به گزارش مشرق، با ظهور رسانههای تصویری بهعنوان تأثیرگذارترین ابزار بر افکار بشر، دولتها و حکومتها بر آن شدند تا برای تقویت همه بازوان حکومتی خود، از این ابزار کمک بگیرند و این، آغاز «جنگ رسانهای» در دنیای قرن بیستم بود که هالیوود بهعنوان اصلیترین مقر فرماندهی از همه پیشی گرفت.
در تعریف جنگ رسانه ای می توان گفت: «بهکارگیری رسانهها بهعنوان ابزاری جهت تأثیرگذاری بر احساس و ادراک مردم و مسئولان جبههی مقابل، مطابق اهداف مدنظر خویش برای تصویرسازی از خود و جبههی مقابل، بهوسیلهی فعالیت هنرمندان و اصحاب رسانه، و راهبری و خطمشیگذاری سیاستمداران، نظامیان و دستگاههای امنیتی، و با هدف نهایی تأثیرگذاری بر تصمیمگیری و رفتار مخاطبان در چارچوب نظام ارزشی و هنجاری حق یا باطل».[۱]
در این متن نگاهی به حدود یک قرن عملکرد حکومت آمریکا در پیشبرد این جنگ تمامعیار داشتیم تا از این بازخوانی بتوانیم مسیر حرکت خصمانه آنها در این جبهه علیه ایران را بهتر بشناسیم.
از دیرباز که دولتها و کشورها با یکدیگر در تقابل سخت و جنگهای رودررو قرار میگرفتند، به این فکر بودند که غیر از افزایش سپاه و سلاح برای گرفتن شهرها، باید بتوانند بر تفکرات مردم حکومت کنند. نوع تعامل و برخورد انبیاء الهی با مردم نیز، حکومتهای استکباری را بیشازپیش به این فکر وامیداشت که باید با روح و ذهن مردم ارتباط داشته باشند؛ چراکه پیامبران الهی در قلبها نفوذ داشتند و میتوانستند افراد را تا پای جان در کنار خود حفظ کنند و بعضاً تا تشکیل حکومت نیز پیش بروند؛ و این موضوعی بود که درباره حفظ مردم سرزمین خود نیز در آن با مشکل روبهرو بودند چهبسا که میخواستند برای کشورگشایی، قوم دیگری را نیز تحت سلطه خود درآورند.
تلاشهای فلاسفه و متفکران مخصوصاً در چهارچوب تفکری تمدن غرب، در طی سالهای متمادی منتج به ارائه نظریههای متفاوت شد؛ تا اینکه در قرن شانزدهم و هفدهم، تئوریهای جامعهشناختی، حکومتی و سیاسی شکل گرفتند. ازآنجاییکه کشورهای استکباری مثل انگلیس، پرتقال و اسپانیا تا این زمان در نقاط مختلف جهان حضور نظامی داشتند و با استعمار، قدرت و اقتصاد کشورها را از آن خود کرده بودند و از طرفی انقلاب صنعتی و تکنولوژیهای جدید باعث کاهش فاصله استعمارگران و مردم شده بود، تصمیم بر آن شد که بهجای جنگهای سخت میدانی، به تحرکات نرم رویآورند.
افرادی مثل جوزف نای، از قدرت سخت به «اجبار» و از قدرت نرم به «اقناع» تعبیر میکند. او قدرت نرم را «توانایی شکلدهی ترجیحات دیگران» تعریف کرده و معتقد است جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای است که جامعه، گروه یا گروههای هدف را نشانه میگیرد و بدون جنگ و درگیری نظامی و گشودن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامیدارد؛ در این جنگ، دشمن با واقعیت کاری ندارد، بلکه او واقعیت را برای مخاطب میسازد.[۲]
اینجا بود که در اولین گامهای جنگ نرم، کشورهای پرنفوذ به آموزش جوانان در آموزشگاهها و دانشکدههایی که تحت نام «علم» اصول تمدنی غرب را آموزش میداد، پرداختند. از طرفی متفکران به نوشتن داستانها و نمایشنامهها روی آوردند و کتاب و کتابخوانی تا سالها سردمدار بلامنازع حرکتهای نرم و جنگ رسانهای بود. این رویه تا ابتدای قرن بیستم ادامه داشت؛ اما تکنولوژی نوظهور سینما فصلی تازه در حرکت عظیم فرهنگی غرب بود. از همان سالهای اولیه تولید فیلم، شأن رسانه بودن سینما بر شئون دیگر کاربرد بیشتری پیدا کرد.
