به گزارش مشرق، حسين شريعتمداري در سرمقاله کيهان روز دوشنبه نوشت: يادداشت پيش روي براي درج در کيهان يکشنبه نوشته شده بود اما، از آنجا که برادر عزيز و رئيس جمهور محترم کشورمان به نيويورک سفر کرده و مانند هميشه انتظار چالش ايشان با قدرت هاي استکباري در ميان بود، از انتشار اين يادداشت که به هرحال نقدي بر اظهارات ايشان است خودداري کرديم، اما، ديروز شاهد اظهارنظرهاي فراوان- و البته با انگيزه هاي متفاوت- درباره سخنان جمعه شب آقاي دکتر احمدي نژاد بوديم بنابراين ملاحظه قبلي را مانع از انتشار اين نقد دوستانه نديديم.
¤¤¤
آن روزها، «جشن هاي دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي» با هزينه هنگفت و نجومي در جريان بود، سران و مقامات بلندپايه آمريکايي، اروپايي و شماري از کشورهاي عربي منطقه براي شرکت در اين مراسم پرهزينه، بي مصرف و مردم ستيز به ايران آمده بودند. حضرت امام (ره) که به تبعيد در نجف اشرف اقامت داشتند سخنان روشنگرانه اي در اعتراض به آن ايراد فرموده و پيامي براي ملت ايران فرستاده بودند. در همان روزها، مهندس پسنديده، فرزند مرحوم آيت الله پسنديده- برادر حضرت امام(ره)- به رحمت خدا رفته و اعلام شده بود که به همين مناسبت، مجلس ختمي در مسجد ارک تهران برگزار مي شود و مرحوم فلسفي- خطيب توانمند و پرآوازه- سخنران مراسم خواهد بود. نگارنده که در آن هنگام جواني کم سن و سال بودم، همراه با چند تن ديگر از دوستان براي شرکت در مراسم ختم مرحوم مهندس پسنديده به مسجد ارک رفتيم، گفته مي شد با توجه به پيام حضرت امام(ره) درباره جشن هاي - به قول ايشان- کثيف و ننگين دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهي و از آنجا که مهندس پسنديده با امام(ره) نسبت نزديک خويشاوندي دارد، به يقين آقاي فلسفي درباره جشن هاي ياد شده و مسائل آن روزها، سخناني خواهد داشت. جمعيت انبوهي از همه قشرها به مسجد ارک آمده بودند و حضور آشکار و پنهان پليس و نيروهاي امنيتي کاملا محسوس بود. مرحوم فلسفي در آغاز سخن به پيوند متوفي با بيت شريف حضرت امام(ره) اشاره کرد و هنگامي که از امام(ره) با عنوان «يار سفر کرده» و «فخر العلماء والمجتهدين، حضرت آيت الله العظمي حاج آقا روح الله الخميني» ياد کرد، جمعيت با صلوات بلند به استقبال سخن ايشان رفتند. مرحوم فلسفي خيلي زود از مقدمه عبور کرد و به آنچه انتظار مي رفت پرداخت. ايشان در اعتراض به جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي، ابتدا با تأسي به پيام حضرت امام(ره) پرسيد؛ آيا نادرقلي لياقت بزرگداشت دارد؟ آيا آغامحمدخان با آنهمه جنايت که روي تاريخ را سياه کرده است، ارزش جشن گرفتن دارد؟ و...
