سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*****************
شخصیت ایرانی و چالش چند شخصیتیها
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- رصد فضای سیاسی و رسانهای، از پروژه و هجمهای سازمانیافته برای اعتبارزدایی از نهادهای راهبردی حافظ قانون و امنیت و اقتدار ملی حکایت میکند. عقدهگشایی همزمان و هماهنگ علیه نیروی انتظامی، سپاه پاسداران و اطلاعات سپاه، قوه قضائیه و سازمان بازرسی در کنار فشار بر وزارت اطلاعات برای درگیر نشدن با شبکه نفوذ نمیتواند اتفاقی باشد. خوشبینانهترین احتمال، اهمیت تولید مسئله و حاشیه برای لاپوشانی بیکفایتی بزرگ طیف اعتمادکننده به غرب است که نمیخواهند اعتراف کنند آدرس بیراهه داده و موجب خسارتهای بزرگ شدهاند.
2- اما بر اساس قرائن و شواهد، احتمالهای دیگری را هم باید جدی گرفت. حرکت سازمانیافته برای منفعل کردن بازوهای نظارتی و امنیتی نظام در حالی است که دشمن همین چند ماه اخیر، به تلافی هزیمت سنگین در سوریه و عراق و لبنان و یمن، اقدام به چند پاتک سنگین برای ایجاد بیثباتی سیاسی و اقتصادی کرد و همچنان تقلّا میکند. در این شرایط که همه باید در برابر دشمن متحد و هوشیار باشند، مشاهده مواضع مخالفخوان و تفرقهافکن از سوی برخی محافل موجب تعجب میشود. آیا هجمه یا طعنه و کنایه به دستگاه قضایی و نیروی انتظامی و سپاه پاسداران و اطلاعات سپاه و منفعل کردن وزارت اطلاعات اتفاقی است؟ چرا میخواهند دستان قدرتمند نظام در برابر دشمن را ببندند؟ خباثتی را که بعثیها و داعش تحت نظر آمریکا و انگلیس برای نفوذ و تسخیر بیهزینه موصل و تسلیم شهر از طریق خیانت خودیها کردند، به یاد ندارند؟
3- فرافکنی و فرار از مسئولیت پاسخگویی، نوعی اختلال شخصیتی است. اختلال هویت گسستی، اختلالی است که فرد در آن، به جای یک شخصیت واحد، دارای دو یا چند شخصیت متناقض میشود. منشأ دوگانگی شخصیت میتواند تزلزل باور باشد، یا ضعف روحی و یا عدم قناعت و منفعتطلبی حاد. برخی ناخواسته دچار عارضه دوشخصیتی میشوند، اما کسانی هم هستند که دانسته، در دویا چند شخصیت متناقض هم فرو میروند تا پاسخگوی عملکرد خود نباشند.
4- آقای روحانی این روزها چنان میگوید از دولتمردان و سیستم فعلی بازار ارز ناراضی و ناخشنود است که انگار مثلا آقای احمدینژاد رئیسجمهور است و او برای تبلیغات انتخاباتی، در جایگاه منتقد نشسته است! گزینش را تخطئه میکند و میگوید «سین جیم میکنیم، از غسل و آبا و اجداد و همسایگان میپرسیم»، اما در دولت وی، نفوذیهای دو یا چند تابعیتی، به عنوان معاون سازمان محیط زیست و کارشناس ارشد تیم مذاکرهکننده، مدیر بانکی و نفتی و... منصوب شدند؛ بیآنکه کسی حتی از وطن و تابعیتشان بپرسد و معلوم باشد مثلا پای میز مذاکره (جنگ دیپلماتیک)، طرف ملت و دولت ایران هستند یا انگلیس و آمریکا؟!
5- ایشان میگوید «من از سیستم ارز در 4 سال گذشته و سیستم فعلی خشنود نیستم. در4سال گذشته، ارز کاغذی را با هواپیما و با مشکل میآوردیم. چند کارمند ارزها با گونی میبردند تقسیم میکردند بین صرافیها». اما نمیگوید چرا سرنوشت برجام تا این حد عبرتآموز شده؟ گویا که برجام و نتایج منفی آن از جمله درباره بازار ارز و 70 درصد گران شدن دلار در پسابرجام را دولت سابق (اسبق) مرتکب شده است. میگوید «مدیران دولتی ما روزه سکوت گرفتهاند. نمیدانم چه کسی به آنها گفته و از چه کسی میترسند؟»، بیآنکه توضیح دهد مدیران مسلوب الاختیار در برابر راهبرد «برجام و تلگرام و دیگر هیچ»! باید از کدام کارنامه دولت دفاع کنند؟
6- تیتر اول سایت شبکه دولتی انگلیس روز شنبه این بود؛ «روحانی: نباید خیلی فکرمان را مشغول دشمنان کنیم». و تیتر بعدی از قول یک عضو فراکسیون امید: «رویکرد اطلاعات سپاه، به امنیت جامعه لطمه میزند». چرا باید حواسها را از تحرکات دشمن برداشت و به مجادله در داخل منتقل کرد؟ اکنون در حالی که با عملیات گاز انبری برجام و تلگرام از سوی دشمن روبرو هستیم، برخی به شکل عجیبی اصرار دارند پا لای در بگذارند و دو معبر نفوذ دشمن را باز نگاه دارند.
7- آقای روحانی درباره فضای مجازی نیز صورت مسئله را خلاف واقعیت مطرح میکند. «اینکه فضای مجازی نباید در انحصار باشد حرف درستی است. اما بگذارید مردم زندگیشان را بکنند. اطلاع داشتن حق مردم است. برخی میگویند مردم بهتر است در بیخبری به سر ببرند تا شب راحت بخوابند». صورت مسئله واقعی درباره پیام رسانها و شبکههای مجازی و شبکه اطلاعات کدام است؟ آقای روحانی چند هفته پیش هم گفت «تقویت پیامرسانهای داخلی به معنای فیلتر کردن پیامرسانهای خارجی نیست».
