به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
قضیه: هیچ هدفی بدون نقشه راه، دستیافتنی نخواهد بود؛ و به همان نسبت که اهداف، بزرگتر و پیچیدهتر میشوند، رسیدن به آنها به نقشه و تأمل بیشتر احتیاج خواهد داشت. هفته گذشته، شماری از طلاب تهران، با کوهی از آرمانها به محضر مقام معظم رهبری رسیدند، و ضمن بیان دیدگاههای خود شنیدند که حفظ انقلاب، بیش از تحقق آغازین مسیر انقلاب، نیاز به مجاهده دارد. فی الحال، و به پایمردی انقلابیون پنجاه و هفت، مسیری گشوده شده و طلاب تازه نفس و آرمانخواه امروز در این فضای مساعد به مجاهده فراخوانده شدهاند.
قدردانی از این فرصت تاریخی، یک شرط مهم و اساسی دارد؛ این که باید برنامه داشت، برنامه را مرحلهبندی کرد، با یک نگاه عملیاتی، امکانات محدود را برای رسیدن به حداکثر ممکن از اهداف، مدیریت و «اوستا برسون» نمود، و برای آینده نیز ریل گذاری فراهم آورد. اینها، اصول آن وظیفهای است که طلاب جوان برای آن فرا خوانده شدهاند.
نکته اول در تأمل راجع به قضیه: «نگاه فرآیندی به وظیفه»، آن چیزی است که ما علاوه بر حساس بودن و گوشزد نمودن آرمانها باید به آن حساس باشیم. هدف «نگاه فرآیندی به وظیفه»، خودکارسازی فرآیندهای ساختار یافته برای رسیدن به منظورهای متعالی است، طوری که شرایط دشوار پیش رو تأثیر قابل کنترلی بر نتایج بر جای گذارند.
برنامهریزی این فرآیندها، نیاز به یک «مشارکت مستمر آگاهانه» از سوی همه مجاهدان دارد، و انتظار و کنارهگیری، برای آن که دیگران انجام بدهند کفایت نخواهد کرد. حتی صرف اطمینان از این که برخی این کار را انجام میدهند، از سایرین اسقاط تکلیف نمیکند. همه باید در جریان «مداخله مستمر آگاهانه»، با بهرهگیری از آمیزهای از انواع مختلف تحلیلها، شامل آیندهنگری، درستیسنجی، فرآیندکاوی، سناریوسازی و شبیهسازی، این دم و دستگاه آموزشی را برای تکالیف آینده تاریخی خویش مجهز سازند.
نکته دوم در تأمل راجع به قضیه: در این میان، برخی چالشهای عملیاتی رخ خواهند داد که نیاز به راهیابیهای مجرب دارند. یک «مشارکت مستمر آگاهانه»، باید به گستره پهناور تبعات سیاست آموزشی در حوزههای علمیه آگاه باشد، و این میسر نمیشود، جز با بهرهگیری مداوم و رفت و برگشتی از تجربیات پیشکسوتان آگاه به زمانه. باید بدون گرفتاری در دام سطحینگری، از زوایای مختلف به موضوعات نگریسته شود، تا پختهترین تصمیمسازی و جهتیابیها میسر شوند، و ضمن بازخورد مستمر جهتیابیها، کوچکترین خطاها اصلاح شوند.
نکته سوم در تأمل راجع به قضیه: با ظهور جامعه شبکهای، رسالت حوزههای علمیه پیچیدگی بیسابقهای یافته است. امروز، صحنه کلی به این ترتیب است که تشنگی قابل ملاحظهای برای یک دیدگاه توحیدی اسلامی در جهان وجود دارد، و در عین حال، اسلام سلفی که بخشی از این تشنگی را پدید آورد، نظر به فقدان الگوهای تاریخی اهل بیت، خود، نیاز به اصلاح اصولی پیدا کرده است. حالا حوزههای علمیه شیعی که تعادل عمیقی از خود نشان میدهند، به ایفای یک رسالت جهانی در معرفی دیدگاه توحیدی اهل بیتی فراخوانده شدهاند. ارتباط ابرپیچیده اجزای پدیدهها و نقش آنها در شکلدهی به آینده را باید با یک «فرامدلسازی» تبیین کرد. دم و دستگاه تدوین استراتژی حوزه علمیه باید به طرز نامتعارفی پیچیده و چند پایه عمل کنند، تا بتوانند پاسخگوی الزامات امروز باشند.
