به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم حامد حاجیحیدری نوشت:
* قضیه: - برای مردمی که کمتر اخبار سیاست جهانی را پیگیری میکنند، بحران فعلی در اقتصاد کشور، ممکن است ناشی از شرایط خاص قلمداد شود، ولی، واقع آن است که از یک دید وسیعتر ما یکی از آخرین کشورهایی هستیم که اسیر آماج بحران بزرگ اقتصادی شدهایم، و این موضوع، عمده عوامل وقوع بحران را توضیح میدهد. کشور نفتی ما به دلیل آن که مشکل بزرگ جهانی به نام «حاملهای انرژی» را نداشته است، یا لااقل اخیراً به آن دچار شده است، از اصابت امواج بحران برکنار مانده بود، اما، اکنون، نظر به آن که تحت تأثیر تحریمها، ما هم مجبور به اتخاذ سیاستهای ریاضتی شدهایم، امواج بحران، ما را نیز نوازش میدهند.-نکته آن است که ما باید به سرعت خود را برای تسکین وضع جدید آماده کنیم، و در یک مقیاس جهانی، کشورهایی موفق بودهاند که یک «سیاست خلاق» را نصب العین خود قرار دادهاند. نکته کلیدی آن است که نمیتوان به راه حلهای کلاسیک برای رویارویی با مسائلی که یکسره جدید هستند، دل بست، و سیاست باید مسیر دستیابی به راه حلهای تازه را تسهیل کند. آنها مهیا شدند تا راه حلهای جدید را به سرعت و در مراحل مشخص بیازمایند و نهایتاً و موقتاً به اجرا در آورند تا از میزان فشارها بر مردم بکاهند.
روند دولت پیشین که یک دیدگاه مهندسی و تعاملی با مسائل سیاسی و اقتصادی بود، از سوی روشنفکران، به نام مخالفت با عقل تخطئه شد، ولی، واقع آن است که تنها راه، همان نگاه مهندسی و سایبر به مسائل بود و هست. امروز، دولتهایی که توانستند موقتاً از پس بحران برآیند، بویژه دولتهای چین و ایالات متحده و آلمان، بر مبنای چنین طرز فکری موفق شدند.
- کلید برخورد با این بحران این است: «باید جوان و سرزنده، تلاش کرد تا فرآیندهای بیشتری در ارتباط با ارتقاء «خلاقیت» پیادهسازی کرده و با نظارت بر ساختارهای موجود به تشخیص و تصحیح اشتباهات عملیاتی و جلوگیری از رخنه در ایمنی سازمانهای عملکننده پرداخت، قبل از آن که بیعملی و رکود به فاجعه تبدیل شود.»
* ملاحظه اول:
- شدیداً به یک تغییر در فرهنگ سیاسی نخبگان دولت یازدهم نیاز داریم. دولت یازدهم، دولت کهنسالی است و جسارت و توان کافی برای رویارویی با مسائل یکسره جدید را ندارد. تک تک اعضای کابینه آن گاه که با روزگار جوانی خودشان مقایسه شوند، بیش از حد محافظه کار به نظر خواهند رسید و نمیتوان از منش و رفتار آنها در یک محیط یکسره نو به نو شونده دفاع کرد. این، مهمترین وجه ناامیدکننده دولت یازدهم بود و هست. آنها که زمانی به عنوان شعار انتخاباتی میگفتند: «جوانان را باور کنیم»، اکنون، جوانان را «گروهبان» و خود را «سرهنگ» مینامند.
-ما به یک «فرهنگ خلاقیت» احتیاج داریم؛ نوعی عادت به خلاقیت لازم است. کسانی که قرار است در چنین سیاستی سهمی داشته باشند، باید در ریزترین جنبههای زندگی خود، مسیر خلاقیت را آغاز کنند، چرا که، ممارست در خلاقیت است که «فرهنگ خلاقیت» را مستقر میکند.