8- کشورهای فاقد سوگیری اعتقادی (ژاپن، کره جنوبی، آلمان، چین، هند، برزیل) وقتی به مرز آسیب مصالح ملی میرسند، در برابر محصول بیضرر خارجی (ولو با کیفیت به مراتب بهتر) مقاومت جدی میکنند؛ و گرنه مثلا سامسونگ و هیوندا و تویوتا 30-40 سال پیش «برند» نبودهاند. در عین حال باید عنایت داشت که فضای مجازی، تبدیل به جنگافزاری مهم در دست قدرتها شده و کالا و خدمات خنثی (فاقد مدیریت و سوگیری) نیست. در فضای مجازی با جنگ و تلاش برای اشغال سایبری روبرو هستیم که هم میخواهد افکار عمومی را با اراده غیر ملی شکل دهد، هم دادهها و اطلاعات مهم را بیدریغ به غارت ببرد و هم عرصه را در مرور زمان بر اقتصاد و فرهنگ و مدیریت ملی تنگ کند.
9- مسئله تاسفبرانگیز، رفتار به غایت متناقض برخی مدیران دولتی است. اولا با وجود تاکید رهبر انقلاب و اهل فن بر لزوم راهاندازی شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات، چندین سال تعلل کردهاند که موجب از بین رفتن صدها هزار شغل و دهها میلیارد دلار شده است. اینجا جای پاسخگویی است نه طلبکاری. ثانیا وجوه امنیتی ماجرا را با ابعاد اقتصادی و همچنین فرهنگی خلط میکنند. ثالثا دم از انحصارزداییای میزنند که غالبا خلاف آن رفتار کردهاند. اگر مدیری بگوید با تعطیلی تلگرام 50 هزار شغل ازبین میرود، باید امثال او را مواخذه کرد که چرا در 4-5 سال گذشته برای پیام رسانهای بومی اهتمام نورزیده و تعلل کردهاند؟ از سوی دیگر باید پرسید آیا فعالیتهای اقتصادی مذکور، از نوع قاچاق و آدمفروشی و تجارتهای کثیف است که با پیام رسان خارجی متناسب میباشد اما در پیام رسان داخلی احساس ناامنی میکند؟!
10- اگر آشفته بازار پیامرسان خارجی، معبر دشمن برای شبیخون امنیتی نظیر اغتشاش دی ماه و کشتن عدهای بیگناه شد که مشابه آن را در تحریک دراویش داعشی به جنایت خیابان پاسداران دیدیم، آیا میشود امنیت و آرامش و ثبات کشور را با 50 هزار شغل ادعایی که به طرق دیگر قابل تامین بوده، معامله کرد؟ اینکه میشود همان حکایت معاوضه دُرّ غلطان با آب نبات چوبی برجام! دی ماه 96، گروهکهای ضد انقلاب از همین معبر، اقدام به آدمکشی و تخریب اموال، آتش زدن پرچم و حمله به مساجد و حسینیهها کردند. با این وجود، برخی بدهکاران سیاسی پا روی خون قربانیان بیگناه گذاشتند و گفتند «صدای اعتراض مردم را باید شنید» و «فضای مجازی، خط قرمز ماست»! به فاصله چند هفته، وقتی فرقه داعش صفت، اقدام به جنایتی سبعانه کرد، باز هم همان طیف، زبانش به اعتراض و مطالبه خون شهدای مظلوم این جنایت نچرخید. چند نفر دیگر قربانی شوند یا امنیت و اقتدار ملی تا کجا مورد هتک حرمت قرار بگیرد، به غیرت این جماعت برمی خورد؟!
11- «پوپولیسم هوشمند» ماه هاست صاحب نظران را در دنیا نگران کرده است. این نوع مهندسی افکار عمومی، بر مدیریت دادهها و علایق عمومی در فضای مجازی متکی است. مالکان شبکههای اجتماعی، هم علایق و سلایق عمومی را براساس رفتار کاربران شناسایی میکنند، هم علاقه و سلیقه و نیاز میسازند و هم با فروش اطلاعات پردازش شده به برخی ستادهای انتخاباتی، در کانالیزه کردن انبوه رأیها نقش ایفا میکنند. اکنون این اجماع در حال شکلگیری است که تیم ترامپ از همین طریق توانست پوپولیسم هوشمند را در انتخابات پیش ببرد. پس از این اتفاق، نگرانی درباره غلبه اغواگری پوپولیستی و تباهی دموکراسی شدت گرفت؛ چنانکه نیوزویک در گزارشی تاکید کرد «انبوه دادهها و اطلاعات مهندسی شده در فضای مجازی و هوشمند، در حال شست و شوی مغزی (BRAIN WASHED) و فاسد و نابود کردن دموکراسی است. اکنون که ترامپ و پوپولیسم مجازی او به نگرانی بزرگ در دنیا تبدیل شدهاند، آیا ما نباید نگران تاثیر مخرب فضای مجازی بر مردمسالاری خود باشیم؟ آیا در همین سالها به نام تدبیر، با امواج پوپولیسم هوشمند مواجه نشدیم که مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و دیپلماتیک ما را دچار خسارتهای جدی کرد؟
12- مدیر وقیح تلگرام میگوید «فیلم 300»، فیلم مورد علاقه و پسند اوست؛ محصول هالیوود که به ماجرای حمله یونان (غرب) میپردازد و ایرانیان را وحشی نشان میدهد. پاول دوروف، در ماجرای اغتشاشات نیابتی دی ماه نیز صریحا کنار کانالهایی ایستاد که صحنهگردان و آمر اغتشاش بودند. این طرف اما گویا یکی دو دولتمرد هنوز نمیدانند باید کنار سازندگان فیلم 300 بایستند یا در برابر آنان؟ در مقابل سازمان دهندگان بمبگذاری و ترور و حمله به مساجد یا در مقابل آنها؟ و این در حالی است که برای صیانت از کشور و ملت و جمهوری اسلامی سوگند خوردهاند.
