به‌ نقل‌ ازآيت‌الله‌ حسن‌زاده‌ آملي‌ آمده‌ است‌: «قسم‌ به‌ جان‌ خودم‌، آن‌ كس‌ كه‌ فهم ‌مطالب‌ تمهيد القواعد و شرح‌ قيصري‌ بر فصوص‌ الحكم‌ و مصباح‌الانس‌ واشارات‌ و تنبيهات‌ و شفاء و اسفار و فتوحات‌ مكيّه‌ روزي‌اش‌ نشده‌، فهم‌ تفسير انفسي‌ آيات‌ قرآن‌ و جوامع‌ روايي‌ روزي‌اش‌ نمي‌شود».

عبارت‌ «تفكر فلسفي‌، براي‌ فهم‌ ديانت‌ ضروري‌ است‌»(1) ، از جمله‌استدلال‌هايي‌ است‌ كه‌ آقاي‌ دكتر ديناني‌ در جهت‌ اثبات‌ لزوم‌ تفلسف‌، مطرح‌نموده‌اند. برخي‌ ديگر از اساتيد فلسفه‌ همين‌ استدلال‌ را با تعابيري‌ چون«فهم‌عميق‌ وحي‌ منوط‌ به‌ فلسفه‌داني‌ است‌»(2) ، مطرح‌ كرده‌اند. همچنين‌ به‌ نقل‌ ازآيت‌الله‌ حسن‌زاده‌ آملي‌ آمده‌ است‌: «قسم‌ به‌ جان‌ خودم‌، آن‌ كس‌ كه‌ فهم‌مطالب‌ تمهيد القواعد و شرح‌ قيصري‌ بر فصوص‌ الحكم‌ و مصباح‌الانس‌ واشارات‌ و تنبيهات‌ و شفاء و اسفار و فتوحات‌ مكيّه‌ روزي‌اش‌ نشده‌، فهم‌ تفسيرانفسي‌ آيات‌ قرآن‌ و جوامع‌ روايي‌ روزي‌اش‌ نمي‌شود.»(3)
پذيرش‌ اين‌ استدلال نيز چون‌ برخي‌ از ديگر استدلال‌ها، لوازمي‌ عجیب و غریب دارد كه‌ بعيد است‌ اساتيد محترم‌بدان‌ ملتزم‌ شوند: 
الف‌ ـ قرآن‌ و عترت‌ در ارائه‌ حداقل‌ بخشي‌ از پيام‌ها و مقاصد خود به‌ مردم ‌و مؤمنان‌، دچار كمبود و كاستي‌ است‌ كه‌ جبران‌ آن‌ جز از طريق‌ فلسفه‌ و تعاليم‌سقراط‌ و ارسطو و افلاطون‌ و افلوطین و ... ممكن‌ نيست‌!
اين‌ مسأله‌ در حالي‌ است‌ كه‌ استدلال‌هاي‌ متعدّدي‌ از سوي‌ برخي‌ فیلسوفان معاصر در دفاع‌ از تفسير قرآن‌ به‌ قرآن‌ و در اثبات‌ اين‌ امر كه‌ فهم‌ قرآن‌- به‌ جز آيات‌ الاحكام‌ - نياز به‌ هيچ‌ امر ديگري‌ حتي‌ عترت‌ ندارد، مطرح‌شده‌ است‌ ( که البته دیدگاه تفسیر قران به قران و بی نیازی تفسیر قران از اهل بیت علیهم السلام نقد و بحث ويژه خود را می طلبد).
ب‌ ـ تا قبل‌ از ظهور و رواج‌ فلسفه‌ در عالم‌ اسلامي‌ (يعني‌ پيش‌ از نهضت‌ترجمه متون‌ يوناني‌ در زمان‌ خالد بن‌ يزيد بن‌ معاويه‌ و مأمون‌ عباسي‌)، امكان‌فهم‌ درست‌ و عميق‌ ديانت‌ و بخش‌ مهمي‌ از آيات‌ و روايات‌ (در زمينه اصول‌دين‌ و مسائل‌ اعتقادي‌) براي‌ مؤمنان‌ حتي‌ اصحاب‌ خاص‌ رسول الله صلي الله عليه و آله و ائمه‌معصومين عليهم السلام  وجود نداشته‌ است‌!
