به گزارش مشرق، اگر بسیاری از متنهای شعر گونه آئین مانوی و زرتشتی در ایران باستان را کنار بگذاریم، سابقه سرایش شعر در زبان فارسی به دوران ساسانیان باز میگردد و بنا بر روایتهایی به دوران پادشاهی بهرام گور. هرچند تاریخ در این زمینه صراحت ندارد اما روایت شده که در دربار او شاعران و نوازندگان بسیاری حضور داشتهاند و در روایتهای دیگری نیز شخص پادشاه را نخستین شاعر فارسی زبان به شمار میآورد. با این همه آنچه میتوان از این گزاره استخراج کرد که بر روایت تاریخ نیز صحه میگذارد شکلگیری نشستها و جلساتی با موضوع شعر در ایران باستان است و این سنت پا به پای ادبیات ایران سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده و نشو و نمای بسیاری در فضای ادبی ایران در دورههای مختلف پیدا کرده است.
تاریخ ادبیات فارسی مشحون است از جلساتی که شاعران و شوریدهسران صوفی و ادیب ایرانی در آن زبان به بیان موزون دغدغههای خود گشودهاند و کلام خود را به ایجاز و ایهام و استعاره و در مقام شعر به ظهور و ثبوت رساندهاند. تاریخ ادبیات ایران آکنده است از شاعرانی که سیره عمر در سفر ثبت کردند و بسیاری از عاشقانه ها و حکایتهای شاعرانه خود را به دنبال این جهانگردی خلق کردهاند و در همین سفرها بوده که در جلسات شعر و شاعرانه زیادی مهمان شدهاند و باز هم به روایت تاریخ در ادبیات ایران کم نبودهاند شاعرانی منزوی که عظمت انزوا و تولید ادبی و فکری آنها در پی آن منجر به شکلگیری نشستها و محافل شاعرانه زیادی شده است.
در دوران معاصر نیز شعر و نشستهای شاعرانه منشا تاثیر و تاثرات بسیاری در جامعه ادبی بوده است. از نشستهای شاعران مشروطهخواه که از دل آنها در کنار بازخوانی و خلق ترانهها و تصنیفها و اشعار شورانگیز ملی، حماسههای سیاسی بسیاری نیز خلق شده تا نشستها و محافل شاعران به طور عمده چپگرای قبل از انقلاب که منجر به شکلگیری نحله ادبی خاصی در جریان مبارزات سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شد و درست در همین برهه از زمان شاعری چون طاهره صفارزاده ظهور میکند که زبان شاعرانه خود را از فارسی کلام شیرینش به انگلیسی تغییر و پیغام نواندیشانه خود را به مخاطبان بسیار بیشتری در سراسر جهان منتقل میکند. در همین دوران است که شاعران در محافل خصوصی و غیررسمی خود، شورانگیزترین شعارها و سرودهای انقلابی را شکل و بر جان و زبان مردمان پیرامون خود جاری میسازند.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی اما شعر یکی از مهمترین ابزارهای بیان عقیده و نظر سیاسی و فرهنگی تودههای مردمی البته از زبان شاعران میشود و بسیاری از حماسههای شورانگیز هشت سال دفاع مقدس و رویدادهای غم انگیز در جریان انقلاب اسلامی را بر جان کلمات جاری میکند.
شعر در سالهای پس از انقلاب است که بهانه نشست سالانه بزرگترین و عالیترین مقام سیاسی و دینی جامعه با ادیبان جامعه و بحث درباره چگونگی حیات بخشی به کلام و اندیشه در قالب آن میشود و باز همین شعر و جلسات شاعرانه است که در مهمترین بزنگاههای سیاسی. اجتماعی انقلاب اسلامی گاه به جد و گاه به طنز کلام از نیام کشیده و بر ارادههای ناهمگون با آرمانهای انقلاب اسلامی خط بطلان میکشاند.
