به گزارش مشرق به نقل از رجانيوز، داودآبادي که بهطور ويژه بر روي پرونده چهار ديپلمات ايراني ربوده شده تحقيق کرده است، در اين برنامه ناگفتههاي جديدي را نيز مطرح کرد که بخشهايي از آن در ادامه آمده است:
بعد از آزادسازي خرمشهر، صدام گفت وقتي ايرانيها محمره عزيزم را گرفتند به شدت احساس خطر کردم و بغداد را از دست رفته ديدم و به گارد گفتم دور عراق ديوار بکشد. در همين زمان يک گروه تروريستي که زير نظر صدام فعاليت ميکرد، سفير اسرائيل را در لندن ترور ميکند و اسرائيل آن را دستمايه حمله به لبنان قرار ميدهد.
9 ماه بعد، گاردين خبري از دادگاه اين سه نفر که سفير اسرائيل را زدند، منتشر ميکند که آنها اعتراف ميکنند که اين عمليات براي انحراف در پيروزي ايران بود.
آنها ميدانستند که ما به لبنان حساسيت داريم. امام هم درسخنان بعدي خود هم همين را ميگويند. ليبرالها بعد از فتح خرمشهر در داخل پيشنهاد آتش بس ميدهند که آتشبس با صلح خيلي فرق دارد. آتشبس يعني فعلاً توقف تا ببينيم چه ميشود. صدام نياز به فرصت بازسازي داشت. در خاطرات شهيد صياد که وقتي زنده بود، من گرفته بودم، بازنويسي مي کردم، هست که ميگويد مسوولان و فرماندهان خدمت امام رفتيم، گزارش داديم که رفتيم سوريه، لبنان و... ايشان گفتند که فريبتان دادند، اگر يک قطره خون از بيني کسي بيايد تقصير شماست. يعني جبههاي از تهران تا لبنان بر شما باز کردند، ميتوانيد پر کنيد؟ صدام گفته بود من عقب مينشينم ايران برود با اسرائيل بجنگد، ولي ما که رفتيم همه کشورهاي عربي که قبلا وعده داده بودند، جا زدند. بعداً بود که امام فرمودند راه قدس از کربلا ميگذرد.
متأسفانه اين موضوع را پنهان ميکنيم. اعزام نيرو به لبنان عمليات ما بوده و بهترين سردار جنگ يعني حاج احمد را فدا کرديم، بقيه هم مثل رستگار و اخوان همينطور بودند. امروز امريکا به عراق و افغانستان حمله ميکند و با افتخار ميگويد ميخواهم دموکراسي برقرار کنم. آمار کشتههاي حمله اسرائيل به بيروت خيلي زياد بود، ما به دفاع از لبنان وارد شديم، اما اين موضوع را پنهان ميکنند. در روزشمار خاطرات آن شخصيت مطرح سياسي، در روز 14 تير اسمي از حاج احمد نيست، اين هست که بچههايم استخر رفتندو... اما حاج احمد نيست. در حالي که همان طور که آزادسازي خرمشهر براي ما افتخار است رفتن ما به لبنان و ثمره آن حزب الله افتخار است.
براي من جالب بود که اين چهار نفر چه شدند؟ از سال 72 به بعد، مدتي شروع به کار شخصي با هزينه شخصي کردم. خيلي از مطالب کتاب کمين جولاي 82 نگاه من در قالب مقالات است. اخبار و اطلاعات در اين مورد شديداً ضد و نقيض بود. ايلي حبيقه که گفته بود من خودم با کلت به سر حاج احمد زدم، چند سال پيش گفت از اين چهار نفر فيلم بازجويي دارد. برخي از اين افراد در تاريخ لبنان جنايات زيادي کردند. همين امين جميل اخيراً وزير بود، از سران 14 مارس است، همينها از خانواده قربانيان باجگيري ميکنند که اين قربانيان، فقط هم ايرانيها نيستند، فالانژها تعداد زيادي از شيعيان را ربودند.
کتاب کمين جولاي همهاش سند است. يک هفته بود که کتاب چاپ شده بود، در هواپيما بودم که در روزنامه خواندم آقاي احمدينژاد کتاب را خواندند و دستور تشکيل کميته تحقيق را دادند. کميته تشکيل شد و جلساتي در مجلس و وزارت خارجه برگزار شد، که در اين جلسات معمولاًافراد يک نسخه از کتاب را داشتند، حاصل بررسي يک بخشي از وزارت خارجه متأسفانه اين بود که اين کتاب نبايد چاپ ميشد، چون شما حاج احمد را در آن سپاهي معرفي کرديد!
