رضوی در ابتدای گفتوگوی خود با اشاره به دو تجربه موفقی که در سال گذشته در بازسازی وقایع تاریخ معاصر رخ داده، میگوید: «در سال گذشته من و آقای مهدویان با سیانور و ایستاده در غبار دو تجربه موفق را در این حوزه داشتیم. هر دو اثر رنگی از مستند و تاریخ داشتند با این تفاوت که که یکی درام قویتری داشت و کار مهدویان هم به مستند نزدیکتر بود. این دو تجربه باعث شدند که ماجرای نیمروز را که به عنوان طرح در دست داشتیم، تبدیل به یک اثر مشترک شود. درحقیقت ماجرای نیمروز هم از سیانور رنگ و بویی دارد و هم از ایستاده در غبار.»
پنج شخصیت واقعی
تهیهکننده «ماجرای نیمروز» در پاسخ به این سؤال که نطفه اصلی ایده مربوط به چه کسی بود؟ میگوید: «من طرحی داشتم که نقطه مرکزی آن پرداختن به وقایع و اتفاقات سال 1360 بود. سالی که مردم اتفاقات پرالتهابی را تجربه کردهاند. با آقای مهدویان در رابطه با این موضوع گپ زدیم. طرحی را برای ایشان تعریف کردم که پنج شخصیت اصلی دارد و این پنج شخصیت یک سری اتفاقات آن سال را پیگیری میکردند. این پنج شخصیت هم واقعی هستند. گفتم شما تجربه مشابه این را دارید و این طرح استعداد لازم برای تبدیل شدن به یک اثر دراماتیک دارد.»
تنها خط قرمزمان عدم استفاده از اسامی واقعی بود
یک وجه «ماجرای نیمروز» وقایع و اتفاقات تاریخی سال 1360 است و وجه دیگر آن نسبتی است که این موضوع با دستگاهها و سازمانهای امنیتی دارد. نهادهایی که دستی در ترسیم آن وقایع داشتهاند. رضوی درباره تعامل با دستگاهها و نهادهای امنیتی میگوید: «وقتی فیلمنامه تکمیل شد دوستان و کارشناسان دستگاههای امنیتی هم به ما اضافه شدند و به عنوان مشاوره نکاتی را که در مورد شخصیتها داشتند، بیان کردند. البته در مورد بعضی از اسامی واقعی بعضی شخصیتها یک سری محذوریتها بود که نباید اسامی واقعی استفاده میشد. این ملاحظات را رعایت کردیم.
در کل تعامل بدون مسألهای داشتیم. اصل مطرح کردن آن فضا مهم بود نه این که بخواهیم چالشی ایجاد کنیم. اصل ساخته شدن این نوع آثار فارغ از این که چه چیزهایی در آن باشد یا نباشد اهمیت دارد. میشود تعامل نکرد تا یک اثر ساخته نشود و میشود تعامل کرد و یک محصول هنری تولید کرد. تنها خط قرمز این بخش عدم استفاده از اسامی واقعی بود و جز این، مسأله دیگری نبود.»
پیوند مبارک «سیانور» و «ایستاده در غبار»
تهیهکننده «ماجرای نیمروز» در رابطه با مهمترین نقطه قوت فیلم در طراحی صحنه و لباس به «صبحنو» میگوید: «ببینید بحث تجربه است. من یک تجربه در سیانور دارم و آقای مهدویان هم یک تجربه در ایستاده در غبار. اینها در کنار هم خواه ناخواه این محصول را بهوجود میآورد. یک سری ریزهکاریها از جانب من و یک سری هم از جانب آقای مهدویان! اینها درکنار هم قرار میگیرند و این محصول را تولید میکنند. البته بچههای صحنه هم تلاش بیش از اندازهای داشتند. این کار از نظر صحنه و لباس تقریباً دو برابر سیانور برای ما زحمت داشت. علتش هم این است که فضاهای خارجی ما بیشتر بود. افرادی که آن دوره را در خاطره دارند بیشترند. طبعاً این اتفاق، حساسیتها را بیشتر میکند. کمی هم البته کار خطرناکتر میشود به همین دلیل لازم بود به شدت و با دقت این فضاسازی را انجام دهیم.»
استقبال خوب مردم
رضوی در انتهای گفتوگوی خود درباره بازخوردهای مردمی این کار در سینماها هم میگوید: «کلاً اکرانهای مردمی ما خیلی خوب است. فتح بابی که با این آثار در دو سه سال صورت گرفته باعث شده که آثار تاریخی با نگاه کلیشهای سابق، دیگر ساخته نشود. همین هم باعث میشود که بازخورد مردم خوب باشد. مردم تا الان این آثار را با کلیشههای تاریخی خاص و ساواک خاص و مأموران امنیتی خاص دیده بودند. همه کاراکترها خاص بودند. حوصله مردم سر رفته بود. حالا وقتی جنس جدید را دارند میبینند اقبال به آنها زیاد میشود و باعث میشود یک جور آشتی با این سینمای تاریخی و سیاسی دیده شود.»