به گزارش مشرق، شهریار زرشناس عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و بیژن عبدالکریمی دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی در برنامه این هفته «زاویه» با موضوع نفوذ چیست، و مصادیقش کدام است با مجریگری عبدالله صلواتی، به مناظره با هم پرداختند.
بخش دوم این مناظره را در ادامه میخوانیم:
آقای دکتر زرشناس! بنابراین به اعتقاد شما شاید بخشی از موطن نفوذ، امنیتی و سیاسی باشد، اما واقعیتش میتواند یک واقعیت جدید فرهنگی باشد؟
زرشناس: نفوذ، وجوه مختلف دارد؛ یک وجه آن سیاسی امنیتی است، یک بخش آن وجوه فرهنگی و حتی مکملهای اقتصادی دارد،البته غایتش سیاسی است. یعنی اینها میخواهند استحاله ایجاد کنند. دعوا بر سر این است که نئولیبرالیزم معاصر به نمایندگی از غرب اومانیست، آمده است دگرگونی ایجاد کند در کشور و سرزمینی که میخواهد طلیعهدار حرف تازهای باشد.
اینکه مایکل لدین برمیگردد میگوید ماجرای فتنه سبز 20 سال پیش در دفتر نخستوزیری ایران ما با اینها همسو بودیم آقای دکتر اینها سند است این همه حرکت سازمانیافته ناتوی فرهنگی را چطور میتوان انکار کرد. خودشان میگویند که با شوروی هم همین کار را کردند، خودشان میگویند که از سال 1177 در مذاکرات سال در هلسینکینگ، امتیاز دادند بابت موشکهای شوروی اما امتیاز گرفتند بابت نفوذ فرهنگی، این فرایندها را ما چگونه میتوانیم انکار کنیم، اینها نافی فرمایشات شما نیست، آقای دکتر! من فکر میکنم شما اینقدر ماجرا را کلی میبینید.
عبدالکریمی: نه خیر، حافظه من ضعیف است و میگویم مذاکرات سالت 2 بین رئیسجمهور آمریکا و رئیسجمهور شوروی بود، رئیسجمهور آمریکا گفت: همین الان که ما داریم درباره محدودیتهای سلاحهای موشکی دوربرد صحبت میکنیم، تحولاتی در تکنولوژی موشکی صورت میگیرد. یعنی میخواهم بگویم که خود غرب هم حاصل یک رویدادی عظیم تاریخی است.
چنین نیست که غرب نشسته آنجا و هر کاری که میخواهد با جهان میتواند انجام دهد. در واقع با ظهور این عقلانیت و این تمدن، مانند یک جریان از آن خود کننده نیرومندی است که همه را در بر دیده است که یک مدرنیته و یک رویدادگی عظیم تاریخی است.
زرشناس: که البته اکنون به پایان خودش نزدیک میشود و دچار بحران انحطاطی شده است.
عبدالکریمی: آقای دکتر زرشناس من میپذیرم. یک ضربالمثلی وجود دارد که میگوید اگر دردم یکی بودی چه بودی، اگر دردم فقط بروکراتها و تکنوکراتها بودند...
من میخواهم بگویم که این غرب صرفاً غرب نیست که به پایان خودش رسیده و به نفس نفس افتاده، سنت تاریخی ما هم به نفس نفس رسیده است بوی تعفن این سنت تاریخی همه جا را گرفته، عالم اسلام را نگاه کنید، داعش را نگاه کنید، بوکوحرام و... شبیه این جریانها را با شدت و ضعف در جامعه خودمان نگاه کنید، خوارجگری، ظاهرگری و... به همین دلیل میگویم مسأله متفکرانه است، این خیلی سادهاندیشانه است که بگوییم عالم غرب به پایان رسیده و سنت تاریخی ما حی و حاضر و زنده و الان ما آمدهایم آلترناتیو شویم.
زرشناس: ما درباره یک اجتهاد در مقطع سنت تاریخی حرف میزنیم آقای دکتر از اینکه همان سنت است ما فقط با صفویه جلوی غرب نایستادیم ما با انقلاب اسلامی جلوی غرب ایستادیم.
عبدالکریمی: انقلاب، یک مفهوم ایدئولوژیک است، انقلاب اسلامی تا زمانی که آنتولوژیاش مشخص نشود، میتوان شعار داد که ما بر وحی تکیه کردهایم؛ وحی چیست؟! این تا در جان یک مسلمان پدیدار نشود، اقبال میگفت باید جوری قرآن را بخوانیم که انگار روحالقدس بر تو نازل کرده است.
من میخواهم بگویم سنت احیا نشده، سنت نیست، جسد مرده و متعفن سنت است. این فریب بزرگ و نابخشودنی است آقای دکتر زرشناس که ما فکر کنیم به کمک سنت متعفن و مرده میتوانیم در برابر غرب کنونی مقاومت کنیم.
اگر بتوانیم از شبه مدرنیته عبور کنیم این طلیعهداری و افق گشودگی است و ماجرا همین است که نفوذ یک آیتمی است که میخواهد ما را در این ستیز ببازاند
زرشناس: آقای نیکولای کُزایی در قرن پانزدهم، سنت فلسفه قرون وسطایی را بازخوانی اومانیستی کرد کاری که شبیه آن را قبل از آن، بوهانس اکارت کرده بود. اگر آن زمان کسی به خود این آقایان میگفت یا به اطرافیانشان که اینها دارند افق میگشایند به سوی یک تاریخ تازه، برای کسی باورکردنی نبود، اما رخ داد. شما باید قبول کنید که طلیعهداری، افق گشودگی یک روند است.
عبدالکریمی: توماسفر جانش را برای این داد اما زمینههای سکولاریسم را فراهم کرد عین همین هم هست که انقلاب اسلامی زمینههای بسط سکولاریسم را فراهم کرده است.
زرشناس: یک دیالکتیک است اگر ما به مدرنیته ببازیم حرف شما درست است اما اگر بتوانیم از شبه مدرنیته عبور کنیم این طلیعهداری و افق گشودگی است و ماجرا همین است که نفوذ یک آیتمی است که میخواهد ما را در این ستیز ببازاند.