حتی آدولف زوکر، مؤسس کمپانی «پارامونت» که از یهودیهایی بود که پس از مهاجرت به آمریکا تهیهکننده سینما شدند و مقاصد سیاسی-فرهنگی خود را پیاده کردند، بااینکه سواد زیادی نداشت اما با این استدلال که سینما میتواند سلیقه عمومی را ارتقا دهد، ده میلیون دلار وام درخواست کرد.[۳] در این زمان بود که سیاستمداران پیدا و پنهان، تصمیم گرفتند بهطورجدی از این ابزار برای دستیابی به هدف خود استفاده کنند.
نگاهی گذرا به هالیوود از جنگ جهانی اول تاکنون
جنگ جهانی اول شروع شد و اولین بار بود که آمریکا بهطور مستقیم از هالیوود برای جنگ رسانهای در جهان استفاده کرد. تصمیم گرفتند برای اشباع بازار، فیلمهای خبری از جنگ پخش کنند. سیاستگذاران آمریکایی به این نتیجه رسیدند که نهتنها میتوانند از فیلمها بهعنوان رسانهای برای نظرات خود استفاده کنند، بلکه نام ستارههای سینما نیز آنها را دررسیدن به هدفشان کمک میکند. در این زمان رقابت بر سر تولیدات سینمایی ایجاد میشود و قدرتها فهمیدند اگر بخواهند بر مردم حکومت کنند باید آنچه در معرض دید ملتها قرار میگیرد را مدیریت کنند. به همین دلیل تلاش کردند تا فیلم و سینما را انحصاری کنند.[۴]
این روند در سالهای بعد و تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. دولت آمریکا از والت دیزنی درخواست کرد تا آثاری علیه آلمانها و ژاپنیها بسازد؛ مخاطبان این فیلمها سربازان و مردم عادی بودند و هدف این بود که دشمنان و رهبران آنها، افرادی بیاخلاق به نمایش درآیند. معروفترین این فیلمها از سری دونالدداک، «دونالد داک در سرزمین نازیها»، «آموزش برای مردن» و «جوجه کوچولو» و «اردک کوماندو» بودند.[۵]
این اقدامات تنها بخشی از عملکرد هالیوود در بحبوحههای سیاسی است؛ اما بعد از جنگ جهانی دولت آمریکا با ابرقدرتی چون شوروی در شرق مواجه بود و برای تخریب نرم در دوران جنگ سرد از هیچ تلاشی مضایقه نکرد که در فرصتی دیگر باید به تشریح آن پرداخته شود.
اما در اواخر دهه هفتاد میلادی و همزمان با انقلاب اسلامی ایران بهعنوان سردمدار تمدن اسلام، هجمههای رسانهای به سمت جنوب غرب آسیا متمرکز شد. فیلمهای هالیوودی پس از پیروزی انقلاب و فروپاشی اردوگاه شرق به سمت فیلمهای تقابلی با اسلام و رویکرد آخرالزمانی روی آورد و همت خود را بر پیشگویی در مورد آینده جهان متمرکز ساخت. در این رویکرد جدید، مهدویت موردنظر شیعه بهشدت مورد هجوم قرار گرفت و به ترویج و تبلیغ منجی تخیلی سردمداران سلطه و صهیونیسم پرداخته شد.[۶]
پیش از انقلاب تقریباً هیچ اثری از ایران در هالیوود نبود و کل سرزمینهای اسلامی با نمادهایی چون صحرا، شتر، مردمانی عقبافتاده و محل عیش و نوش ثروتمندان غربی به نمایش درمیآمد. بعد از انقلاب نیز بیشتر به اسلام هراسی پرداخته شد و استراتژی آنها بر آن بود که تا جایی که میتوانند ایران را مانند شوروی، بهعنوان یک قدرت در مقابل خود تبدیل نکنند؛ اما پس با افزایش قدرت فرا منطقهای ایران، رویه تغییر کرد و ایران هراسی در دستور کار قرار گرفت.
بعد از حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱، دورانی در هالیوود آغاز شد که فیلمهایی با محوریت ایران و با تمرکز بر موضوعات سیاسی با روند فزایندهای ساخته شدند.
