گروه جهاد و مقاومت مشرق - «عثمان احمدی» یکی از اعضای پیشمرگان کُرد مسلمان درباره چگونگی انهدام گروه حزب منحله دمکرات توسط نیروهای پیشمرگان کُرد مسلمان، اظهار داشت: شب نهم اسفندماه سال 1362 از شهرستان سقز با یک ماشین وارد روستای «کیلهشین» شدیم و از پشت روستای «حمزه قرنیان» با پای پیاده بطرف روستای «پیرعمران» حرکت کردیم، در این روستا از ابتدای تشکیل حزب منحله دمکرات تا آن زمان مقر حزب در روستا قرار داشت و برای آنها حائز اهمیت بود.
وی گفت: بیشتر نیروها با فرمانده به حوالی روستا رفتند، من و چند نفر دیگر مامور شدیم در حوالی روستای «کرویان» بمانیم؛ فرمانده گفت که به محض اینکه صدای شلیک آرپیجی ما را شنیدید شما هم دره مقابل را هدف تیراندازی قرار دهید تا اگر نیروهای کمین دشمن آنجا بودند، نتوانند از پشت ما را هدف قرار دهند که پس از این اقدام چون از افراد دشمن در خارج از روستا خبری نبود ما هم به سایر نیروها پیوستیم، نزدیکیهای صبح ما به اطراف روستا رسیدیم و بر تپه پشت روستا و همچنین راه منتهی به قلقله مستقر شدیم، ضدانقلاب فکر نمیکرد که ما با توجه به سردی هوا و برفی بودن منطقه، در شب به آنجا اعزام شویم. با روشن شدن هوا درگیری در اطراف روستا آغاز شد و پس از مدتی که فشار ما بر دشمن بیشتر میشد درگیری به روستا کشیده شد.
این عضو پیشمرگان کُرد مسلمان بیان کرد: ما بنا بدستور فرماندهی برای اینکه مردم آسیب نبینند نمیتوانستیم از سلاح سنگین در داخل روستا استفاده کنیم لذا بصورت نیمه هوایی چند موشک آرپیجی شلیک میکردیم طوریکه از بالای روستا رد شود تا ضدانقلاب بترسند و زیاد داخل روستا درگیری نباشد و سپس ضد انقلاب متواری شد و ما داخل شدیم و روستا را پاکسازی کردیم. این درگیری حدود 1.5 تا 2 ساعت بطول انجامید.
احمدی خاطرنشان کرد: ضدانقلاب در این روستا مقر مشخصی نداشت و معمولا مردم را مجبور میکردند تا از آنها پذیرایی کنند. یکی از نیروهای خودی در حین شلیک آرپیجی بر اثر آتش عقبه قبضه که در دست خودش بود یک چشمش آسیب دید و پوست صورتش سوخت که پس از مدتی یک فروند بالگرد رسید و او را به تبریز برد، پس از این درگیری، سپاه اقدام به احداث پایگاه در روستاهای کرویان و پیرعمران کرد و امنیت منطقه برقرار شد. امنیت منطقه سقز به دلیل پایگاههای سپاه بود.
وی درباره ادامه این درگیریها گفت: بدنبالش به ما خبر رسید که تعدادی از نیروهای ضد انقلاب در روستای «ایراب» منطقه «تیلکو» حضور دارند و ما نیز که در روستای «هوی» بودیم به طرف محل مورد نظر راه افتادیم و حدود ساعت 10 شب به نزدیک روستایی رسیدیم و متوجه شدیم که چراغ یکی از خانهها روشن است و سایر مردم خواب بودند. احتمال دادیم آنجا خبری است، بنابراین به روستا نزدیک شدیم. 7 نفر نیرو را بعنوان تامین در ابتدای روستا گذاشته بودیم تا اگر دشمن خواست ما را دور بزند و یا فرار کند بتوانیم به آنها ضربه بزنیم و بطرف روستا راه افتادیم. ابتدای عملیات با کمین ضدانقلاب برخورد کردیم که یک نفر از ما از ناحیه پا زخمی شد و حدود 1.5 ساعت درگیری ادامه داشت و چون در آن نقطه ما فقط دو نفر بودیم و بقیه نیز هرکدام درسویی دیگر سنگر گرفته بودند آن فرد زخمی را کشان کشان از معرکه دور کردم و پس از اطمینان از امنیت او سنگر گرفته و پس از چندی بعلت فشار و شدت عمل نیروهای خودی، ضدانقلاب روستا را ترک کرد.
این عضو پیشمرگان کُرد تصریح کرد: سال 1364 نیروهای دموکرات وارد شهر سقز شده بودند و به شهربانی حمله کرده بودند. سپاه به ما و بقیه یگانها ماموریت داد تا در خروجیهای شهر کمین کنیم تا در صورت خروج ضد انقلاب به آنها ضربه بزنیم. ضد انقلاب پس از خروج از شهر به یکی از روستاها حمله کرده بود و میخواستند یک تراکتور مصادره کنند که در کمین نیروهای پیشمرگ کُرد مسلمان قرار گرفتند.
ضد انقلاب از مردم به عنوان سنگر و جانپناه استفاده میکرد
احمدی اظهار داشت: بعد از مدتی حدود 35 نفر از ضدانقلاب به منطقه آمده بودند، جهت تعقیب آنها به روستاهای «هرمیله» و «هبکی» رفتیم، وقتی وارد هرمیله شدیم و از مردم سوال کردیم گفتند یک ساعتی است که از روستا خارج شدهاند، بدنبال آنها رفتیم ولی چون هوا تاریک بود و رد پاهایشان کاملا مشهود نبود، آن شب به سقز بازگشتیم. فردای آن شب درحالی که برف روی زمین بود، ضدانقلاب که در خانههای مردم بودند به محض اطلاع از حضور ما بیرون آمدند و درگیری آغاز شد. ابتدای درگیری یکی از نیروهای ما شهید شد. درگیری از ساعت 11 ظهر تا حوالی غروب ادامه داشت و ما بخاطر در امان بودن اهالی روستا فقط مجبور بودیم با سلاح سبک پاسخ ضدانقلاب را بدهیم. فرماندههان اجازه نمیدادند درگیریها باعث ایجاد خسارات و تلفات مردمی شود و ضدانقلاب نیز از همین موضوع سوءاستفاده کرده و برای نجات خود در پناه مردم، سنگر میگرفتند.
وی با بیان خاطره از محاصره انشعابیون دموکرات گفت: خبر رسید 2 نفر از انشعابیون دموکرات یکی از روستاها، در داخل منزلی مخفی شدهاند، ما هم بنا بدستور فرماندهی به آن روستا اعزام شدیم، چون این روستا دارای دو مسیر ارتباطی بود و ما نیز از 2 طرف نیروها را تقسیم کردیم و از هر دو مسیر بطرف مقصد راه افتادیم. ضدانقلاب متوجه ما نشد، وقتی که متوجه شدند یک نارنجک به بیرون پرتاب کردند که به 2 بشکه نفت آن خانه اصابت کرد و باعث انفجار و آتش سوزی مهیبی در آن خانه شد. ما به کمک مردم تلاش کردیم آتش را مهار کنیم و پس از مهار آتش متوجه شدیم ضد انقلاب با ایجاد حفرهای در دیوار خانه فرار کردهاند.