عبدالکریمی: آقای دکتر! من هم با شما همدلم، من هم به دنبال گشودن یک افق هستم من هم به جهان کنونی خرسند نیستم، حرف من این است که اولاً با امکانات کنونی ما این افق شکل نگرفته این افق تنگ و تاریک است، افق بسته است و ما میخواهیم بگوییم افق روشن است، دلایل سیاسی ایدئولوژیکی هم دارد.
بعضیها معتقدند همین علوم انسانی راج بازگوکننده و بازتاب دهنده حداکثری تفکر غربی است و خودش زمینهساز برای نفوذی است که مطرح میشود شما چقدر با این مسأله موافقید؟
عبدالکریمی: علوم انسانی جدید در بستر عقلانیت جدید و عقلانیت جدید در بستر سنت متافیزیکی یونانی و سنت متافیزیکی غربی شکل گرفته است.
یعنی میتوان یک آلترناتیوی برای آن تعریف کرد؟
عبدالکریمی: علیالاصول میتوان آلترناتیوی برای آن تعریف کرد، اما اینکه بالفعل یک چنین آلترناتیوی وجود دارد و با ادعاهایی که ما داریم، بیشتر یک اوتراژیکوم است آقای دکتر فکر میکنم شما هم با من در این خصوص موافق هستید، افراد ناصادق ادعا دارند که دارند بنیان های تمدن را پایهریزی میکنند با اینها میخواهیم جانشین تلاشهای فروید، مارکس و وبر شویم؟ تلاشهای سترگی کردند مگر میشود وبر را نادیده گرفت، مگر میشود مارکس را نادیده گرفت؟
آیا اینها نهاییترین تفسیر است؟ خیر ولی وجوهی از واقعیت را فهمیدند. آیا میشود تفسیرهای دیگری از انسان، تاریخ و جهان داشت؟ البته. اما هنوز این تفسیر شکل نگرفته است، اگر شکل گرفته بود که این همه داد و بیداد نداشت.
زرشناس: تمام ماجرا همین است. من هم معتقدم که ما الان که اینجا ایستادهایم، تفاوت نگاه بنده و آقای دکتر عبدالکریمی این است که من گمان میکنم آقای دکتر منتظرند همین که انقلاب اسلامی رخ داد، همه چیز تغییر کند.
عبدالکریمی: آقای دکتر ما طی طریق معکوس میکنیم، نه انتظار ندارم.
زرشناس: من تصور میکنم وقتی انقلاب اسلامی رخ داد ساخت سیاسی شیعه مدرنیته را متلاشی کرد اما ساختهای فرهنگی و اقتصادیاش سرجایش ماندند و این ساختار دقیقاً توسط جریان تهاجم فرهنگی، به منظور نفوذ و توسط مکمل اقتصادی که همان بروکرات، تکنوکراتهای نئولیبرال هستند بازسازی شدند به دلیل اینکه نگذارند اصلاً این حرکت طلیعهدار جلو برود و کاملاً حتی آن ساخت سیاسی را هم پس بگیرند یعنی اگر ما در این وضعیت ماندیم.
من نمیگویم همه مشکل برای این است اما بخشی از مشکل دقیقاً این است که یک مجموعه متنوع نیرومندی در ساخت سیاسی و در اجتماع و در نظام اجتماع و در نظام دانشگاهی و در نظام تعلیم و تربیت و حتی متن جامعه رو به رو هستیم که اینها میخواهند ما نسخههای نئولیبرال را عیناً تکرار کنیم وقتی هم میآیند و عملیاتیاش میکنند نتایج شوم و فاجعهبار میگیرند و به حساب آرمانگرایی انقلابی مینویسند تمام ماجرا این است و ما باید این مرزها را تفکیک کنیم باید بگوئیم که اگر 38 سال، 40 سال گذشته و بسیاری از نقدهایی که شما به درستی وارد میکنید وجود دارد دقیقاً به این دلیل است که نیروی جوان انقلابی که میخواهد گشودگی ایجاد کند، بخشی از آن تفکری است و و قبول دارم که ضعف داریم و در حوزههای دیگری میخواهد دست رد به این نیروها بزند در این دو گذار.
یک دوران گذاری است که باید با این مجموعه میراث غربزدگی شبه مدرن در بیافتیم تا بتوانیم به تدریج و گام به گام این مجموعه را عقب برانیم و آلترناتیو سازی کنیم اما یک عالمه آدم درون ما هستند در صفوف ما هستند که نمیگذارند اینها خلاف ان را عمل میکنند و فشار میآورند اینها حتی گرا میدهند که تحریم شویم.
عبدالکریمی: آقای دکتر من هم دل پری از تکنوکراتها، پروکراتیسم دارم من هم خوب میدانم یک اشرافیتی در مدیریت کشور تحت عنوان تکنوکراتها و بروکراتها شکل گرفته است اما بیاییم اینها را کنار بزنیم، چه کسی را میخواهید جای آنها بگذارید، همه تکنوکراتها و بروکراتهایی که میگویند یا پدر من است یا برادر شما است آدمهای همین مملکت هستند. بنابراین به همین دلیل میگویم زمینه تاریخی وجود ندارد کو انسانی که قرار است این افق را بگشاید! همان جوانانی که به سفارت عربستان حمله کردند، بچههایی که سفارت آمریکا را گرفتند که همگی شخصیتهای سیاسی این کشور هستند و شما میگویید جزء تکنوکراتها و بروکراتها هستند.
میخواهم بگویم مسأله به این سادگیها نیست، آقای دکتر! اگر قرار است افقی گشوده شود این گشودگی امری «سوبژه» محور نیست او بشر محور نیست، این گشودگی را با رجزخوانی سیاسی نمیتوان ایجاد کرد. افقی باید هم شود، فهم چنین افقی میان ما وجود ندارد.
زرشناس: آقای دکتر این فرمایش شما مبنی بر دو سوژه محور بودن درست ولی آیا این گشودگی با اینکه صرفاً بنشینیم در خانه و بگوییم که همین نئولیبرالها حاکم باشند و این مملکت را برگردانند، وضعیت قبل، بدتر از آن و ما را کاملاً تحت سلطه نظام جهانی قرار دهند و ما هم هی تفکر کنیم تا این وضعیت رخ دهد و گشودگی حاصل شود! این نیز عملی شدنی نیست بلکه در متن عمل است و شما باید حرکت کنید.
