کد خبر 734696
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۳
13960317000491_PhotoL.jpg

باغی که متعلق به بیژن «زیر پای مادر» است، در واقع به عروس و دامادها اجاره داده می‌شود و به همین خاطر صاحب آن از وسایل خاصی برای دکور این باغ استفاده کرده است.

 به گزارش مشرق، در کشاکش رابطه‌های خانوادگی که جزو لاینفک قصه‌های سعید نعمت اله است، مادری به دنبال فرزندش، پسری دنبال مادر گمشده‌اش، پدری هراسان از تباهی زندگی پسرش و خانواده‌ای که با اتفاقی ملتهب می‌شوند، اما همدلی میانشان نمی‌گذارد تا به تباهی برسند. «زیر پای مادر» به کارگردانی بهرنگ توفیقی، تهیه کنندگی زینب تقوایی و نویسندگی سعید نعمت اله مادرانه‌ای را از جنس روایت‌های پیشین این نویسنده به تصویر کشیده است که هر شب در ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش می‌شود.

** فضایی که این بار راوی قصه‌ای نمایشی است

باغی که بارها لوکیشن اصلی زندگی تازه عروس و دامادهای بسیاری بوده است، ‌ این بار با حضور تعدادی از عوامل و گروه تولید سریال «زیر پای مادر» روایتی نمایشی را در خود جای داده است. باغ بزرگی در انتهای بزرگراه اشرفی اصفهانی یکی از لوکیشن‌های این گروه است که دو روز در آن مشغول به تصویربرداری خواهند بود.

** لوکیشن‌هایی که برای عروس و دامادها است

فضای کلی این باغ کمی پیچیده است، چراکه هیچ شباهتی به باغ‌هایی با یک حیاط ندارد. این باغ از پنج حیاط تشکیل شده است که هر کدام به فاصله چند پله از حیاط دیگر جدا شده‌اند و به این دلیل که اغلب به عروس و دامادها اجاره داده می‌شود و باید وسایل خاصی برای دکور عکس‌ و فیلم‌هایشان داشته باشد، صاحب باغ چند وسیله جالب مثل تاب، دری چوبی و ... را در برخی از این حیاط‌ها قرار داده است.

** درختان خرمالویی که هنوز کال هستند

از آنجایی که روزهای تولید این سریال در تابستان و پاییز بود، بهترین زمان برای تهیه گزارش پشت صحنه از «زیر پای مادر» اواخر تابستان و زمانی بود که خرمالوهای کال روی درختان چشم نوازی می‌کردند و منتظر آغاز پاییز بودند. بعد از ورود از در فلزی، حیاطی نسبتا بزرگ با دو صندلی و نیمکت، شیر آب، باغچه، ماشینی که پارک شده و دو سگ که در گوشه حیاط به درخت بسته شده‌اند، به چشم می‌خورد. چند مرد که گویی از عوامل پشت دوربین هستند روی این نیمکت‌ها نشسته و مشغول استراحت هستند.

** حکایت دری با کلون!  

گوشه حیاط  اول که خانه باغی است متعلق به بیژن پدر آتنه با بازی بهزاد فراهانی زمینی پوشیده از سنگریزه دارد و درست در سمت چپ، دّری با کلون دیده می‌شود که خاطره خانه‌های قدیمی در روستا را برای هر فردی تداعی می‌کند. بعد از عبور از این در حیاط بعدی به چشم می‌خورد که باغچه‌ای بزرگ در میان آن قرار دارد و تعدادی مرغ، خروس و اردک در این فضا می‌چرخند.

** آلاچیق و مرغ عشق‌هایی که از سقف آویزانند

انتهای این حیاط با دو پله تو در تو به حیاط سوم راه دارد که گروه تولید در آنجا مشغول به کار هستند. به محض بالا رفتن از پله‌ها دوربین، ‌ مونیتور و بازیگران دیده می‌شوند. گوشه‌ای از این حیاط آلاچیقی است که بدنه و سقفش با برگ و شاخه‌های سبز رنگ درختان پوشیده شده است و همین باعث شده تا در این گرمای تابستانی سایه خنکی را برای گروه رقم زند. نیمکت، سه تنه درخت کوتاه، دو دوربین و نور در این فضای کوچک گنجانده شده‌اند. همچنین سه قفس پرنده از سقف این آلاچیق آویزان شده است که در هر کدام از آنها دو مرغ عشق با رنگ‌های مختلف قرار دارند.

