به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
جنجالسازان لغو یک سخنرانی در کشور را بهانه کردهاند و فریاد سر میدهند که دلواپس آزادی بیان هستند! واکنشها به این ماجرا جالب و قابل تامل است. برخورد دولتمردان با این ماجرا چنان است که گویا بحرانی بزرگ روی داده و باید تمام امکانات کشور را برای حل آن بسیج کرد. روزنامههای زنجیرهای به صف شدهاند و یقه میدرانند و سینه چاک میکنند.
دستور تشکیل تیم تحقیقاتی صادر میشود و بالاترین مقام اجرایی کشور آن را «مایه شرمساری» میخواند. البته مایه شرمساری دانستن چنین ماجرایی از سوی دولتی که تنها چند ماه به پایان عمر آن باقی مانده و حتی تحلیلها و آمارهای حامیانش نیز از متزلزل بودن جایگاهش خبر میدهد، به هیچ وجه مایه تعجب نیست. اما به راستی چه کارهای کرده و نکردهای مایه شرمساری است؟
دولتمردان اگر میخواهند بدانند چه چیزهایی مایه شرمساری است، از اتاقهای دربسته خارج شده، خود را از بند مشاوران متملق برهانند و سری به کوچه و خیابان بزنند؛ پای درد دل مردم بنشینند. مشکل امروز مردم لغو شدن یک درصد کنسرتها و سخنرانی فلان آقا نیست. الحمدلله چیزی که در این کشور کم نیست همایش و سخنرانی است. درد مردم و کشور تعطیل شدن 60 درصد ظرفیت صنایع داخلی است. بیکاری است که همچون خوره به جان خانوادهها افتاده و نمیگذارد زندگیها پا بگیرند و آنهایی را که پا گرفتهاند از هم میپاشد. دردآورتر آن که در چنین شرایطی آشپزخانه و پذیرایی قطارها را به اجنبی میدهند!
از ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم 8 سند کلیدی و راهبردی در خصوص موضوعات مهم کشور ابلاغ شده است؛ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، سلامت، جمعیت، علم و فناوری، برنامه ششم توسعه، محیط زیست، خانواده و بالاخره انتخابات. دولت در تحقق این سیاستهای کلی نقش اصلی و محوری را بر عهده داشته و دارد و بجای هیاهو و جنجال درباره مسائل حاشیهای باید پاسخ دهد چه گامی برای تحقق این سیاستها برداشته است.
شرمساری آنجاست که آقای ترکان - مشاور رئیسجمهور و رئیس مناطق آزاد کشور- قدرت رقابت صنعت کشور را با خارجیها در حد پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی میداند و وزیر صنعت پس از اشغال چند دهه پستهای کلیدی مدیریتی در کشور از لزوم وارد کردن مدیر از خارج میگوید و وزیر امور خارجه گمان میکند ظرف پنج دقیقه توان دفاعی کشور در برابر تهاجم دشمن نابود میشود. شرمساری آنجا بود که تمام مسائل ریز و درشت کشور به توافق هستهای گره خورد؛ از اشتغال و سرمایهگذاری گرفته تا محیط زیست و حتی آب خوردن مردم! و کار چنان پیش رفت که به راهبرد «توافق به هر قیمتی» رسیدیم و امتیازات نقد دادیم و در برابر مشتی وعده روی کاغذ تحویل گرفتیم. جشن هم برپا شد و از فتحالفتوح و آفتاب برجام گفتند و لغو بالمره همه تحریم ها! وقتی هم که برخی از دولتمردان اعتراف کردند که آمریکا بدعهدی کرده است و تحریمها فقط روی کاغذ رفع شده و دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده، گفتند این مسائل به آنها مربوط نیست!
قصه در مورد رسانهها و آزادی بیان پرغصهتر از این نیز هست. هرکس نقدی کرد به چوبی او را نواختند. گفتند با اسرائیل همنوا شدهاید و بیسواد و بیشناسنامه هستید و باید به جهنم بروید. در ابتدای کار، به خدا پناه بردند از بستن دهان منتقدان و گفتند نباید دهانها را بست و قلمها را شکست. تا اینکه جوانمردی پیدا شد و بساط این شعبده بازی را بهم ریخت و گفت: «برادر بزرگوار شما خودتان شفاهاً یا کتباً با واسطه یا بیواسطه بارها گفته اید که چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمیکنید یا نزد مقام معظم رهبری گلایه میکنید که چرا دستگاه قضایی با فلان روزنامه برخورد نکرده است. اما وقتی در بین اهالی مطبوعات و رسانه حضور مییابید ندای آزادی مطبوعات سر میدهید و اینکه قلمها را نشکنید و دهانها را نبندید!»