13- آقای روحانی چند ماه پیش در هرمزگان گفت «امروز تحولات مربوط به دنیای ارتباطات چنان با زندگی ما مخلوط شده و سبک زندگی را تحت تأثیر قرار داده که به هیچوجه نمیتوانیم خود را از این دگرگونیها جدا نگاه داریم. دیگر این اختیار را نداریم که بگوییم کدام یک از این تحولات و دستاوردهای ناشی از آن خوب است یا بد، حلال است یا حرام». این تلقی که با هر تهدید و فشار دشمن یا پدید آمدن تحریم و مضیقه و محدودیت، باید تن به حلّیت محرّمات یا حرام بودن حلال الهی داد، منطقی غیر دیندارانه و غیرمتعهدانه و نوعی اباحی مسلکی است. طبق این منطق انحرافی، ملت ما باید با اولین شلیک ارتش قدرتمند صدام، رو به قبله میشد تا سرش را ببرند! با این تلقی عافیت انگار اما مسموم، ما که حتی درباره سیم خاردار هم تحریم بودیم، نه باید برای شکستن محاصره و ساختن آر پی جی را - موشک دوربرد که جای خود دارد- جرئت میکردیم، نه دنبال غنیسازی و تولید سوخت 20 درصد رآکتور تهران میرفتیم و نه وارد قلمرو انواع «هایتک» و فناوری میشدیم.
14- در حالی که طاغوت و استکبار، حق اختیار و آزادی را دریغ داشتند و تلقین میکردند ملت ایران، استحقاق آزادی و انتخاب مسیر را ندارد، اسلام و انقلاب، این سرمایه بزرگ را به ملت ما برگرداند. اما مدعیان آزادی و لیبرالیسم بر خلاف ژست آزادی طلبی، ما را مجبور و بیاختیار وانمود میکنند و نسخه انفعال و انقیاد در برابر غرب را میپیچند. ملت ما اگر میخواست عزت و آزادیاش را کنار بگذارد و خود را مجبور بپندارد، خاندان کودتایی و تحمیلی پهلوی همچنان به عنوان گماشتگان آمریکا بر ایران حکومت میکردند و بنابراین هرگز، نوبت به تئوری بافی لیبرالمآبها نمیرسید تا چه رسد به تجربه سیاست و مدیریت.
باطل السحر تضعیف دستگاه قضا
امید ادیب در خراسان نوشت:
سعید مرتضوی دادستان پیشین تهران و محکوم پرونده جنجالی کهریزک دستگیر و برای اجرای حکم به زندان منتقل شد. خبری که برخی معتقد بودند به وقوع نخواهد پیوست، به ویژه از 10 روز قبل که گفت و گوی خراسان با اژه ای و جمله وی که «هنوز اورا گیر نیاورده اند »شائبه هایی را از سوی برخی درباره امکان اجرای حکم او مطرح کرده بود.اما بازداشت مرتضوی نشان داد که خیلی از این تحلیل ها درست نبوده است، دستگیری ای که پیام های مهمی در خود دارد.
عزم جزم نظام
از همان روزهای نخست وقوع حادثه کهریزک، مسئولان نظام و در رأس آن ها رهبر انقلاب بر برخورد با عاملان این فاجعه تأکید کردند. از جمله رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان در شهریور 88 به صراحت، محاکمه خاطیان بازداشتگاه کهریزک را مطالبه کردند. خانواده های جان باختگان کهریزک هم در جلسات مختلف دادگاه این پرونده، بارها بر این موضوع تأکید کردند که رسیدگی به این پرونده مطالبه خود نظام است. تأکیدات رهبری انقلاب در دیدار با خانواده های جان باختگان کهریزک مبنی بر این که حق خودتان را دنبال کنید نیز گواه دیگری بود که نظام اسلامی به هیچ وجه بنای مماشات ندارد.اما با این اوصاف همواره این سوال مطرح بوده که چرا پرونده به این مهمی باید چند سال تا رسیدن به نتیجه نهایی زمان ببرد.
چرا پرونده مرتضوی طولانی شد؟
عنوان اتهامی دادستان پیشین تهران، معاونت در قتل سه تن از جان باختگان بازداشتگاه کهریزک است. معاونت در قتل یکی از پیچیده ترین و غامض ترین مباحث حقوقی در حوزه حقوق کیفری است. در بسیاری از کشورها پرونده های معاونت در قتل، سال ها به طول می انجامد و بارها در دادگاه های مختلف رفت و برگشت می شود. علت این امر هم عمدتاً به تشخیص «وحدت قصد» باز می گردد. به بیان ساده تر بین معاون و مباشر جرم، باید یک «همزمانی» و «هماهنگی» نیت در پیاده کردن اقدامات منتهی به قتل وجود داشته باشد که اثبات این موضوع به غایت سخت است. این اثبات در نظام حقوقی جمهوری اسلامی به واسطه اتکایش بر مبانی فقهی که در حوزه طرق اثبات جرم نگاه مضیق تری دارد، طولانی تر هم می شود. به این فهرست باید خلأهای قانونی و البته سوء استفاده محکوم هر پرونده از همه منافذ موجود را هم افزود. چه این که مرتضوی تا همین هفته گذشته به دنبال اعمال ماده 477 و بازگرداندن کل پروسه رسیدگی بود! در عین حال نباید از اطاله دادرسی موجود در نظام حقوقی کشور غافل شد. موضوعی که جدا از مشکلات فراوان برای مردم، بسترهای ایجاد بدبینی به نظام را در بسیاری از پرونده های با رنگ و لعاب سیاسی تر ایجاد کرده است. شاهد مثال آن همین یک هفته گذشته بود که حتی بسیاری از خودی ها نیز تحت تأثیر القائات رسانه های خارجی، در اجرای حکم مرتضوی به تردید افتاده بودند.اما اگر به روند اقدامات دستگاه قضایی در سال های اخیر نگریسته شود، عزم برخورد با دانه درشت ها دیده می شود.