** تمرین برای ادای درست لحن دیالوگ‌ها

بهناز جعفری روی نیمکت نشسته و مشغول تمرین دیالوگ‌هایش برای سکانس بعدی است. کمی آنطرف‌تر سعید نعمت اله به همراه بهرنگ توفیقی و منشی صحنه زیر یک سایه‌بان پشت مونیتور نشسته‌اند. نعمت اله لحن درست دیالوگ‌ها را برای مجید نوروزی (اشکان) می‌گوید. نوروزی با فرمان نعمت اله به داخل آلاچیق رفته و با اعلام سه دو یک تمرین شروع می‌شود. بعد از تمرین اول و اعلام کات توسط کارگردان، ‌نعمت اله کنار جعفری و نوروزی قرار گرفته و با آنها تمرین می‌کند تا لحن مورد تائید را دربیاورند.

** مثل مادرا با من حرف نمی‌زنی!

اولین سکانس ها از قسمت سیزده «زیر پای مادر» مربوط به اولین رویارویی آتنه و اشکان مادر و پسری است که بعد از بیست سال یکدیگر را پیدا کرده‌اند، در این سکانس به طور واضح از مادری و پسری و دوری‌شان بعد از مدت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند. آتنه یک ساک دستی به همراه چمدانی در دست دارد و در مواقعی نشسته و برخی اوقات هم ایستاده دیالوگ‌هایش را می‌گوید.

-آتنه: پسر تو چی می‌دونی؟ بیست سال سرکوفت شنیدن از مردم کشک هم برام نبود از وقتی مهم شد که ...

-اشکان: مثل مادرا با من حرف نمی‌زنی!

-آتنه: مادرا مگه چه جوری حرف می‌زنن؟

-اشکان: شام خوردی؟ چرا همش سرش تو لب تابته؟ با کی تلفنی حرف می‌زنی؟

-آتنه: عاجزم! بلد نشدم!

-اشکان: وقت یاد گرفتن نشده؟ چند سالمه؟ چند سالتونه؟ می‌مونید یاد بگیرید یا بازم می‌رید؟

-آتنه: همچین می‌گی انگار این ۲۰ سال رفته بودم ۱۳ به در! من الان اینجا نشستم روبروتم چرا انقدر زبونت ناخوشه!؟

** دو دوربین داخل آلاچیق را تصویر می‌کنند

این سکانس با دو دوربین تصویربرداری می‌شود. یکی از تصویربرداران داخل آلاچیق پشت دوربینش نشسته و دیگری که مسئول دوربین کرین است بیرون از این فضا سکانس را هدایت می‌کند. دستیار تصویربردار نیز مقوایی در دست دارد تا از افتادن نور در مونیتور جلوگیری کند.

** سکانسی که مخاطب منتظر دیدنش است

سکانسی که دقایقی پیش توسط بازیگران تمرین شد، ‌ یکی از سکانس‌های حسی سریال است که مخاطبان هم بعد از ۱۳ قسمت منظر تماشای این سکانس هستند. بهناز جعفری باید در این سکانس در عین اینکه تسلط بالایی روی متن‌هایش دارد، گریه کند. او به گوشه‌ای می‌رود و با خود خلوت می‌کند تا برای حضور در این سکانس آماده شود.

** استخری پوشیده از برگ‌های سبز و زرد

دور تا دور حیاط بالایی پر است از تنه‌های کوچک درخت که برای نشستن تعبیه شده است. از فضای موجود در باغ می‌توان آمدن پائیز را حدس زد. کمی آنطرف‌تر از آلاچیق استخر عمیقی است که گویی چند ماه از آخرین باری که آب داخل آن را عوض کرده‌اند، ‌می‌گذرد و برگ‌های زرد و سبز روی سطح آب را گرفته‌اند. برداشت اول آغاز می‌شود و جعفری بعد از مدتی مقابل دوربین حاضر می‌شود. سکانس با برداشت اول ضبط می‌شود و در آن میان نعمت اله لحن دیالوگ‌ها را به بازیگران یادآوری می‌کند.