شرمساری آنجاست که دولت از خزانه خالی و نداشتن پول برای پرداخت حقوق میگوید و جمع کثیری از مردم با انواع و اقسام مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکنند اما همزمان عدهای هرچند اندک و معدود از مدیران، حقوقهای نجومی میگیرند و بجای برخورد با آنها و پس گرفتن بیتالمال و پاک کردن عرصه مدیریت کشور از این حرامخواران، سرمایه کشور نامیده میشوند و برخورد با آنها ظلم و بیانصافی معرفی میشود.
شرمساری در برخوردهای دوگانه در موضوعات مختلف و از همه مهمتر در مبارزه با مفاسد اقتصادی است. اگر فسادی مربوط به دوره دولت قبل بود باید آن را چند برابر جلوه داد و هر روز در بوق و کرنا کرد و فریاد برآورد که خوردند و بردند و فلان میلیارد دلار چه شد و کجا رفت؟ اما اگر به اطرافیان و منصوبان خودمان رسید نباید صدای آن را درآورد و باید دست به ماله شد. اگر با هزار و یک مکافات از هفت خوان بانکی کشور بگذرید و چند میلیونی وام بگیرید، کافی است دو قسطتان عقب بیافتد تا با شما و ضامنهایتان تماس بگیرند و چنان حرف بزنند و تهدید کنند که گویی همه معوقات بانکی کشور که بیش از 100 هزار میلیارد تومان است بر عهده شماست و شما باید پاسخگوی آنها باشید. اما همزمان میتوان 8 هزار میلیارد پول دهها و بلکه صدها هزار فرهنگی کشور - که جزو خدومترین و کم برخوردارترین اقشار جامعهاند- را خورد و اسم آن را معوقه گذاشت. به همین راحتی!
هیچ از خود پرسیدهاید چه کردهاید که رئیس سازمان سیا از در حمایت از شما سخن میگوید؟! یا آن روزنامهای که از قضا براساس معیارهای وزارت ارشاد بیشترین یارانه را میبلعد و پیروزی کلینتون را تیتر میکند و مایه تمسخر جامعه مطبوعاتی کشور در دنیا میشود، مایه شرمساری نیست؟ نمایندگان اصلاح طلبی که به اعتراف الهه کولایی با پول و رانت در لیست کذایی امید چپیدند و در خانه ملت خزیدند، مایه شرمساری نیستند؟ سخن از کارهای نکرده و کردهای که مایه شرمساری میتواند باشد بسیار است و در این مجال نمیگنجد.
خداوند متعال بر درجات امام راحل و عظیمالشان ما بیفزاید. ایشان هم چندین بار در عمر شریف خود اظهار شرمندگی کردهاند. اما این شرمندگیها کجا و آنها کجا...ایشان 21 بهمن ماه سال 61 در دیدار با رزمندگان و خانوادههای معظم شهدا میفرمایند؛ «اینجانب هنگامی که این جوانان عزیزِ در عنفوان شباب را، که با گریه از منِ عقب مانده تقاضای دعا برای شهادت میکنند، مشاهده میکنم از خود مأیوس و از آنان شرمنده میشوم.»
و یا 21 آذر همان سال خطاب به رزمندگان میفرمایند؛ «در مقابل فداکاریها و خدماتی که میکنید، شرمنده هستیم و نتوانستیم کاری انجام دهیم و شما ما را با فداکاریها و خدماتتان خجل کردهاید. شما حجت را بر ما تمام کردهاید. شما با کارهای خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر اکرم «ص» شدهاید.» کاش شرمندگیهای ما هم از جنس تواضع در برابر ملت باشد که این شرمندگیها مایه افتخار و سربلندی است، نه آنکه بگوییم آنهایی که نق میزنند هر چه در کشور کمتر باشند بهتر است!
مبادا عاقبتمان این بیت فیض کاشانی باشد که؛
فیض در دنیا برای عاقبت کاری نکرد
مثل او در روز محشر، شرمساری هست؟ نیست!