به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست تخصصی «موانع و راهکارهای ارتقا جایگاه ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس» با حضور و ارائه «دکتر حسینعلی قبادی» ریاست پژوهشگاه علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر قبادی سخنان خود را با عنوان «مدخلی بر ادبیات دفاع مقدس و ضرورتهای امروز» و با تبریک پیروزی مردم عراق بر تروریسم داعش آغاز کرد. وی گفت: جنگ ما هم یک جنگ دفاعی بود. دفاع از بدیهیترین حقوق انسانی است و به همین دلیل به خوبی با مخاطب رابطه برقرار میکند. ماندگاری یک ادبیات هم به این است که مخاطبان بیشتری را در میان انسانها داشته باشد.
وی ادامه داد: ادبیات دفاع مقدس زمانی میتواند ارتقا یابد که بتواند به سنت ادبی تبدیل گردد. سرفصلهای این سنت ادبی را بنده اشاره میکنم. درسی که ما از تاریخ شاهکارهای ادبی میگیریم، آن است که مفاخر ما به این دلیل توانستند ادبیات ما را ماندگار کنند که آنها را به سنتی انکار ناپذیر تبدیل کنند. قبل از اینکه سعدی در منطقه فارس ظهور کند، در آن منطقه ما اصلاً ادبیات فارسی نداشتیم، ولی سعدی چون با نگاهی زیباییشناسانه پیشرفت موفق شد آنچنان اتفاقی رقم بزند که الآن ادبیات فارسی را به قبل و بعد از سعدی میتوانیم تقسیم کنیم.
وی با اشاره به دو مقدمه برای بحث خود گفت: مقدمه اول این است که جنگ تحمیلی بخشی از تاریخ این سرزمین است. یعنی هیچ کسی نمیتواند آن را انکار کند و بخواهد ما یک سره به نفی ادبیات دفاع مقدس بپردازیم. این عملی غیرمنصفانه و غیر علمی است. علاوه بر آن بخشی از مواد ادبیات این دوره از تاریخ ایران به حوزه دفاع مقدس و پایداری مربوط میشود. حالا هر داوری که میخواهیم درباره آن داشتهباشیم.
وی مقدمه دوم بحث خود را اینگونه بیان کرد: از منظر نقد ادبی و داوری دقیق، میتوان گفت تاکنون بصورت دقیق و روشمند و برمبنای معیارهای علمی تکلیف ما درباره آثار دفاع مقدس روشن نیست. ما هنوز نمیدانیم آیا هرچیزی که قلمی شده جزو ادبیات دفاع مقدس است؟ یا آنهایی که جنبههایی از هنر پیدا کردند؟ یا آنهایی که واجد ادبیت شدند؟ مثلاً در شاهنامه محتوا و هنر آنقدر در هم آمیختهاند که ما نمیتوانیم آنها را از هم جدا کنیم. منطق زیباییشناسی قرآن هم همین است. نمیتوان محتوا و لفظ را در قرآن از هم جدا کرد. علاوه بر این مجموعه آثار مربوط به دفاع مقدس در عرصه فرهنگ و ادبیات فضایی بوجود آوردهاست که ادبیات روزگار ما را با تاریخ، تمدن و میراثهای ایرانی بیشتر از سایر گفتمانهای ادبی گره زدهاست. این به دلیل ذات و ماهیت انقلاب اسلامی است و ادبیاتی که به تبع آن در دفاع مقدس ظهور کرد. خود آرمانگرایی امام خمینی به شدت این ادبیات را عمق بخشیدهاست و موجب شده با ادبیات عرفانی کهن هم تعامل پیدا کند. از طرف دیگر هم نوعی اسطورهگرایی نوین در ادبیات شکل گرفته و این موجب شده ادبیات دفاع مقدس خیلی زود به دلیل میل به اسطوره از توصیفگرایی به حوزه زیباییشناسی وارد شود. این اتفاق مدتی اوج گرفت، ولی بعد متأسفانه افت کرد. یعنی ما به جای آنکه به ارزش جاودانه سازی اسطوره در ادبیات جنگ توجه کنیم، زود آن را در حماسهمداری محدود کردیم و وجه زیباییشناسی را از آن گرفتیم و مقداری تصنعی شد. علاوه بر همه اینها کلاً مقد ادبی مربوط به دفاع مقدس ضعیف، کمحجم، بعضاً غیرفنی و عموماً مضمونگرا و محتواپرداز و خالی از مبانی و فنون و شگردهای نقد علمی ادبی هستند. آن روی سکه این مطلب این است که خیلی حرص میزنیم برای شگردهای زبانی، ساختارهای زیباییشناسی، شناخت سازههای ادبیت در متنهای دفاع مقدس و… کم توجهی کنیم! در حالی که اگر بخواهیم ماندگار شود چارهای نداریم جز اینکه اینها را با هم ببینیم.