موضوعی که در سایه برخی از انتقادها ممکن است به حاشیه رفته و فراموش شود که دستگاه قضایی به پرونده بسیاری از نام های مطرح و دانه درشت ها رسیدگی قاطع کرده است؛ در این بین پرونده طولانی مهدی هاشمی که رسیدگی شد و بسیاری انتظار اجرای حکم آن را نداشتند نمونه بارزی است از برخورد قوه قضاییه با مجرمان مشهور. همچنین می توان به ورود دستگاه قضا به پرونده های بزرگ و جنجالی مفاسد اقتصادی اشاره کرد؛ اجرای حکم محمدرضا رحیمی هم به عنوان عالی ترین مقام اجرایی محکوم شده در کنار رسیدگی به پرونده افرادی چون بقایی معاون اجرایی دولت دهم و مشایی و همچنین بازداشت و احضار افرادی همچون حسین فریدون برادر رئیس جمهور یا مهدی جهانگیری برادر معاون اول رئیس جمهور نشان می دهد که نه جناح برای قوه قضاییه مهم است و نه سطح مسئولیت افراد.
چند ملاحظه در عین حال به نظر می رسد چند انتقاد عمده به عملکرد قوه قضاییه در این گونه موارد وارد باشد که تا حدی دستاوردهای این قوه را زیر سوال می برد. اولین انتقاد می تواند در حوزه اطلاع رسانی باشد؛ چه این که سخنگوی قوه قضاییه در جلسه اخیر در مشهد ضعف قوه قضاییه در اطلاع رسانی اقدامات دستگاه قضایی را به صراحت به عنوان یکی از انتقادات وارد شده به این مجموعه مطرح کرد.بدیهی است وقتی پرونده هایی تا این حد در فضای سیاسی و رسانه ای مطرح می شود و افکار عمومی رادرگیر می کند نیازمند توجه رسانه ای خاص دستگاه قضایی و اطلاع رسانی به هنگام تری نیز است. چراکه عدم اطلاع رسانی به موقع یا ناقص فرصت جولان شبهات و شایعات را فراهم می کند و گاه توضیحات بعدی مسئولان قضایی هم نمی تواند موضوع را به حالت اول برگرداند.
نکته دیگر طولانی شدن چنین پرونده هایی است . اگر چه همان طور که بالاتر گفته شد فرایند رسیدگی به چنین پرونده هایی زمان بر است و بخشی از دلایل اطاله دادرسی در چنین پرونده هایی به مشکلات سخت افزاری و مالی قوه قضاییه و همچنین معیوب بودن قوانین و کارشناسی های طولانی مدت برمی گردد ، اما به نظر می رسد می توان با اصلاح قوانین شکلی، زمینه رسیدگی فوق العاده به برخی پرونده های دارای ماهیت حساسیت برانگیز را فراهم کرد. اختصاص سازوکاری ویژه برای رسیدگی سریع السیر به پرونده هایی که ممکن است به بستری برای حمله به قوه قضاییه و نظام تبدیل شود، می تواند یک راه قابل تأمل باشد. در همین پرونده کهریزک، به ویژه در هفته های اخیر، طولانی شدن پرونده مرتضوی و اجرا نشدن حکمش، بستر گسترده ای برای تضعیف قوه قضاییه فراهم کرده بود. رسانه ها که بعضاً نسبت به شخص محکوم کهریزک موضع داشتند، طولانی شدن پرونده او را مستندی برای ناکارآمدی دستگاه قضا می خواندند.
به رغم همه آن چه گفته شد پس از فراز و فرودهای بسیار، حکم مرتضوی اجرا شد تا همه کسانی که معتقد بودند او محاکمه نمی شود یا حکمش بلااجرا می ماند، از گفته خود پشیمان شوند. نظام اسلامی با کسی عقد اخوت نبسته و در برخورد با متخلفان نه معاون اول رئیس جمهور می شناسد، نه دادستان تهران.
خدا هم راضی نیست!
حسن رضایی در وطن امروز نوشت:
به گمانم پس از خوابیدن، حرف زدن آسانترین کار عالم باشد. حرف زدن علاوه بر اینکه کنتور نمیاندازد، آبونمان ثابتی هم برای گوینده ندارد و خلاصه! کلاً مفت است. دنیای ما اما دنیای عجیبی است؛ آنقدر عجیب که برخی بتوانند به همه چنین القا کنند که تنها با حرف زدن میتوان مشکل آب خوردن مردم را هم حل کرد، آن هم حرف زدن با کسانی که تا تاریخ، تاریخ بوده، کاری جز آهک ریختن در چشمه روزی ایرانیان و بلکه تمام ملتهای عالم نداشتهاند! کاری به این ندارم که همین حسن روحانی که دیروز میگفت: «سپاه محبوب مردم ایران و منطقه است، شایعاتی را که راجع به سپاه مطرح میشود اصلا قبول ندارم؛ میخواهند سپاه را رقیب مردم قرار دهند»، امروز دوباره خود چشمه شایعات درباره سپاه را با کنایه سیراب میکند! از این اما نمیتوانم بگذرم که پس از توافق ژنو همین فرمانده عزیز سپاه هم برای حسن روحانی پیام تبریک فرستاد!
این یعنی اینکه همه باید به معجزات «حرف» و تاثیرات شگرف آن ایمان بیاوریم! اگر هنوز چنین نکردهاید، الساعه شهادتین را بگویید اگرنه بروید... یعنی میروید به جهنم! از ما گفتن بود! حرف اما خواه اسمش دیپلماسی باشد، خواه نامش زبان دنیا را بلد بودن شود، فیالواقع همان باد هواست! بادی که هر روز به سمتی میوزد و خیلی زود میتواند اصلیترین دلبستگان خود را هم پشیمان کند. اگرچه هیچگاه باد موافقی از جانب آمریکاییها به سمت ما نوزیده است؛ آنگونه که شخص حسن روحانی هم حرف زدن با آمریکا را دیوانگی معرفی کند و روزنامه اصلاحطلب هم سلبریتیهای پشیمان را قورباغه ببیند! همه اینها در کنار آن تعداد چند هزاری کارخانههای تعطیل شده از سال 92 به این سو، اوضاع دلار، اشتغال و... نشان میدهد تکیه بر حرف، کلید درستی برای حل معضلات مردم نبوده است!
