«یا حیُّ یا قیومُ یا ذالجلالِ و الاکرام یا رحمن الدنیا وَ الاخِرَهِ وَ رَحیمَهُما یا اله الاولین و الاخرین و اغفر لَنا ذُنُوبنا و تقبل مِنا صلاتنا و صیامنا و قیامنا».
رسول خدا (ص) فرمود: قسم به آن کسی که مرا به حق، به پیامبری فرستاد جبرئیل(ع) به من خبر داد از اسرافیل از پروردگارش تبارک و تعالی که او سر از سجود بر نمیدارد مگر اینکه خداوند او را میآمرزد و ماه رمضان را از او میپذیرد و از گناهان او در میگذرد هرچند هفتاد گناه کرده باشد که هر گناه عظیمتر از گناهان بندگان باشد و از اهل تمام شهری که او در آن ساکن است قبول میفرماید: تا آنجا که فرمود: این نماز هدیه مخصوصهای برای من وامت من است از مردان و زنان و خدای عزّ و جلّ آن را به احدی از پیامبران پیش از من و غیر آنها، عطا نفرموده است.
و من گویم: بر مومنی که او را عنایتی به اصلاح مردم و او را حظّی از رحمت رحمیمیه است میسزد که این عمل را که سود آن بر بندگان عظیم و بسیار است ترک نکند؛ چگونه ممکن است عالمی که خویشتن را در تمام طول ماه وقف هدایت مردم و موعظه آنها کرده و به تصحیح اعمال آنها پرداخته است و به علم قطعی میداند که وعظ او برای تمام کسانی که در مجلس وعظ او حضور داشته سودمند نبوده است چه رسد به اهل شهری که اهل آن متجاوز از کروری از مومان و نفع آنها نیز به معیار این نفعی که ما در روایت ذکر میکردیم از مغفرت و قوبل تمام اعمال ماه نمیرسد به این معنی که زحمت آن به مقدار زحمت وعظ یک روز هم نمیباشد اهتمام به این عمل نکند.
اگر گفته شود که این روایت قطعی نیست، گویم: فرض کن که روایت تضعیف هم باشد برای عامل به آن اخبار تسامح کفایت میکند و اگر بگوئی بر فرض که اخبار تسامح به منزله روایت قطعی قرار داده شود قطع قبول این عمل از کجاست؟ تا قطع به نفع مذکرو حاصل شود؟ گویم: این قضیه مشترک الورود است و در وعظ و عمل؛ و آن در عمل، سبکتر و آسانتر است از وعظ، زیرا در وعظ صحیح کردن نیت به جهاتی مشکلتر از صحیح کردن نیت در عبادات است و از همه روشنتر آنکه وعظ موافق با قوه حُبّ جاه است و جز در برابر جمعیتی از مردم صورت پذیر نیست.
کتاب ترجمه المراقبات – ص 311
تالیف: عارف کامل میرزاجواد آقاملکی تبریزی(ره)