اين برنامه، برنامه راز است، يک رازي را بايد بگويم. سال 73 سفارت ايران در بيروت نامهاي ميزند که براي سه نفر ربوده شده بعد از چهار ديپلمات هم فکري بکنيد. يعني هفت نفر ربوده شده بودند. کميته پيگيري اين را تکذيب کرد. گفتم اين نامه را روزنامه اطلاعات آن زمان زده، اسم يکي از اينها سعيد شيخ توسلي است که در زندان اسرائيل بود، چند سال پيش آزاد شد و با اسم ياکوب در تلآويو جوراب فروشي دارد که ميگويد من حاج احمد را در زندان ديدهام.
ده نفر هم قبل از حاج احمد بازداشت شدند، بعد يک نفر، بعد اين چهار نفر، بعد هم سه نفر ديگر. اسرائيليها اسامي ايرانيهايي را که بازداشت هستند، نميدهند، ميگويند از رون آراد خلبان ما که لبنان را بمباران ميکرد، خبر بدهيد تا خبر خوش از اين ايرانيها به شما بدهيم.
سال 1370 جلسهاي تشکيل ميشود، يک فردي از وزارت خارجه که پرونده بيست سال است، دست اوست و هنوز هم يک برگ از پرونده را نميدهد، در آن جلسه بوده است. اين فرد به شدت تأکيد داشته که اين چهار نفر زنده هستند. يک نماينده از سفارت آلمان هم در جلسه بوده که ميگويد اگر طرف اسرائيلي سند خوبي نشان دهد که مثلاً سه نفر زنده هستند، شما چه نشان ميدهيد؟ همان فرد که با آن شدت ميگفته، چهار نفر زنده هستند، ميگويد نه، اينها شهيد شدند، شما داريد کلاهبرداري ميکنيد!
نادر طالب زاده: زمان آقاي خاتمي که او به امريکا آمد، من در دانشگاه جان اف کندي حضور داشتم اولين سوالي که از وي شد اين بود که يک نفر گفت "من اسرائيلي هستم رون آراد کجاست؟" سؤال اينجاست که ما در مورد حاج احمد در سطح بين المللي چه کرديم؟
داودآبادي: يک وظيفه بسيجي داريم و يک وظيفه حکومتي. اگر شهيد شده باشند يا اسير باشند، افتخار ما هستند، ولي نبايد مسوولين مملکتي اين موضوع را به فراموشي بسپارند. هر دولت و مجلسي که ميآيد، چند کميته راه مياندازند، همه هم قول شکايت از اسرائيل را ميدهند. همين کميتهاي که به دستور آقاي احمدينژاد تشکيل شده بود، من را دعوت کرد، گفتم دو سه راه حل ساده دارم و ميتوانم يک ماهه پرونده را ببندم، اما بايد ظرفيت دستگاه ديپلماسي پاي کار بيايد. من نمي توانم بروم لبنان يقه کسي را که وزير است بگيرم ولي سيستم ديپلماسي بايد ورود و سؤال کند.
برخي در ايران شديداً ناآگاهانه پرونده رون آراد را به چهار ديپلمات گره زدهاند که همان خواست اسرائيليها است، در حالي که او سه چهار سال بعد در حال بمباران لبنان بود، وقتي هواپيمايش هدف قرار گرفت و فرود آمد، مصطفي ديراني و شيخ عبيد او را دستگير کردند. همين ديراني و شيخ عبيد که به 300، 400 سال زندان محکوم بودند، در جريان مبادله اسرا،تحويل داده شدند، يعني قضيه آراد تمام شده است. مسوول کميته پيگيري دولت آقاي خاتمي، در سه مرحله گفت که آراد کشته شده، و اين براي اسرائيل تمام شده است.
به نظر من تنها کسي که ميتوند پرونده را مختومه خود آقاي احمدينژاد است، با روحيه بسيجي که در اوست. 22 سال بود که اين چهار نفر را نه شهيد نه مفقود نه اسير محسوب ميکردند. خبرگزاري جمهوري اسلامي که اخوان بهترين عکاس جنگش بود، يک ريال حقوق به خانواده او نداده بود، تا اينکه يک نامه خانوادهاش نوشتند، که ما به رهبري داديم و ايشان هم تعجب کردند و دستور دادند. جالب اينکه به 12 ميليوني که بهعنوان حقوق اين سالها براي خانوادهاش در نظر گرفتند، سه چهار ميليون ماليات خورد!
به حرمت چشمهاي منتظر خانوادههاي اينها، همسر و فرزند موسوي، وارد شويم و کميته بسيجي پيگيري راه بياندازند نه کميته کاسبي.
برنامه ديدني راز که هر شب ساعت 23:20 با اجراي نادر طالبزاده روي آنتن شبکه چهار سيما ميرود، دوشنبه شب ميزبان حميد داودآبادي محقق و نويسنده جنگ بود.