ج‌ ـ حتي‌ پس‌ از ورود فلسفه‌ به‌ عالم‌ اسلامي‌ و رواج‌ آن‌، آن‌ دسته‌ ازاصحاب‌ ائمه عليهم السلام و نيز عالمان‌ و فقيهان‌ و متکلمان بزرگ‌ و برجسته‌اي‌ كه‌ اهل‌ تفلسف‌نبوده‌اند و بلكه‌ بعضاً به‌ مخالفت‌ آشكار با فلسفه‌ پرداخته‌اند، به‌ فهم‌ ديانت‌ وپاره‌اي‌ از آيات‌ و روايات‌ نائل‌ نشده‌اند!
 
*مهدی نصیری
-----------------
1 - گفتگوي‌ دين‌ و فلسفه/ ‌233 (به‌ نقل‌ از دكتر ديناني‌)
2 - همان‌
3 - حسن‌زاده‌ آملي‌، حسن‌، دروس‌ شرح‌ اشارات‌ و تنبيهات‌ ابن‌سينا، به‌ اهتمام‌ صادق‌ حسن‌زاده‌،پيش‌ گفتار، بيست‌ و سه‌

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 9
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • معتقد به عدم تفکیک "قرآن، عرفان و برهان" ۱۲:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    شيخ مفيدِ در صفحه 49 تصحيح الاعتقاد آنجا كه كلام شيخ صدوقِ را درباره مشيت و اراده پروردگار نقل مي‏كند مي‏فرمايد: آنچه جناب ابوجعفر (شيخ صدوق) ذكر كرده‏اند معناي محصّلي ندارد و مشتمل بر معاني مختلف و متناقضي است و سبب اين تناقض‏گويي و آشفتگي معنا آن است كه او اهل نظر نبوده و صرفاً به ظواهر احاديث اكتفا مي‏كرده است؛ «و السبب في ذلك أنّه عمل علي ظواهر الأحاديث المختلفة و لم يكن ممّن يري النظر فيميّز بين الحق و الباطل». در ادامه مي‏فرمايد كسي كه در بيان اعتقاد و مذهب خويش به صرف ظواهر اقوال مختلف روايي اعتماد كند و تقليد راويان را پيشه خود سازد وضعي بهتر از اين نخواهد داشت.
  • ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    اولا شیخ مفید خود متکلمی بوده است که با همه مسلمات فلسفه و عرفان از جمله وحدت وجود و قدم زمانی و حدوث ذاتی عالم و قاعده الواحد و ... مخالف بوده است و نگفته شیخ صدوق اهل فلسفه نبوده بلکه گفته اهل نظر نبوده است. ثانیا آنجا که نباید به ظواهر اکتفا کرد و آز ظاهری باید دست کشید، جایی است که ما برهان قطعی عقلی بر نفی ظاهر داشته باشیم نه وهمیات فلسفی و عرفانی که تا آنجا پیش می روند که گوساله پرستی و بت پرستی را نیز خدا پرستی می داند و بر خلاف دهها آیه و حدیث خلود در جهنم را انکار می کند و جهنم و بهشت را از مقوله ادراک و نه دارای عینیت خارجی می داند و فرعون را مومن از دنیا رفته می پندارد و ....
  • علی ۱۴:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    جناب مدعی "معتقد به عدم تفکیک"؛ بهتر بود کمی وقت صرف می کردید، و گوشه نگاهی به وبلاگ آقای نصیری می انداختید، تا متوجه بشید که ایشون خودشان از مخالفان جریان تفکیک هستند، و ادعاهای امثال شما مبنی بر تفکیکی بودن افکار ایشان، بیشتر به جوک شباهت دارد!