با این همه و با وجود فروغ پرسوی شعر در جامعه امروز ایران، سالهاست که دیگر از تعدد و تنوع نشستها و جلسات شعر در جامعه ادبی ایران خبری نیست و کمتر میتوان از هیجان حضور در نشستها و حتی جشنوارههای شعر در کشور مانند سالها و دهههای قبل سراغ گرفت. شاعران منزوی و صاحب رسانه شخصی جلسات و حضور فیزیکی در میان جمع را کمتر بر میتابند و جشنوارههای ادبی را اگر محلی برای ارتزاق نبینند، مایه رشد و توفیق خود هم نمیبییند. اما چه چیزی شعر و شاعری در ادبیات ایران را از به چنین مجرایی فراخوانده و چه فرجامی را برای آن میباید متصور بود؟
سرعتهایی که متعادل شده است
محمد کاظم کاظمی شاعر و دبیر سابق جشنواره بینالمللی شعر فجر میگوید: طبع انسان اینگونه است که در مراحل ابتدایی مشارکت و تولید در فرآیندهایی مانند ادبیات، رشد سریعی دارد اما پس از آن رفتهرفته سرعت او متعادلتر شده و کاهش پیدا میکند. در بحث شعر نیز یک شاعر جوان در مرحله نخست از فعالیت خود سعی دارد تا ارتباطات کاری خود را زیاد کند و تجربه اندک ادبی خود را پربار کند و وقتی حس کند به این درجه رسیده دیگر سرعت خود را کاهش میدهد.
وی افزود: در جریان شعر ایران پس از انقلاب اسلامی نیز این اتفاق رخ داد. در آن سالهای نخست شاعران به دنبال مجرایی برای معرفی خود و شناسایی دیگر همراهان خود بودند حتی اگر این مجرا یک اردوی دانشآموزی بود ولی پس از اینکه این مساله برایشان رفع شد سرعت و کیفیت حضورشان در محافل تغییر کرد.
کممایهها سازنده فکر و اندیشه شدهاند
کاظمی ادامه میدهد: موضوع دیگری که درباره یک جریان ادبی قابل توجه است توجه آن به پرسشها و جریانهای اجتماعی و پیرامونی شاعر است. به باور من شاعر جوان ما امروز در جلسات مختلف و با حضور فیزیکی خود به دنبال جنبههای حرفهای خود است و به همین خاطر از کنار حضور در جلساتی که برای این منظور در آن شرکت میکند و نیز جلساتی که با این هدف شکل میگیرند، چیزی به داشتههای فکری او جز تکنیکهای صرف ادبی افزوده نمیشود. خود ما در زمان جوانی از کنار حضور در جلسات شعر چیزی کمتر از جوانان امروز از تکنیک ادبیات نمیدانستیم اما ما در کوران بحرانها و حرکتهای سیاسی و اجتماعی قرار میگرفتیم که امروز در جلسات خبری از توجه به آنها نیست.
این شاعر و عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی تاکید میکند: جلسات ادبی در ایران در حال میل به سمت مجازی شدن است. این فضا شاید فن ادبی را گسترده کند اما از مضراتش این است که افرادی با دانش اندک سازنده اطلاعات و پایه فکری طبقه متوسطی میشوند که مخاطب ادبیات هستند در حالی که در دورههای قبل و از مجرای آموختههای جلسات حضوری شعر، افرادی با دانش عالی سازنده محتوای فکری طبقه متوسط فکری جامعه در قالب ادبیات بودند.
خطری در کمین شعر و شاعری
غلامرضا طریقی شاعر، منتقد و سردبیر پایگاه ادبی «نقد شعر» اما رویکرد دیگری را مورد توجه خود قرار میدهد. این شاعر میگوید که شعر و شاعر خوب از دل یک جلسه و یا کنگره شعر پدید نمیآید بلکه شکلگیری او پیش از هر چیز تابع توان و خواست شاعر و نبوغ اوست.