عمل انقلابی، بخشی از حرکت است اتفاقاً عمل انقلابی، فضایی باز میکند که میتواند گشودگی تفکر ایجاد کند میتواند کمک کند به تفکر. من قبول دارم که ما راه را برای تفکر بستهایم و تقصیرش را گردن بسیجی نمیاندازیم، گردن بروکرات، تکنوکرات ، مدیر فرهنگی مملکت میاندازم، گردن کسی میاندازم که تحت تاثیر نفوذ ممکن است که ظاهرش از بنده نیز متشرعتر باشد ادعای انقلابیگری هم داشته باشد اما دقیقاً در خط نئولیبرالیزمی حرکت میکند که میخواهد این راه بسته شود و میخواهد گِل بگیرد و در را ببندد به روی ما.
اینجا بخشی از ماجرا عمل انقلابی بخشی شعار انقلابی و بخشی دیگر تفکر انقلابی است و ما باید اینها را کنار هم داشته باشیم و آن چیزی که دقیقاً بخشی از ما را میگیرد و پشتمان را خالی میکند نفوذ است آقای دکتر!
عبدالکریمی: چیزی که آقای دکتر من را از شما جدا میکند، این است که من با عمل انقلابی مخالف نیستم اما تفاوت من و جریانی فکری که شما نسبت به آن تعلق خاطر دارید این است که شما برایتان مسجل است که عمل انقلابی چیست و من نمیدانم.
نمیدانم عمل انقلابی چیست؟! برای من باید توضیح دهید که آیا مرگ بر آمریکا گفتن یعنی عمل انقلابی! من یک تجربه تاریخی به شما بگویم، زمانی که بنده در هند درس میخواندم، بیل کلینتون به ویتنام رفته بود، ویتنامی که اسطوره مبارزه با آمریکا بود، بیل کلینتون پای پیاده در میان جمعیت ایستاده بود و همه میخواستند دست او را مسح کنند گویی که مسیح نجات بخش وارد شده بود ویتنام که سمبل مبارزه با آمریکا بود به جایی رسیده بود که بیل کلینتون را به عنوان یک ناجی میدیدی. سرنوشت کشور ما هم تقریباً چنین است.
زرشناس: میدانید چرا ویتنام این چنین شد؟ ویتنام از مدار سرمایهسالاری خارج نشد چون در واقع نسخهای از مدرنیته را، یک نوع سوسیالیزم جهان سومی را خواست جایگزین نسخه سرمایهداری پیرامونی کند اگر ما هم واقعاً در این چرخه اندیشه اومانیستی و به خصوص با این گرفتاری که با این نئولیبرالها داریم در این نئولیبرالیزم ایرانی بمانیم که متاسفانه خیلی هم قوی هستند، بله سرنوشت ما متاسفانه همین است. اما اگر ما به استعدادها و ظرفیتهایی که به نظر من واقعاً در جامعه وجود دارد اما همین نئولیبرالهای حاکم به آنها امکان شکوفایی نمیدهند بخشی از این استعدادها فکری و تفکری است و سایر بخشها جدا نمیشوند.
اگر قرار باشد ما جلوی تهاجم آمریکا را بگیریم مرگ بر آمریکا هم لازم است بخشی از ماجرا و بخشی از عمل انقلابی است. من نمیگویم عمل انقلابی فقط مرگ بر آمریکا است اما مواجهه تمام عیار با امپریالیزم جهانی که اصلیترین مانع و عامل همه گرفتاریهای امروز ما است و مواجهه با داخلیهای آن، همانهایی که خط نفوذ را در پیش میبرند این بخش اصلی ماجرا است اگر این صورت نگیرد دبالکتیک بین ما و شبه مدرنیته ما را پس میزند و شبه مدرن را دوباره حاکم خواهد کرد و ماجرای ویتنام اتفاق خواهد افتاد.
اگر ما چنین افرادی را در گروههایی از جامعه میبینیم برای این است که نئولیبرالها با قدرت رسانهای شان و با نفوذشان در همه جاها، نفوذ آکادمیکشان، نظام دانشگاهی ما دست آنهاست، تعارف نداریم، قدرت فرهنگی فوقالعادهای دارند، اقتصاد در دستشان است بنابراین با این سیطره توانستهاند شرایط را به نحوی کنند تمام آفات و عوارض تلخ غرب زدگی شبه مدرن را از نوع فاجعهبار نئولیبرالیش در کشور حاکم کنند و بعد فاکتورش را به نام انقلاب صادر کنند و بگویند این نتیجه انقلاب است. کاری که آنها انجام دادند این است و اتفاقاً همین مسأله یکی از ترفندهای نفوذ است.
عبدالکریمی: آقای دکتر میگویند در جهنم مارهایی هستند که آدم از ترسشان به افعی پناه میبرد. من هم با شما و جریان تکنوکراتیک و بروکراتها که طبقه خاصی هم برای خودشان به وجود آوردند و حق مسلم خودشان میدانند همین حقوقهای نجومی، رانتها و ... میگوید حقم است و من دارم زحمت میکشم! اینها پشت گفتمان انقلابی پنهان شدهاند روی پیشانیهمه آنها نیز جای مهر است ولی من میخواهم بگویم با خارجیگری و خوارجیگری و هوازنها نمیشود گاهی اوقات خوارج چهرهای دارند که آدم به همین تکنوکراتها پناه میبرد.
دقیقاً منظورتان از خوارجیگری کیست؟
عبدالکریمی: ظاهرگرایی دینی، کشور را خفه کرده است. بنده کتابی نوشتهام، 5 سال است که وزارت ارشاد مجوز چاپ به آن نداده و در یکی، دو هفته اخیر مجوز داده است. معتقدم کتاب «پایان تئولوژی» من، دینیترین اثری است که در این 40 سال نوشته شده است. 5 سال اجازه چاپ ندادند مبادا از جایی صدایی در آید. آقای دکتر زرشان لبه تیغ انتقاد شما به اینها هم باشد.
زرشناس: آقای دکتر ما انتقاد میکنیم به کمکاری خودمان قبول، اما آیا باید بگوییم نه نفوذی هست و نه امپریالیسمی، نه آمریکایی است و نه شبه مدرنی!
عبدالکریمی: هایدگر جملهای در کتاب «پرسش از تکنولوژی» اش دارد که میگوید در تکنولوژی هیچ منفذی برای نفوذ در ارزشها وجود ندارد. اگر ما فکر کردیم که میتوانیم منفذی پیدا کنیم که در روند و حرکت تکنولوژی، ارزشهای ایدئولوژیک، اعتقادی، انقلابیمان را وارد کنیم سخت در اشتباه هستیم.
