گروه جهاد و مقاومت مشرق - در مراسم ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت که چندی پیش و از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای و در همدان برگزار شد، از چهار تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتابهای «دختر شینا»، «وقتی مهتاب گم شد»، «گلستان یازدهم» و «آب هرگز نمیمیرد» -که به شرح حال رزمندگان همدانی میپردازد- رونمایی شد.
حسام در پاسخ به سوالی مبنی بر چگونگی انتخاب اسامی این دو کتاب گفت:
نویسنده دو کتاب «وقتی مهتاب گم شد» و «آب هرگز نمیمیرد» آقای حمید حسام است. به مناسبت رونمایی از این چهار کتاب با وی گفتوگویی ترتیب دادیم.
حسام با گفتن اینکه هر کتاب برای نویسنده طعمی دارد و طبیعتاً برای خواننده نیز، ادامه داد: در
«وقتی مهتاب گم شد» با نوجوانی پرجنبوجوش و ماجراجو طرفیم بهنام علی آقای خوشلفظ که از آغازین سال جنگ و در سختترین مکانهای جنگ در کنار حاج احمد متوسلیان حضور دارد و کارآموزی میکند و تا آخرین سال جنگ هم حضور دارد و تکیهگاهی است برای بچههای شناسایی.
اما نکته اصلی قصه ایشان عرفان زیرپوستی و باطنی است. این شهرت و نامآوری را وبال رشد خودش میداند و احساس میکند از مسیر اخلاص و توانمندی دور افتاده و باید به جایی برود که کسی او را نشناسد. احساس میکنم داستان قشنگ ایشان همین بخش از شخصیت اوست ضمن اینکه ماجراهای وی حتی برای آنهایی که جنگ را از نزدیک دیدهاند و تجربه کردهاند آنقدر جذاب و پرکشش است که حتی خود وی به من میگفت فلانی اگر احساس میکنید که این ماجراها با اغراق همراه است از دیگران هم سؤال کنید. من از باب احتیاط از دیگران هم پرسیدم که یک تواتر پیدا کند.
وی درباره
تفاوت «وقتی مهتاب گم شد» با «آب هرگز نمیمیرد» گفت: قصه آقای خوشلفظ داستان یک نیروی اطلاعات عملیات است، اما ماجرای آقای سردار میرزا محمد سلگی که قهرمان و راوی «آب هرگز نمیمیرد» از جنس دیگری است. آن جنس دیگر هم جلوهای از ارادتورزی بچههای رزمنده به آموزههای عاشوراست. من هردوی این عزیزان را در زمان جنگ میشناختم اما داستان آقای سلگی برای من جالب بود چراکه وقتی داستان آب آوردن حضرت عباس (ع) را از زبان پدر روستاییاش میشنود؛ عشق و ارادت به حضرت اباالفضل (ع) در وجودش شعلهور میشود. این عشق پنهان کمکم تبدیل به یک ریشه و پایه میشود. وقتی جنگ آغاز میشود ایشان به دنبال حضرت اباالفضل (ع) است. وقتی لشکر انصار الحسین (ع) - یاوران حضرت اباعبدالله (ع) - در سال دوم جنگ سامان میگیرد وقتی میخواهند گردانهای شهرها را نامگذاری کنند ایشان از حاج حسین همدانی، فرمانده و مؤسس انصارالحسین استدعا میکند که نام گردان ما حضرت اباالفضل (ع) شود. این یک بیان ظاهری و انتخاب اسم نبوده است و عمل به مرام حضرت عباس (ع) در جای جای خاطرات آقای سلگی و 450 نیروی تحت امر ایشان وجود داشته است. اینکه گردان آنها به گردان سقاها معروف میشود و در مناطق مختلف تمرین میکنند و آب نمیخورند. یا مثلاً وقتی جنگ به جایی میرسد که بچهها شهید میشوند و کار سخت میشود؛ ایشان روبهروی تانکها میایستد و رجزهای حضرت عباس (ع) را میخواند.
حسام ادامه میدهد: ممکن است برخی این مطالب را تخیل نویسنده عنوان کنند اما مطلب زیبای خاطرات ایشان از نظر مقام معظم رهبری این بوده است که حرف ایشان را چندین نفر تأیید کردند و آنها آمدند بر مطالب وی صحه گذاشتند. اما بیان خاطرهای اگر با تکنیکهای داستاننویسی همراه نشود برای خوانندگان جوان ما که جنگ را تجربه نکردهاند جذاب نیست.
حسام درباره تعابیری که درباره تقریظها بهکار رفته است؛ گفت: من در وهله نخست این تقریظها را از باب لطف الهی میدانم و سنگینی مسوولیت بر دوشم بیشتر شده است. عبارت پرمغزی که رهبری آوردهاند برای من تکلیف میآورد. اما این حظ معنوی و لذت درونی را که انسان احساس میکند از طرف ولی خدا مزد میگیرد؛ نمیشود انکار کرد. شعفی است غیرقابل بیان که برای هر نویسندهای که کتابش تقریظ خورده است ایجاد شده، اما غایت این کارها این است که جهت و سمت و سوی فرهنگی بسازد و فرهنگ جامعه را بهسمت کتابخوانی ببرد و ما نویسندگان هم ابزاری هستیم برای رسیدن به این هدف.
وی با بیان اینکه رهبری فرمودهاند من میبینم که باب جنگ آشکار و پنهانی در عرصه فرهنگ پیشروی ما باز شده است و کسانی که در این عرصه مینویسند سربازان این عرصه هستند و در مقابل این جریان توفنده از ناحیه دشمن ایستادهاند. این سربازی برای ما که دیروز اسلحه دستمان بود و امروز قلم بهدست گرفتهایم این است که آثار و تولیداتمان بهدست مخاطب برسد. نقطه اتصال نسل حماسهساز جنگ با نسلهای فردا همین کتابهاست. اگر این تقریظ باشد و مخاطب بیاید کتاب را بخواند منظر بدون اغراقی از جنگ را مطالعه میکند و تاریخ را با زیباییشناسی ادیبانه میخواند.
عادت بنده در این 18 کتابی که نوشتهام این است که پس از اتمام کتاب، جانمایه برجسته پیام کتاب را بررسی و شناسایی میکنم و معمولاً براعت استهلالی دارد. به نظر بنده عنوان کتاب یک براعت استهلال است؛ یک پیام جزئی اما سؤال برانگیز و اشتیاقآور است که مخاطب بخواهد آن را پیگیری کند و حتماً هم در بخشی از کتاب آن باز شده و آمده است.
*صبح نو