وی افزود: ما در حوزه ادبیات دفاع مقدس به شدت تمرکزگرا هستیم و این دشمن خلاقیت و شکوفایی ادبی است.
آقای قبادی نکاتی را پیرامون نحوه تبدیل ادبیات پایداری به سنت ادبی ذکر کرد: اولین نکته توجه به ذات بوطیقایی ادبیات است. ما باید بدانیم که با تقویت ادبیات، ادبیات تبدیل به سنت نمیشود. همچنین با برنامهریزی هم به سنت تبدیل نمیشود. تحول ادبی ذاتی دارد و آن ذات در تعامل ژانرها و گونههای درون ادبیات با یکدیگر است. نکته دوم این است که باید از یک رئالیسم بخشنامهای عبور کنیم و به سازههای زیباییشناسی ادبیات بیشتر توجه کنیم.
وی نکته سوم را اینگونه عنوان کرد: باید به بنمایهها و جوهره اسطورهگرایی بیش از حماسهپردازی توجه کنیم. از نظر روانشناسی انسانها -به خصوص جوانها- بیش از قهرمانپروریها دوست دارند نوعی همزاد پنداری با موضوعات درون ادبیات داشتهباشند. این، میدان جولان اسطوره است. اگر میخواهیم مخاطبان پایدار داشتهباشیم باید به جنبههای اسطورهسازی توجه کنیم. این اسطوره است که انسان را به کیهاناندیشی، یافتن مشترکات میان خود و کیهان، خلوص، پیوند ازلیت و ابدیت و در نهایت به جاودانهسازی دعوت میکند. به تعبیری میتوان گفت که به فطرت آدمی دعوت میکند. مثلاً در اوایل انقلاب اباذر برای ما اسطورهای بود که سعی میکردیم با او همزادپنداری کرده و خود را شبیه او کنیم، ولی اگر او را به قهرمان تبدیل کنیم خوب بالأخره قهرمان میمیرد. سنائی همین کار را کرد. عطار هم در قالب منطقالطیر همین کار را کرد. حماسه نساخت، بلکه اسطوره ساخت و سیمرغ را به اوج رساند.
وی افزود: به نظرم دلیل اینکه «طاهره صفارزاده» توانست اولین کسی باشد که به ادبیات انقلاب اسلامی هویت ببخشد، این بود که کاملاً خوانش اسطورهای داشت. «قیصر» هم موفقترین است چون همیشه سهم اسطوره در کارهایش بیش از حماسه است.
آقای قبادی ادامه داد: نکتهی چهارم، حرکت بین ژانرهاست. نباید همینطور خط کشی کنیم و بگوییم این ادبیات حماسی است، این ادبیات غنایی است و… . یک ادبیات پایدار و ماندگار دعوای ژانرها را هضم میکند. وقتی شما داستان کیخسرو را در شاهنامه میبینید بیش از آنکه ژانر صرف حماسی باشد در حوزه عرفان وارد شدهاست. در بزمپردازیهای فردوسی دقت کنید. وقتی شاهنامه را میبندیم صدای خرد شدن استخوانها به گوش نمیآید، صدای حکمت انسانی به گوش میرسد. نکته بعد ضرورت پیوند بیشتر ادبیات دفاع مقدس با حوزه انسانشناسی و ادبیات شفاهی است. اینجاست که بحث خاطرات جنگ به میان میآید.
وی آخرین نکتهی خود را اینگونه بیان کرد: همان تجربهای که امثال سنائی و عطار داشتند و در روزگار ما «طاهره صفارزاده»، قیصر و دیگران داشتند و موفق شدند را باید عالمانه و با نگاهی زیباییشناسانه بشناسیم. تا آنجا که میتوانیم باید ادبیات جنگ را بیشتر با ادبیات کلاسیک آشتی بدهیم. معنیاش این است که کسانی که وارد این حوزه میشوند، باید خیلی با سواد باشند. کسی که شعر میگوید، ولی دیوان سنائی را نمیفهمد باید فکری برای خودش بکند.
آقای قبادی سخنان خود را اینگونه پایان داد: ما خیلی باید در مقایسه ادبیاتمان با ادبیات جهان در حوزه ادبیات دفاع و جنگ کوشش کنیم. جای این امرخالی است. مخصوصاً اقدامات هماهنگی که همراه با ادبیات در آن کشورها در این حوزه شدهاست. آخرین عرضم هم این است که ما باید دائماً به سنجش پسند مخاطب بپردازیم. ما کتاب چاپ میکنیم و به هم هدیه میدهیم و میگوییم شمارگانش فلان تعداد است. باید نسل جدیدی از جوانان علاقمند شوند و درونزا به سمت آن بیایند. / رسانه انقلاب