دلیلش چیست آقای دکتر؟
عبدالکریمی: هم کشور چین ناچار شد به این روند بپیوندد و هم شوروی سابق. دلیلش این است که تکنولوژی یک نیروی تاریخی عظیمی است که جهان را خارج از سیاست، انتظام میبخشد.
زرشناس: وقتی غرب مدرن به بحران رسیده، بحرانهای انحطاطی یعنی امکانات تازهای خود را نشان میدهد آیا شما منکر این هستید؟! امکانهایی که معنویاند و حتی میتوانند نسبت تازهای با تکنیک داشته باشند. اساساً خودِ غرب مدرن وقتی میگوییم به بحران انحطاطی رسیده یعنی تمام امکاناتش را از قوه به فعل در آورده است و امکان تازهای ندارد.
عبدالکریمی: ما در دوران بحران هستیم و بحران خودمان را راهحل میدانیم.
زرشناس: من درون بحران بودن را قبول دارم اما معتقدم این بحران، ناشی از وضع شبهمدرن ما است و دقیقاً معتقدم ما با انقلاب اسلامی فرصتی پیدا کردیم برای یک اجتهاد تمدنی -تاریخی که تکیه به سنتمان میکند اما تکرار آن نیست و میتواند در سطح بالاتر یک گشودگی در همه حوزهها باشد.
عبدالکریمی: آقای دکتر من میپذیرم با انقلاب اسلامی ایران امکاناتی برای ما گشوده شد و به همراه انقلاب اسلامی بحرانهای تازهای به بحرانهای جامعه افزوده شد. باید هر دو نگاه را داشته باشیم؛ نگاه دجالوار به پدیدارها نداشته باشیم، بحث من بحث سیاسی نیست بلکه کاملاً تمدنی - تاریخی بحث میکنم.
زرشناس: بله، قبول دارم.
عبدالکریمی: در عین حال که افقهایی گشوده شده، ناجوانمردانه است که این افقها را نبینیم ولی در عین حال، بحرانهای بسیار بزرگی برای ما شکل گرفت.
زرشناس: طبیعی است چون شبه مدرنیته در متن یک مدرنیته بحرانزده رو به انحطاط، مواجه شده با یک فرصت تازه. بنابراین طبیعی است که بحران رخ دهد. اگر بتوانیم بحرانها را به بحرانهای خلاق تبدیل کنیم این بحرانها ظرفیت خلاق بودن و زایا بودن را دارند یعنی بحرانها لزوماً انحطاطی نیستند. آن بحرانهایی که ما با آن مواجه هستیم اگر اسیر شبه مدرنیته بمانیم بله، بحرانها انحطاطی است.
آیا الان اسیر مدرنیته هستیم یا خیر؟
زرشناس: در حال حاضر در کشاکش بزرگی هستیم یعنی تمام 38 سال انقلاب، مواجهه انقلابی است که میخواهد خودش را شکوفا کند و شبه مدرنیتهای که با کمک امپریالیسم و نظام جهانی احاطهاش کرده و میخواهد همواره آن را به عقب براند و به تعبیری سرش را زیر آب کند.
آیا اکنون اراده جمعی است؟
زرشناس: من فکر میکنم اراده جمعی است، فشار رسانهای و همین فرایند نفوذ میخواهد این روند را تضعیف کند حتی در میان بخشی از مسئولان این مسأله اینکه راه دیگری را میتوان باز کرد یا میتوان اعتماد کرد و ... وجود دارد.
بخش عمدهای از مواجه یا نفوذ را نظری میدانم البته منکر این هم نیستم که خیلی وقتها باید افراد جاسوس دستگیر شده و برخورد امنیتی با آنها شود اما بخش عمدهای از ماجرای ما بخش نظری است و به خصوص مواجهه با نفوذ اقتصادی با این طبقه اشراف رانتخوار بروکراسی که شکل گرفته و نمونهاش حقوقهای نجومی است.
عبدالکریمی: و این افراد پشت گفتمان انقلاب پنهان شدهاند. افرادی که در پیشانیشان جای مهر میبینیم.
زرشناس: ظاهرشان این است اما عملکردشان کاملاً ضدانقلاب است؛ عملکرد سرمایهداری نئولیبرال و یک طبقه نوظهور هستند که باید با آنها مواجهه کرد. آقای دکتر این مواجهه فقط از سنخ تفکر نیست بلکه این مواجهه حتماً بخشی از آن از سنخ سیاسی است.
عبدالکریمی: مطالبی که آقای دکتر زرشناس دردمندانه بیان میکند و در آن خطوطی از حقیقت هم وجود دارد به اعتقاد من یک تصویر کج و مأوجی از واقعیت کنونی ما را ارائه میدهد. فکر می کنم ما نیاز به مقولات دیگری هم داریم.
من فکر میکنم ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؛ ما برنامهای نداریم چون استراتژی نداریم، استراتژی نداریم چون نظریه اجتماعی نداریم و نظریه اجتماعی نداریم چون متافیزیک نداریم. بنابراین ما نمیدانیم با این جهان میخواهیم چه کار کنیم و از این رو ما در یک بیافقی به سر میبریم ولی میخواهیم نشان دهیم که افق، گشوده است.
زرشناس: من فکر میکنم انقلاب اسلامی، یک افق بزرگی مقابل ما قرار داده است برای اینکه این گشودگی صورت بگیرد. من قبول دارم که ضعف تئوریک داریم و این را کاملا تأیید میکنم متأسفانه در طی این 37-38 سال، نیروی زیادی برای بازسازی نظری نگذاشتیم و بخش عمده این مسأله را اتفاقا نفوذ همین تکنوکراتها و روند نفوذ میدانم.
بنده گمان میکنم که اگر ما نیرو بگذاریم و به انقلاب اسلامی و استعدادهای آن فرصت دهیم و به سوی نسخههای خلاقانه حرکت کنیم که بتوانیم از دست شبه مدرنیته حداقل در بخشهایی نسبی، تدریجی، از دست علوم انسانی که خودش بدترین سیطره کانون و بستر نفوذ است رها شویم و بتوانیم این نئولیبرالیزم حاکم یا متنفذ را عقب برانیم، چرا فرصتهای جدیدی گشوده خواهد شد و اوضاع به این شکلی که آقای دکتر عبدالکریمی میگوید ناامیدکننده نخواهد بود.
بخش دوم این مناظره را در ادامه میخوانیم:
آقای دکتر زرشناس! بنابراین به اعتقاد شما شاید بخشی از موطن نفوذ، امنیتی و سیاسی باشد، اما واقعیتش میتواند یک واقعیت جدید فرهنگی باشد؟
زرشناس: نفوذ، وجوه مختلف دارد؛ یک وجه آن سیاسی امنیتی است، یک بخش آن وجوه فرهنگی و حتی مکملهای اقتصادی دارد،البته غایتش سیاسی است. یعنی اینها میخواهند استحاله ایجاد کنند. دعوا بر سر این است که نئولیبرالیزم معاصر به نمایندگی از غرب اومانیست، آمده است دگرگونی ایجاد کند در کشور و سرزمینی که میخواهد طلیعهدار حرف تازهای باشد.
اینکه مایکل لدین برمیگردد میگوید ماجرای فتنه سبز 20 سال پیش در دفتر نخستوزیری ایران ما با اینها همسو بودیم آقای دکتر اینها سند است این همه حرکت سازمانیافته ناتوی فرهنگی را چطور میتوان انکار کرد. خودشان میگویند که با شوروی هم همین کار را کردند، خودشان میگویند که از سال 1177 در مذاکرات سال در هلسینکینگ، امتیاز دادند بابت موشکهای شوروی اما امتیاز گرفتند بابت نفوذ فرهنگی، این فرایندها را ما چگونه میتوانیم انکار کنیم، اینها نافی فرمایشات شما نیست، آقای دکتر! من فکر میکنم شما اینقدر ماجرا را کلی میبینید.
عبدالکریمی: نه خیر، حافظه من ضعیف است و میگویم مذاکرات سالت 2 بین رئیسجمهور آمریکا و رئیسجمهور شوروی بود، رئیسجمهور آمریکا گفت: همین الان که ما داریم درباره محدودیتهای سلاحهای موشکی دوربرد صحبت میکنیم، تحولاتی در تکنولوژی موشکی صورت میگیرد. یعنی میخواهم بگویم که خود غرب هم حاصل یک رویدادی عظیم تاریخی است.
چنین نیست که غرب نشسته آنجا و هر کاری که میخواهد با جهان میتواند انجام دهد. در واقع با ظهور این عقلانیت و این تمدن، مانند یک جریان از آن خود کننده نیرومندی است که همه را در بر دیده است که یک مدرنیته و یک رویدادگی عظیم تاریخی است.
زرشناس: که البته اکنون به پایان خودش نزدیک میشود و دچار بحران انحطاطی شده است.
عبدالکریمی: آقای دکتر زرشناس من میپذیرم. یک ضربالمثلی وجود دارد که میگوید اگر دردم یکی بودی چه بودی، اگر دردم فقط بروکراتها و تکنوکراتها بودند...
من میخواهم بگویم که این غرب صرفاً غرب نیست که به پایان خودش رسیده و به نفس نفس افتاده، سنت تاریخی ما هم به نفس نفس رسیده است بوی تعفن این سنت تاریخی همه جا را گرفته، عالم اسلام را نگاه کنید، داعش را نگاه کنید، بوکوحرام و... شبیه این جریانها را با شدت و ضعف در جامعه خودمان نگاه کنید، خوارجگری، ظاهرگری و... به همین دلیل میگویم مسأله متفکرانه است، این خیلی سادهاندیشانه است که بگوییم عالم غرب به پایان رسیده و سنت تاریخی ما حی و حاضر و زنده و الان ما آمدهایم آلترناتیو شویم.
زرشناس: ما درباره یک اجتهاد در مقطع سنت تاریخی حرف میزنیم آقای دکتر از اینکه همان سنت است ما فقط با صفویه جلوی غرب نایستادیم ما با انقلاب اسلامی جلوی غرب ایستادیم.
عبدالکریمی: انقلاب، یک مفهوم ایدئولوژیک است، انقلاب اسلامی تا زمانی که آنتولوژیاش مشخص نشود، میتوان شعار داد که ما بر وحی تکیه کردهایم؛ وحی چیست؟! این تا در جان یک مسلمان پدیدار نشود، اقبال میگفت باید جوری قرآن را بخوانیم که انگار روحالقدس بر تو نازل کرده است.
من میخواهم بگویم سنت احیا نشده، سنت نیست، جسد مرده و متعفن سنت است. این فریب بزرگ و نابخشودنی است آقای دکتر زرشناس که ما فکر کنیم به کمک سنت متعفن و مرده میتوانیم در برابر غرب کنونی مقاومت کنیم.
اگر بتوانیم از شبه مدرنیته عبور کنیم این طلیعهداری و افق گشودگی است و ماجرا همین است که نفوذ یک آیتمی است که میخواهد ما را در این ستیز ببازاند
زرشناس: آقای نیکولای کُزایی در قرن پانزدهم، سنت فلسفه قرون وسطایی را بازخوانی اومانیستی کرد کاری که شبیه آن را قبل از آن، بوهانس اکارت کرده بود. اگر آن زمان کسی به خود این آقایان میگفت یا به اطرافیانشان که اینها دارند افق میگشایند به سوی یک تاریخ تازه، برای کسی باورکردنی نبود، اما رخ داد. شما باید قبول کنید که طلیعهداری، افق گشودگی یک روند است.
عبدالکریمی: توماسفر جانش را برای این داد اما زمینههای سکولاریسم را فراهم کرد عین همین هم هست که انقلاب اسلامی زمینههای بسط سکولاریسم را فراهم کرده است.
زرشناس: یک دیالکتیک است اگر ما به مدرنیته ببازیم حرف شما درست است اما اگر بتوانیم از شبه مدرنیته عبور کنیم این طلیعهداری و افق گشودگی است و ماجرا همین است که نفوذ یک آیتمی است که میخواهد ما را در این ستیز ببازاند.
عبدالکریمی: آقای دکتر! من هم با شما همدلم، من هم به دنبال گشودن یک افق هستم من هم به جهان کنونی خرسند نیستم، حرف من این است که اولاً با امکانات کنونی ما این افق شکل نگرفته این افق تنگ و تاریک است، افق بسته است و ما میخواهیم بگوییم افق روشن است، دلایل سیاسی ایدئولوژیکی هم دارد.
بعضیها معتقدند همین علوم انسانی راج بازگوکننده و بازتاب دهنده حداکثری تفکر غربی است و خودش زمینهساز برای نفوذی است که مطرح میشود شما چقدر با این مسأله موافقید؟
عبدالکریمی: علوم انسانی جدید در بستر عقلانیت جدید و عقلانیت جدید در بستر سنت متافیزیکی یونانی و سنت متافیزیکی غربی شکل گرفته است.
یعنی میتوان یک آلترناتیوی برای آن تعریف کرد؟
عبدالکریمی: علیالاصول میتوان آلترناتیوی برای آن تعریف کرد، اما اینکه بالفعل یک چنین آلترناتیوی وجود دارد و با ادعاهایی که ما داریم، بیشتر یک اوتراژیکوم است آقای دکتر فکر میکنم شما هم با من در این خصوص موافق هستید، افراد ناصادق ادعا دارند که دارند بنیان های تمدن را پایهریزی میکنند با اینها میخواهیم جانشین تلاشهای فروید، مارکس و وبر شویم؟ تلاشهای سترگی کردند مگر میشود وبر را نادیده گرفت، مگر میشود مارکس را نادیده گرفت؟
آیا اینها نهاییترین تفسیر است؟ خیر ولی وجوهی از واقعیت را فهمیدند. آیا میشود تفسیرهای دیگری از انسان، تاریخ و جهان داشت؟ البته. اما هنوز این تفسیر شکل نگرفته است، اگر شکل گرفته بود که این همه داد و بیداد نداشت.
زرشناس: تمام ماجرا همین است. من هم معتقدم که ما الان که اینجا ایستادهایم، تفاوت نگاه بنده و آقای دکتر عبدالکریمی این است که من گمان میکنم آقای دکتر منتظرند همین که انقلاب اسلامی رخ داد، همه چیز تغییر کند.
عبدالکریمی: آقای دکتر ما طی طریق معکوس میکنیم، نه انتظار ندارم.
زرشناس: من تصور میکنم وقتی انقلاب اسلامی رخ داد ساخت سیاسی شیعه مدرنیته را متلاشی کرد اما ساختهای فرهنگی و اقتصادیاش سرجایش ماندند و این ساختار دقیقاً توسط جریان تهاجم فرهنگی، به منظور نفوذ و توسط مکمل اقتصادی که همان بروکرات، تکنوکراتهای نئولیبرال هستند بازسازی شدند به دلیل اینکه نگذارند اصلاً این حرکت طلیعهدار جلو برود و کاملاً حتی آن ساخت سیاسی را هم پس بگیرند یعنی اگر ما در این وضعیت ماندیم.
من نمیگویم همه مشکل برای این است اما بخشی از مشکل دقیقاً این است که یک مجموعه متنوع نیرومندی در ساخت سیاسی و در اجتماع و در نظام اجتماع و در نظام دانشگاهی و در نظام تعلیم و تربیت و حتی متن جامعه رو به رو هستیم که اینها میخواهند ما نسخههای نئولیبرال را عیناً تکرار کنیم وقتی هم میآیند و عملیاتیاش میکنند نتایج شوم و فاجعهبار میگیرند و به حساب آرمانگرایی انقلابی مینویسند تمام ماجرا این است و ما باید این مرزها را تفکیک کنیم باید بگوئیم که اگر 38 سال، 40 سال گذشته و بسیاری از نقدهایی که شما به درستی وارد میکنید وجود دارد دقیقاً به این دلیل است که نیروی جوان انقلابی که میخواهد گشودگی ایجاد کند، بخشی از آن تفکری است و و قبول دارم که ضعف داریم و در حوزههای دیگری میخواهد دست رد به این نیروها بزند در این دو گذار.
یک دوران گذاری است که باید با این مجموعه میراث غربزدگی شبه مدرن در بیافتیم تا بتوانیم به تدریج و گام به گام این مجموعه را عقب برانیم و آلترناتیو سازی کنیم اما یک عالمه آدم درون ما هستند در صفوف ما هستند که نمیگذارند اینها خلاف ان را عمل میکنند و فشار میآورند اینها حتی گرا میدهند که تحریم شویم.
عبدالکریمی: آقای دکتر من هم دل پری از تکنوکراتها، پروکراتیسم دارم من هم خوب میدانم یک اشرافیتی در مدیریت کشور تحت عنوان تکنوکراتها و بروکراتها شکل گرفته است اما بیاییم اینها را کنار بزنیم، چه کسی را میخواهید جای آنها بگذارید، همه تکنوکراتها و بروکراتهایی که میگویند یا پدر من است یا برادر شما است آدمهای همین مملکت هستند. بنابراین به همین دلیل میگویم زمینه تاریخی وجود ندارد کو انسانی که قرار است این افق را بگشاید! همان جوانانی که به سفارت عربستان حمله کردند، بچههایی که سفارت آمریکا را گرفتند که همگی شخصیتهای سیاسی این کشور هستند و شما میگویید جزء تکنوکراتها و بروکراتها هستند.
میخواهم بگویم مسأله به این سادگیها نیست، آقای دکتر! اگر قرار است افقی گشوده شود این گشودگی امری «سوبژه» محور نیست او بشر محور نیست، این گشودگی را با رجزخوانی سیاسی نمیتوان ایجاد کرد. افقی باید هم شود، فهم چنین افقی میان ما وجود ندارد.
زرشناس: آقای دکتر این فرمایش شما مبنی بر دو سوژه محور بودن درست ولی آیا این گشودگی با اینکه صرفاً بنشینیم در خانه و بگوییم که همین نئولیبرالها حاکم باشند و این مملکت را برگردانند، وضعیت قبل، بدتر از آن و ما را کاملاً تحت سلطه نظام جهانی قرار دهند و ما هم هی تفکر کنیم تا این وضعیت رخ دهد و گشودگی حاصل شود! این نیز عملی شدنی نیست بلکه در متن عمل است و شما باید حرکت کنید.
عمل انقلابی، بخشی از حرکت است اتفاقاً عمل انقلابی، فضایی باز میکند که میتواند گشودگی تفکر ایجاد کند میتواند کمک کند به تفکر. من قبول دارم که ما راه را برای تفکر بستهایم و تقصیرش را گردن بسیجی نمیاندازیم، گردن بروکرات، تکنوکرات ، مدیر فرهنگی مملکت میاندازم، گردن کسی میاندازم که تحت تاثیر نفوذ ممکن است که ظاهرش از بنده نیز متشرعتر باشد ادعای انقلابیگری هم داشته باشد اما دقیقاً در خط نئولیبرالیزمی حرکت میکند که میخواهد این راه بسته شود و میخواهد گِل بگیرد و در را ببندد به روی ما.
اینجا بخشی از ماجرا عمل انقلابی بخشی شعار انقلابی و بخشی دیگر تفکر انقلابی است و ما باید اینها را کنار هم داشته باشیم و آن چیزی که دقیقاً بخشی از ما را میگیرد و پشتمان را خالی میکند نفوذ است آقای دکتر!
عبدالکریمی: چیزی که آقای دکتر من را از شما جدا میکند، این است که من با عمل انقلابی مخالف نیستم اما تفاوت من و جریانی فکری که شما نسبت به آن تعلق خاطر دارید این است که شما برایتان مسجل است که عمل انقلابی چیست و من نمیدانم.
نمیدانم عمل انقلابی چیست؟! برای من باید توضیح دهید که آیا مرگ بر آمریکا گفتن یعنی عمل انقلابی! من یک تجربه تاریخی به شما بگویم، زمانی که بنده در هند درس میخواندم، بیل کلینتون به ویتنام رفته بود، ویتنامی که اسطوره مبارزه با آمریکا بود، بیل کلینتون پای پیاده در میان جمعیت ایستاده بود و همه میخواستند دست او را مسح کنند گویی که مسیح نجات بخش وارد شده بود ویتنام که سمبل مبارزه با آمریکا بود به جایی رسیده بود که بیل کلینتون را به عنوان یک ناجی میدیدی. سرنوشت کشور ما هم تقریباً چنین است.
زرشناس: میدانید چرا ویتنام این چنین شد؟ ویتنام از مدار سرمایهسالاری خارج نشد چون در واقع نسخهای از مدرنیته را، یک نوع سوسیالیزم جهان سومی را خواست جایگزین نسخه سرمایهداری پیرامونی کند اگر ما هم واقعاً در این چرخه اندیشه اومانیستی و به خصوص با این گرفتاری که با این نئولیبرالها داریم در این نئولیبرالیزم ایرانی بمانیم که متاسفانه خیلی هم قوی هستند، بله سرنوشت ما متاسفانه همین است. اما اگر ما به استعدادها و ظرفیتهایی که به نظر من واقعاً در جامعه وجود دارد اما همین نئولیبرالهای حاکم به آنها امکان شکوفایی نمیدهند بخشی از این استعدادها فکری و تفکری است و سایر بخشها جدا نمیشوند.
اگر قرار باشد ما جلوی تهاجم آمریکا را بگیریم مرگ بر آمریکا هم لازم است بخشی از ماجرا و بخشی از عمل انقلابی است. من نمیگویم عمل انقلابی فقط مرگ بر آمریکا است اما مواجهه تمام عیار با امپریالیزم جهانی که اصلیترین مانع و عامل همه گرفتاریهای امروز ما است و مواجهه با داخلیهای آن، همانهایی که خط نفوذ را در پیش میبرند این بخش اصلی ماجرا است اگر این صورت نگیرد دبالکتیک بین ما و شبه مدرنیته ما را پس میزند و شبه مدرن را دوباره حاکم خواهد کرد و ماجرای ویتنام اتفاق خواهد افتاد.
اگر ما چنین افرادی را در گروههایی از جامعه میبینیم برای این است که نئولیبرالها با قدرت رسانهای شان و با نفوذشان در همه جاها، نفوذ آکادمیکشان، نظام دانشگاهی ما دست آنهاست، تعارف نداریم، قدرت فرهنگی فوقالعادهای دارند، اقتصاد در دستشان است بنابراین با این سیطره توانستهاند شرایط را به نحوی کنند تمام آفات و عوارض تلخ غرب زدگی شبه مدرن را از نوع فاجعهبار نئولیبرالیش در کشور حاکم کنند و بعد فاکتورش را به نام انقلاب صادر کنند و بگویند این نتیجه انقلاب است. کاری که آنها انجام دادند این است و اتفاقاً همین مسأله یکی از ترفندهای نفوذ است.
عبدالکریمی: آقای دکتر میگویند در جهنم مارهایی هستند که آدم از ترسشان به افعی پناه میبرد. من هم با شما و جریان تکنوکراتیک و بروکراتها که طبقه خاصی هم برای خودشان به وجود آوردند و حق مسلم خودشان میدانند همین حقوقهای نجومی، رانتها و ... میگوید حقم است و من دارم زحمت میکشم! اینها پشت گفتمان انقلابی پنهان شدهاند روی پیشانیهمه آنها نیز جای مهر است ولی من میخواهم بگویم با خارجیگری و خوارجیگری و هوازنها نمیشود گاهی اوقات خوارج چهرهای دارند که آدم به همین تکنوکراتها پناه میبرد.
دقیقاً منظورتان از خوارجیگری کیست؟
عبدالکریمی: ظاهرگرایی دینی، کشور را خفه کرده است. بنده کتابی نوشتهام، 5 سال است که وزارت ارشاد مجوز چاپ به آن نداده و در یکی، دو هفته اخیر مجوز داده است. معتقدم کتاب «پایان تئولوژی» من، دینیترین اثری است که در این 40 سال نوشته شده است. 5 سال اجازه چاپ ندادند مبادا از جایی صدایی در آید. آقای دکتر زرشان لبه تیغ انتقاد شما به اینها هم باشد.
زرشناس: آقای دکتر ما انتقاد میکنیم به کمکاری خودمان قبول، اما آیا باید بگوییم نه نفوذی هست و نه امپریالیسمی، نه آمریکایی است و نه شبه مدرنی!
عبدالکریمی: هایدگر جملهای در کتاب «پرسش از تکنولوژی» اش دارد که میگوید در تکنولوژی هیچ منفذی برای نفوذ در ارزشها وجود ندارد. اگر ما فکر کردیم که میتوانیم منفذی پیدا کنیم که در روند و حرکت تکنولوژی، ارزشهای ایدئولوژیک، اعتقادی، انقلابیمان را وارد کنیم سخت در اشتباه هستیم.
دلیلش چیست آقای دکتر؟
عبدالکریمی: هم کشور چین ناچار شد به این روند بپیوندد و هم شوروی سابق. دلیلش این است که تکنولوژی یک نیروی تاریخی عظیمی است که جهان را خارج از سیاست، انتظام میبخشد.
زرشناس: وقتی غرب مدرن به بحران رسیده، بحرانهای انحطاطی یعنی امکانات تازهای خود را نشان میدهد آیا شما منکر این هستید؟! امکانهایی که معنویاند و حتی میتوانند نسبت تازهای با تکنیک داشته باشند. اساساً خودِ غرب مدرن وقتی میگوییم به بحران انحطاطی رسیده یعنی تمام امکاناتش را از قوه به فعل در آورده است و امکان تازهای ندارد.
عبدالکریمی: ما در دوران بحران هستیم و بحران خودمان را راهحل میدانیم.
زرشناس: من درون بحران بودن را قبول دارم اما معتقدم این بحران، ناشی از وضع شبهمدرن ما است و دقیقاً معتقدم ما با انقلاب اسلامی فرصتی پیدا کردیم برای یک اجتهاد تمدنی -تاریخی که تکیه به سنتمان میکند اما تکرار آن نیست و میتواند در سطح بالاتر یک گشودگی در همه حوزهها باشد.
عبدالکریمی: آقای دکتر من میپذیرم با انقلاب اسلامی ایران امکاناتی برای ما گشوده شد و به همراه انقلاب اسلامی بحرانهای تازهای به بحرانهای جامعه افزوده شد. باید هر دو نگاه را داشته باشیم؛ نگاه دجالوار به پدیدارها نداشته باشیم، بحث من بحث سیاسی نیست بلکه کاملاً تمدنی - تاریخی بحث میکنم.
زرشناس: بله، قبول دارم.
عبدالکریمی: در عین حال که افقهایی گشوده شده، ناجوانمردانه است که این افقها را نبینیم ولی در عین حال، بحرانهای بسیار بزرگی برای ما شکل گرفت.
زرشناس: طبیعی است چون شبه مدرنیته در متن یک مدرنیته بحرانزده رو به انحطاط، مواجه شده با یک فرصت تازه. بنابراین طبیعی است که بحران رخ دهد. اگر بتوانیم بحرانها را به بحرانهای خلاق تبدیل کنیم این بحرانها ظرفیت خلاق بودن و زایا بودن را دارند یعنی بحرانها لزوماً انحطاطی نیستند. آن بحرانهایی که ما با آن مواجه هستیم اگر اسیر شبه مدرنیته بمانیم بله، بحرانها انحطاطی است.
آیا الان اسیر مدرنیته هستیم یا خیر؟
زرشناس: در حال حاضر در کشاکش بزرگی هستیم یعنی تمام 38 سال انقلاب، مواجهه انقلابی است که میخواهد خودش را شکوفا کند و شبه مدرنیتهای که با کمک امپریالیسم و نظام جهانی احاطهاش کرده و میخواهد همواره آن را به عقب براند و به تعبیری سرش را زیر آب کند.
آیا اکنون اراده جمعی است؟
زرشناس: من فکر میکنم اراده جمعی است، فشار رسانهای و همین فرایند نفوذ میخواهد این روند را تضعیف کند حتی در میان بخشی از مسئولان این مسأله اینکه راه دیگری را میتوان باز کرد یا میتوان اعتماد کرد و ... وجود دارد.
بخش عمدهای از مواجه یا نفوذ را نظری میدانم البته منکر این هم نیستم که خیلی وقتها باید افراد جاسوس دستگیر شده و برخورد امنیتی با آنها شود اما بخش عمدهای از ماجرای ما بخش نظری است و به خصوص مواجهه با نفوذ اقتصادی با این طبقه اشراف رانتخوار بروکراسی که شکل گرفته و نمونهاش حقوقهای نجومی است.
عبدالکریمی: و این افراد پشت گفتمان انقلاب پنهان شدهاند. افرادی که در پیشانیشان جای مهر میبینیم.
زرشناس: ظاهرشان این است اما عملکردشان کاملاً ضدانقلاب است؛ عملکرد سرمایهداری نئولیبرال و یک طبقه نوظهور هستند که باید با آنها مواجهه کرد. آقای دکتر این مواجهه فقط از سنخ تفکر نیست بلکه این مواجهه حتماً بخشی از آن از سنخ سیاسی است.
عبدالکریمی: مطالبی که آقای دکتر زرشناس دردمندانه بیان میکند و در آن خطوطی از حقیقت هم وجود دارد به اعتقاد من یک تصویر کج و مأوجی از واقعیت کنونی ما را ارائه میدهد. فکر می کنم ما نیاز به مقولات دیگری هم داریم.
من فکر میکنم ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؛ ما برنامهای نداریم چون استراتژی نداریم، استراتژی نداریم چون نظریه اجتماعی نداریم و نظریه اجتماعی نداریم چون متافیزیک نداریم. بنابراین ما نمیدانیم با این جهان میخواهیم چه کار کنیم و از این رو ما در یک بیافقی به سر میبریم ولی میخواهیم نشان دهیم که افق، گشوده است.
زرشناس: من فکر میکنم انقلاب اسلامی، یک افق بزرگی مقابل ما قرار داده است برای اینکه این گشودگی صورت بگیرد. من قبول دارم که ضعف تئوریک داریم و این را کاملا تأیید میکنم متأسفانه در طی این 37-38 سال، نیروی زیادی برای بازسازی نظری نگذاشتیم و بخش عمده این مسأله را اتفاقا نفوذ همین تکنوکراتها و روند نفوذ میدانم.
بنده گمان میکنم که اگر ما نیرو بگذاریم و به انقلاب اسلامی و استعدادهای آن فرصت دهیم و به سوی نسخههای خلاقانه حرکت کنیم که بتوانیم از دست شبه مدرنیته حداقل در بخشهایی نسبی، تدریجی، از دست علوم انسانی که خودش بدترین سیطره کانون و بستر نفوذ است رها شویم و بتوانیم این نئولیبرالیزم حاکم یا متنفذ را عقب برانیم، چرا فرصتهای جدیدی گشوده خواهد شد و اوضاع به این شکلی که آقای دکتر عبدالکریمی میگوید ناامیدکننده نخواهد بود.