-توان دستیابی به یک «فرهنگ خلاقیت» نیرومند، لزوماً به این معنا نیست که تمام میراث گذشته را به هم بریزیم، ولی، با ممارست در فکر و ذهنیت خلاق، همواره آمادگی خود را برای عبور از محدودههای نادرست، حفظ میکنیم؛ به این میگویند «فرهنگ خلاقیت». این منش مهم و انقلابی است که در بسیاری از اعضای کابینه از دست رفته؛ آنها مایل هستند تا همان رویههای قدیمی را ادامه دهند، حتی، وقتی به چشم میبینند که دیگر روشهای قدیم جواب نمیدهند.
* ملاحظه دوم:
-بعید است برنامهای وجود داشته باشد که بتواند کاملاً کشور را در مقابل، همه حوادث محتمل آینده محافظت کند، اما، معتقدیم که میتوان فرهنگی ایجاد کرد که با وجود آن، امکان آسیب دیدن در مقابل، حوادث، از طریق شاخ و برگ دادن به خلاقیتهای ملت کاهش یابد. به عبارت دیگر، برداشت ما این است که صرف آن که ذهنیت مهندسی و خلاقیت در کابینه و هیئت حاکمه پر شور باشد، کافی نیست، بلکه باید زمینه را برای بروز «ظرفیت»های خلاق ملت فراهم کرد. دولت، نباید خود را از پشتیبانی ملت هوشمندی مانند ملت ایران محروم کند.-ویژگی هیئت حاکمه با «فرهنگ خلاقیت» مستحکم، این است که سیستم، به محض روبه رو شدن با خلاقیت، با سرعت عمل بالا، آن را در رأس زنجیره فرامین خود قرار میدهد، و برای یافتن بهترین استعدادهای کشور از مکانیسمهای سختگیرانه فراتر میرود، مثلاً، اهمیت نمیدهد که فرد مورد نظر حتماً حامی جناح مسلط به دولت هست یا نه. آنها باید ماهرانه به خلاقیتهای بروز یافته از جانب ملت واکنش نشان دهند، چرا که، وجود راه حلهای مردمی را آن گونه که هست تصدیق میکنند (به رسمیت شناختن خلاقیت)، مردم را به بیان شفاف خلاقیتها تشویق مینمایند، و برای کنترلهای بعدی و نه قبلی اهمیت مضاعف قائلاند، چرا که، باید بروز خلاقیتها را تا حد روشمندی آزاد گذاشت، و به کنترل و تصحیح تبعات تمرکز کرد.
* ملاحظه سوم:
- سیاستمدارانی میتوانند به ظرفیتهای ملت نظر کنند، که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشند. آنها باید مطمئن باشند که با بزرگ شدن دیگران، کوچک نمیشوند، و همواره راههایی برای اثبات مفید بودن وجود دارد، پس، نباید نگران این باشند که مردم نیز در مقابل سیاستهای آنها خودی نشان دهند. رویکرد چنین سیاستمدارانی این گونه است: «مدلهای عملیاتی ما هیچ وقت به قدر کافی دقیق نیستند و باید مدام آنها را دقیقتر کنیم. پس، اگر با طرحهای خلاقانه مواجه شدیم، آنها را به رسمیت میشناسیم، ابعاد آنان را میسنجیم، بعد از اصلاحات اولیه در مقیاس کوچک عملیاتی میکنیم، و اگر مفید بودند با احتیاط تعمیم میدهیم و، حتی، اگر مفید هم نبودند، برای بهبود آنها تلاش خواهیم کرد تا سطح پیچیدگی الگوهایمان را بالا ببریم». به هر حال، مسیرهای نوآورانه، همان مسیرهایی هستند که بالقوه میتوانند نجات بخش باشند، و حتی، اگر هم چنین نباشد، نفس کوشش ملت در آن مسیر میتواند در تعیین مسیرهای بعدی آموزنده باشد.