  • شمس ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    انسان وقتی نتواند خود را بالا بکشد،چرا باید همه را پائین نگهدارد؟ این چه استدلال موهنی است که معنی سخن این بزرگان ازچمله آقای حسن زاده این باشد که کسانی که آشنا به زبان فهم دقایق متون اصلی اسلام ،قرآن وروایات اهل بیت علیهم السلام شناخت ندارد اشکال در قرآن وروایات است. مگر کسانی که به زبان عربی آشنا نیستند توان درک حتی ابتدایی ترین ظواهر این متون ندارند،اشکالی به این متون است؟این ها قابلیت درک ندارند. مگر در سایر علوم مثلا انتظار نویسنده این است که قواعد پیچیده ای طرح نشود چون عموم مردم توان درک ندارند؟ زیبایی متون دینی به همین است که برای هدایت عموم قابل استفاده است.امام بخش هایی از متون ویا بطون همان ظواهر برای کسانی که ظرفیت بالاترین دلرند نیز پاسخگوست.اتفاقا رمز اعجاز وماندگاری دین خاتم درهمین است.روایاتی که می فرماید فلان ایات برای افرادی برخی از متعمقون آخرالزمان است نیز ناظر به این است. ظرفیت وقابلیت را باید بیشتر کرد ونه به درک بیشتر دیگران یا به متن خورده گرفت.
  • عرفان ۰۰:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
    0 0
    آقای نصیری برخی سوء تفسیر های خود یا اشتباهات برخی اهل فلسفه و عرفان را به حساب خود فلسفه و عرفان می گذارند. مثل اینکه دانشمندی در فیزیک اشتباه کند و ما به حساب خود فیزیک بگذاریم. اینکه شیخ مفید مخالف فلسفه و عرفان بوده اند و نه مخالف برخی از اقوال اهل فلسفه و عرفان صحیح نیست. رد برخی از حرفهای غلط دلیل بر رد کل مطلب نیست همانطور که حضرت آیت الله العظمی بهجت هم "وحدت ذاتی وجود" را به عنوان یک عارف رد می کنند و وحدت وجود را از دیدگاه دیگری و با تعریف دیگر تایید می کنند. دید امثال آقای نصیری دقیق و جامع نیست و به ظرایفی مانند آنچه عارف بزرگوار حضرت آیت الله العظمی بهجت اشاره داشتند توجه ندارند. عرفان=قرآن+سنت+عقل نظری و عملی
  • طلبه ۰۷:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
    0 0
    خیلی عجیب است که برای اثبات مدعا فردی به تحریف دست بزند! البته تحریف به معنای عام کلمه یعنی سخنی را خارج از موضعش قرار دادن! سخن علامه حسن زاده که حتی این آقای به اصطلاح دکتر! که حتی ادب را هم رعایت نکرده و لقب علامه را حذف می کند! هیچ ربطی به مصادره به مطلوب کردن آقای به اصطلاح دکتر ندارد! وظاهرا آقای به اصطلاح دکتر فراموش کرده اند که در زمان رسول خدا و اهل بیت (علیهم السلام) مردم به منبع وحی دسترسی داشتند نه زمان حاضر که بسیاری از روایات به ما نرسیده و بسیاری از آیات برای ما پنهان(از جهت مفهوم واقعی که اختصاص به خواص دارد. نه مفهوم ظاهری که برای عوام کافی است)مانده. پس ناگزیر به دست یابی به اهل بیت هستیم که امکام پذیر نیست و می ماند تنها یک راه دیگر که آن هم قرآن دستور داده است که (افلا تعقلون و افلا تعلمون و ...) که روایات بسیاری هم موید آن است.
  • ۰۹:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
    0 0
    عمیق بودن متون دینی و بطون داشتن آن چه ربطی به فلسفه و عرفان یونانی و وحدت وجود این عربی و قیصری دارد؟ مگر با آموزه های اهل بیت علیهم السلام که مفسران حقیقی قران اند نمی توان به این بطون رسید؟ و ایا اساسا راهی جز تمسک به تفسیر اهل بیت برای فهم عمق و بطون وجود دارد؟ آیا این که عالمی شیعی به تبعیت از ابن عربی از گوساله پرستی قوم موسی دفاع کند و آن را عین خداپرستی بداند، خود را بالا کشیده است؟!
  • ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
    0 0
    بعضی از شما ها یه جوری در مورد فلسفه اونم بدون استدلال قوی كه ادعای فلسفه هست از تمام شئون و افراد معروفش حمایت می كنین كه انگار اگه افلاطون و ارسطو به دنیا نیامده بودن نعوذ بالله قرآن هم نباید نازل می شد
  • ۲۲:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
    0 0
    کشف سخنان اهل بیت با اندیشه های ابن عربی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! یاللعجب طلبه جان این اقای نصیری خودش طلبه است مثل خودت اما مودبه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس