حسینیه مشرق- خانههای کوچک و قدیمی یا آپارتمانهای نوساز، فرقی ندارند، از کنار هر کدامشان که عبور میکنی هی زیر لب سلام میکنی و ذکر مصیبت ایام عزاداری را با خودت زمزمه میکنی، هر خانهای بنا به وسعت خویش رخت عزا بر تن کرده، صدای مداحی افغانستانی به گوش میرسد و چشم تا چشم کار میکند پرچم است و بساط عزاداری و مردان و زنانی که مشکی پوش این روزها را به سوگ نشستهاند.
آمدهام «گلشهر»، محله مهاجرنشین مشهد...
ایستگاههای صلواتی با صدای جانسوزِ مرثیههای افغانستانی، سیاه پوش شدن مساجد و تکایا و آمادگی گرفتنها برای عزاداری دهه اول محرم، بازارهای شلوغ و داغِ خرید مواد نذری پزان و از همه زیباتر عزاداریهای خانگی...هر کس به وسعت توانایی و بزرگی قلب و عمق ارادت خود نشان میدهد این روزها آرام و قراری در کار نیست و هر چه هست شاعر راست گفته که ...« باز این چه شورش است که در خلق عالم است...»
از راسته خیابان شهید آوینی میپیچم توی «گلریز»، گاهی حتی از دل یک مغازه ساده و یا از گوشه یک خانه هم صدای آرام روضه به گوش میرسد، یکی از دوستانم که به همراهم آمده میگوید اینجا تکه جدا شدهایست از شهر، چه زیباییهای عمیقی دارد، چقدر مردم اینجا بیتابانه بساط محرم را روبراه کردهاند، میگوید خوش به حالشان مردم افغانستان همیشه یک قدم جلوترند، در زحمتکشی، در صداقت، در مبارزه با ظلم و حتی در اشک ریختن برای اباعبدالله(ع) هم از دیگران پیشی گرفتهاند.
با دست نشانم میدهد، خانهای محقر و آجری را با پرچمی رنگ و رو رفته و کوچک که نوشته «لبیک یا حسین»، می گوید این را ببین... انگار هر که هر چه دارد میگذارد در طبق اخلاق عزاداری...
پیاده میرویم تا فلکه دوم، میان صحبتهای برخی شنیده میشود که امسال زیارت اولی هستند و قرار است اربعین را در بینالحرمین عزاداری کنند، مکالمات میانشان جالب است، از تجارب هم میگویند و از احساس نابی که جز در بینالحرمین در هیچ جای دیگر دنیا تکرار نخواهد شد، یکی میگوید راه خیلی طولانیست برای پیادهروی... دیگری میگوید: «خیر است بیرار، همه سختیها فدای یک لحظه زیارت حرم آقا»
درو دیوارهای گلشهر پُر شده از ساعات عزاداری+ آدرسها، ازروضههای زنانه گرفته تا اطلاعیههای حسینیهها و آمادگیها برای سینهزنی تاسوعا و عاشورا.
از زیباترین تصاویر خلق شده در این حوالی، مادران و پدرانی هستند که دست کودکانشان را گرفته و از این مراسم به آن مراسم میبرند، با پیراهنهای کوچکی بر تنشان که منقش شده به نام زیبای حسین(ع)... اینها را که میبینم، یادم میآید از آن جانباز فاطمیونی که گفته بود ما از کودکی در این مجالس بزرگ شدهایم، از زمانی که یادمان میآید ذکر مصیبتهای بی بی زینب(س) و بی بی رقیه(س) را شنیدهایم، مگر میشد در دفاع از حرم آرام بنشینیم و نرویم...
صدای اذان که از مسجد به گوش میرسد صدای روضهها قطع میشود و صفهای نماز جماعت در چشم بهمزدنی پُر میشود.