- در مقابل، سیاستمدارانی که درون حلقههای مشاوران خود، به احساس استغنای کاذب دچار شدهاند، از دیدرس مشکلات نوظهور در هراساند، چرا که، الگوهای از پیش طراحی شده آنها را به هم میریزند و بیاعتبار میسازند. آنها ترجیح میدهند تا با بیان آشکار مسائل آشوبنده تازه مواجه نشوند و به تبع، گوششان به راه حلهای تازه نیز بسته است. به دلیل ترس یا غرور، سیاستمداران، خود را قانع میکنند که اتفاقات ناگوار مال دیگران است. آنها خود را دلداری میدهند که صاحبان طرحهای خلاق، اوضاع را بیش از حد خطرناک جلوه میدهند تا طرحهایشان جدی گرفته شود. آنها، همواره از روشهای سادهتر استقبال میکنند، نه پیچیدهتر. آنها میگویند: «صبر کنید تا زمانی که واقعاً نیاز به مقابله با مسائل تازه داشته باشیم؛ لازم نیست از قبل به آنها بپردازیم؛ شاید اصلاً پر این مسائل نوظهور ما را نگیرد». آنها میترسند از دانستن آن چه نمیدانند، زیرا، یک گره آشوبنده میتواند تئوری کلی آنها را تضعیف کند، و آنها از فرط کهنسالی حال و حوصلهای برای جستن یک تئوری تازه ندارند. بیگمان، برای مدیریت نوآوری، سطحی از جوانی و برومندی لازم است.
* جمع بندی: «سیاست صمیمی» برای «سیاست خلاق»
- پیش شرط دستیابی به یک «سیاست خلاق»، یک «سیاست صمیمی» است. «سیاست غیرصمیمی»، مستعد نادیده گرفتن یا به رسمیت نشناختن ظرفیتهای خلاق ملت است. اغلب، مردم میدانند که مسائل روزمرهشان باید به چه شیوهای تسکین یابند، ولی، اگر با دم و دستگاه دولت صمیمی نباشند، به خود زحمت به دست گرفتن گوشی و منعکس کردن مطلب خود به روابط عمومیها را نمیدهند. زمانی این طور نبود، و حالا که دولت، خود را بیپرده «گروه عقلا» مینامد و مآلاً دیگران را «غیر عقلا» خطاب میکند، مردم هم دولت را به حال خود رها کردهاند. از همان سال اول دولت یازدهم، ملت این را به دولتمردان فهماندند که با ایدههای آنها در زمینه هدفمندی یارانهها و دهها مسئله دیگر موافق نیستند، ولی، دولت، با صمیمیت بین مردم نرفت، تا دلیل مخالفت گسترده آنها در سال اول دولت را بفهمند. این دولت، به قدر کافی با مردم صمیمی نیست، و به همین دلیل، نمیتواند از ایدههای مردم برای بهبود اوضاع استفاده کند.
- بهترین سیاست ملی، سیاستی است که در تمام مردم، برای یافتن راه حل مسائل بالقوه، حس مسئولیت ایجاد کند، و از این طریق، میزان کل خلاقیت را در کشور ارتقاء بخشد. سیاستمدارانی که اطمینان دارند سیاستها و کنترلهای آنها میتواند پذیرای خلاقیتهای مردم باشد، با صمیمیت بیشتری با مردم میجوشند. آنها نه فقط برای آن که نشان دهند میتوانند سنت دیدارهای استانی رئیس جمهور پیشین را ادامه دهند، بلکه از آن رو که تشنه خلاقیتهای جدیدی هستند که مردم پیشنهاد میدهند، به میان مردم میروند. پس، وقتی به سفرهای استانی میروند، با مردم گرم میگیرند و با آنها به بحث میپردازند. دولت آینده باید تبلور چنین جمهوریت اصولیای باشد.