همکاری شما دو نفر برای تولید «ماجرای نیمروز» چگونه شکل گرفت؟
مهدویان: قبل از فیلم «ایستاده در غبار» برنامههایی برای آینده داشتم اما بعد از اتفاقات خوبی که در این فیلم رخ داد، دچار تردید شدم تا اینکه آقای رضوی پیشنهاد ساخت این فیلم را به من داد. موضوع بسیار جذابی بهنظر میرسید البته جدا از مسئله جذابیت باید به اهمیت این موضوع اشاره داشته باشم. علاقهمندی من به حوزه تاریخ معاصر بسیار زیاد است و درحقیقت سالهاست که به موضوعات تاثیرگذار اینچنینی پرداخته نمیشود. آقای رضوی با انگیزه بسیار بالایی به انجام این کار اصرار داشت.
در آن مقطع نیاز به کمی زمان داشتم تا در مورد ساخت این فیلم بهعنوان کار دوم بیندیشم. شرایط کار، سخت و غیرقابل پیشبینی بود و تا آن زمان با آقای رضوی همکاری نداشتم. در مورد اینکه کار با استانداردهای موردنظر ذهنی ما هماهنگ باشد، دچار تردید بودم. با گذشت زمان و گفتوگو، آشنایی من با آقای رضوی بیشتر شد و درحقیقت این مقطع زمانی بزنگاه خوبی برای ساخت این فیلم بهنظر میرسید. در مجموع باید بگویم، تنها دلگرمی من برای آغاز بهکار، جدیت آقای رضوی در ساخت این فیلم بود.
آیا تجربه موفق تهیهکنندگی «سیانور» در سال گذشته، باعث شد تا بار دیگر به ساخت فیلمی با ژانر سیاسی بپردازید؟
رضوی: جرقههای اولیه این فیلم در جلسه گفتوگویی در ماه رمضان بهوجود آمد. بعد از خروج از آن جلسه، با آقای مهدویان قرار دیداری دوباره گذاشتیم. تصمیم ساخت این فیلم یقینا از همان شب آغاز شد البته مسیر روشنی بهنظر نمیآمد، چراکه پرداختن به چنین ژانرهایی نیازمند اثبات هرباره است. اینکه دوباره باید خودت را معرفی کنی و بگویی با ورود به این عرصه قرار نیست انگشت در چشم کسی کنیم یا سببساز حواشی و هزینههای سیاسی شویم و همین اتفاق انرژی زیادی را از ما میگیرد. در این فیلم نیز از ابتدا با این مشکلات مواجه بودیم. کسانیکه این فضا را تجربه کردهاند بهخوبی با موانع هرباره آشنا هستند. زمانی که این کار را شروع کردیم فیلم «سیانور» هنوز به اکران نرسیده بود. بههیچوجه نمیخواستم سراغ ارگانهای مختلف بروم و همچون «سیانور» علاقهمند به استقلال در این فیلم نیز بودم اما شرایط مهیا نشد و البته این مشارکت در نیمهدوم کار اتفاق افتاد.
«ایستاده در غبار»، کار شاخصی که آقای مهدویان سال قبل ساخت، با اینکه تم سیاسی نداشت اما نوعی تاریخنگاری محسوب میشد و کار موفق اینچنینی در کنار کاری همچون «سیانور» انرژیای را بهوجود آورد که «ماجرای نیمروز» را رقم زد. بر این باورم که این کار ۶۰ درصدی از فیلم «ایستاده در غبار» و ۴۰ درصد از «سیانور» را بههمراه دارد و درواقع تلفیقی از این دو ژانر است. این فیلم تجربه کاملا جدیدی برای من و آقای مهدویان بهحساب میآید. دشواری این کار برای من بیشتر از «سیانور» بهنظر میرسد. در مجموع باید بگویم ساخت این فیلم درواقع تصمیم آقای مهدویان بود و من تنها در کنارش بودم.