کسانی که دیروز برجام را بزک کردند و آن را در قالب معجزه حرفی(!) به مردم قالب کردند اما باز هم دست بردار نیستند. رسانههای اصلاحطلب به عنوان مهمترین بانیان وضع موجود، نه آش برجام را میخورند، نه از سر سفره آن بلند میشوند! نتیجه آن میشود که همزمان با اینکه محمدعلی ابطحی میگوید: «در رابطه با حضور جهانگیری در انتخابات آینده تصور من این است اگر کاندیداتوری جهانگیری قطعی است باید از دولت روحانی جدا شود و فاصله بگیرد!» فلان روزنامهشان باز هم سلبریتیهای پشیمان از رای به دولت حرف را به فاعل آن ضربالمثل «شهر که شلوغ شود...» ملقب میکند و برادران زنجیرهایاش هم برای پختن آش برجام موشکی- منطقهای سبزی پاک میکنند! آن روزنامه و ابطحی البته تنها ویترین ماجرا هستند و تصمیم درباره این زیست دوگانه و مردمفریب در زیر عبای شکلاتی دیگری گرفته میشود. همانجا که حالا نهتنها پاسخگوی غرامت «تکرار» نیست که تنها به دنبال نقد کردن سهم خود از چرخاندن عصا میچرخد!
تناقضهای واضح موجود در مسیر حسن روحانی اما به ما میگوید صاحب آن عصای کذایی هم دیگر بعید است بتواند فریبهای خود را تکرار کند. روحانی بهطور مشخصی مشغول انجام تمام کارهایی است که پیش از این انجام آن را نکوهش کرده و صدالبته مشغول انجام ندادن تمام کارهایی است که برای انجام آن به مردم تعهد سپرده است! دلیل چنین رویدادی هم واضح است. دولت روحانی از ابتدای تولدش در سال 92، بنای خود را بر حرفدرمانی در تمام حوزهها گذاشت. نتیجه هم آن شد که مردم پس از چندی فکر کردند جناب رئیسجمهور اساساً از افعال معکوس استفاده کرده است! روحانی گفت عزت را به پاسپورت ایرانی بازمیگردانم، دیدیم چه شد. گفت ارزش را به پولمان بازمیگردانم، حالا پای 2 ریالیهای زیر فرش خانهمان هم روی پوست خربزه است! گفتند رونق اقتصادی ایجاد میشود و بانکهای اروپایی برای کار با ما صف میکشند، حالا شخص قهرمان دیپلماسیشان هم میگوید: «ما هنوز نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!»
خلاصه! یادآوری این مثالها، حساب مثنوی هفتاد من کاغذ است و من نمیخواهم سرتان را درد بیاورم. جناب رئیسجمهور اما اخیراً حرف مهم و جدیدی خطاب به مدیران ارشد اجرایی کشور زده است.
روحانی گفته است: «باید باورمان شود که کشور، ادارهاش و مدیریتش بر عهده و از آن ملت است و ما باید باورمان شود که چیزی بالاتر از نوکری ملت نداریم. ما بالاتر از این نیست که خادمی برای مردم باشیم و اگر کسی خودش را بالاتر از خادمی میداند، پس معنایش حکومت اسلامی نیست و حتی مفهوم مردمسالاری دینی را لمس و حس نکرده است». روحانی پیش از این و در مهر ماه 91 اما گفته بود: «مردم دلار نمیخواهند، صداقت و برنامه میخواهند. ما نیاز به نوکر نداریم، نیاز به مدیر داریم».
وی در همان تاریخ و در بخش دیگری از سخنرانی خود گفته بود: «مردم از اینکه فقط حرف میشنوند خسته شدهاند. مردم از اینکه یک عده میآیند فقط یک طرفه سخن میگویند و به مسائل دیگر که مهم هم هست اشاره نمیکنند، خسته شدهاند. مردم از آنهایی که میآیند آمارهای دقیقی ارائه نمیدهند خسته شدهاند».
واقعاً چقدر حرفهای خوبی! شما را نمیدانم اما من فکر میکنم چقدر خوب میشد برخی فقط حرف میزدند و ما به آنها پول هم میدادیم ولی برای تصاحب مسؤولیت اجرایی اینقدر خودشان را به زحمت نمیانداختند. باور کنید خدا هم راضی نیست!
از جنگ اصلی غافل نشویم!
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
در روزهایی که موضوع حمله امریکا به سوریه به بهانه بهکارگیری سلاحهای شیمیایی مطرح بود، یکی از بحثهای جدی در کاخ سفید در کنار حمله به اهداف ارتش سوریه، حمله به مراکز استقراری ایران در این کشور و با هدف مهار نفوذ ایران در این منطقه بود، اما جنگ افروزان کاخ سفید به دلیل نگرانی از واکنشهای ایران از این تصمیم عقب نشستند. روزنامه والاستریت در این زمینه مینویسد:پیش از حمله موشکی و مشترک سه کشور انگلیس، امریکا و فرانسه به مواضعی در سوریه، ترامپ به تیم مشورتیاش پیشنهاد داده بود که حمله به پایگاههای روسیه و ایران در سوریه را نیز مدنظر قرار دهند اما جیمز ماتیس، وزیر دفاع امریکا این تصمیم را رد کرد و هشدار داد که خطرات چنین حملهای بسیار هزینهبر بوده و میتواند سبب پاسخهای خطرناک و گستردهتر از سوی تهران و مسکو شود.
هشدار ماتیس به این دلیل است که نظامیان این کشور هم از قدرت ایران آگاهند و هم آن را به کرات درمنطقه تجربه کردهاند و به همین دلیل است که امریکاییها و متحدان اروپایی شان با پیشبینی آمادگی ایران برای پاسخگویی مقتدرانه، به این نتیجه رسیدهاند که به جای حمله نظامی، باید توان خود را برای اثرگذاری بر ایران در عرصهای دیگر متمرکز کنند. مجموع راهبردهای آنها در این عرصه را میتوان در ابعاد پنجگانهای دید که مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان و کارکنان وزارت اطلاعات برآن تأکید کردند. ایشان در این دیدار با اشاره به ابعاد جنگ بزرگ و پیچیده جبهه مقابل با نظام جمهوری اسلامی یادآور شدند: ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است. ایشان گفتند: در این جنگ، شیوهها و روشهای مختلفی در دستور کار است، از «نفوذ و سرقت اطلاعات» و «تغییر محاسبات تصمیم گیران» و «تغییر باورهای مردم» تا «ایجاد نابسامانی مالی و اقتصادی» و «ایجاد آشفتگیهای امنیتی.»
