به گزارش مشرق، عباس عبدی که در دوره افراطیگری علنی مدعی شعارهایی نظیر خروج از حاکمیت و
عبور از قانون اساسی بود، مقالهای در ارگان رسمی حزب کارگزاران (صدا)
نوشته که نوعی کارگزاری برای حزب اشرافیت به شمار میرود. وی در ابتدا
مینویسد: خواننده اصولگرای این متن فرض کند که من نیز یک اصولگرا هستم و
از موضع درون گروهی این را مینویسم و قصدم نه تضعیف اصولگرایان، بلکه
تقویت آنان است.
وی بدون اشاره به موضع جریان موسوم به چپ و سپس
اصلاحطلبان علیه هاشمی رفسنجانی و دولت وی مینویسد: خطای مسلم جریان
اصولگرایی حمایت از احمدینژاد برابر هاشمی بود. در حالی که آقای هاشمی با
همه انتقاداتی که به او میتوانستند داشته باشند، یکی از نمادهای مهم جریان
اصولگرایی و جامعه روحانیت مبارز و حتی علمای قم بود. اصلاحطلبان از
زاویه خود میتوانستند نقد کنند ولی این کار برای اصولگرایان قابل فهم
نبود(!)
او البته توضیح نمیدهد که چرا اصلاحطلبان ناگهان «عالیجناب
سرخپوش» سالهای 78 تا 82 را گزینه اصلاحطلبان در انتخابات معرفی کردند.
اما در ادامه خیرخواهیاش! برای اصولگرایان مینویسد: روحانی بهترین فرد
برای نامزدی اصولگرایان است. حتما انتقاداتی به او دارند، همچنان که
اصلاحطلبان هم میتوانند انتقادات دیگری داشته باشند. بهترین کاری که
برای کشور میتوانیم انجام دهیم، ایجاد آرامش و نوعی تفاهم و اجماع است.
نباید اجازه داد که کشور برای یک دوره 9 ماهه دیگر وارد یک چالش بیفایده
شود. رفتن به دنبال نامزدهای دیگر اتلاف وقت است. با این وضع هیچ دستاوردی
برای اصولگرایان محتمل نیست، جز یک تنش و شکست دیگر(!)
عبدی میافزاید:
اتفاقا روحانی حداقل به لحاظ پسزمینه تاریخی به جامعه روحانیت یعنی
اصلیترین نهاد اصولگرایی نزدیک است. پس چه دلیلی دارد که از او حمایت
نمیکنید؟ اگر تفاوتی هم میبینید ناشی از الزامات کار اجرایی و پست
ریاستجمهوری است. هر کس دیگر هم از شما وارد این میدان شود کمابیش همین
مسیر را طی خواهد کرد.
فرض کنید که فردا یکی از شما و از نزدیکترین
افرادتان مثل آقای بادامچیان یا آقای باهنر یا آقای لاریجانی رئیسجمهور
شود، خوب چگونه میخواهید حقوق کارمندان و بازنشستگان را بدهید؟ باید با
جهان تعامل کنید، نفت بفروشید و سرمایه بیاورید. چگونه میخواهید جلوی تورم
را بگیرید؟ طبعا باید امساک کنید. اینکه احمدینژاد نفری 45 هزار تومان
داد و همزمان رشد اشتغال صفر بود و تورم 40 درصدی داشت، برای مردم بهتر است
یا رساندن تورم به زیر 10 درصد و تبدیل رشد منفی 7 درصد به رشد مثبت و رو
به افزایش؟ اصلاحطلبان آنقدر انعطاف داشتند که با حمایت از نامزد منسوب
به شما، پیروزی او را با پیروزی خودشان قرین کردند، حال چگونه شما
نمیتوانید با حمایت از نامزد خودتان چنین دستاوردی داشته باشید؟
آقای
عبدی البته گویا پیشرفت کرده چرا که در دوره اصلاحات مدعی بود حرف زدن از
مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، بازی با لشکر قابلمه به دستهاست و شعارهای
اصلاحطلبان صرفا سیاسی است.
در عین حال رمزگشایی از مقاله اخیر عبدی
کار پیچیدهای نیست. وی گویا فراموش کرده که 22 شهریور 95 در همین نشریه
کارگزارانی نوشت: «مهمترین هدف اصلاحطلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است.
اصلاحطلبان از هیچ فرد یا نیرویی حمایت نمیکنند. مگر اینکه آن فرد یا
نیرو بخشی از پازل و برنامه سیاسی اصلاحطلبان باشد... از هیچ فردی نباید
به صورت یک بازیگر مستقل از بازی خودشان حمایت کنند. اینکه بگویند چارهای
جز حمایت از فلانی نداریم یا نداشتیم، ناشی از انفعال و نداشتن برنامه است.
نمونهاش را در خرداد 1392 شاهد بودیم؛ بیشتر اصلاحطلبان بر حسب اقتضای
شرایط از روحانی حمایت کردند و گویی که این حمایت خود را عرضه کردهاند و
پس از پیروزی وقت سهمخواهی و گرفتن دستمزدشان است.»
وی با بیان اینکه
هدف اصلاحطلبان باید رسمیت بخشیدن به نیروهای محذوف درون ساختار قدرت باشد
مینویسد: «نتیجه انتخابات 1394 مجلس اگرچه تا حدودی به نفع اصلاحطلبان
بود ولی به منزله رسمیت یافتن این حضور نیست، زیرا این رسمیت یافتن باید
مترادف با حضور نیروهای اصلی آنان در ساخت قدرت باشد. این وضع و هدف در سال
1396 نیز کماکان برقرار خواهد بود.»
عبدی سپس خواستار تشدید اختلاف
میان اصولگرایان شده و نوشته بود: «مهمترین عاملی که در شرایط کنونی به
عنوان پیشران فرآیند دموکراسی عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان
اصولگرایان است. این هدف به شدت متاثر از رفتار اصلاحطلبان است. هدفی که
در 5 سال گذشته به نحو مطلوبی پیش رفته است. نهایی کردن شکاف میان جناح
حاکم بسیار جدی و حتی به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاحطلبان باید نقش گوهای
را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند. دولت به دلایل
گوناگونی حتی بهتر از اصلاحطلبان میتواند بخشی از این اهداف را محقق کند،
زیرا وجود این دولت مانع از شکلگیری شکاف اصلاحطلب، اصولگرا میشود.»
وی
همچنین پس از انتخابات هیئت رئیسه مجلس و ناکامی اصلاحطلبان، در نشریه
صدا نوشته بود: «مشکل، عدول اصلاحطلبان از راهبردی بود که براساس آن در
انتخابات شرکت کرده بودند. البته تغییر راهبرد در اساس اشکال ندارد، ولی
باید مبتنی بر یک تحلیل جامع و همراه با دادههای کافی باشد، نه آنکه به
صورت اقتضایی عمل شود و اجازه داده شود که در جناح اصولگرا و پس از انشقاق
میان آنها در سالهای اخیر، دوباره در یک مسئله مهم متحد شوند. دستاورد اصلی
انتخابات اسفندماه فقط در راهیابی تعداد زیاد از نامزدهای معرفی شده
اصلاحطلبان نبود، بلکه براساس شکاف پیش آمده و تشدید آن میان اصولگرایان
هم بود».