گروه جهاد و مقاومت مشرق - در صندوق قرض الحسنه با افرادی آشنا بود، سعی می کرد برای کسانی که نیازمند هستند وام بگیرد و خودش هم ضامن می شد.
یکی برای جهیزیه کمک می خواست، دیگری برای ازدواج، کسی مریض بود و خرید نمی توانست بکند. او همه جوره کمکش می کرد.
یکبار برای گرفتن وام برای کسی ضامن می خواست.
پرسیدم: این وام را برای چه می خواهی؟ گفت: رفیقی دارم که با موتور کار می کرد ولی موتورش را دزدیدند. می خواهم برایش وام بگیرم تا دوباره موتور بخرد.
۸ماه بعد از شهادتش از طرف یکی از صندوق ها زنگ زدند و گفتند او ضامن کسی شده که ۵۰۰هزار تومان وام ازدواج گرفته و پرداخت نکرده. ما هم پرداخت کردیم.
منبع: کتاب معبر تنگ