گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید عبدالحسین اکبری با جثه ای رشید و چهره ای جوانمرد و پرغیرت و پهلوانی در اولین برخورد با فرمانده غدیرعلی قصری که تعجب حضور خود را در جبهه در چهره فرمانده می بیند، می گوید:"به قیافه ما نمی آید بیاییم جبهه؟!" و با درد دلهایی که او را به سوی جبهه کشانده ساعتی با فرمانده در گوشه خلوتی صحبت می کند و بعد هم در عملیات انتظاری را که همردیفان از او داشته اند برآورده می کند که در واقع آنچه شکر او از خدای خود دارد را در اذن شهادت چنین بجا می آورد که می پرسد: فرمانده سخت ترین منطقه عملیات کجاست؟
شهید عبدالحسین اکبری در تصویر، کلاه به سر دارد
در جواب می شنود خلوزه؛ که علاوه بر کوه نوردی چند ساعته میادین پیچیده و منطقه سخت عملیات است. با اشتیاق می گوید مرا به اونجا بفرستید و این میعادگاه جوان فریدنی عبدالحسین اکبری است.
یک خاطره
درد و شهادت
قبل از هر عملیات معمولا بچه ها دورهم می نشینند و از آرزوهایشان در آینده می گفتند.
یکی می گفت دوست دارم شهید بشوم، دیگری می گفت دوست ندارم اسیر بشوم، و... هر کسی آرزویی...
درد و شهادت
قبل از هر عملیات معمولا بچه ها دورهم می نشینند و از آرزوهایشان در آینده می گفتند.
یکی می گفت دوست دارم شهید بشوم، دیگری می گفت دوست ندارم اسیر بشوم، و... هر کسی آرزویی...
در مرحله دوم عملیات والفجر۴ در خلوزه ۳که وقتی به فرمانده می گوید کدام مسیر سخت تر است و می گوید از خلوزه های ۱و۲و۳ خلوزه ۳ سخت تر است و صعب العبور تر، در میدان مین زانویش بر روی مین پدالی می رود و پایش از ناحیه ران قطع می شود و تا صبح درد را تحمل می کند و به شهادت می رسد.