به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، رحمان صادقی نویسنده وبلاگ دانشجوی بیدار در آخرین مطلب خود نوشت: طی سالیان اخیر مسئولین کشور تلاش بسیاری برای افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاههای کشور نموده اند. این امر معایب و مزایایی دارد که میزان اثرات آن بستگی به نحوه و شدت اجرای این طرح دارد. در ادامه به صورت اجمالی برخی از تغییرات عمده حاصله از افزایش ظرفیت دانشگاهها ارائه می گردد:
الف-سالانه هزاران جوان ایرانی به قصد ادامه تحصیل از کشور خارج می شوند. برخی از این افراد نخبگانی هستند که با هزینه کشور مقصد تحصیل خواهند کرد ولی عمده این افراد با هزینه شخصی تحصیل می کنند(خصوصا" آنهایی که به هند و مالزی می روند) در نتیجه سالانه میلیونها دلار ارز از کشور خارج می شود. ساده ترین راه برای جلوگیری از خروج این میزان ارز، افزایش ظرفیت دانشگاههاست.
ب- اگر قرار باشد دیپلمه ها به جای ادامه تحصیل دنبال کار بروند و لیسانسه ها به جای نشستن پای کنکور کارشناسی ارشد، دنبال استخدام باشند، در این صورت نرخ بیکاری افزایش قابل توجهی خواهد یافت. لذا اجرای این طرح باعث کاهش ظاهری بیکاران و افت نرخ بیکاری خواهد شد. البته این مزیت موقتی می باشد و طی چند سال آینده عواقب خود را بروز خواهد داد.
پ- بدیهی است که با اجرای این طرح، شاهد افزایش سطح سواد در جامعه خواهیم بود. افزایش سطح سواد دانشگاهی جامعه، خود مزایا و معایبی دارد که اینجا به آن نمی پردازیم.
ت-متاسفانه همانقدر که به درصد دانشجویان دانشگاهها افزوده می شود، به همین نسبت میزان امکانات دانشگاهها افزایش نمی یابد و لذا امکانات اختصاص یافته به ازای هر دانشجو، کاهش می یابد. گرچه در موارد محدودی افزایش امکانات مساوی و یا حتی بیش از افزایش ظرفیت بوده است. در هر حال یکی از عواقب اجرای این طرح کاهش کیفیت ناشی از افزایش کمیت خواهد بود.
ث- جوانی که مدرک دیپلم یا فوق دیپلم دارد به یک شغل معمولی اکتفا کرده و به حقوقی نسبتا" کم راضی خواهد شد. ولی همین جوان وقتی مدرک کارشناسی ارشد یا دکترایش را اخذ کرد دیگر حاضر نیست با همان درآمد کار کند. این را بگذارید در کنار دیگر عواقب ناشی از افزایش مدرک مانند بالا رفتن سن ازدواج و افزایش انواع توقعات فرد از جامعه و دیگران.
ج- در کشورهای پیشرفته روال این است که عمده جوانان با مدارک دیپلم، کاردانی و کارشناسی وارد بازار کار می شوند و تنها افراد بسیار کمی وارد دوره تحصیلات تکمیلی می شوند. اصولا" تنها کاری که از یک کارشناس ارشد و یا دکتر برمی آید که از یک لیسانسه برنمی آید، توانایی آموزشی و پژوهشی این افراد است. امور آموزشی و پژوهشی هم ظرفیت محدودی دارد. بنابراین نمی توان برای این تعداد دانشجوی تحصیلات تکمیلی کار مناسب پیدا کرد. لذا باید به آنها کاری در حد یک لیسانسه داد و این یعنی اتلاف هزینه هایی که صرف ادامه تحصیل این افراد در مقاطع بالاتر از لیسانس شده است.
چ-متاسفانه به نظر می رسد در اجرای این طرح به تفاوت بین دانشگاهها توجه نشده است و مشاهده می شود که دانشگاهی با پتانسیل کمتر اقدام به افزایشی بیشتر از دانشگاهی با پتانسیل بالاتر داشته است. این احتمالا" بستگی به نظر مسئولین هر دانشگاه دارد که چقدر با وزارتخانه خود را هماهنگ می کنند.
ح-یک سوال اساسی که مسئولین باید برای آن جوابی قانع کننده داشته باشند این است که بالاخره ما در کشور کارگر ساختمانی نیاز داریم. نگهبان و سرایدار و رفتگر و باغبان لازم هست. راننده و مغازه دار و آشپز و بنا نیاز داریم. وقتی درصد بالایی از جوانان وارد دانشگاه شوند و مدارک آنچنانی بگیرند، پس چه کسی باید اینگونه امورات را انجام دهد؟ گرچه جواب سوال را به راحتی در جامعه می بینیم که مثلا" فلانی کارشناسی ارشد دارد و عطر میفروشد یا فلانی لیسانس دارد و رانندگی می کند و...
حالا با این وضعیت چرا دانشجویان نسبت به اجرای این طرح اعتراض نمی کنند؟ دلیلش کاملا" واضح است. زیرا اگر این طرح اجرا نمیشد، دانشجویانی که در دانشگاههای درجه یک درس می خوانند در دانشگاههای درجه دو پذیرفته می شدند و دانشجویان دانشگاههای درجه دو هم جایی قبول نمیشدند. لذا تنها کسانی که این وسط ضرر میکنند رتبه های برتر کنکور هستند.
طی سالیان اخیر مسئولین کشور تلاش بسیاری برای افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاههای کشور نموده اند. این امر معایب و مزایایی دارد که میزان اثرات آن بستگی به نحوه و شدت اجرای این طرح دارد.