و اما، آن روزها، يکي از نشريات براي توجيه جشن هاي دو هزار و پانصدساله شاهنشاهي نوشته بود «کوروش» همان «ذوالقرنين» است که در قرآن از وي به نيکي ياد شده است و نتيجه گرفته بود که تجليل از «کوروش» تجليل از اسلام و قرآن نيز هست! مرحوم فلسفي - تا آنجا که به خاطر دارم- در پاسخ به اين ديدگاه، سخناني قريب به اين مضمون داشت: «برخي از علماي اسلام نيز معتقدند که «کوروش» همان ذوالقرنين است ولي اگر ذوالقرنين باشد با کوروشي که شما معرفي مي کنيد همخواني ندارد و اساسا با روش و منش شما مغايرت دارد ولي اگر کوروش، ذ والقرنين نباشد، پادشاهي نظير آغامحمدخان و ساير پادشاهان ستمگر است که جشن گرفتن براي او اهانت به مردم مظلوم خواهد بود» و اما، نکته دقيقي که در اين باره گفته شد و يادداشت پيش روي به آن توجه دارد، اين که؛ بر فرض کوروش همان ذوالقرنين باشد که در کلام خدا به نيکي و بزرگي از او ياد شده است، ولي در حالي که اسلام عزيز با قرآن، يعني تنها کتاب آسماني تحريف نشده و حکمت ها و آموزه هاي شناخته شده و غيرقابل ترديد در ميان ما حضور دارد، چرا بايد کوروش را جايگزين آن کرده و «منشور» او را به عنوان «الگو» به جهانيان معرفي کنيم؟!
اظهارات آقاي دکتر احمدي نژاد رئيس جمهور محترم کشورمان در مصاحبه جمعه شب- 26/6/89- ايشان با شبکه خبر، موجي از حيرت توام با تاسف را در پي داشت. ايشان در مصاحبه خويش بعد از قرائت بخش هايي از منشور کوروش، گفت «دنيا به گفته کارشناسان دو مديريت دارد، يکي آمريکايي که شکست خورد و امتحان خود را پس داده است و حال مي پرسند؛ مديريت ايراني چگونه است؟ که ما مي گوئيم نمونه اي از آن، همين منشور کوروش است» و سپس افزود «و ارزش هاي والاي اسلامي».
درباره اين بخش از اظهارات برادر عزيزمان جناب آقاي دکتر احمدي نژاد، اشاره به چند نکته ضروري است.
1- در هويت کوروش مناقشه نمي کنيم و در منشور او که به عنوان اولين منشور حقوق بشر در سازمان ملل به ثبت رسيده است، خدشه اي وارد نمي آوريم و حتي با اين فرضيه که کوروش همان ذوالقرنين بوده است، مخالفت نمي ورزيم. اما سؤال اين است که بر فرض قبول همه اين مفروضات، جناب آقاي احمدي نژاد با کدام منطق علمي و اسلامي آنهم از جايگاه رئيس جمهور ايران اسلامي مي فرمايند اگر دنيا از ما درباره مديريت ايراني سؤال کند در پاسخ آنها «منشور کوروش» را ارائه مي کنيم؟!
منشور کوروش را شاه معدوم چند ده سال قبل و در جريان جشن هاي ننگين دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهي به سران کشورها ارائه کرده بود و ديديد و ديديم و ديدند که هيچ کاري از آن ساخته نبود، جز آن که ايران عزيز زير چکمه بيش از 40 هزار مستشار نظامي آمريکا و با مديريت سفارت آن کشور اداره شود! جوانان اين مرز و بوم در خدمت آمريکا براي جنگ به ظفار فرستاده شوند، هواپيماهاي ايران براي کمک رساني به شورشيان هوادار پادشاه سابق يمن در اختيار اسرائيل قرار گيرد. ثروت هاي عمومي به غارت روند و حتي وزرا و نمايندگان مجلس از سوي سفارتخانه هاي آمريکا و انگليس، منصوب شوند... و تازه اين همه فقط بخشي از آن ماجراي تلخ و ذلت بار است. بنابراين جناب احمدي نژاد از منشور کوروش انتظار چه معجزه اي دارند که آن را به جاي اسلام عزيز مي گذارند و عرق شرم بر پيشاني ملت پاکباخته و ايران دوست مي نشانند؟!
2- ممکن است رئيس جمهور محترم کشورمان بگويد که در مصاحبه خويش علاوه برمعرفي «منشور کوروش» به عنوان نسخه اي براي مديريت جهان! به «ارزش هاي والاي اسلامي» نيز اشاره کرده است که بايد پرسيد، مگر از نظر ايشان، آموزه ها و ارزش هاي اسلامي براي اداره جهان نقص و کمبودي داشته و کامل نيستند که جناب رئيس جمهور به زعم خود با افزودن «منشور کوروش» در پي رفع اين نواقص و کمبودها!! برآمده اند؟! و اگر چنين نيست که مي دانيم رئيس جمهور محترم-خداي نخواسته- چنين اعتقادي ندارند، بايد پرسيد مقصود ايشان از تاکيد بر منشور کوروش به عنوان نسخه اي براي مديريت جهان، چيست؟!
3- شايد گفته شود آقاي احمدي نژاد معتقدند کوروش همان ذوالقرنين است و از آنجا که در کلام خدا، از ذوالقرنين به نيکي ياد شده است، ايشان نيز منشور کوروش را به عنوان يک سند الهي و پيام يکي از پيامبران! مطرح کرده اند! که بايد گفت؛ جناب احمدي نژاد در همان مصاحبه تاکيد مي کند که نمي داند کوروش همان ذوالقرنين است يا نه؟ و اساساً به اين مسئله کاري ندارد. ضمن آن که برپايه اعتقادات به اثبات رسيده اسلامي، تنها آن بخش از کلام پيامبران الهي قابل استناد است که در قرآن- يعني تنها کتاب آسماني تحريف نشده- آمده است، بنابراين احتمال مورد اشاره نيز بي اساس است و جايي براي طرح ندارد.
4- آقاي احمدي نژاد به يقين انکار نمي کند بلکه بارها تاکيد کرده و مي کند که امروزه ايران اسلامي به مقتدرترين کشور منطقه تبديل شده و منحني پيشرفت هاي علمي، صنعتي، سياسي و ضريب اثرگذاري آن در معادلات جهاني قوس صعودي را با زاويه اي نزديک به قائمه طي مي کند. بنابراين بايد پرسيد اگر عامل و علت اصلي اين رشد پرشتاب و همه جانبه حضور اسلام ناب محمدي(ص) بر کرسي اداره کشور است، چرا بايد جاي آن با منشور کوروش عوض شود؟! و اگر اينگونه نيست- که هست- چرا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نه فقط از اين پيشرفت همه جانبه خبري نبوده است بلکه شاهد حرکتي کاملا معکوس بوده ايم؟! با توجه به اين نکته بديهي آيا اظهارات برادر عزيزمان آقاي احمدي نژاد، نگاهي معکوس به واقعيات ملموس و مصداق شکستن نردبان بعد از صعود به بام نيست؟! مخصوصا آن که هنوز قله هاي فتح نشده اي پيش روي داريم.
5- مدتي است جناب احمدي نژاد- و رئيس دفتر ايشان که بدون رأي ملت، اين روزها صاحب رأي ملت شده است- اصرار دارد به جاي «مکتب اسلام» از «مکتب ايران» ياد کرده و ترويج و تبليغ آن را، همان تبليغ و ترويج مکتب اسلام معرفي کند! که بايد پرسيد اگر از نگاه شما «مکتب ايران» همان «مکتب اسلام» است، چرا و با چه انگيزه اي مکتب اسلام را کنار مي گذاريد؟! اين در حالي است که الف: مکتب اسلام، آموزه ها، رهنمودها و مرزهاي تعريف شده و شناخته شده اي دارد و تحريف آن امکان پذير نبوده و نيست و هيچکس نمي تواند و تاکنون نتوانسته است نظر و ديدگاه خود را به عنوان ديدگاه و نظر اسلام معرفي کند و حال آن که «مکتب ايران» يک واژه و مقوله تعريف نشده و بي در و پيکر است و هر کس مي تواند نظر و خواسته من درآوردي خود را در آن جاي دهد. بنابراين اصرار بر جايگزيني «مکتب ايران» به جاي «مکتب اسلام» غير از عبور از اسلام هيچ مفهوم و معناي ديگري ندارد. اين نکته به اندازه اي بديهي است که به قول اهل منطق «تصور» آن باعث «تصديق» خواهد بود. به عنوان مثال، آقاي احمدي نژاد، کدام روش حکومتي را در «مکتب ايران» الگو قرار مي دهند؟ آغا محمدخاني؟ نادرشاهي؟ پهلوي؟ و... زيرا همه اين الگوهاي منحط و مردم ستيز در «مکتب ايران» جاي مي گيرند و چنانچه منظور ايشان از مکتب ايران، ديدگاه و نظرات ملت ايران است که اولاً آنها تا قبل از انقلاب اسلامي حاکميت نداشته اند که نوع حاکميت آنان الگو باشد و در جريان انقلاب نيز به وضوح نشان داده اند که مکتب مورد تاکيد آنها اسلام است. آيا غير از اين است؟
ب: ممکن است آقاي احمدي نژاد بفرمايند که منظور ايشان از «مکتب ايران» و الگوي مديريت جهان، همان الگوي کوروش است! که در اين صورت بايد پرسيد؛ اولاً؛ آيا با چند کلمه خشت نوشته کوروش مي توان يک روستا را اداره کرد؟! ايران و جهان بماند! ثانياً؛ جناب احمدي نژاد چه شناختي از روش و منش حکومتي کوروش دارند که مي خواهند براساس آن جهان را اداره کنند؟! اين در حالي است که مورخان برجسته و بلندآوازه جهان نيز برداشت درستي از آن ندارند! ثالثاً؛ تاکيد بر مکتب ايران به جاي «مکتب اسلام» در نگاه همگان به مفهوم عبور از اسلام است که مي دانيم مورد نظر آقاي احمدي نژاد نيست، بنابر اين بايد پرسيد منظور ايشان چيست؟!و اما رئيس دفتر ايشان که آقاي احمدي نژاد اظهارات و نظرات وي را منطبق با نظرات خود معرفي کرده است، چندي قبل تاکيد کرده بود که دوران اسلام گرايي گذشته است! و در حالي که «مکتب ايران» فاقد تعريف و مرزهاي مشخص است، در اجلاس ايرانيان مقيم خارج کشور ادعا کرده بود؛ از آنجا که درباره اسلام برداشت هاي مختلفي وجود دارد! ايشان مکتب ايران را به جاي مکتب اسلام معرفي مي کند!
6- و بالاخره اگر آقاي احمدي نژاد عزيز، رئيس جمهور پرکار، ساده زيست، پاکدست، مردم گرا و داراي ده ها ويژگي پسنديده ديگر نبود، نيازي به اين يادداشت احساس نمي شد، چرا که آنچه ايشان در مصاحبه تلويزيوني جمعه شب گفته اند، نه فقط تازگي ندارد، بلکه مدتهاست از سوي برخي جريانات مطرح شده و مي شود که صد البته قابل اعتنا نبوده و نيستند اما، وقتي رئيس جمهوري مانند احمدي نژاد با اعتقادات راسخ اسلامي چنين سخنان نسنجيده اي بر زبان مي آورند، اولا؛ مي دانيم که پيامدهاي اين اظهارات را نمي دانند و اگر مي دانستند به يقين بر زبان نمي آوردند و ثانياً؛ بيم آن مي رود که کساني به غلط تصور کنند نظر مطرح شده از جانب ايشان، همان ديدگاه و نظر انقلاب و نظام است و حال آن که آقاي احمدي نژاد نظر و ديدگاهي منطبق با آموزه هاي تعريف شده انقلاب و نظام دارند هرچند که گاه در بيان و توضيح آن بي آن که بخواهند يا متوجه باشند دچار اشتباه مي شوند که انشاالله ديگر نشوند.
کد خبر 6882
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۶
- ۰ نظر
- چاپ
مديرمسئول روزنامه کيهان تاکيد کرد: جناب احمدي نژاد از منشور کوروش انتظار چه معجزه اي دارند که آن را به جاي اسلام عزيز مي گذارند و عرق شرم بر پيشاني ملت پاکباخته و ايران دوست مي نشانند؟!