** اشکان سوار بر تاب میله‌ای

بازیگر نقش اشکان روی تاب میله‌ای گرد که آنهم یکی از وسایلی است که صاحب باغ برای عروس و دامادها تعبیه کرده است، ‌ نشسته و به همراه دستیار کارگردان مشغول تمرین دیالوگ‌هایش است. او بلند بلند دیالوگ‌هایی که قرار است در سکانس بعدی و در رویارویی با مادرش آتنه بگوید را حفظ می‌کند.

** نوروزی: از اشکان دور بودم/ جذابیت‌های دیرباز در نقش پدرم

«مجید نوروزی» در حالیکه از تاب پیاده شده، فضایی دنج را برای مصاحبه پیشنهاد می‌دهد. او درباره نقشی که در این سریال بازی کرده است، می‌گوید: کاراکتر اشکان به من نزدیک نبود چراکه اتفاقاتی در زندگی شخصی اشکان می‌افتد که تا به حال برای من رخ نداده است و من در این بین تنها کاری که کردم سعی کردم خود را به اشکان و اشکان را نیز به خودم نزدیک کنم و از این طریق رابطه‌ای دو طرفه بین خودم و او بوجود آورم. از این طریق تمام تلاشم را به کار بستم تا اتفاقی که قرار است مقابل دوربین بیفتد، باورپذیر باشد و رابطه واقعی بین پسر و پدر، پسر و مادر و ... را به خوبی بازی کنم و مطمئنم با هدایت بهرنگ توفیقی و سعید نعمت اله اتفاق خوبی برای این اثر می‌افتد.

وی درباره همبازی شدن با کامبیز دیرباز نیز می‌گوید: کامبیز دیرباز برای اولین بار در این سریال نقش یک پدر را در تلویزیون بازی می‌کند که فکر می‌کنم این موضوع برای خودش هم جذابیت دارد. همبازی شدن با دیرباز برایم بسیار جذاب است و همانطور که او خود را به نقشش نزدیک می‌کند، من هم سعی می‌کنم فاصله‌ام را با نقش زیاد کنم. امیدوارم شکل رابطه پدر و پسری که من و آقای دیرباز داریم، در ماحصل کار به خوبی شکل گرفته باشد و مردم از تماشایش لذت ببرند. من و او در پشت صحنه رابطه دوستانه‌ای با یکدیگر داریم و فکر می‌کنم با گریم خوبی که دراین سریال دارد کاملا پدر من شده است.

** نهار خوردن اشکان و مادرش کنار حوض

سکانس بعدی نهار خوردن اشکان با مادرش را تصویر می‌کند. این سکانس در حیاط پایینی که یک حوض آبی رنگ با فواره‌ای بلند در آن قرار دارد، ضبط می‌شود. عوامل صحنه مشغول چیدن دوربین، مونیتور و سایر وسایل صحنه هستند. کنار حوض یک زیلوی کوچک می‌اندازند و روی آن سفره نهار را می‌چینند. خورش قیمه، برنج، ماست، دوغ و سبزی خوردن از وسایلی است که داخل سفره چیده می‌شود. دوربین کرین پشت حوض واقع شده است. تمرین شروع می‌شود و تعدادی از عوامل صحنه مسئول آوردن مرغ، ‌ خروس و مرغابی و قراردادن‌شان در مکان مقرر شده هستند و باید آنها را داخل باغچه پشتی رها کنند تا به خوبی داخل کادر قرار بگیرند.

** اردکی که دوست دارد به سمت سفره برود

گروه به نور روز احتیاج دارند و به همین خاطر در حالیکه ساعت ۱۸ را نشان می‌دهد به سرعت مشغول کار هستند تا نور را از دست ندهند. باد خنکی می‌وزد که گرمای تابستان را تلطیف می‌کند. مسئول مرغ و خروس‌ها مدام مراقبشان است که مبادا به سمت دیگری بروند. مرغ و خروس‌ها سرشان گرم راه رفتن‌شان اس، اما تک اردکی که از داخل حوض با بال زدن بیرون می‌‌آید و قرار است از کنار سفره آتنه و اشکان رد شود، مدام دوست دارد تا غذاهای داخل سفره را هم مزه کند که عوامل جلویش را می‌گیرند.