رهبر معظم انقلاب در بیان یکی از مصادیق این جنگ با اشاره به مسائل اخیر در بازار ارز، یادآور شدند: هنگامی که در این مسائل دقت بیشتری میشود، رد پای بیگانه و دستگاههای اطلاعاتی آنها مشهود است.
در میان مصادیق دیگر این جنگ به تلاش امریکا ودیگر کشورهای غربی در دامن زدن به آشوبها میتوان استناد کرد. در جریان آشوب های دی ماه گذشته رئیسجمهور امریکا چندین بار از راهبرد این کشور در حمایت از اغتشاشات تأکید کرد. ترامپ با نام بردن از مردم ایران، اعلام کرد که دولتش در کنار مردم ایران خواهد بود. «نیکی هیلی» سفیر امریکا در سازمان ملل در نشست «بنیاد سیاست در دانشگاه شیکاگو» با حمایت از آشوبهای دی ماه گذشته در برخی شهرهای ایران، اذعان کرد که امریکا از هرگونه اعتراض در ایران درباره وضعیت اقتصادی، حقوق بشر و دیگر موضوعات حمایت میکند.
تشدید تحریمهای اقتصادی بهرغم برجام راهبرد دیگری است که امریکاییها هدف از آن را فلج کردن مردم ایران دانسته و از آن دامن زدن به آشوب های اجتماعی را دنبال میکنند. این روند در ماه های اخیر و بهرغم توافق هستهای شدت گرفته است. امریکاییها مبتنی بر استراتژی تغییر محاسبات باگروگانگیری برجام عملاَ تشدید فشارها بر ایران را دنبال میکنند.
ترامپ مبتنی براین برآورد ماندن امریکا در توافق هستهای را به سه شرط منوط کرده و از کنگره و کشورهای اروپایی خواسته آنها را اصلاح کنند؛ او خواستار آن شده که بندهای زوالپذیر برجام تغییر یافته و دائمی شوند، تمامی سایتها از جمله سایتهای نظامی در معرض بازرسیهای بینالمللی قرار بگیرند و برنامه موشکهای بالستیک ایران محدود شوند. این درحالی است که به اعتراف پمپئو رئیس سازمان سیا و وزیر خارجه احتمالی آینده امریکا توفیق امریکا در برجام،مبتنی بر یک دروغ آشکار مبنی بر ادعای رفتن ایران به سمت تولید بمب اتم بود که اکنون پمپئو اذعان میکند که این ادعا منشأ تحریم ایران در دو دهه اخیر بود از اساس دروغ بوده است.
سپاهستیزی راهبرد دیگری در این جنگ است که امریکاییها صراحتاً بر آن تأکید دارند ،چرا که به زعم آنها، حذف سپاه به عنوان حافظ انقلاب میتواند اهداف اصلی آنها برای تضعیف و براندازی نظام ایران تسهیل کند. به گزارش صدای امریکا، کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان امریکا، پیش نویس طرحی را هم تحت عنوان «قانون بیرون راندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از اقتصاد ایران» آماده کرده است. سپاه ستیزی وجه بارز متنی است که صدای امریکا به عنوان پیام نوروزی ترامپ خطاب به مردم ایران منتشر کرده است.
ترامپ که برخلاف رؤسای جمهور قبلی امریکا نتوانسته است ظاهر منافقانه پیام نوروزی رؤسای سلف کاخ سفید را حفظ کند، از همان آغاز محور پیام خود را حمله به سپاه قرار داده و مدعی میشود: سپاه پاسداران نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست. هدف امریکا در این عرصه ایجاد تقابل در نظام و قرار دادن مردم در برابر سپاه است.
تغییر نظام و براندازی از درون، هدف نهایی این جنگ نرم است. تیلرسون وزیر خارجه پیشین امریکا در طول بیش از یک سال از مسئولیت خود در وزارت خارجه امریکا چندین بار از قصد امریکا برای براندازی نظام ایران با بهرهگیری از عوامل داخلی سخن به میان آورده بود، بعد از روی کار آمدن جان بولتن به عنوان مشاور امنیت ملی جدید رئیسجمهوری امریکا که یکی از افراطیترین عناصر جمهوریخواه و متحد منافقین است ،مایکل لدین تحلیلگر نومحافظهکار امریکایی به او توصیه کرد به جای تلاش برای «اصلاح» برجام، به فکر تغییر نظام ایران باشد. لدین که عضو «بنیاد دفاع از دموکراسی» است، در نامهای سرگشاده در پایگاه «پی.جی.مدیا» به بولتون توصیه کرده در جلسه سیاستگذاری درباره ایران به «دونالد ترامپ» رئیسجمهور امریکا بگوید «توافق هستهای مسئلهای حاشیهای است و به یک سیاست واقعی برای ساقط کردن رژیم جمهوری اسلامی نیاز داریم.» وی در ادامه نوشته است: «راهبردی که برای ما پیروزی به همراه میآورد، تضعیف رژیم ایران و حمایت از دشمنان داخلی آن است. این همان کاری است که ما با امپراتوری شوروی، که دشمنی به مراتب قدرتمندتر از جمهوری اسلامی بود، کردیم» مشاور سابق شورای امنیت ملی امریکا در ادامه نوشته است: «آن زمان، خودمان هم از سرعت فروپاشی آن امپراتوری غافلگیر شدم. اطمینان دارم که میتوان در قبال ایران هم به نتیجهای مشابه دست یافت.
نقطه اتکای امریکا در این جنگ عوامل نفوذی داخلی هستند که متأسفانه، اثرگذاری آنها را در عرصههای مختلف نمیتوان نادیده گرفت، دامن زدن به اعتراضات به بهانههای مختلف، القای ناکار آمدی نظام از طریق نامهنگاریها و شبهه افکنی نسبت به عملکرد دستگاههای نظام، و دامن زدن به دوگانگیها نظیر آنچه این روزها به بهانههای مختلف نظیر ایجاد اختلاف در میان نیروهای مسلح دیده میشود، در واقع حلقه وصل ومکمل راهبرد غرب است.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار کارکنان وزارت اطلاعات با هشدار نسبت به غفلت از این راهبرد دشمن یادآور شدند: البته اگر در این جنگ دچار غفلت شویم مغلوب خواهیم شد و اگر دچار سادهاندیشی شویم ضربه خواهیم خورد.
