سید نور خدا موسوی یکی از جانبازان سرافراز نظام مقدس اسلامی است که در درگیری با گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی از ناحیه سر مجروح شد و اکنون هشت سال است که با صددرصد جانبازی در کما به سر میبرد.
پس از رونمایی کتاب «دل نوشتههایی برای بابا زهرا» یک جلد آن به محضر مقام معظم رهبری ارسال شد که مورد تأیید ایشان قرار گرفت و رهبری در این رابطه پیامی برای همسر جانباز صددرصد سید نور خدا موسوی ارسال کردند.
متن پیام امام خامنهای اینگونه آمده است: « دورود بر عزیزانی که با درخششهای خود این فصل از تاریخ کشور را درخشان کردند و با فداکاری شجاعانه خود خون تازه در رگ ملت و این کشور دواندند».
به دنبال پینوشت مقام معظم رهبری، همسر شهید زنده سیدنورخدا موسوی نیز پیامی برای ایشان نوشته که به شرح ذیل است:
سلام آقا. سلام جان دلم، سلام محبوبم. به محضرتان میرسانم من همسر جانباز صد در صد یا بهتر بگویم شهید زنده سردار رشید اسلام و سرباز شما سید نور خدا موسوی هستم.
همسر من و سرباز کوچک رهبرم معاون یگان تکاوری زاهدان بود جوانی رعنا و رشید و مؤمن و انقلابی که اولین تجربه جبهه و جنگش را با منافقان در 17سالگی و در عملیات مرصاد تجربه کرد، تا مرز شهادت رفت ولی خدای بزرگ به او فرصت داد تا به سربازی زیر پرچم صاحبالزمان و رهبری ولایتفقیه ادامه دهد.
ایشان همچون همرزمانش یکی از صدیقترین و پاکترین انسانها و محبوب در بین همکاران و دوستان و خویشان و همسایگان بود.
همه با دیدنش به باخدایی بودنش شک نمیکردند و روح خدا را در نامش که نور خدا بود
میدیدند...
آقای مهربانم! اکنون 8 سال است سید نور خدا بر روی تخت نفس میکشد و با هر نفسش درس خداشناسی میدهد.
هموطنانم بارها و بارها تصویر درگیریاش را با اشرار از قاب تلویزیون و لحظه مجروحیتش را دیده و اشک ریختهاند حالا در منزل کوچک ما مرد بزرگی نفس میکشد که محل اُنسی شده برای هموطنانم که با دیدارش به قدرت خدایشان بیشتر پی ببرند.
آقا خدا کند شما لحظه تیر خوردنش را ندیده باشید چون هر پدر با دیدن صحنه مرگ فرزند بیتاب میشود و بیشک شما پدر سربازانت هستید.
آقا سید نور خدا زنده است و 8 سال است بر روی تختش نه در بیمارستان بلکه در منزل و در کنار دو فرزندش باخدایش عشقبازی میکند.
آقا بین خودمان بماند محمد مدتی است بهانه شمارا میگیرد و میگوید چرا خانهمان نمیآیید؟
میگوید چرا نمیآیی تا ما را به آرامش برسانی؟ میگوید 8 سال است دلتنگ حرف زدن با پدرش است.آخه برای محمد گفتهاند که آقا جانبازان را خیلی دوست دارد ولی او میخواهد از زبان خودت بشنود..
سیده زهرا دخترم همیشه برایت نامه مینویسد بعد آنها را به اتاق پدرش میزند تا شاید شما بیایی! گاهگاهی هم که فرصت میدهند از شبکههای تلویزیون دل نوشتههایش را میخواند.
آقا در این 8سال مسئولین زیادی آمدند و در کنار تخت سید نور خدا اشک ریختند و گاه دلداری دادند و رفتن اما بچهها بهانه تو را میگیرند.
آقا من همسر سید نور خدا شما رو از کودکیم دوست داشتم یادم نمیرود در سال 66 تلویزیون خانه ما خرابشده بود سخنرانی شما داشت از تلویزیون پخش میشد من رفتم بچه همسایه را بغل کردم تا به بهانه ساکت کردن بچه سخنرانی شمارا گوش کنم.
آقا برای فرزند مجروحت که 8 سال است در کماست و باخدایش بر روی تختش عشقبازی میکند دعا کنید.
محمد میگوید اگر بیایی با شما عکس میگیرد و به اتاقش میزند و دیگر دلتنگی نمیکند.
به امید دیدار شما بر بالین شهید زنده سید نور خدا موسوی