** ماجرای کوه سنگی و نخوردن قیمه!

مجید نوروزی همانطور که کنار سفره نشسته دیالوگ‌هایش را تمرین می‌کند. در این سکانس اشکان باید قصه روزی که فقدان مادرش را به شدت احساس کرده بود را برای او تعریف کند. اشکان: چند سال پیش با کریم و خواهر زاده‌هاش رفته بودیم کوه سنگی. عین بز که بالا رفتن از کوه رو دوس داره منم عاشق بالا رفتن از کوه سنگی مشهدم. رفتم و رفتم تا اینکه برگشتیم پیش کریم و خواهرهاش، ‌اما قیمه تموم شده بود. خواهر کریم یه بشقاب برای پسرش کنار گذاشته بود. ۵ قاشق خوردم، اما تموم شد. این مهم نبود چونکه شبش هم رسیدیم خونه و خواهر کریم برامون قیمه درست کرد، ‌ اما اگه مامانم بود می‌گفت برای اشکان نگه دارید.

** گریه اشکان درآمد

هوا تاریک شده است و گروه منتظر هستند تا اذان مغرب که از بلندگوی مسجدی حوالی باغ، پخش می‌شود تمام شود تا کار را ادامه دهند. نعمت اله به نوروزی می‌گوید در پایان این سکانس باید گریه کنی و اگر نمی‌تونی بگم بچه‌ها برات اشک مصنوعی بریزن که او قبول نمی‌کند و می‌گوید سعی‌امو می‌کنم. برای تصویربرداری سکانس بعدی، گروه نورپردازی زیادی روی صحنه دارند که فضای روز در قاب تصویر مشخص شود و با سکانس قبلی تفاوت آنچنانی نداشته باشد.

** دیرباز و عادت موتور سواری

در همین تاریکی باغ، چراغ‌هایی روشن شده است که گروه تولید برای رفت و آمد مشکلی نداشته باشند. همه گروه منتظر کامبیز دیرباز هستند که سکانس بعدی را با حضور او مقابل دوربین ببرند. از صحبت‌های بین عوامل می‌توان متوجه شد که دیرباز هر روز با موتور شخصی خود به لوکیشن می‌آید، صدای موتور شنیده می‌شود که می‌گویند دیرباز آمد. به این دلیل که گریم دیرباز در نقش خلیل کبابی حدود یک ساعت زمان می‌برد، او به محض رسیدن به اتاق گریم می‌رود که در انتهای باغ قرار دارد و به سرعت گریم روی صورت و موهایش انجام می‌شود. در مسیری که تا اتاق گریم پیموده می‌شود، یک آلاچیق دیگر هم در حیاط منتهی به انتهای باغ قرار دارد که تعدادی از عوامل در آنجا استراحت می‌کنند.  

** دیرباز: دوری از خلیل باعث شد تا بیشتر برایم جذابیت داشته باشد

«کامبیز دیرباز» در حالیکه زیر دست گریمور نشسته با حوصله به سوالات پاسخ می‌دهد. وی با اشاره به تنهایی‌های خلیل و تفاوت آن با غیاث و میکائیل می‌گوید:  جواب قطعی برای سوالتان ندارم چراکه در «زیر پای مادر» خلیل در کنار تنهایی‌هایش پسری به نام اشکان دارد که اغلب با او همراه است. اما تنهاییِ خلیل با غیاث و میکائیل تفاوت بسیاری دارد. میکائیل آدم‌های بسیاری کنارش بودند مثل دایی، پسر دایی و خواهرش، اما اصولا آدم تنهایی بود. غیاث هم خواهر ناتنی و پدرش در کنارش بودند، اما خب او هم تنهایی‌هایی داشت. در «زیر پای مادر» هم به همین منوال است و با اینکه خلیل افراد زیادی در کنارش هستند، اما تنهایی‌های خودش را دارد. اما در هر صورت همیشه کاراکترهای سعید نعمت الله یک تنهایی درونی دارند و من نیز این تنهایی را دوست دارم که آنها را بازی می‌کنم. در این سریال نیز جنس تنهایی فرق دارد.