نشست امیدآفرین
محمدرضا تابش در ایران نوشت:
جلسه مشترک سران سه قوه روز گذشته در حالی برگزار شد که دو ویژگی آن را از جلسات پیشین متفاوت میساخت. نخستین ویژگی حضور سران و مسئولان رده بالای هر سه قوه بود و دیگری حضور و سخن گفتن نمایندگانی از فراکسیونهای سیاسی مجلس که حضورشان از دو دوره قبل در این جلسات منسوخ شده بود.
اما فرای این ویژگیها نفس برگزاری جلسه در وضعیتی که کشور با چالشها و بحرانهایی در عرصههای مختلف روبهرو است، مهم و امیدآفرین تلقی میشود. اینکه جامعه احساس کنند مسئولان سه قوه کمر همت بستهاند تا مشکلات کشور و مطالبات و خواستههای مردم را در سایه وحدت و همدلی برآورده کنند؛ حس اعتماد آنها به مجموعه حاکمیت را افزون میسازد. در موقعیت فعلی بدخواهان و دشمنان ایران را نسبت به موفقیت در اجرای توطئههایشان ناکام میگذارد.
در جلسه دیروز مطالب خوب و امیدآفرینی که از درک مشکلات کشور توسط سه قوه و اعتقاد آنها بر ضرورت هماهنگی قوا برای رفع آنها حکایت داشت، بیان شد. ساماندهی مسأله ارز، حمایت از سرمایهگذاری، کارآفرینی و اشتغال، اصلاح قوانین در راستای حمایت از تولید، تأمین امنیت کارآفرینان، عدم دخالت نهادهای نظارتی در مقوله اجرا، کمک به رفع برخی کاستیها، نگرفتن جسارت و قدرت مدیریت و خلاقیت از مدیران و آمادهسازی کشور برای مقابله با توطئهها و ترفندهای دشمنان در موارد مختلف از جمله مواردی بود که در جلسه سران سه قوه مطرح شد و به باورم تحققشان میتواند منجر به وحدت میان قوا و امیدآفرینی در مردم شود. هر چند این امر به پیگیری عملی، اجرایی کردن سخنان و تصمیمات این جلسه وقولهای داده شده توسط مسئولان بستگی دارد.
با این حال برگزاری این جلسات باید نهادینه شود و دستور کار مشخص پیدا کند و نتیجه امر برای اطلاع افکار عمومی اعلام شود. مسئولان نباید صرفاً بیان کننده مشکلات باشند. بلکه باید از قدرت فهم اینکه مشکلات چگونه به وجود آمدهاند و چگونه آنها را باید حل کرد، برخوردار باشند. کشور با تنگناها و مشکلات متعددی روبهرو است که جز در سایه فهم مشترک و گفتوگو برسر کمیت، کیفیت و اولویت بندی آنها و جلب مشارکت همه نهادها، نخبگان و همه شهروندان برای حل و فصل آنها راهی نیست.
از میان انبوه مشکلات و مسائلی که فرا رویمان قرار گرفته باید در جستوجوی آن باشیم که چه اقتضائاتی برای کاهش و حل این مسائل باید در نظر گرفت. نخبگان و همه شهروندان جامعه باید حس کنند که مسئولان قوا به فکر حل مشکلات هستند، قدرت حل آن را دارند و به ضرورت گفتوگو، تفاهم و همکاری با یکدیگر معتقدند. همه این موضوعات مهم میتواند در چنین جلساتی تبلور یابد. ضروری است که حاکمیت نشان دهد حاضر به استفاده از اندیشه و توان همه نیروها و جریانهای وفادار به انقلاب اسلامی است و موانع مشارکت آنها را در مدیریتها و انتخابات از پیش رو بر میدارد. مردم باید احساس کنند که حاکمیت تمایل به حل مسائلی چون حصر و محدودیتها دارد و راه را بر استعدادهای برجسته کشور اعم از داخلی و خارجی باز میکند. اگر ثمره چنین نشستهایی، امیدآفرینی برای مردم و جلب اعتماد هر چه بیشتر آنها به حاکمیت باشد، کشور در مقابل معضلات داخلی و تنگناهای خارجی بیمه خواهد شد.
شکستن روزه سکوت در سیاست خارجی
جاوید قرباناوغلی در شرق نوشت:
در شرایطی که اذهان تحلیلگران و احتمالا تصمیمگیران کشور معطوف به تصمیم رئیسجمهور آمریکا در 22 اردیبهشت و سرنوشت برجام بهویژه پس از پیوستن سیاستمداران تندرو و بهشدت ضدایران به تیم ترامپ و بهطور طبیعی درنظرگرفتن احتمالات گوناگون و کسب آمادگی برای مواجهه و مدیریت تبعات ناشی از آن است، نمیتوان «روزه سکوت» گرفت و از تبعات سیاست خارجی کشور در اوضاع منطقهای و روابط با همسایگان در پنج سال دولت تدبیروامید سخن نگفت. به بیان دیگر، اگر قرار است به سؤال مهم رئیسجمهوری درباره سکوت مدیران فراتر از حوزههای سیاست داخلی پاسخ گفته شود، مهمترین سؤال دلیل روابط نهچندان خوب کشور با برخی از کشورها و بهشدت تیره با دیگر کشورهای همسایه است. اغراقآمیز نیست اگر گفته شود امروز در نامستعدترین شکل روابط با همسایگان قرار داریم.
