به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: درست یک ماه دیگر انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری برگزار میشود و علی رغم آنکه یک هفته دیگر به آغاز تبلیغات رسمی زمان باقیاست اما خطوط کلی و محل تقاطع گفتمانهای اصلی و البته رقیب در این دوره تا حد زیادی روشن است. در نگاهی کلی این دو گفتمان را میتوان اینگونه سادهسازی کرد؛ گفتمانی که مدافع وضع موجود است و سامان یافتن مشکلات را در تداوم همین وضعیت میبیند. دولت یازدهم نماد ساختاری این گفتمان و آقای روحانی، جهانگیری و محمد هاشمی - به عنوان نامزدهای بالقوه- چهرههای حامل این گفتمان در میدان رقابت پیش رو هستند.
گفتمان دوم منتقد وضع موجود و خواهان تغییر و تحول است. آقای رئیسی، قالیباف و زاکانی را میتوان از چهرههای اصلی این گفتمان در میدان رقابت دانست. البته پرچمداران این گفتمان محدود به این چند چهره نبوده و همانقدر که حضور آنها موثر و تعیینکننده است، حرکت انقلابی، ارزشی و اخلاقی چهرههایی همچون سعید جلیلی و مهرداد بذرپاش که با عدم ثبتنام خود و اعلام آمادگی برای کمک به این جبهه تحولخواه، راه را برای رسیدن به هدف هموارتر کردند، موثر و قابل تحلیل و البته تقدیر است.
یکی از اصلیترین مسائل قابل توجه در این میان شناخت هسته مرکزی و موتور محرکه دو گفتمان مذکور برای حضور در عرصه انتخابات است. به زبان سادهتر آنکه این دو گفتمان چه حرفی برای گفتن به مردم دارند؟ چکیده مانیفست و روح کلی حاکم بر اردوگاه مدافع وضع موجود را میتوان در سخنان آقای روحانی پس از حضور در وزارت کشور و ثبتنام برای انتخابات مشاهده کرد که از چند محور اصلی و چندین بخش فرعی تشکیل شده است.
1- سیاهنمایی گذشته و ارائه تصویری کاملاً منفی و حتی رعبانگیز در حوزههای مختلف نسبت به دولتهای نهم و دهم یکی از محورهای اصلی این گفتمان است که از ابتدای دولت یازدهم وجود داشته و در میدان فعلی نیز حضوری پررنگ و جدی خواهد داشت. توسل به این حربه –هرچند نخنما- با چند هدف صورت میگیرد؛
الف: نخست آن که کمکاریها و ضعفها توجیه و اینگونه القا شود که اگر وضعیت در برخی عرصهها خوب نیست، مشکل از آنجاست که دولت یازدهم وارث یک ویرانه بوده و به ادعای خودشان در تمام عمر چهار ساله آن مشغول آواربرداری بودهاند! و کار و آبادانی را باید در دور بعدی از آنان انتظار داشت! عباراتی شبیه «خالی بودن خزانه»، «حقوق کارمندان را نداشتیم بدهیم» و ...که بارها از سوی دولتمردان تکرار شده، ناظر به همین ادعای القایی است.
ب: هدف دوم آن است که یک دو قطبی هدفمند و در راستای علایق دولت مستقر شکل بگیرد. این دو قطبی به زبان ساده چنین است؛ ما منجی مردم و کشور از شرایطی سخت و مهلک هستیم که موفق شدیم به آن دوران سراسر سیاهی و تباهی پایان دهیم و زدن دست رد به سینه ما، به معنای بازگشت دوباره به همان وضعیت وحشتناک سابق است. یکی از اقتصاددانان حامی دولت در این زمینه مدعی است؛ «اقتصاد ایران در ۹۰ و ۹۱ به بدترین حالت ممکن رسید؛ از بدترین سالهای قبل از انقلاب هم بدتر. دولت روحانی موفق شد آن را از پرتگاه نجات دهد.»!
مبلغان گفتمان حفظ وضع موجود از تند کردن آتش این دوقطبی کاذب، حتی در حد «دوئل» شخصی نیز ابایی ندارند. اگرچه اردوگاه اعتدال-اصلاحات میکوشد هر چهره و گفتمان جدیدی را به وضعیت سیاه و ساختگی سابق سنجاق کرده و از آن تصویری وارونه، شکست خورده و حتی ترسناک ارائه دهد اما ورود رئیس جمهور سابق به عرصه انتخابات و ثبتنام وی، کمک شایانی به ساخت این دوقطبی کاذب است و اردوگاه اعتدال-اصلاحات علیرغم ادعای تقابل و ضدیت با وی، به شدت از این وضعیت استقبال کرده و خواهان دمیدن در این تنور هستند که مهمترین علت آن توان ایجاد انحراف افکار عمومی از ماجرای اصلی – نزاع کارآمدی و ناکارآمدی- است.
2- آقای روحانی در بخشی از سخنان روز ثبتنام خود گفت؛ «امروز به ملت ایران اعلام میکنم از امروز به بعد حفظ برجام یکی از مهمترین مسائل سیاسی، اقتصادی و داخلی ملت ایران است و هووهایی که بارها به قصد کشتن این نوزاد یعنی برجام تصمیم گرفته بودند نمیتوانند سرپرست خوبی برای این فرزند باشند و همانها که تمام تلاش شبانهروزی خودشان را برای این توافق نهادهاند، باید مسیر این توافق را تا آخرین قدمها طی کنند.» این سخنان نشان میدهد مانور روی جنازه برجام همچنان در کانون تبلیغات انتخاباتی دولت قرار دارد. در این باره گفتنی است؛
الف: دولت که در دوران مذاکرات استراتژی «رسیدن به توافق به هر قیمتی» را در پیش گرفته بود اینک به دنبال «حفظ برجام به هر قیمتی» است. خط مشی غلط پیشین باعث عجله در رسیدن به توافق و حصول توافقی با اشکالات و نواقص فراوان شد و استراتژی جدید این قابلیت را دارد که آن را به «خسارت محض» تبدیل کند چرا که حریف را به این نتیجه میرساند –رسانده است- که میتوان هر نوع برخوردی داشت و هر تعهدی را نقض کرد و تحریمهای جدیدی را هم اعمال کرد و هیچ هزینهای هم متحمل نشد چرا که سیاست طرف ایرانی «حفظ برجام به هر قیمتی» است.
ب: آقای روحانی و یاران ضربهگیرش در انتخابات میکوشند رقیبان خود را کسانی جلوه دهند که در پی نابودی برجام هستند و رای به آنها بطور خودکار به معنای از بین رفتن برجام است و از این منظر صحنه را به دوقطبی برجامیان-نابرجامیان تبدیل کنند و اجازه شکلگیری فضای واقعی و عقلانی را در این خصوص ندهند.
3- رئیس دولت یازدهم در روز ثبتنام گفت؛ «امروز از لحاظ امنیت، ملی و بینالمللی سایه شوم جنگ از سر ملت کنار رفته و با مردممحوری در امنیت، شاهد امنیت بینظیر ایران در منطقه آشفته خاورمیانه هستیم.» تکرار و اصرار بر این گزاره کاملاً غلط و دروغ نشان میدهد ایجاد دوقطبی جنگ-صلح یکی از محورهای اصلی کار تبلیغاتی گفتمان مدافع وضع موجود است. در این محور که گفتمان مذکور از دوپینگ و چراغ سبز خارجی نیز برخوردار است، میکوشد اینگونه به جامعه القا کند که رفتن ما از پاستور به معنای شروع دورهای از تنشهای بسیار شدید و به دنبال آن جنگ و درگیری در کشور خواهد بود. اقداماتی همچون موشکپرانیهای چندی پیش ترامپ به سوریه و گسیل کشتی جنگی به شرق آسیا و استفاده از «مادر بمبها» در کشور همسایه افغانستان، فارغ از کارکردهای محلی آنها، در مجموع معطوف به انتخابات 29 اردیبهشت ایران نیز هست. همانگونه که اعمال تحریمهای جدید تا پس از انتخابات به تعویق افتاد تا تنفسی مصنوعی به جریان خوشخیال داخلی داده شود.
4- به عنوان نکته پایانی باید گفت علاوه بر سه محور فوق که جریان موسوم به اعتدال-اصلاحات به دنبال برجسته کردن آن است، یک محور نیز وجود دارد که پاشنه آشیل آن بوده و به شدت از آن فراری است و از طرح هر موضوعی که باعث شود این محور به حاشیه رانده شود، به شدت استقبال میکند و آن محور چیزی نیست جز اقتصاد و وضعیت معیشت مردم. محوری که البته راه فراری از آن نیست و ورود به عرصه رقابت با یک بغل آمارهای گل و بلبلی نیز دردی را دوا نمیکند، چرا که مردم وضعیت را با گوشت و پوست خود لمس میکنند و از قضا نقطه قوت و تمرکز گفتمان تحولخواه نیز باید روی همین موضوع باشد که شواهد نشان میدهد چنین است. هشدارها و زنگ خطرهای رسانهها و تحلیلگران واقعبین اردوگاه اعتدال-اصلاحات بیدلیل نیست. اقتصاد و معیشت برای دولت همچون گوی داغی است که فرار از آن عملیات غیرممکن است و مواجه شدن با آن سخت و دردناک. حضور اجباری نامزدهای ضربهگیر برای خریدن زمان و کاستن سوزناکی این گوی داغ است چرا که دیگر جای خواندن انشاء نیست و باید حساب پس داد.