نکته چهارم در تأمل راجع به قضیه: وقتی در چهارچوب «دکترین آتش به اختیار فرهنگی» و با به رسمیت شناختن ظهور جامعه شبکهای، الزاماً از زوایای مختلف، و با کوششهای متفاوت، و از سطوح گوناگون حوزه علمیه، تلاش برای جهتدهی به آینده صورت میپذیرد، مسئله «یکپارچهسازی» اهمیت ویژهای مییابد.
هر چند مجاهدتها از منابع مختلف و با جهتگیریهای گوناگون صورت میگیرند، ولی در نهایت، همه چیز باید به نقاط مرجع ختم شوند. نظام حوزهها به رغم نظامهای دیگر آموزشی امروز جامعه ما، و حتی در قیاس با همه دم و دستگاههای اقتصادی و مدنی ما، یک امتیاز غیر قابل انکار دارد، و آن این که به برکت وجود مرجعیتهای معنوی، امکان بالایی برای یکپارچهسازی نیروها دارند.
معالوصف، حضور مرجعیتهای گوناگون طراز نخست، آن را از کاتولیک شدن محفوظ میدارد. با حضور این مرجعیتهای معنوی برد متوسط، یک انعطاف سازمانی بیهمتا در ساختار حوزههای علمیه ما هست. در کنار تشویق تکثیر مجاهدتها باید به اهمیت این مرجعیتهای یکپارچهساز، از طریق اهتمام بر تربیت و معنویت در کنار آموزش اصرار شود.
نکته پنجم در تأمل راجع به قضیه: علاوه بر تقویت تربیت و معنویت در نظام آموزشی حوزه که رکن اصلی است، در نظام مدیریت حوزه علمیه، باید مؤلفههای برنامهریزی راهبردی، کنترل عملیات، و کنترل نتایج تقویت شوند، طوری که طلاب و حتی تک تک اعضای جامعه در مورد اثربخشی فرآیندهای عمل حوزه علمیه اطمینان حاصل کنند، تا بتوانند کماکان، امکانات و نیروهای خود را در خدمت پیشرفت حوزه قرار دهند. موضوع «کنترل» بسیار اهمیت دارد، که باید بر مبنای همکاریها درونی و میانبخشی، به خوبی تحقق پیدا کند.
نکته ششم در تأمل راجع به قضیه: هنر «قوه عاقله مدیریت حوزههای علمیه»، انتخاب مناسبترین نوع تدبیر برای واحدهای زیرمجموعه برای پاسخگویی به چالشهای آینده است؛ «قوه عاقله مدیریت حوزههای علمیه»، باید چشماندازی از آینده را به اشتراک بگذارد و مدام آن را بر مبنای تحولات روز، بهروزرسانی کند، تا همه در حین مجاهدتهای خود، وقتی سر خود را بالا گرفتند، نقشهای را ببینند، که رفتار فردی هر یک از فعالان را در یک کل، تعیین نسبت نماید.
نکته هفتم در تأمل راجع به قضیه: نکته بسیار مهم در «قوه عاقله مدیریت حوزههای علمیه»، درک مفهوم «ارزش آفرینی» است. باید محورهای اصلی عملکردهای آینده معلوم شوند، و در مورد آنها روشنگری لازم صورت بگیرد، تا خارج از این خطوط اصلی نیروها به هدر نروند. این هم، خود مستلزم «مشارکت پویا» و «فعالیتهای همافزا»، میان این قوه عاقله و همه نیروهای جهادگر حوزه علمیه شیعی در سرتاسر جهان است.