سؤالی که ذهن بیشتر تحلیلگران را به خود مشغول کرده و طبعا باید رئیسجمهوری، دستگاه دیپلماسی و در نهایت همه دستاندرکاران سیاست خارجی کشور به آن پاسخ گویند، این است که چرا «ایران چندان دوستی در منطقه ندارد» و حتی کشورهایی که حاکمیت سیاسی، ثبات و امنیت آنان در گرو هزینههای انسانی و مالی ایران است، در حمایت از ایران دچار لکنتزبان شده و ملاحظات دیگر کشورها را مدنظر قرار میدهند؟ اجلاس اخیر اتحادیه عرب در عربستان سعودی، اجلاسهای کشورهای اسلامی و بهویژه اجلاس سران در استانبول که با حضور آقایان روحانی و ظریف خروجی آن بیانیه علیه ایران بود و... قسعلیهذا.
آقای روحانی و دستگاه دیپلماسی کشور باید بهطور شفاف و با شکستن روزه سکوت به مردم بگویند چگونه فرصتهای طلایی دوره اوباما پس از امضای برجام برای تثبیت آن تا جایی که خلف او قدرت مانور کمتری در برخورد با ایران داشته باشد، از دست رفت؟ چرا از همان روزهای اول دولت جدید که شرایط سیاسی ایران با تحول شگرفی روبهرو شده و از سوی کشورهای تأثیرگذار جهان با استقبال مواجه بود، رویکرد «تعامل» در سیاست خارجی و استراتژی «برد- برد» در مذاکره با شش قدرت بزرگ جهان، به منطقه و کشورهای همسایه تسری نیافت و با آتشزدن سفارت عربستان و متعاقب آن جنگ داخلی یمن، روابط ایران و عربستان را از حد رقابت (حتی بسیار شدید) در عراق، لبنان و سوریه به سرحد رویارویی نظامی کشاند.
همسایگان در سیاست خارجی هر کشور همواره از جایگاه ویژهای برخوردارند و تأمین امنیت در حوزه پیرامونی از دغدغههای اساسی کشورهاست؛ به گونهای که برخی از نظریهپردازان، همسایگی را نیمی از سیاست خارجی کشورها میدانند و بهطور معمول دولتها سیاستمداران شناختهشده و باتجربهترین و قویترین دیپلماتها را مأمور خدمت در کشورهای همسایه میکنند. همسایگی میان کشورها یک الزام و اجبار است و همسایگان از هم جداییناپذیر هستند. اگر این اصل را بپذیریم، لازمه این اجبار، همزیستی مسالمتآمیز، تحمل و مدارا با یکدیگر است تا در شرایطی مانند دوران تحریم و دیگر تهدیدات امنیتی، ذهن مردم و دولتمردان حداقل از سوی کشورهای همسایه آسوده بوده و سرزمین و فضای این کشورها مأمن دشمنان ایران نشود. این رویدادی ناخوشایند در روابط خارجی ماست که باید آن را جدی گرفت. رقابت و چالش منافع، امری اجتنابناپذیر در روابط بینالملل است.
مهم این است که این منازعات منافع، تحت مدیریت هوشمند قرار گرفته و اجازه داده نشود به سطح تهدیدات امنیتی ارتقا یابند. در تنازع منافع، راهکار و مدیریت این اختلافات «دیپلماسی و گفتوگو» است که بر تنش و جنگ ارجحیت دارد. اگر این ارجحیت در دیپلماسی بینالمللی اولویت داشته باشد، در مسائل همسایگی اهمیتی مضاعف داشته و اصل حاکم بر روابط میان همسایگان است. شرایط کنونی حاکم بر روابط میان ایران و برخی از همسایگان، بسان خانهای است که دچار حریق شده و دیگران در حال پاشیدن بنزین روی آن هستند. اگر قرار باشد از منطق پیروی شود، نباید ابتدا در پی کشف علل این حریق بود، بلکه اول باید این آتش را خاموش کرد و سپس درباره علل آن به جستوجو پرداخت. به عبارت دیگر، خاموشکردن آتش بر یافتن علل آن اولویت دارد. اینکه ضرورتهای افتادن در این مسیر عقلانی چگونه است، همان راز سربهمهری است که روحانی و رئیس دستگاه دیپلماسی کشور باید روزه سکوت درباره آن را بشکنند.
پیشرانه پیشرفت
در سرمقاله صبح نو آمده است:
جمهوری اسلامی در عمر 40ساله خود از مکانیزمهای گوناگونی برای اداره کشور بهره برده است که میتوان به تشکیل شوراهای عالی، فعالسازی فعالیتهای خودجودش غیردولتی و ایجاد سازمانهای موازی اشاره کرد. هرکدام از این مکانیزمها دارای معایب و فوایدیاند و برخی در مرحله عمل ناکام مانده یا توفیقاتشان کامل نشده است، اما ایجاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنار و همدوش با ارتش جمهوری اسلامی از خجستهترین ابتکارهای سیاستورزی رهبر کبیر انقلاب بوده که ضمن تحقق اهداف راهبردی آن در حفظ استقلال سرزمینی در برابر حمله سخت دشمن، این همگرایی را در عرصههای فرانظامی مبدل به پیشرانههای توسعهای، دانشی و فرهنگی کرده است که هیچ مشابه و بدیلی نیز در کشور برای آن وجود ندارد.
در طول این 40ساله همواره جریانهایی خاص تلاش کردهاند تا این وحدت و همافزایی را با اخلال مواجه کنند که البته محدود به یک گروه سیاسی مشخص نیز نیست؛ از صدر پیروزی انقلاب، برخی داعیه تعطیلی، انحلال و تجزیه ارتش را داشتند و حتی این سخن را تا سالهای اول جنگ نیز ادامه دادند، بعدها در دهه70 بار دیگر چنین جوسازیهایی صورت گرفت که بهعنوان نمونه شهید سپهبد صیاد شیرازی در باب این شبههافکنیها همواره ایستادگی میکرد.
این روند در اواخر دهه80 وجود داشت و مجدداً در یکسال اخیر نیز در برخی تریبونهای رسمی مشاهده میشود. بدگمانی آنجا تزاید میگیرد که این گفتارها همفاز با سخنان و مواضع دول غربی و بهویژه آمریکا و بیانیههای رسمی آن علیه سپاه پاسداران است؛ با اینهمه همگرایی زبانی و هماهنگی عملی مردان آبدیده ارتش و سپاه در دوسال اخیر، این توطئهها را نقشبرآب کرده است و به فضل الهی این اتحاد گسستنی نیست.