سبک و مدل خاص کاری شما هم در «آخرین روزهای زمستان» و هم در «ایستاده در غبار»، بر پایه تحقیق و پژوهشهای طولانی مدت بود. پروسه تحقیق و نگارش «ماجرای نیمروز» به چه شکل بود؟
مهدویان: همینطور که آقای رضوی گفت، تجربه «سیانور» بسیار موثر بود. در دورهای بههمراهی آقای امینی روی نگارش مجموعهای تلویزیونی کار میکردیم که موضوعی مرتبط با همین فیلم داشت. اصولا این مسئله همیشه برای من جذاب بوده است و مطالعه خارج از کار نیز در این رابطه داشتهام و در این کار نیز به ملحق شدن آقای امینی اصرار داشتم. فیلم «سیانور» را سال قبل هنگام اکران ندیده بودم و اولین کاری که قبل از نوشتن این فیلمنامه انجام دادم، تماشای این فیلم در دفتر آقای رضوی بود. فیلمهایی با موضوع سیاسی در سینمای ما کمتر دیده شدهاند و رجوع به تجربههای قبلی، کاری منطقی بهنظر میرسد. مطالعات قبلی شخص من و آقای امینی در کنار تحقیقهای آقایان رضوی و احمدیان بهعنوان نویسنده «سیانور» و همچنین جلساتی که با آقای روزیطلب از مرکز اسناد انقلاب اسلامی داشتیم، در نوشتن فیلمنامه کمک شایانی محسوب میشد. در اینگونه کارها دسترسی به منابع دست اول بسیار مهم است. مطالعات من و آقای امینی درحقیقت، کتابخانهای بود ازجمله مجلات و روزنامههای قدیمی و مصاحبههای صورت گرفته در گذشته در کنار کار فنی که درخصوص «سیانور» انجام شده بود، ما را به مسیر خوبی هدایت کرد. راهی را که باید، ماهها صرف آگاهی در مورد یکسری اتفاقات میکردیم، از این طریق بسیار کوتاه شد. در مرحله نگارش فیلمنامه پشتیبانی پژوهشی خوبی داشتیم. تجربههای قبلی بسیار مفید و موثر بودند. در مرحله اجرا نیز بهنظر من برنامهریزی بسیار قویتری نسبت به «ایستاده در غبار» داشتیم. تجربه پس از تولید در «ایستاده در غبار» و همچنین تجربه استفاده از نگاتیو و لابراتوار در «سیانور» یاریدهنده بودند. گاهی اوقات به آقای رضوی میگویم، ما کاملا به فیلم احاطه داریم و در حقیقت فیلم در مشت ماست.
یکی از ویژگیهای تحسینبرانگیز «سیانور» طراحی درست صحنه و لباس بود که مسلما شما بهعنوان تهیهکننده، همه این امکانات را در اختیار گروه قرار دادید. بهعنوان تهیهکننده، فکر میکنید در اختیار گذاشتن همه این امکانات تا چه میزان در نتیجه کار موثر واقع میشود؟
رضوی: برای اینکه یک محصول به اثری باورپذیر تبدیل شود به دو بخش اساسی نیازمندیم. نخست اینکه عوامل صرفا برای انجام کار یدی نیامده باشند. در حقیقت نویسنده، کارگردان، فیلمبردار و همه عوامل، باید با عشق و علاقه و بهقول معروف دلی بهکار روی آورده باشند. در «سیانور» نیز این فضا وجود داشت و همان اندازه که من نگران بودم، همه عوامل نیز برای به نتیجه رسیدن کار التهاب داشتند. بخش دیگر این است که من بهعنوان تهیهکننده، آقای مهدویان بهعنوان کارگردان و همچنین بازیگر اثر، فضایی را زیست کنیم و سپس بهتصویر بکشیم و درنهایت مخاطب نیز به دوره روایت شده، پرتاب شود. برای اینکه آن فضا به مخاطب منتقل شود، یقینا ادراک نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و بازیگر نسبت به اتمسفر فیلم بسیار تاثیرگذار خواهد بود. درحقیقت درک را باید به شناخت برسانیم و سپس همین شناخت را بهتصویر بکشیم.
در آثار دیگر کسانی که به تولید فیلم میپردازند به قسمت اول و دوم که همان ادراک و سپس شناخت است، دست مییابند با این حال بعضا در بهتصویر کشیدن تمامی این موارد ناتوان هستند. جایی که شما اشاره میکنید، اگر همه امکانات وجود داشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟ درحقیقت موضوع اصلی بهتصویر کشیدن است. یعنی برای ادراک و به شناخت رسیدن وقت گذاشتهایم و اگر نتوانیم این موارد را بهتصویر بکشیم، مخاطب به آن دوره و زمان منتقل نخواهد شد. امکانات صرفا مالی نیستند بلکه همه آن چیزی است که یک گروه باید در اختیار بگیرد تا به فضاسازی مطلوب دست یابد. باید همه این موارد فراهم بیایند تا محصول خوبی داشته باشیم. فارغ از تهیهکنندگی من و کارگردانی آقای مهدویان، زمانی که به تماشای این فیلم مینشینیم باید ببینیم کجای این فیلم قرار گرفتهایم و آیا به باورپذیری دست یافتهایم یا خیر؟ با محقق شدن این مورد مخاطب نیز با ما همراه خواهد شد.
