به گزارش مشرق، وبگاه خبری-تحلیلی «آلترنت» در مطلبی با عنوان «چگونه حمایت آمریکا از شورشیان سوری بحران پناهندگی را ایجاد کرده؛ بحرانی که ترامپ درباره آن بزرگنمایی میکند» نوشته است جنگهای آمریکا برای تغییر حکومت در عراق، لیبی و سوریه منجر به رشد گروههای افراطی در این کشورها شده است.
در این یادداشت آمده است: فرمان مهاجرتی «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در خصوص ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور عمدتا مسلمان به آمریکا اعتراضات گستردهای به همراه داشت و به نظر میرسد این تنش همچنان ادامه دارد. بر اساس یک نظرسنجی، 49 درصد افراد بزرگسال در آمریکا با فرمان مذکور موافق بوده و 41 درصد نیز نسبت به آن ابراز مخالفت کردهاند. به عبارت دیگر، حدود نیمی از آمریکاییها در دام عوامفریبی ترامپ درباره مسلمانان و پناهجویان افتادهاند.
روایتی که از سوی دموکراتها در مورد این فرمان شنیده میشود نیز چندان درست و کافی نیست. «چاک شومر» رهبر اقلیت سنا این فرمان ترامپ را «پلید و غیرآمریکایی» مینامد و سناتور «الیزابت وارن» خطاب به ترامپ و مردم جهان میگوید که «ما حمایت خود را از پناهجویانی که از دست قاتلان گریختهاند، متوقف نخواهیم کرد». سناتور «کوری بوکر» نیز در این باره گرفته است: «این سیاست ترامپ همه ملتها و کشورها را با ما دشمن خواهد کرد، مجال تبلیغات برای دشمنانمان باز گذاشته و به افراطگرایان برای جذب نیروی بیشتر کمک میکند».
اما این اظهارات برای نشاندادن اهمیت پذیرش افرادی که از خشونت گریختهاند، کافی نیست. بسیاری از مقامات ردهبالا و مخالف ترامپ از بیان زمینه تاریخی و سیاسی این بحران (بحران پناهندگی) خودداری کردهاند. واقعیت ناراحتکننده این است که جنگهای آمریکا برای تغییر نظام در لیبی، عراق و سوریه مستقیما به رشد القاعده و داعش کمک کرده که در برخی موارد عمدی بوده است. همین امر زمینهساز بروز بدترین بحران پناهندگی از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون محسوب میگردد. این وضعیت در پی چندین دهه سرمایهگذاری «اتحاد آمریکا-اعراب خلیجفارس» با هدف گسترش وهابیت روی داده؛ شاخهای سعودی از اسلام که گروههای جهادی سلفی را دارای بستر اعتقادی و سیاسی معرفی میکند.
جریان گسترده ورود پناهجویان به اروپا همراه با خونریزیهای شدید گروههایی نظیر داعش و القاعده، آتش نفرت ضدمسلمانان را شعلهور نموده و کمک شایانی به صنعت اسلامهراسی مینماید؛ صنعتی که به دنبال تلفیق اقدامات گروههای افراطگرا با مسلمانان در هر نقطهای از دنیا و تحریک وتشویق نیروهای ارتجاعی در غرب است. ترامپ نخستین ذینفع این جریان به شمار آمده و راستگرایان افراطی اروپایی مانند «مارین لوپن» در فرانسه، «ویکتور اوربان» در مجارستان و «نایجل فاراژ» در انگلیس نیز در همین وضعیت قرار دارند؛ کسانی که توجه عموم را از افزایش نابرابریهای اقتصادی به پناهجویان و هراسآفرینی علیه مسلمانان منحرف کردهاند. همین ترسآفرینی، ترامپ را در صدر نامزدهای جمهوریخواه انتخابات ریاستجمهوری قرار داد و بلیط وی برای ورود به کاخسفید شد. چنانچه ایالاتمتحده به همین مسیر مخرب خود در خاورمیانه ادامه دهد، باید منتظر حملات تروریستی در آینده باشیم.
پناهجویان سوری چه کسانی هستند؟
جنگ 6 ساله در سوریه نخستین عامل بروز بحران پناهندگی به شمار میآید. حدود 11 میلیون انسان که نیمی از جمعیت سوریه پیش از جنگ را تشکیل میدهد، بر اثر این درگیری آواره شدهاند. گرچه بخش اعظمی از این آوارگان به مناطق تحت کنترل دولت رفتهاند، حدود 5 میلیون آنها از این کشور گریختهاند. هرچند برخی از کارشناسان سیاست خارجی حذف اجباری رییسجمهور سوریه (از راس قدرت در دمشق) را لازمه حل بحران پناهندگی میدانند، واقعیت این بحران پیچیدهتر و عمیقا وابسته به نقش آمریکا در این جنگ میباشد. این پروژه واشنگتن برای تضعیف و سرنگونی «بشار اسد» بود که بحران پناهندگی با این ابعاد گسترده را ایجاد کرد.
