تنها چیزی که این روزها در دست های خالی مدیران صدا و سیما می توان درباره سومالی دید مستند چند قسمتی است که پنج سال پیش یعنی سال 2006 میلادی آن هم نه به همت این سازمان که با پیگری های یک تهیه کننده خارج از سازمان که معمولا با انگیزه درونی همان موسسه تولید کننده که سال ها است با همین موضوعات آثار مستند تولید می کند، ساخته شده است. و بعد از آن؟ و قبل از آن؟ در هر دو مورد تنها سکوت ممتد را می توان در کارنامه سیما خواند.
اگر نبود مستند "آخرین فرزندان سومالی" مردم ایران چطور باور می کردند که کشوری به نام سومالی دلیل دیگری جز دزدی دریایی برای مهم بودن داشته و دارد. مگر جز خبرهای دزدی دریایی که تقریبا همه دست پخت رسانه های خارجی بود چیز دیگری نیز بر روی آنتن شبکه های رسانه ملی می رفت.
از آن سمت ماجرا، آیا مدیران رسانه ملی حاضر هستند و رویشان می شود که بیایند و بگویند این مستند را به چه قیمتی و به چه ارزشی از تهیه کننده اش خریده اند و این میزان را با پولی که برای سریال های روتین هر شبی و طنز های فاخر سخیف خرج می کنند مقایسه نمایند؟ البته از این نمونه ها کم نیستند و کم هم نخواهند بود، بازی کردن نقش های تکراری قهر از پدر و سه نفری عاشق یک نفر شدن و ... در رسانه ملی ما همواره از به دل خطر رفتن و ساختن مستندی که فاصله مردم ایران را با مظلومان جهان یک قدم هم که شده کم کند مهم تر و با ارزش تر بوده و هست. چنین سریال های سر دستی در بهترین ساعات پخش به روی آنتن می روند و چنان مستند هایی برای خواب زده های شب بیدار در ساعات نزدیک به صبح.
به هر حال این داستان بارها و بارها تکرار شده است، درباره سومالی، درباره سودان، درباره بسیاری از کشورهای بحران زده دنیا ایران از خبرنگاران آمریکایی و اروپایی عقب است، نه از آن جهت آنها پول خرج می کنند و بودجه های نجومی دارند بلکه از این جهت که اولویت ها متفاوت است؛ اینجا سرگرم سازی با سریال های هندی در اولویت است نه کودکان گرسنه سومالی!