گروه جهاد و مقاومت مشرق - همزمان با برگزاری یادواره بزرگداشت شهدای اطلاعات نیروی زمینی سپاه در سال 1397، فرصتی دست داد تا به معرفی تعدادی از شهدای این واحد در دفاع مقدس بپردازیم. چندی پیش به بیان خاطراتی از سردار شهید عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله که از نیروهای باسابقه اطلاعات- عملیات نیز بود، پرداختیم و این بار به معرفی شهیدان حمید رمضانی و حسام حقنگهدار میپردازیم.
نجات معجزهآسا
شهید رمضانی سال ۱۳۴۱ در شهرستان اهواز چشم به جهان گشود. پدرش کارگاه تراشکاری داشت و با تلاش فراوان رزق حلال کسب میکرد. حمید در کودکی داخل حوضچهای به عمق یک و نیم متر افتاد و تا آستانه مرگ پیش رفت اما به خواست خدا به شکل معجزهآسایی نجات پیدا کرد و در جوانی از سرداران جنگ شد.
در دوران نوجوانی، مطالعه کتابهای دکتر شریعتی و استاد مطهری، شرکت در جلسات قرآن و عقیدتی از حمید نوجوانی آگاه و باایمان ساخت. او در مسجد طالبزاده برای اقامه نماز حضور پیدا میکرد و مدتی بعد به جوانان مسجد جزایری که فعالترین گروه سیاسی اهواز در قبل از انقلاب بودند، پیوست.
مسجد جزایری
مسجد جزایری از مهمترین وعدهگاههای جوانان اهواز بود. در محیط پرفیضش عالمانه میآموختند و شجاعانه مبارزه میکردند. بهار و تابستان ۱۳۵۷ فعالیتهای ضد رژیم جوانان این مسجد، شکل تازهای به خود گرفت. حمید هم که در این زمان ۱۶ ساله بود در این جریان انقلاب حضور بهسزایی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید رمضانی در دبیرستان با بحث و گفتوگو، تشکیل نمایشگاه و روزنامه دیواری به ارشاد همسالانش میپرداخت.
مدتی بعد به رغم سن کم وارد کمیته انقلاب اسلامی و سپس سپاه شد تا با ضدانقلاب مبارزه کند. حمید از استعداد تحصیلی بالایی برخوردار بود و چند بار در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشتههای مختلف از جمله الکترونیک قبول شد اما قبولیاش در دانشگاه مصادف با روزهای آغازین حمله ارتش عراق به ایران شد. خانواده پیشنهاد اعزام به خارج برای تحصیل در کنار دو برادرش را دادند، حمید در جوابشان گفت: «جبهههای جنگ خود دانشگاه بزرگی است.»
درسهای بهشتی
یکی از همرزمان شهید رمضانی روایت میکند: «حمید جهاد در راه خدا را درسی از درسهای بهشت میدانست و آن را بر همه چیز مقدم میدید.» با شروع جنگ تحمیلی شهید رمضانی برای نبرد با دشمن به خرمشهر و آبادان رفت و در همان روزهای ابتدای جنگ مجروح شد اما پس از بهبودی مجدداً به منطقه عملیاتی بستان و سوسنگرد رفت.
شهید رمضانی در مأموریتهای شناسایی تا جایی پیش میرفت که به شهرهای زیارتی عراق مثل کربلا میرسید و به زیارت مولایش امام حسین(ع) و مرادش ابوالفضل (ع) میرفت. شهرهایی در عمق صدها کیلومتری عراق. شهید حمید رمضانی که به قول دکتر محسن رضایی اعجوبهای در فکر و طراحی و ابتکار بود. سرانجام روز چهارم خرداد ۱۳۶۷، تنها ۲۳روز مانده تا پایان جنگ به شهادت رسید.
فاصله تا خدا یک خاکریز است
شهید حسام حقنگهدار اول شهریور 1336 در شیراز و در خانوادهای متدین متولد شد. با زمزمههای انقلاب با همکاری چند تن از دوستان در زیرزمین خانه به چاپ و تکثیر اعلامیههای امام(ره) مبادرت ورزید. وی پس از پیروزی انقلاب وارد دانشگاه شد و موفق به دریافت مدرک لیسانس شد. سپس به عضویت سپاه درآمد و به فرمان امام(ره) به یاری رزمندگان اسلام شتافت و با قبول مسئولیتهای مهم خدمات شایانی در جنگ ارائه داد. سرانجام سوم فروردین 67 در اثر استنشاق گازهای شیمیایی جان به جانآفرین تسلیم کرد و به ملکوت اعلا پیوست. این شهید بزرگوار در وصیتنامهاش میگوید: «آیا تا به حال حس کردهای که فاصلۀ بین تو و خدایت یک خاکریز باشد؟ آیا تا به حال این توانایی را در خود حس کردهای که در یک لحظه پلی بزنی و به آسمانها بپیوندی؟ آیا میتوانی لحظهای را تصور کنی که دشمن در مولکولهای هوا رسوخ کرده باشد و تو او را نبینی، و خیلی ساده ریههایت را تصاحب کند. تازه فریاد بکشی شیمیایی، شیمیایی. بعد دربهدر دنبال ماسکی بگردی که نمیدانی در کدام سنگر جا گذاشتهای، عزیزترین دوستانت جلوی چشمت دست و پا بزنند و تو کاری نتوانی بکنی. تازه اگر جان سالم بهدر ببری شب و روز مهمان سرفهها باشی و آنقدر سرفه بکنی که عاقبت یک روز نفس کشیدن از یادت برود.»
منبع: روزنامه جوان