آیا موارد یاد شده در کار شما نیز بهعنوان کارگردان تاثیرگذار بوده است؟
مهدویان: فیلمسازی کاری گروهی است که صددرصد نیازمند امکانات، پشتیبانی، برنامهریزی و روحیه است. تنها با ترتیبدادن یک تیم فیلمبرداری و تدوین و سپس تولید به ساخت فیلم تاثیرگذار نائل نمیشویم. این امر نیازمند این است که همه افراد گروه معتقد به انجام کاری مفید و موثر باشند. چرا که بخشی از عمر و زندگی، انرژی و اعصاب خود را صرف کار میکنند. درخصوص به ثمر رسیدن اثری مطلوب، باورپذیری اهمیت زیادی دارد. ضمن اینکه اگر کاری که ما انجام میدهیم، برای اعضای گروه تبدیل به حرفه و شغل شود، امکانات نیز در اینچنین شرایطی بههدر خواهد رفت. شاید کمبود امکانات در هر کاری وجود داشته باشد اما نکته مهم، انگیزه افراد است که خوشبختانه در این کار تاثیر بسزایی داشت. حین تولید، آهنگ و روند بسیار خوبی داشتیم و با عشق به فیلمبرداری صحنهها پرداختیم. امیدوارم ثمره این تلاشها در کار نیز منعکس شده باشد.
آقای رضوی اشاره کردند که «ماجرای نیمروز» سختتر از «سیانور» بود. برای شما چطور آقای مهدویان؟ آیا تجربه «ماجرای نیمروز» دشوارتر از فیلم قبلیتان، «ایستاده در غبار» بود؟
مهدویان: در مقاطعی شاید دشوارتر از «ایستاده در غبار» بوده است. چرا که صحنههای خارجی شهری در تهران امروز و در حقیقت بازآفرینی فضای دهه۶۰ تهران کار بسیار دشواری بود. صحنههای جنگی نیز سختیهایی داشت اما لزوما با شهر کاری نداشتیم و در بیابان به تصویربرداری میپرداختیم البته کوتاه بودن روز و وجود فصلها در «ماجرای نیمروز» کمی به دشواری کار میافزود اما خوشحالم که بگویم، روحیه حاکم بر گروه این دشواریها را کمرنگ کرد.
معمولا کارگردانها یا خودشان سوژه و فیلمنامهای دارند که برایش بهدنبال تهیهکننده میگردند یا اینکه از سوی تهیهکنندهای انتخاب میشوند؛ انتخاب کارگردان از سوی تهیهکننده نکته مهمی است و انتخاب درخور کارگردان به پیشبرد کار کمک بسیاری میکند. شما فکر میکنید انتخاب آقای مهدویان تا چه اندازه در پیشبرد اثر، موثر بود ؟
رضوی: مهمترین نقطه شروع درحقیقت همین انتخاب است. در این سالها شخص من نیز بیاشتباه نبودهام. کارگردانهایی که در سالهای اخیر با آنها همکاری کردم، یقینا انتخابهای حداکثری من محسوب میشوند. روز اولی که سراغ آقای مهدویان رفتم، عدهای متذکر شدند که او تنها به ساخت مستند پرداخته است. من در ذهن، پاسخهای بسیاری به این مطلب داشتم. موارد زیادی در آثارش بود که یقینا قصهگو بودنش را نمایان میکرد. او همانطور که قدرت روایت مستند را داشته، بههمان اندازه نیز قدرت داستانگویی دارد. در بحث انتخاب کارگردان، درواقع فیلم، تولد اثری مشترک تهیهکننده و کارگردان است و اینکه هر دو نفر نیز به آن علاقه داشته باشند و پای اثر بایستند. یعنی زمان تولید، اکران عمومی، توزیع در شبکه نمایش خانگی و پخش از تلویزیون باید پای اثر باشیم. اگر این همدلی بین تهیهکننده و کارگردان وجود نداشته باشد، اثر لطمه میبیند.
