به گزارش مشرق، دکتر عبدالله گنجی تحلیلگر سیاسی و کارشناس رسانه در یادداشتی کوتاه نوشت:
اگر درصدي احتمال ميدادم افرادي كه حقير را ميشناسند متن ذيل را از دريچه تملقگويي تفسير ميكنند، هرگز به تحرير آن اقدام نميكردم. اما اداي دين به يك سرباز، دغدغهاي بود كه اين قلم را به رقص آورد و احساس كردم سكوت به مثابه جفا نسبت به سربازي است كه قبلاً به ناحق مورد جفا قرار گرفته است.
سردار نقدي را از پاييز 1388 و همزمان با حضورش در رأس سازمان بسيج شناختم. تا آن روز حتي يكبار هم ايشان را از نزديك نديده بودم و همديگر را به كلي نميشناختيم. در آن سالها كه بنده دانشجو بودم و در بسيج دانشجويي مسئوليت داشتم، آشنايي به صورت طبيعي شكل گرفت.
با همان نگاه بدبينانه دانشجويي چند سال با ايشان تعامل داشتيم و بحث و تبادلنظر ميكرديم.
اگر درصدي احتمال ميدادم افرادي كه حقير را ميشناسند متن ذيل را از دريچه تملقگويي تفسير ميكنند، هرگز به تحرير آن اقدام نميكردم. اما اداي دين به يك سرباز، دغدغهاي بود كه اين قلم را به رقص آورد و احساس كردم سكوت به مثابه جفا نسبت به سربازي است كه قبلاً به ناحق مورد جفا قرار گرفته است.
سردار نقدي را از پاييز 1388 و همزمان با حضورش در رأس سازمان بسيج شناختم. تا آن روز حتي يكبار هم ايشان را از نزديك نديده بودم و همديگر را به كلي نميشناختيم. در آن سالها كه بنده دانشجو بودم و در بسيج دانشجويي مسئوليت داشتم، آشنايي به صورت طبيعي شكل گرفت.
با همان نگاه بدبينانه دانشجويي چند سال با ايشان تعامل داشتيم و بحث و تبادلنظر ميكرديم.
اين مرد را نمونه آرماني سادهزيستي و دور از زخارف دنيا يافتم. خود و خانوادهاش همانند معموليترين افراد اين جامعه زندگي ميكنند و يكبار نديدم به دنبال خواسته يا مطالبهاي براي خود باشد.
صبورياش در مقابل نقاديهاي بيرحمانه برايم جذابترين ويژگي بود. هيچ موقع احساس نكردم به عنوان يك فرمانده روي صندلي نشسته است و يكبار نديدم در مقابل نقدهاي تند دلگير شود و آن نقد را در برنامه، تصميم يا تدبير عليه نقدكننده به كار گيرد.
همه وجود اين مرد عشق به امام و رهبري است. در تنظيم خود با اين دو رهبر بزرگ، خود را مانند مجاهدين آماده شهادت حفظ كرده و منتظر فرمان است.
قلههاي آرزوهاي او دو چيز اساسي است؛ اول توسعه درونزاي كشور و رفاه مردم و دوم نابودي صهيونيزم در جهان.
تنآسايي، آسايش، رخوت و حاشيهها هيچ موقع نتوانست جوهره مجاهدت و تلاش شبانهروزي وي را كمرنگ نمايد.
در حفظ بيتالمال چنان حساس است كه وقتي از كنار ميز كار خود به آن طرف اتاق(محل جلسات) ميرفت برق آن قسمت را خاموش ميكرد و برعكس آن را نيز فراموش نميكرد.
آنقدر به مصرف كالاهاي ايراني اعتقاد دارد كه بارها با كنايههاي دوستان مواجه ميشد.
چاي خارجي به دفترش راهي نداشت و در هر جلسهاي كه ميوه غير ايراني ميديد اعتراض ميكرد و برآشفته ميشد.
اگر بخواهم او را در يك جمله تفسير و از عمق باور و وجودم تفسير كنم بايد بگويم مصداق عيني و اين زماني «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» است.
مبناي دوستي وي با افراد همانند امام، درستي راه آنان است و با هيچكس عقد اخوت شخصي ندارد. در به كارگيري همكاران، تقوي و سلامت دنيوي را در صدر خصايص و ويژگيها لحاظ ميكرد و كمتر با امتيازهاي دنيوي از كسي تشكر ميكرد كه البته در اين خصوص بارها مورد نقد جدي قرار ميگرفت، اما صبورانه از آن عبور ميكرد.
خداوند اين روحيات و اين خصايص را تا آخر حيات وي نگه دارد و با همسنگران و برادر شهيدش محشور نمايد.