وی با اشاره به اینکه جلسات و جشنوارهها تنها عامل اعتماد به نفس دهنده به شاعران جوان به شمار میروند، میگوید: برای خود من این دست جشنوارهها در ایام جوانی عاملی بود که من را از جزیرهای که در واقع شهر محل زندگیام بود خارج کرده و با دیگران آشنا میکرد اما امروزه این جلسات و جشنوارهها که رنگارنگ هم شدهاند در کنار ناشرانی که انگار ناگهان روییده شدهاند و بیمهابا کتاب شعر منتشر میکنند کارکرد دیگری به جریان ادبی حاصل از این دورهمیها داده است. اگر پانزده سال قبل یک جشنواره باعث میشد تا شاعری مطرح شود و به واسطه آن بتواند کتابی منتشر کند امروز ناشرانی هستند که از هر شاعر ضعیف و دست چندمی کتابی را منتشر میکنند. در واقع امروز شاهدیم که انگیزههای شاعری است که تغییر کرده است و این مساله منجر به تغییر ماهیت کنگرههای و محافل شعری شده است.
طریقی در ادامه اظهارات خود صحبت از خطری به میان میآورد که این رویکرد تازه در حال رقم زدن آن است و میگوید: خطر اصلی در این است که امروزه ما تقریبا هر هفته در همه جای کشور جلسه و جشنواره شعر داریم. کیفیتها فدای کمیت شدهاند و این محافل نیز گاه برای برگزاری دست به سفارش دهی هم میزنند و دیگر هیچ کدام از آنها محمل و بستری برای معرفی شعر و شاعر نیستند و حتی مبدل به بستری برای گذران زندگی برخی نیز شدهاند. نگرانی اصلی من این است که هدایای این جشنوارهها در بهترین حالت در حال دامن زدن به تولید خروار خروار کتاب متوسط شعر است که هیچ اتفاقی را برای شعر و شاعر و جامعه به همراه ندارد.
سلوک جلسات شعر گم شده است
علی داوودی مدیر دفتر شعر حوزه هنری نیز در این زمینه دیدگاه جالبی دارد. داوودی با اشاره به اینکه کمیت جلسات شعر را نباید مولد مساله بدانیم میگوید: مساله مهم در یک جلسه شعر، استادی است که باید با سختگیری خاص خود به شاعر و شخصیت او شکل دهد. ما امروزه با مخاطب عامی مواجه هستیم که ذائقه ساده، غیرپیچیده، غیرفنی و دمدستی دارد و از قضا اوست که در حال تسلط بر جریان تولید ادبی در جامعه ماست و خود ما هم با رونق دادن به تولید و نشر این آثار در حال دامن زدن به در محاق ماندن آثار ادبی بدیع هستیم.
داوودی میافزاید: کارکرد جلسات شعر در گذشته این بود که شعر را از دم دستی و عوامانه بودن نجات میداد و مکتبی بود برای آموختن سلوک شاعری اما امروز از موفقیت شاعر نه طی این سلوک که چاپ اثر شده و این تغییر معیارهاست که رفتهرفته سمت و سوی بسیاری از تولیدات را نیز تحت تاثیر قرار داده و به سمت خود مایل کرده است.
در تکمیل این اظهارنظر میتوان به جلسات کم رمق و کم سر و صدای شعر این روزها هم نگاهی انداخت و به حرکتهایی که به تعبیر رهبر انقلاب از آنها آبی گرم نمیشود.
حال اگر ادبیات هر کشور را سازنده مبانی و پایههای اندیشه و نگاه استراتژیک و جهان شمول آن کشور بدانیم، آیا غفلت از ثروتی ملی به نام شعر و ادبیات و خو کردن و تن دادن به مبانی و راه روشهای مدرن و کم رمق ارتباطی امروز برای سمت وسو دادن به تولید کنندگان این عرصه، چیزی جز فرصت سوزی تاریخی و علنی ما میتواند معنی بگیرد؟