این روند شامل غرب آسیا و موضوعات مرتبط با آن همچون تروریسم، القاعده، اعراب و غیره میشد. در این دوره، سینمای آمریکا فیلمهایی چون «جعبه درد» با موضوع جنگ عراق، «بابل» با محوریت سفر توریستهای غربی به غرب آسیا، «پادشاهی بهشت» با مضمونی تاریخی و نگاه خاص به جنگهای صلیبی و غیره را تولید کرد. علاوه بر موارد یادشده، دهها فیلم و مجموعه تلویزیونی با اشارات آشکار و نهان به ایران و بر مبنای بازنمایی ایران هراسی، ساخته یا در حال ساخت هستند.[۷]
اقدامات مختلف هالیوود زیر نظر نظام سیاسی آمریکا
۱-جهانی کردن ارزشهای آمریکایی
این کار جزء اصول جنگ نرم آنها محسوب میشد. برای این کار فرمولی توسط مجموعه سازمانهای امنیتی و نظامی آمریکا در تعامل با هالیوود در دفترچهای به نام «جنگ صلیبی برای آزادی» تدوین شد. از اسنادی که در شصتمین سالگرد سازمان CIA افشاء شد، در یک گزارش فوق محرمانه از ستاد مشترک ارتش آمریکا، «جنگ صلیبی برای آزادی» چنین تعریفشده بود: جنگ صلیبی برای آزادی به این منظور طراحیشده بود تا اصولی که روش زندگی آمریکایی بر اساس آن در مقابل سیستم ضدآمریکایی قرار میگیرد را توضیح دهد و غربیها را برای فهم و درک مخاطرهای که دنیای آنان را تهدید میکند، بیدار نماید و انگیزه و محرکی برای مبارزه با این تهدید در آنها ایجاد نماید». فرانسیس ساندرس، روزنامهنگار و پژوهشگر معروف آمریکایی در کتاب «جنگ سرد فرهنگی: سازمان سیا در عرصهی فرهنگ و هنر» دربارهی نشستهای فوق مینویسد: کورنلیوس وندربیلت ویتنی (از کارشناسان ارشد سازمان CIA و از تهیهکنندگان مشهور) اظهار داشت برای آنچه باید بهعنوان یک سری فیلم آمریکایی با ایدهی جنگ صلیبی برای آزادی تهیه کنم، قصد دارم ویژگیهای آمریکا را به مردم نشان دهم تا مخاطبان ما در سراسر جهان تحت تأثیر این ویژگیها قرار بگیرند و آن را تنها راه وصول به آزادی بینگارند.
قرار بود در این فیلمها علاوه بر تبلیغ جنگ صلیبی برای آزادی، بابیان الزامات آمریکا دوستی، وظیفهشناسی، عکسالعمل در برابر دستور، برتری مرد قهرمان (یک اسطورهی آمریکایی) ارج نهاده شود. در ۱۹۵۳، «سیسیل ب دومیل» (فیلمساز مشهور) بهعنوان مشاور مخصوص دولت در سینمای هالیوود منصوب شد و سازمانی به نام MPS را برای توزیع آثار مطلوب نظر پنتاگون و CIA به وجود آورد که با امکانات ۱۳۵ پست خدماتی در ۸۷ کشور جهان، شبکهی توزیع عظیمی برای فیلم و سینمای آمریکا ایجاد کرد.[۸]
۲-تحریف تاریخ
«ژان بودریار» نویسنده و جامعهشناس، مسئله نمایش تلویزیونی را مطرح میکند و در نگاهی انتقادی به رسانه در موضوع گزارشهای ورزشی، آن را نیز مانند جنگ ویتنام یک «رویداد تلویزیونی شده» در نظر میگیرد.[۹] و درواقع او نیز به این مسئله اشاره میکند که ایالاتمتحده با صادرات برخی فیلمهایی مربوط به ویتنام به سرتاسر جهان، تاریخ آن جنگ ظالمانه را بهطور کامل دوبارهنویسی کرد. حمله اتمی به ژاپن و حمله به عراق و افغانستان نیز مثالهای دیگری هستند اما تحریف تاریخ درباره سرخپوستان از مهمترین عملیات روانی است که حکومت آمریکا برای مردم جهان تدارک دیده است. در این زمینه یکی از مهمترین فیلمهایی که علیه ایران کار شده است، فیلم «آرگو» میباشد که در ادامه به بررسی آن پرداخته خواهد شد.
۳-دیپلماسی عمومی و سوءاستفاده از ستارههای سینما
یکی دیگر از روشهای جنگ رسانهای ایالاتمتحده، استفاده از ستارههای سینما بهعنوان «دیپلماسی عمومی» و تأثیرگذاری بر ذهنها برای نیل به اهداف سیاسی است. غیر از سفرهای بهظاهر خیرخواهانه بازیگرانی مانند «آنجلینا جولی» به کشورهای فقیرنشین مثل افغانستان و غیره، ماجرای «جرج کلونی» در سودان قابلتوجه است. این بازیگر معروف با مدیریت و تأثیرگذاری در سایت اینترنتی ویژه رصد ماهوارهای جنوب سودان[۱۰]، بهوضوح برای ناکارآمد جلوه دادن دولت سودان و مشروعیت بخشی به تجزیه آن فرستاده شد.
هرقدر نیز برای این حرکت مداخلهجویانه تعابیری چون سفیر صلح یا فعال حقوق بشر بهکاربرده شود، نمیتوان این احتمال را نادیده گرفت که کلونی از طرف سازمان سیا برای مأموریت ویژهای به سودان فرستادهشده است. دیدار اوباما با کلونی مؤید این مطلب است.
