؛ يعني در اينجا يك لشكر عراقي درگير تيپ تكاور ادغامي با سپاه شد و با كمك خداوند توانستند آرامش بيشتري در اجراي ماموريتشان داشته باشند و اين تيپ تكاور با واحدهاي ادغامي 48 ساعت در يك جنگ بسيار نابرابر دشمن را در اين محل نگه داشت.
وي افزود: براي پي بردن به اين پيشروي و دفاع و نگه داشتن دشمن در موضع از يك گردان كه افتخار فرماندهي آن را داشتم دو فرمانده گروهان هجومي از سه فرمانده گروهان شهيد شدند و سومي نيز فرق سرش با گلوله شكافته شد. اين نسبت در ديگر نيروها قابل تعميم است. يعني اين نيروها آنچنان ميجنگيدند كه دشمن در اين منطقه بماند و به سمت تك اصلي نيروها حركت نكند و خوشبختانه دشمن نيز زماني متوجه اين قضيه شد كه عمده نيروها از رودخانه عبور كرده بودند و سرپل خود را تا جاده اهواز خرمشهر ادامه داده بودند؛ يعني قصد عبور از جاده به سمت مرز داشتند. دشمن نيز كه از طرف ما تحت فشار بود و راهش از پشت نيز داشت بسته ميشد تصميم گرفت از اين محل فرار كند. فرار دشمن نيز دو علت داشت؛ يكي اينكه هدف قرار گرفتن از طرف نيروهاي ما و از پايين نيز از سمت نيروهاي ايراني كه به سمت مرز در حال پيشروي بودند. آنها ميخواستند در اين شرايط اسارت بزرگي برايشان رخ ندهد. دوم اين كه نيروهاي خود را سريعا به كمك نيروهاي مدافع خرمشهر برساند تا نيروهاي مدافع خرمشهر تقويت شود و اين شهر همچنان در مقابل نيروهاي ايراني حفظ شود.
رحماني ادامه داد: بعد از اين تحركات دشمن را تا منطقه جفير تعقيب كرديم و از آن منطقه دو درگيري عمده با نيروهاي دشمن داشتيم كه ماموريت تيپ تكاور در عمليات بيتالمقدس خاتمه يافت؛ يكي اينكه حوالي 25 ارديبهشت بود و در منطقه حسينيه جادهاي كه از طرف جاده اهوار خرمشهر ميآمد، در آنجا با حركت نيروهاي عظيم دشمن مواجه شديم. در آن زمان خرمشهر توسط نيروهاي ايراني هنوز آزاد نشده بود. درگيري شديد و خونيني در آنجا ادامه داشت. دشمن قصد داشت با بستن پشت سر نيروهاي ايراني را متوقف و جاده اهواز به خرمشهر را قطع كنند. در اينجا هم تيپ تكاور با اين نيرو درگير شد. در اين درگيري نيروهاي ما در يك حالت قائم و از دو جهت با دشمن رو به رو شد؛ يك در گيري به موازات جاده اهواز خرمشهر و ديگري عمود بر جاده رخ داد، كه طي چندين ساعت جنگ توانستيم ستون دشمن را كه چنين قصدي داشت را شكست دهيم و به عقب نشيني وادار كنيم. اين قضيه نيز در تاريخ جنگ آمده است.
وي ادامه داد: ديگر اين كه در عمليات انتهايي دو روز قبل از سقوط خرمشهر گردان ما حوالي دژ 20 مرزي مستقر شده بود. بنده در اين منطقه با ستوني از نيروهاي زرهي از دشمن كه از طرف منطقه هور به طرف خرمشهر و به موازات خط مرزي مواجه شدم كه به صورتي غافلگيرانه و در جهت خرمشهر پديدار شدند. تقريبا نزديك غروب بود كه ما با اين ستون زرهي كه مجهز به تجهيزات زرهي و تانك بود مواجه شديم كه بلافاصله به شهيد يعقوب علياري كه آن زمان فرمانده تيپ تكاور بود اطلاع دادم و شهيد علياري نيز با هماهنگيهايي كه با فرماندههاي ردههاي بالا انجام دادند به من ماموريت دادند تا به اين ستون دشمن تك كنم.
اين جانباز دوران دفاع مقدس اضافه كرد: كاملا مشخص بود كه اين ستون زرهي دشمن تلاش ميكرد تا از بالا به پشت نيروهاي درگير با خرمشهر حركت كند. در اين شرايط به اين دليل كه فرصت كافي براي هماهنگي با ديگر نيروها حتي ديگر گردانهاي تيپ تكاور نبود از شهيد علياري درخواست كردم تا اجازه دهد گردان ما به صورت مستقل بر نيروهاي دشمن تك كند ،چون بايد با واحدي عمل ميكردم كه كاملا از ماهها و سالها قبل هماهنگي سازماني ان را مي شناختم . بنابراين با دستور فرمانده تيپ اين ماموريت انجام شد و آن هم به اين گونه كه تقريبا ما با دشمن در دو خط موازي به فاصله سه كيلومتر از يكديگر قرار گرفته بوديم. واحد دشمن به سمت خرمشهر موضع گرفته بود؛ گويا قرار بود كه فرداي آن روز به سمت خرمشهر حركت كند؛ ما هم به موازات دشمن در مرز قرار گرفته بوديم. در اين جا علاوه بر پيش بينيهاي لازم كه در هر جنگ بايد صورت گيرد ابتكار به خرج داديم و با يك تدبير رواني شروع به پرتاب منور بر روي نيروهاي دشمن كرديم چرا كه وقتي در منطقه جنگي دو واحد در مقابل هم قرار ميگيرند از نظر رواني رسم بر اين است كه اگر شبي دشمن بر روي ما منور ميزد؛ يعني اين كه دشمن نگران حمله ما است و اگر ما بر روي دشمن منور ميزديم در دشمن اين احساس به وجود ميآمد كه ما از حمله دشمن نگرانيم وبنا نداريم كه به آنها حمله كنيم. معمولا هم در همه عملياتها اين گونه بود، بااين تدبيردشمن كه فكر كرده بود ما از حمله احتمالي آنها در هراس هستيم نيروهاي خود را از حالت آماده باش كامل خارج كرد. اما در اين شرايط ما با استفاده از توپخانهاي كه از ردههاي بالا در اختيار گردان قرار داده شده بود به نيروهاي دشمن تك كرديم و با يك حمله سنگين وغافلگيرانه به دشمن حمله كرديم دشمن هم كه كاملا غافلگير شده بود در زير حجم سنگين آتش نيروهاي ما نتوانست عكس العمل سريعي انجام دهد و پس از مدتي در حالي كه تعدادي از نيروهايش به اسارت نيروهاي ما در آمده بود پا به فرار گذاشت،و نيروهاي ما كه تنها با يك گردان وارد عمل شده بودند توانستند با انهدام تعداد زيادي از ادوات زرهي وتانك هاي دشمن بدون دادن تلفات نيروهاي عراقي را كه به انواع ادوات مختلف جنگي مجهز بود شكست دهد و مجبور به عقب نشيني كند.
امير رحماني كه در طول جنگ با سمتهاي مختلف از قبيل فرماندهي گردان 174، فرماندهي گردان يك تيپ تكاور ذوالفقار، فرمانده عمليات هوابرد، فرمانده لشكر 64 اروميه در قالب يك نظامي در جنگ حضور داشته و در طول اين مدت پنج بار مجروح شده است.