«مکس آبرامز» استادیار علوم سیاسی دانشگاه «نورثایسترن» و منتقد صریح سیاستهای آمریکا در سوریه طی تحقیقی دلایل پناهندگان سوری برای فرار از کشور خود را بررسی کرده است. این تحقیق از سوی اندیشکده «کارنگی» صورت گرفته و شامل مصاحبه با صدها پناهجوی سوری میباشد.
آبرامز در تائید نتایج بررسی مذکور از حضور چندین ماهه خود در مراکز مختلف اسکان پناهجویان در یونان، اسلوونی و مقدونیه میگوید: «دلیل متعارفی که برای فرار پناهجویان شنیده میشود این است که آنها از اسد میگریزند حال آنکه پناهجویان در پاسخ به این سوال، دلایل فرار خود را هم اسد و هم شورشیان (و تروریستها) عنوان میکنند. آنها اساسا از جنگ داخلی فرار کردهاند، جنگی که هیچ سوی آن امن نیست.»
نویسنده در ادامه تاکید کرد: «یافتههای آبرامز با مشاهدات من در سوریه و دیگر نقاط منطقه یکسان بود. طی سفر دوماهه اخیری که به سوریه و لبنان داشتم، با تعدادی از پناهجویان سوری صحبت کردم. دلایل فرار تمامی آنها از دانشجو و تاجر تا کودکان و دیگر اقشار، مشابه یکدیگر بود: آنها از سوریه فرار کرده بودند چراکه جنگ محل زندگی آنها را نابود کرده و بمبها بر شهرهایشان فرود آمده است.»
استمرار خشونت و خونریزی توسط آمریکا
در تاریخ، جنگهای داخلی همواره با تسلط گروهی بر گروه دیگر به پایان رسیده است. واقعیت آن است که جامعه جهانی طرف ضعیفتر این درگیری را تشویق کرده تا جنگ سالها ادامه یابد. به گفته آبرامز، تمامی کشورهایی که از شورشیان حمایت میکنند در واقع به گسترش بدبختی و طولانیشدن جنگ در این کشور کمک کردهاند. بدون حمایتهای خارجی، بشار اسد این شورش را در یک سال نخست آن خاموش کرده بود. تسلیح شورشیان روند این جنگ را فرسایشی کرده و تداوم قتلعامها را تضمین نمود.
پس از افشای مکالمه تلفنی جان کری با معارضان سوری که آنها خواستار تسلیحات بیشتر شده بودند، وی به این مساله اذعان کرد: «ما تاکنون مقادیر قابلتوجهی سلاح برای مخالفان سوری ارسال کردهایم. آمریکا شاهد رشد و قدرتگیری داعش بوده و معتقدیم اسد مورد تهدید قرار گرفته است.» پذیرش جان کری نشانگر سیاستگذاری شوم آمریکا در سوریه از طریق توانمندسازی افراطگرایان در راستای اهداف کثیف خود است.
جنگ با القاعده
نماینده ویژه ریاستجمهوری آمریکا در ائتلاف مبارزه با داعش در گواهی کتبی ارائه شده به کمیته روابط خارجی سنا در ژوئن 2016، هشدار داد که «هماکنون النصره بزرگترین شاخه رسمی القاعده در تاریخ است.» به گفته مقامات اطلاعاتی آمریکا، جبهه النصره که تاکنون دوبار تغییر نام داده و هماکنون تحتعنوان تحریرالشام فعالیت میکند، طراحی عملیات علیه آمریکا را آغاز کرده است. چنانچه القاعده تهدیدی جدی علیه ایالاتمتحده ایجاد نماید، دولت این کشور نباید کسی جز خود را مقصر بداند. تسلیحات آمریکایی غالبا وارد بازار سیاه شده وبعضا نیز برای قتل آمریکاییها مورد استفاده قرار گرفته است. یکی دیگر از موارد استفاده این تسلیحات، در حملات گروههای مسلح علیه یکدیگر بوده است.
بر اساس سند طبقهبندیشده آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در اوت 2012، تشکیل یک «قلمروی سلفی» در شرق سوریه به کاخسفید هشدار داده شده و از آن بعنوان اهرمی مطلوب برای مقابله با نفوذ ایران به عراق یاد شده است. در این گزارش آمده است: «این دقیقا همان چیزی است که قدرتهای حامی از گروههای معارض میخواهند: انزوای دولت سوریه که مرکزی استراتژیک برای توسعه تشیع (ایران و عراق) به شمار میآید.»
دوستان سعودی آمریکا
تسلیح شورشیان سوری با سرمایهگذاری و راهنماییهای سیاسی عربستانسعودی شباهت بسیاری به عملیات پنهانی سیا برای حمایت از شورشیان افغان طی دهه 1980 دارد. وهابیسم به عنوان مذهب رسمی خاندان سعودی منبع اصلی الهام گروههای سلفی جهادی نظیر جبهه النصره در سوریه میباشد. بدون درک تئوری وهابیت، توضیح اینکه چرا داعش از کتب سعودی برای تدریس به کودکان استفاده کرده ، چرا 15 تن از 19 هواپیماربای حملات 11سپتامبر 2001 سعودی بودند و چرا اتباع سعودی بیشترین اعضای خارجی داعش را تشکیل میدهند، چندان آسان نیست.
سعودیها هزینهای دهها میلیارد دلاری صرف گسترش وهابیت از طریق تشکیل جوامع سنی در سراسر دنیا کردهاند. ساخت مساجد، مدارس و مراکز وهابی بخشی از تلاش عربستان برای بازسازی تصویر اسلام سنی به شمار میآید.
جنگ با تروریسم همزمان با گسترش تروریسم
گرچه وهابیت (به عنوان منبع الهام گروههای سلفی جهادی) ظاهرا باید هدف جنگ آمریکا علیه تروریسم واقع شود، اما این جنگ خود موجب تقویت افراطگرایی گردیده است. شاخص تروریسم جهانی که در گزارش سالانه موسسه صلح و اقتصاد اعلام میشود، حاکی از افزایش 550 درصدی تروریسم در سراسر دنیا از سال 2000 تا 2016 است. طبق این گزارش، القاعده در همین بازه زمانی از سه کشور به 12 کشور سرایت کرده و داعش نیز در 28 کشور جهان عضو دارد.
علیرغم هیاهوی مبارزه با «افراطگرایی اسلام رادیکال»، ترامپ نیز همان رویکرد دولت پیشین آمریکا را در دستور کار خود قرار داده و با وجود تظاهر به مبارزه با گروههای افراطگرا، در کنار اعراب خلیجفارس از آنها حمایت میکند. اسرائیل نیز با تشویق ترامپ به آنها پیوسته و اتحاد «اسرائیل-اعراب سنی» را علیه ایران تشکیل دادهاند. رهبران این کشورها اعلام کردهاند که داعش و القاعده را به ایران ترجیح میدهند؛ چرا که مدعی هستند ایران در حال تشکیل «هلال شیعی» از بیروت تا یمن است.
پس از اشغال موصل توسط داعش، شاهزاده سعود الفیصل وزیر خارجه سابق عربستان خطاب به «جان کری» گفت "داعش پاسخ ما به حمایت شما از حزب اسلامی شیعی منصوب شده در بغداد است". اسرائیل نیز با حمایت از شاخه سوری القاعده در بلندیهای جولان اعلام کرد که یک دولت سنی فرقهگرا را در ازای کاهش قدرت دمشق و حزبالله لبنان ترجیح میدهد.
گروههای جهادی سلفی، ابزار امپریالیسم
بی شک نارضایتیهای مشروعی علیه سیاست خارجی غرب در میان گروههای تندرویی نظیر القاعده وجود دارد. اما مردم در ویتنام، کامبوج، ژاپن، شیلی و کوبا چنین مقاومتی را از خود نشان نمیدهند. دلیل آن است که آمریکا و شرکای بینالمللی آن از سه دهه پیش به آموزش و تسلیح آنان (نیروهای تندرو) پرداخته تا برای اهداف غرب در خاورمیانه بجنگند. با آغاز حملات این گروههای افراطگرا به اهداف غربی، آمریکاییها کل اسلام را متهم کرده بدون آنکه نقش دولتی خود در تشکیل چنین رویهای را بپذیرند. فرسایش آزادیهای مدنی و جنگ نیز از دیگر تبعات این رویکرد به شمار میآید.
اما این مشکل اسلام نبوده، بلکه تسلیح شاخه سلفی برای خدمت به اهداف ژئوپلتیکی است. این گروهها را نباید قربانی سیاست خارجی غربی دانست بلکه ابزارهای مفیدی هستند که برای تحقق اهداف کوتاهمدت مورد استفاده قرار میگیرند. برای مقابله با تهدید افراطگرایان، ایالاتمتحده باید حمایت خود از نیروهای نیابتی خود در سوریه را متوقف نموده، حضور خود در منطقه را تا حد چشمگیری کاهش داده و مهمتر از همه اینکه، برای مقابله با سم در حال گسترش افراطگرایی در سراسر جهان با متحدان خود روبرو شود. صادقانه نیست که روایت جعلی عوامفریبان در اتهامزنی به مسلمانان، اعراب و پناهجویان بعنوان ریشههای اصلی بحران غرب را همچنان ادامه دهیم.