امثال این حرکات بارها و بارها صورت گرفته است اما دربارهی ایران میتوان به سفر «شاون پن» در سال ۲۰۰۵ اشاره کرد که در ظاهر دوستانه بود اما باید زوایای پنهان آن موردبررسی دقیق قرار گیرد زیرا حمایت او از فتنهگران در انتخابات سال ۸۸ در ایران، مسئله را پیچیدهتر میکند.
منایع:
[۱] . «جنگ رسانهای و چیستی آن»، وبسایت اندیشکده راهبردی تبیین، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، به آدرس
http://www.tabyincenter.ir/۱۹۵۳۹/%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF-%D۸%B۱%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۷%E۲%۸۰%۸C%D۸%A۷%DB%۸C-%D۹%۸۸-%DA%۸۶%DB%۸C%D۸%B۳%D۸%AA%DB%۸C-%D۸%A۲%D۹%۸۶/#_ftn۲
[۲]. «جنگ رسانهای و چیستی آن»، وبسایت اندیشکده راهبردی تبیین، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، به آدرس
http://www.tabyincenter.ir/۱۹۵۳۹/%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF-%D۸%B۱%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۷%E۲%۸۰%۸C%D۸%A۷%DB%۸C-%D۹%۸۸-%DA%۸۶%DB%۸C%D۸%B۳%D۸%AA%DB%۸C-%D۸%A۲%D۹%۸۶/#_ftn۲
[۳]. نیل گابلر، امپراتوری هالیوود، الهام شوشتریزاده، تهران: نشر عابد،۱۳۹۱، چاپ اول، ص ۷۳٫
[۴]. «بررسی عملکرد سینما در جنگهایجهانی-بخش اول»، ویسایت سینماانقلاب،۳۰ دی ۱۳۹۳، به آدرس
http://cinemaenghelab.ir/posts/view/۵/%D۸%A۸%D۸%B۱%D۸%B۱%D۸%B۳%DB%۸C-%D۸%B۹%D۹%۸۵%D۹%۸۴%DA%A۹%D۸%B۱%D۸%AF-%D۸%B۳%DB%۸C%D۹%۸۶%D۹%۸۵%D۸%A۷-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF-%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C-%D۸%AC%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۹%۸۶%DB%۸C_%D۸%A۸%D۸%AE%D۸%B۴-%D۸%A۷%D۹%۸۸%D۹%۸۴
[۵]. «بررسی عملکرد سینما در جنگهایجهانی-بخش دوم»، وبسایت سینماانقلاب، ۳۰ دی ۱۳۹۳، به آدرس
http://cinemaenghelab.ir/posts/view/۱۹/%D۸%A۸%D۸%B۱%D۸%B۱%D۸%B۳%DB%۸C-%D۸%B۹%D۹%۸۵%D۹%۸۴%DA%A۹%D۸%B۱%D۸%AF-%D۸%B۳%DB%۸C%D۹%۸۶%D۹%۸۵%D۸%A۷-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF-%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C-%D۸%AC%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۹%۸۶%DB%۸C_%D۸%A۸%D۸%AE%D۸%B۴-%D۸%AF%D۹%۸۸%D۹%۸۵
[۶]. قاسم کرباسیان، «هالیوود»، وبسایت پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، ۲۴ آبان ۱۳۹۳، به آدرس
http://pajoohe.ir/%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۹%۸۴%DB%۸C%D۹%۸۸%D۹%۸۸%D۸%AF-Hollywood__a-۴۷۰۲۲.aspx#_ftn۱۰
[۷]. بشیر اسماعیلی، «زمینههای بروز ایرانهراسی در هالیوود»، وبسایت دیپلماسی ایرانی،۱۳ اسفند ۱۳۹۵، به آدرس
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/۱۹۶۷۵۱۱/%D۸%B۲%D۹%۸۵%DB%۸C%D۹%۸۶%D۹%۸۷+%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C+%D۸%A۸%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%B۲+%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%B۱%D۸%A۷%D۹%۸۶+%D۹%۸۷%D۸%B۱%D۸%A۷%D۸%B۳%DB%۸C+%D۸%AF%D۸%B۱+%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۹%۸۴%DB%۸C%D۹%۸۸%D۹%۸۸%D۸%AF.html
[۸]. سعید مستغاثی، «تهاجم فرهنگی هالیوود به اروپا»، وبسایت مربوط به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای،۲۵ مرداد ۱۳۹۵، به آدرس
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=۳۳۹۷۶
[۹]. «پایان پیام»، وبسایت همشهریآنلاین، ۹ آبان ۱۳۸۹، به آدرس
http://www.hamshahrionline.ir/details/۱۱۹۵۴۷/Communication/communicationtech
[۱۰]. سایت رصد ماهوارهای جنوب سودان به آدرس
http://www.satsentinel.org/
منبع: پایگاه تبیین