نظر شما درخصوص ریسک یا انتخابی بودن همکاری با آقای رضوی چیست؟
مهدویان: شاید بعد از «ایستاده در غبار» همکاری با من به ذهن برخی افراد خطور میکرد. آقای رضوی در این مورد ویژگی دیگری داشت. او از بقیه برای من متقاعدکنندهتر بودند. شاید ابتدا دچار تردیدهایی بودم اما با گفتوگو به اطمینان رسیدم که این فیلم را خواهم ساخت. مصمم بودن به انجام کار و همچنین تسلط آقای رضوی به کارش برای من بسیار متقاعد کننده بود. هنگامی که در بین گفتوگو حس میکنید طرف مقابل انگیزههایی غیر از به ثمر رسیدن اثر دارد، درحقیقت از انجام کار دلسرد میشوید. انگیزههای آقای رضوی برای من جذاب بود و احساس کردم به انگیزههای مشترکی خواهیم رسید. همکاری با او در ساخت «ماجرای نیمروز» من را به تکنسین و اپراتوری تبدیل نکرد که تنها برای تهیهکننده فیلم میسازد. «ماجرای نیمروز» را بسیار دوست دارم چرا که تنها به انجام کار فنی نپرداختهام و گمان میبرم آقای رضوی نیز همین حس را داشته باشد. اداره این وضعیت بهشکلی که فیلم تنها به یک نفر تعلق نگیرد، کار بسیار دشواری است. «ماجرای نیمروز» یقینا اثر هر دوی ماست.
غیر از ژانرهایی که تجربه کردهاید، به ساخت سبک و سیاقهای دیگری نیز پرداختهاید. بهطورمثال این روزها «خانهای در خیابان چهلویکم» را دارید که فضایی اجتماعی دارد. آقای مهدویان نیز بهطور تخصصی روی موضوعی کار کرد. مثلا آقای مهدویان بهعنوان کارگردان میتوانست به ساخت کمدی و... بپردازد یا اینکه خود شما میتوانستید فیلمهایی در ژانر سیاسی مانند «سیانور» نسازید؛ ضرورت ورود به این حوزه و اینکه چنین مسائلی روایتگر بخشی از تاریخ ماست را در چه میبینید؟
رضوی: فارغ از اینکه یکسری مسائل تنها شعاری بیش نیستند و همچنین نیاز به بازگویی تاریخ داریم، سینما نیز برای ادامه حیاتش نیازمند وجود همه این ژانرهاست. نبود برخی از این موضوعات به سینمای ما ضربه وارد میکند. اگر «سیانور» مخاطب خود را مییابد و اگر «ایستاده در غبار» بالای دومیلیارد فروش دارد یعنی درحقیقت سینمای ما ظرفیت ژانرهایی را دارد که منِ تهیهکننده آن را حذف کردهام. بازگردانی این ژانرها به سینما تنها کمک درخور به سینما محسوب میشود و معتقدم سینما برای ادامه حیات باید دربرگیرنده تمامی این ژانرها باشد اما این بازگشتها باید هوشمندانه باشند. اگر قرار باشد برای پرکردن رزومه و گزارش عملکرد یا پرکردن بودجه سینمای فاخر دست به ساخت اینچنین فیلمهایی بزنیم، کمکی به سینما نکردهایم سینما تنها کمدی و اجتماعی نیست و ژانر وحشت، اکشن و... نیز باید در این عرصه حضور دوباره داشته باشند.
مهدویان: کاملا موافق هستم و فارغ از اینکه موضوع «ماجرای نیمروز» علاقهمندی من است و معتقد به بازخوانی تاریخ هستم باید اذعان کنم، مخاطب کتابخوان نیست و در قالب فیلم باید به شناخت دست یابد. غیر از این موارد که بحث مفصلی در آن گنجانده است، این فیلم را با شیفتگی خاص به سینما ساختم و گمان بردم که درهای تازهای رو به این عرصه گشوده میشود. همه تلاش ما ساخت یک فیلم بهمعنای واقعی بوده تا تماشاگر از نمایش فیلم روی پرده لذت ببرد و تجربه متفاوتی داشته باشد. چراکه فیلم در سینما پدیدهای متنوع است و متاسفانه در ایران کمبود این تنوع آشکار است. بهطور مثال ژانر کودک از بین رفته است. ما در کودکی از طریق سینما با فیلم کودک آشنا شدیم. فیلمهای اکشنی که در دوران نوجوانی نگاه میکردیم، بسیار جذاب بودند و فیلمهای سیاسی، تاریخی و پلیسی و... در سینمای ما وجود داشتند اما مدتهاست که به زینتالمجالس تبدیل شدهاند یعنی هرازگاهی نهاد و سازمانی تصمیم به تولید اینچنین فیلمهایی میگیرد و باز بهخاطر رویکرد سفارشی مخاطب را جذب نمیکنند چراکه فیلمهای واقعی نیستند. ما سعی بر ساخت فیلمی داشتیم که درخور پرده سینما و نگاه مخاطب باشد.
منبع: صبا