بازیگر سریال «پشت بام تهران» ادامه می‌دهد: نمی‌توانم از میان این سه نقش، بگویم کدام را بیشتر دوست دارم، چراکه از میان کل نقش‌هایی که تا به حال در تلویزیون، سینما و تئاتر ایفا کردم، همه آنها در جایگاه خود برایم قابل احترام و عزیز هستند و مطمئنم که اگر هر کدامشان را دوست نداشتم بازی نمی‌کردم و اجباری در میان نبود.  

وی در ادامه می‌افزاید: خلیل از لحاظ سنی حدود ۱۰ سال از من بزرگتر است. همانطور که می‌دانید او پسری بیست ساله دارد که دانشجو است و دختر واقعی من نیاز ۴ سال دارد و در این دو موضوع من درکی کامل از فضای واقعی خلیل ندارم. خلیل از نظر فیزیکی از من فاصله دارد و همین باعث شد تا این نقش جذابیت دو چندانی برایم داشته باشد تا برای رسیدن به او تلاش مضاعفی داشته باشم و به آنچه مد نظر نویسنده است نزدیک شوم. درست است که نعمت الله خلیل را بر اساس شناختی که از من دارد، نوشته است، اما باید بگویم که او از من خیلی دور است، آنهم از لحاظ سنی و شخصیتی و نوع زندگی. به عنوان یک بازیگر به راحتی می‌توانستم خودم را در قالب نقش سرگرد میکائیل موحد بگذارم، اما نمی‌توانم خودم را به جای خلیل بگذارم چراکه تفاوت‌های بسیاری با او دارم.

** اشکان و پوشیدن کت و شلوار دامادی

با تاریکی هوا بازی جعفری هم تمام شده و لباس‌هایش را پوشیده آماده رفتن به سمت منزل است که گروه از او می‌خواهند دقایقی را کنارشان بماند و درباره سکانس‌های فردا با یکدیگر صحبت کنند. بین این صحبت‌ها نوروزی می‌گوید من برای عروسی‌ام دوست دارم کت و شلوار نو بپوشم و نویسنده به مسئول لباس می‌گوید که برای اشکان قصه «زیر پای مادر» کت و شلوار نو بخرید. برخی‌ها می‌گویند که قرار است سکانس بعدی عروسی اشکان و ستاره باشد و در تدارک و چراغانی هستند.

** شهاب: با حضور نعمت اله و توفیقی خیالم راحت است

«حسین شهاب» یکی از بازیگران این سریال گفت: در این سریال نقش دوست بهزاد فراهانی و سرایدار باغ او را دارم.  

وی ادامه داد: زمانیکه در سریالی با بهرنگ توفیقی و سعید نعمت اله همکاری می‌کنید دیگر خیالتان راحت است و بدون دغدغه کار می‌کنید.

این بازیگر با بیان گلایه‌ای از جامعه هنری بیان داشت: متاسفانه سینما و تلویزیون ما بر اساس رابطه پیش می‌رود و یک دختر و یک پسر جوان راس نقش‌های آثار را به عهده می‌گیرند و انتخاب مابقی آنچنان اهمیتی برایشان ندارد.

وی با اشاره به خاطره‌ای از سریال «شیلات» نیز بیان داشت: یاد و خاطره این سریال هیچگاه از خاطرم نمی‌رود. چندین شهرستان را با داوود رشیدی و سایر بازیگران رفتیم و تنها چیزی که یادم است خوردن ماهی بود، چراکه آن زمان تازه ماهی آزاد شده بود و ما مدام ماهی می‌خوردیم.

«لبخند رخساره» و «دیباجی» نام‌های سابق این سریال بود. تهران، مشهد، نیشابور، قدمگاه، هشتگرد و بندر انزلی از لوکیشن های اصلی این سریال هستند.  بیش از نیمی از اتفاقات و داستان سریال در مشهد مقدس و حرم امام رضا(ع) رخ می دهد که همین مساله فضای معنوی زیر پای مادر را بالا برده است.

کامبیز دیرباز، پریوش نظریه، بهناز جعفری، مهدی سلطانی، مجید واشقانی، آتیلا پسیانی، بهزاد فراهانی، حمیدرضا هدایتی، درسا بختیاری و علیرضا آرا از بازیگران اصلی مجموعه تلویزیونی زیر پای مادر هستند.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۶:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۸
    2 3
    اشک و آه و ناله. همین

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس