سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
رو به ظهور
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
فرعون در آن سرزمین برتری جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقه ای را زبون میداشت و پسرانشان را میکشت و زنانشان را زنده میگذاشت که او از تبهکاران بود و ما برآنیم که به مستضعفان زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان و وارثان گردانیم و در آن سرزمین مکانت بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان چیزی را که از آن می ترسیدند نشان دهیم.(1)
نمادهای استکبار در قرآن یا معرف حضورند یا کلی و بینام ولی بانشانه. شیطان و فرعون و ابولهب از جمله آنها و از سرشناسترین دشمنان خدا و دین خدا و بندگان خدایند و سرآمد نابکاران و نادرستان. شیطان به عزت خدا سوگند خورد که رهزن ایمانهای لرزان و ارادههای لغزان باشد. فراعنه، نماینده طاغیان و یاغیان و ابولهب، دشمن چندش آور و طاقت فرسا. این سه گانهها در قرآن ویژگیهای مبرز و مشترکی دارند مثل تکبر و تنفرشان از دین. شاید یکی از دلایلی که خدا نام این اراذل را در قرآن آورده، عبرت و نشان دادن نتیجه افکار و اعمال زشتی باشد که زمینه آنها در ضمیر انسانهاست. نتیجه سرپیچی از امر خدا رانده و لعنتی شدن، جنگیدن با اراده خدا، مغلوب شدن و نتیجه مقابله با دین و بندگان خدا، مرگ خفت بار ابولهبی و عذاب رقت بار دوزخی او و همسر همراه او در تقابل با دین و پیغمبر خداست.
فرعون خود خواه بود و ادعای خدایی داشت. مردم را به جای خدا به خود میخواند و وقتی از اراده خدا برای ارسال منجی مطلع گشت، هزاران هزار کودک را برای یافتن موسی کشت و در کوچهها جوی خونِ بیگناهان به راه انداخت و... و غافل از اینکه خدا جان موسی را در میان سبدی در نیل حفظ نمود و او را به خانه فرعون رساند و در دامن همسرش گذاشت و فرعون را به خدمتش درآورد. و فرعون نمیدانست که نمیتوان دربرابر اراده خدا ایستاد و نمیفهمید که خدا اراده کرده است شیشه عمر منجی در کنار دل سنگین دشمنش پروریده شود. این سنت خداست که اراده خود را محقق میکند. همانگونه که آتش را بر ابراهیم گلستان کرد و یوسف را از قعر چاه به اوج شکوه رساند و عیسی را بدون پدر خلق کرد و نام محمد صلی الله علیه وآله را از دل ظلمتکده حجاز، بر تارک جهان درخشاند و همانگونه که حسین را تا ابد الگوی زندگان قرار داد و همانگونه که اراده کرده است مستضعفان را در جهان سروری بخشد.
شب جمعه نیمه شعبان 255 قمری و زمانیکه عالم پر از ظلم و جور بود و بساط حکومت و استکبار بنی عباس جور بود و مؤمنین مظلوم و به ستوه آمده از سیاهیها و تباهیها به دنبال راه رهایی میگشتند و وعدههای الهی پیامبران را با دستهای به دعا بلند شده، از خدای آسمانها طلب میکردند، خانه محصور امام عسکری آبستن ارادهای دیگر و تکرار تاریخ بود. عمه مؤمن امام عسکری به دعوت امام میهمانشان بود. برای آنکه شاهد باشد. امام به او فرمود امشب را با ما افطار کن و تحقق وعده خدا را ببین که نزدیک است موعود زاده شود. حکیمه میفرماید نشانههای حمل را در نرجس ندیدم ولی به کلام امامم ایمان داشتم. نماز و افطار و استراحت. نیمه شب به نماز شب پرداختم. نرجس خواب بود و نشانههای حمل را در او ندیدم. به تعقیبات نماز و خواندن قرآن مشغول شدم که ناگاه نرجس از خواب برخاست. او را کمک کردم و نام خدا تلقین نمودم. و پشت پردهای از نور، بقیهًْالله، پاک و پاکیزه متولد گردید و جاءالحق.
فرزند را به دستور امام نزدش بردم و پس از اذان و اقامه پدر، پسر لب به سخن گشود و شهادت داد به وحدانیت خدا و رسالت محمد و امامت علی و اولاد معصومش علیهمالسلام و فرمود: پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن. ولادت او چون ولادت امیرالمؤمنین از معجزات است و وجودش مجمع فضائل. خَلق و خُلق و اسم و کنیهاش به جدش محمد صلی الله علیه وآله میماند و در غیبت و وعده ظهور و وصلتش همچون موسی و یوسف است. در زیبایی از یوسف برتر است که این طاووس اهل بهشت است. برخی مردم همچون حیات و ممات عیسی در وجودش مختلفند. در طول عمر به نوح میماند و... و از هر گل معطری، رایحهای بر خود گرفته. جامع فضایل است و کامل محامد. او وارث برگزیدگان عالم و خورشیدهای درخشان هدایت و ماههای نورافشان امامت و ستارگان فروزان شهادت و بزرگان دین و ستونهای دانش است. او باقیمانده خداست در زمین.
مهدی همچون پیغمبر رحمت، بیتاب هدایت انسانهاست و شمشیر عدالت گستر و سرکِش کُش علی با اوست و چون فاطمه، قلبی مهربان و شفیع در سینه دارد و چون حسن با صلابت است و شجاعتش از حسین است و... و اگر همینگونه بشماری، این فضایلند که درمی مانند و مهدی است که باقی میماند و میآید. اگرچه اتفاق دشمنان بر قتل او و انفعال شیعیان و مظلومان بر حمایت او دلیل طرد او به بیابانهاست ولی او آماده ریشهکن کردن ستمگران و نو کردن سنتهای دین و برگرداندن آیین و احیاگر قرآن است. او بناهای شرک و نفاق را درهم میشکند و شاخههای گمراهی و تفرقه را میشکند و متمردان و ستیزه جویان را نابود میکند. او عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان است. واسطه زمین و آسمانهاست. و راه رسیدن به خداست. پرچم هدایت دست اوست. او یاری شده بردشمنان و فاتح همیشه پیروز است. او منتقم خون انبیاء و فرزندان آنها و فرزندان آنها و خونخواه شهید کربلاست.
ظاهر نبودن او از غیبت ماست و غربتش از بیغیرتی هامان. آی جوانمردان عالم! ما و انصافمان، امام زمانمان که چاره بیچارگی هامان است آواره بیابانهاست. او منتظر ماست که برخیزیم و اراده کنیم و مردانه یا علی گوییم. اهل عالم امروز و ادیان عالم همه منتظر منجیاند و چشم به راه او، اگر نمیتوانند زبان به نام مهدی در دهان بچرخانند از سستی ما و اگر امام ما را نمیشناسند از کاهلی ماست. بار دیگر بنگریم و ببینیم مکر اولاد یهودا را. همانها که مکتب میسازند و مذهب میزایند. گروهی را به گوشهگیری و دعای خشک و خالی منزوی کردهاند و گروهی را با نشانی غلط و التقاطی با سربریدن بیگناهان مشغول کردهاند. خانه ملکه انگلیس خراب باد که رختکن نفوذیهاست و کاخ سفید سرنگون باد که لانه موشهای صهیون آنجاست. بازار مکاره امروز دنیا که با فکر عبری و پول عربی و تیغ غربی، آتش به دامن جهان انداخته است، ادامه مأموریت ناتمام نمرود، فرعون و ابولهب است.
امروز رسانههای دجالهوار وارثان رسالت فرعونند. مردان را با بیغیرت کردن و از بین بردن روح مردانگی میکشند و زنان را با بیحیا کردن به اسارت میبرند.(2) برای از میان بردن دین خدا و اعوجاج در ایمان مردم همت میگمارند. به دست مسلمان، مسلمان میکشند و کینه میپراکنند. همچون ملخ و آفت به سرزمین مسلمانان آمدهاند و با وقاحت حکم میرانند و بیگناه میکشند. چهل سال است که با اسلام و ایمان مردم ایران میجنگند و چون میبینند انقلاب اسلامی ایران الگوی جوانمردان و شیرزنان جهان و نماد آزادی، استقلال و حکومت دینداران شده است، دنیا را به آتش کشیدهاند. از شمال آفریقا تا غرب و میانه آسیا و حتی اگر مؤمنینی در دل کشوری، اهل قبلهاند و هرجا که صدای اذان موحدانه بلند است، دست آزار این نامردان هم بلند است چراکه میدانند مؤمنین منتظرند و انتظار، عبادتی عملی است برای ظهور. و برای ظهور توای حجت خدا نقشهها دارند. آقا چه کنم که دلم برای آمدنت شور میزند. جهان راز تو و خالی است جای تو، چه کنم. آه مؤذن زاده برخیز که اذان صبح نزدیک است و دلهامان بیقرار نماز در مسجدالاقصی.
یابن الحسن؛ای آخرین مرد قبیله خورشید بازگرد. بیا ببین حال منتظران جان به لب رسیده را و ببین جراحت مردان زخم خورده را و ما را به روزگار حوالت مده امیر، امری بده که روزگار فراغت به سربریم. ببین که مقدمات ظهورت را با بضاعتمان فراهم آورده ایم و با سجاده نشینان بیاثر متفاوتیم. هزاران هزار سپاه برایت گرد آوردهایم. امر بفرما تنور برافروزند و ایمان یک یکمان را بیازمای. کار از شیعه تنوری گذشت و امروز سنیها در صف تواَند. ما به تو ایمان و به ظهورت امید داریم، به وعدههای خدا مؤمن و به پیروزی حق بر باطل معتقدیم. با نام تو انقلاب کرده و در راهت در حرکتیم و ما را هرگز مباد آن دم که بییاد تو بنشینیم. خود را سرباز ظهور میدانیم و برای صلح واقعی در جهان میجنگیم و گوش به فرمان و رو به دشمن صهیون، خلاصی ماشه میگیریم و آیات ظهور زمزمه میکنیم. بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ... وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولا. (3)
اجتماعی کردن «علوم عقلی» به سبک مرتضی مطهری
بهروز بیهقی در خراسان نوشت:
در اتفاقی که باید آن را به فال نیک گرفت، امسال، در آستانه سالروز شهادت آیت ا... مرتضی مطهری، دست اندرکاران برگزاری همایش حکیم تهران (نکوداشت مرحوم آقا علی مدرس زنوزی) با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیداری داشتند که طی آن، حضرت آیت ا... خامنه ای به صورت مبسوط، به موضوع فراگیری علوم عقلی و به ویژه فلسفه پرداختند. رهبر انقلاب در این دیدار، با تاکید بر لزوم فعالیت حوزه های علمیه در عرصه بسط و گسترش علوم عقلی و نیز ارائه نوآوری های فلسفی، به برخی راهکارهای آشنا کردن جوانان با مباحث فلسفی هم اشاره کردند که تدوین خلاصه ای قابل فهم از نظرات بزرگان فلسفه، از جمله آن ها بود. مباحث عمیق و کاربردی مطرح شده در این دیدار را، از آن رو با سالروز شهادت استاد مطهری، قرین دانستیم که مرتضی مطهری، نمونه ای موفق و کم نظیر در کشاندن مباحث فلسفی به ساحت اجتماع و به ویژه ذهن و ضمیر جوانان بوده است. به دیگر سخن، کمتر جوان پا به سن نهاده ای را می توان یافت که از میراث کلامی-فلسفی مطهری بهره ای نبرده باشد. اما رمز موفقیت مطهری در انتقال میراث غنی فلسفه اسلامی به جوانان، چه بود؟
پاسخ های گذشتگان با صورت بندی نوین برای مسائل روز
مطهری احاطه ای بی کم و کاست بر مسائل روز داشت و تقریبا تمامی مکاتب مطرح در سال های دو دهه 40 و 50 خورشیدی را به خوبی می شناخت؛ از مکتب فکری مارکس و اِنگِلس تا رویکرد فلسفی برتراند راسل و دیوید هیوم. به همین دلیل حتی از جوانان دوره خویش یک گام پیشتر بود و به راحتی می توانست با آن ها ارتباط برقرار کند. مطهری نیک می دانست که بخش قابل توجهی از دیدگاه های روز با اصول اندیشه اسلامی سر ناسازگاری دارد، بنابراین به نقد آن ها همت گماشت. راهکار بدیع مطهری آن بود که برای پاسخ گویی به شبهات روز، سراغ میراث غنی فلسفه اسلامی و بالاخص حکمت صدر المتالهین رفت اما دیدگاه های گذشتگان را با صورت بندی نوینی عرضه و ارائه کرد که توان رویارویی با شبهات روز را داشت. به این ترتیب، مطهری توانست غنا و انعطاف فلسفه اسلامی را در مواجهه با شرایط نوین، به رخ مدعیان دیگر مکاتب فلسفی بکشد.
فلسفه ای برای فهمیدن
مرتضی مطهری دریافته بود که صورت بندی میراث فلسفی فیلسوفان مسلمان هنگامی مفید و موثر خواهد بود که با زبانی قابل فهم به عموم مردم و به ویژه جوانان عرضه شود. از همین رو، با آن که خود به پیچیده ترین ظرایف فلسفی آگاه و مسلط بود، کوشید آثار گفتاری و نوشتاری اش برای همگان قابل فهم باشد. جالب آن که، این ساده سازی مفاهیم فلسفی، هیچ گاه از جنبه نخبگانی آثار مطهری نکاست و به تعبیر امام (ره)، آثار او برای عارف و عامی، بسیار سودمند بود.
انصاف در نقل و نقد دیدگاه های مخالفان
رویکرد فلسفی مطهری با زوایای اخلاقی شخصیت او، کاملا درآمیخته بود و برهمین مبنا، هنگامی که می خواست دیدگاهی را نقد کند، اولا، در نقل و ارائه دیدگاه مخالفش امانتدارانه عمل می کرد و ثانیا، در بازگویی نقاط منفی و مثبت دیدگاه های مخالفش، چنان پروای اخلاق را داشت که خوانندگان آثارش می توانستند در آنِ واحد، تضارب دو دیدگاه را به صورت کامل نظاره گر باشند. این ویژگی برجسته، منجر به آن شده بود که آثار مطهری نه تنها در حوزه های علمیه، بلکه در محافل دانشگاهی نیز هواخواهانی جدی داشته باشد.
درسی که باید به آمریکا و اروپا داد
نوید مؤمن در وطن امروز نوشت:
هر اندازه به تاریخ 12مه/ 22 اردیبهشت نزدیک میشویم، تحلیلها و نظرات متنوعتری از سوی شخصیتها، سیاستمداران و رسانههای غربی درباره برجام و نحوه مواجهه دولت آمریکا با آن مطرح میشود. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا تلویحا اعلام کرده است حدود 2 هفته دیگر از توافق هستهای با ایران خارج خواهد شد. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز در سخنانی اذعان کرده است تلاش وی برای قانع کردن ترامپ برای ماندن در برجام بیفایده بوده و احتمالا رئیسجمهور آمریکا از این توافق در موعد مقرر خارج خواهد شد. با این حال اکثر رسانههای غربی از ادامه رایزنیها میان واشنگتن و تروئیکای اروپایی بر سر برجام خبر میدهند؛ رایزنیهایی که در سطح کارشناسان اروپایی و آمریکایی و مقامات وزارت خارجه این کشورها در جریان است. حال سوال اصلی اینجاست: این رایزنیها تا چه اندازهای جنبه حقوقی دارد؟ آیا «برجام» در این رایزنیها به عنوان یک «توافق حقوقی مستقل» مورد بحث قرار میگیرد یا از آن به عنوان یک «سند سیاسی» و سوژهای برای داد و ستد میان بازیگران غربی یاد میشود؟
1- منابع غربی اعلام کردهاند ترامپ در دیدار رئیس جمهور فرانسه، نسبت به مذاکرات کارشناسان اروپایی و آمریکایی بر سر تغییر برجام بیتفاوت بوده و اعلام کرده است وی اساسا در جریان محتوای این مذاکرات نیست! این در حالی است که «برایان هوک» به نمایندگی از وزارت خارجه آمریکا مذاکرات فشردهای را با مقامات اروپایی در قبال برجام و نحوه تغییر آن آغاز کرده است. اظهار نظر ترامپ نشان میدهد تصمیمش در قبال برجام را از قبل اتخاذ کرده و این تصمیم حتی وابسته به «تفاهم حقوقی کارشناسان آمریکایی و اروپایی» نیست. به عبارت بهتر، تصمیم ترامپ درباره توافق هستهای با ایران ماهیتی کاملا «سیاسی» و «از پیش تعیین شده» دارد. از این رو دولت ترامپ خود را با یک توافق حقوقی طرف نمیداند. نکته جالب توجه اینکه تروئیکای اروپایی نیز چنین رویکردی در قبال برجام دارد. آنها نیز «برجام» را در قالب یک «تفاهم سیاسی» مورد توجه قرار میدهند و با توجه به همین مساله، نسبت به تغییر مفاد، محتوا و ماهیت آن حساسیتی ندارند. موافقت 3 کشور انگلیس، فرانسه و آلمان با بازنگری در برجام و تن دادن آنها به مذاکره با آمریکا با هدف تغییر توافق هستهای، در همین راستا قابل تفسیر است.
2- اخیرا نشریه «نیوزویک» به نکته قابل تاملی درباره معاملات ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی درباره برجام اشاره کرده است: «اگر رئیسجمهور ترامپ به معنای واقعی خواهان توافق با پیونگیانگ است، باید پیشنهادات اروپاییها درباره توافق هستهای را ببلعد».
این رویکرد تحلیلی، نهتنها در نشریه نیوزویک، بلکه در اکثر رسانههای غربی نیز ظهور و بروز دارد؛ اینکه «برجام» تابعی از بازی مشترک ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی و فاکتوری تاثیرگذار بر تحولات بعدی در نظام بینالملل محسوب میشود. در اینجا، «حفظ برجام» نه در چارچوب «حفظ یک توافق حقوقی مستقل»، بلکه در چارچوب یک «معامله سیاسی» مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. نکته جالب توجه اینکه ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی، اساسا توجهی نسبت به عقبه حقوقی برجام (قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد) ندارند، زیرا با استناد به مکانیسم ماشه، طرح دوباره برجام در شورای امنیت و استفاده از حق وتوی خود در مواجهه با توافق هستهای، میتوانند از آن خارج شوند. البته سران غربی ملاحظاتی درباره هزینهها و تبعات این اقدام خود دارند اما این ملاحظات نیز از جنس «سیاسی» است نه «حقوقی»!
3- واقعیت امر این است که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی، همچنان خود را «قدرتهای بزرگ» جهان میدانند و مواجهه آنها با برجام نیز از همین منظر است. «چارلز وبستر» نویسنده غربی در این باره میگوید: «اولین باری که اصطلاح «قدرت بزرگ» [در اروپا] مورد استفاده قرار گرفت برای اشاره به قدرتهای مهم در دوران پس از ناپلئون بود. «قدرتهای بزرگ» بنیانگذاران «کنسرت اروپا» بودند که ادعای دارا بودن حق اجرای مشترک قراردادهای پس از جنگ را داشتند».
امروز نیز ایالات متحده آمریکا و بازیگران اروپایی، در همان دوران پس از ناپلئون بناپارت به سر میبرند! آنها همچنان مدعیاند «حق اجرا یا عدم اجرای قراردادهای بینالمللی» را فارغ از عواقب و تبعات حقوقی آن دارند و میتوانند در قالب یک تصمیمگیری سیاسی مشترک، یک توافق را تغییر داده یا اجرای آن را متوقف کنند. آنها «برجام» را سوژهای برای معامله خود در دیگر دغدغهها و مسائل جاری در نظام بینالملل میدانند، زیرا نگاه آمریکا و شرکای اروپایی آن نسبت به تحولات بینالمللی هیچگاه تابعی از قواعد حقوقی و ثوابت اخلاقی نبوده است.
4- نباید فراموش کرد امروز ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی با بازیگری مقتدر به نام جمهوری اسلامی ایران مواجه هستند. ایران اسلامی نهتنها «توافق یکجانبه بازیگران غربی» بر سر برجام را نمیپذیرد، بلکه برخورد سختی با «نقض عهد آمریکا و اروپا در برجام» خواهد کرد. بدون شک، بروز هر گونه رفتاری - مستقیم یا غیرمستقیم- از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان که موید دیدگاه «برتریطلبی» آمریکا و تروئیکای اروپایی و مقوم «رویکرد سیاسی غرب نسبت به برجام» باشد، مذموم و نکوهیده خواهد بود. امروز زمان ارسال سیگنالهای قوی و محکم به واشنگتن و اروپا فرا رسیده است. پشیمانی ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی از نقض عهد مشترکی که میخواهند صورت بدهند، باید در آینده نزدیک به درسی تاریخی و عبرتآموز برای سیاستمداران غربی تبدیل شود. در این معادله، ایستایی و سکون در برابر خیانتهای برجامی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی محلی از اعراب نخواهد داشت. دادن این پاسخ کوبنده و قوی، در سایه اتکا به اصول و ثوابت سیاست خارجی کشورمان (که مبتنی بر 3 اصل عزت، حکمت و مصلحت است) کاملا امکانپذیر خواهد بود.
+
عظمت دسترنج هنر و اندیشه کارگر ایرانی
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
این روزها در رسانهها از برجام و فرجام آن سخن به میان میآید، خصوصاً آنکه شیشه عمر این توافق عملاً در دستان رئیس جمهور امریکا قرار گرفته و وی مرتباً از احتمال به دره افکندن آن سخن میگوید. در ایران، اما برجام برای بسیاری از مردم و نخبگان سیاسی و اجتماعی معنای واقعی خود را پیدا کرده و دیگر مشابه فضای هیجانی و احساسی قبل، کسی آن را «شاه کلید» همه مسائل نمیداند. از سیاست خارجی و برجام که عبور کنیم و به عرصه اقتصادی بیاییم، بحران بزرگ رکود و بیکاری به چشم میخورد. پیمایشهای معتبر اجتماعی نشان میدهد که حل مشکل «اشتغال» در صدر مهمترین دلمشغولی و دغدغه عامه مردم قرار دارد و به اذعان بسیاری از کارشناسان، حل مشکل بیکاری بدون توجه به حمایت و تقویت «کالای ایرانی» امکانپذیر نیست.
امروز تولید ملی چه در بخش صنعت و چه در بخش کشاورزی در وضعیت وخیمی قرار دارد و بسیاری از فعالان این عرصه، نجات تولید را منوط به اقدام عملی دولت و دستگاههای اقتصادی ذیربط میدانند. بارها در عرصههای کارشناسی تخصصی و در رسانهها در خصوص وظایف دولت سخن گفته شده است و طبعاً در این مجال نیازی به تکرار مکرر محورهای اقدامی که باید در دستور کار ساختار اجرایی کشور برای تحقق شعار سال قرار گیرد، نیست. با تأسف باید گفت فرصتهای طلایی کار برای مردم شتابان در حال گذر است و دوقطبیسازیها و جدالهای کمارزش سیاسی و مسئلهسازیهایی که اولویت مردم نیست، در کانون توجه رسانهها و نخبگان قرار گرفته و در مقابل این آحاد جامعه هستند که با تلخکامی به حاشیه رفتن مطالباتشان را مینگرند.
اکنون میدانیم که یکی از مهمترین چالشهای کلان کشور معضل «بیکاری» گستردهای است که به دلیل وقوع رکود اقتصادی عمیقتر نیز شده است. به این معنا که علاوه بر آنکه به اندازه کافی شغل ایجاد نشده است، به دلیل تعطیلی کسبوکار و مشاغل پیشین، بر انبوه بیکاران افزودهشده است. علاوه بر اینها همهساله تعدادی از جوانان کشور دانشآموخته شده و وارد بازار کار میشوند که برای آنها نیز کارآفرینی مناسب انجام نپذیرفته است. در این شرایط میتوان گفت بحران بیکاری مهمترین معضل اقتصادی کنونی کشور است که تبعات منفی اجتماعی را نیز به همراه دارد. کمتر خانوادهای در کشور یافت میشود که با این مسئله دستوپنجه نرم نکند و حداقل یک جوان بیکار در خانواده نداشته باشد.
اما راهحل این معضل چیست؟ اینجاست که ارائه نشانی صحیح از راهحل مهم است. هرچند در گذشته برخی مدیران دولت، تلاش میکردند همه چیز را به مذاکرات و دیپلماسی گره بزنند و منتظر معجزه برونزا باشند، اما اکنون تجربه رکود عمیقی که در حال گسترش و تعمیق بیشتر است، نشان داد که راهحل این معضل نیز در داخل است. ارزیابی بسیاری از صاحبنظران آن است که تنها راه مطمئن و اثربخش برای ایجاد شغل پایدار، تقویت و رونقبخشی به تولید داخلی است. همه تسهیلات، ظرفیتهای حمایتی و منابع موجود، اعم از مالی، لجستیکی، قوانین و مقررات و فرهنگ مصرفی باید در خدمت تقویت تولید قرار گیرد تا هم چرخ اقتصاد به حرکت دربیاید و بهطور واقع از رکود عبور کنیم و هم به میزان قابل قبولی شغل واقعی در کشور ایجاد شود. ذکر این نکته ضروری است که برای ایجاد اشتغال و تقویت تولید باید به واقعیتهای اقتصاد توجه کرد و امید بستن واهی به آمارها، حلال مشکلات نیست. واقعیت آن است که هنوز در رکود هستیم و رشد اقتصادیای برای ما ارزشمند است که به ایجاد شغل پایدار بینجامد.
اگر حمایت از تولید ملی و کالای ایرانی به معنای واقعی کلمه شتاب بگیرد و رونق به این عرصه بازگردد، برکات آن برای کل اقتصاد و جامعه ایران است. رونق صنعت بومی موجب رشد و ارتقای بخش تولید اعم از صنعت، معدن و کشاورزی شده و همین امر موجب اشتغالآفرینی برای جوان ایرانی خواهد شد. صنایع کشورمان اعم از کارخانهها و کارگاهها به دلیل از دست دادن بازار در حال تعطیلی مداوم بوده و نتیجه آن افزوده شدن بر جمعیت بیکاران است؛ بنابراین رونق بازار کالای ایرانی مانع از بیکاری کارگر ایرانی خواهد شد. با رونق صنعت داخلی درآمد دولت افزایش مییابد و زمینه برای فعالیت عمرانی بیشتر در کشور فراهم میشود. بنابراین کالای ایرانی چرخ پیشرفت اقتصادی را در کشور به حرکت درخواهد آورد و با اشتغالزایی پایدار و کاهش بیکاری، آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری (همچون فقر، طلاق و اعتیاد) را کاهش خواهد داد و به سالمسازی جامعه کمک خواهد کرد. حمایت از کالای ایرانی، اقتصاد ملی را قدرتمند ساخته، موجب بهبود رفاه خانوار ایرانی شده و سطح معیشت جامعه را ارتقا خواهد داد. اقتصاد تکمحصولی و واردات پایه کشور بهشدت در مقابل تلاطمات خارجی و تحریمهای اقتصادی آسیبپذیر است. همین روزنه امید است که دشمنان ایران را به وضع تحریم علیه کشورمان ترغیب میکند. مصرف کالای ایرانی وابستگی اقتصاد به خارج را کاهش داده و تحریمهای دشمن بحرانهای اقتصادی بینالمللی را بر جامعه ایرانی بیاثر خواهد کرد. اگر عزم ملی برای حمایت از دسترنج کارگران ایرانی به میدان آید، بیتردید شاهد نمایان شدن عظمت محصول هنر و اندیشه ایرانی در عرصه اقتصاد خواهیم بود.
فرهیختگان کار
علی ربیعی در ایران نوشت:
آنکه سخت کار میکند و نان به نرخ جان میخورد، قدر عدالت را میداند، و آنها که تشنه عدالتند، انقلاب را میفهمند و با آن همراهند. امروز در عرصه تولید با نسل جدیدی از کارگران روبهرو هستیم که درسآموختهاند. من کارگرانی را در میدان کار و تولید میبینم که مدارج علمی بالا و تحصیلات عالی دارند و به اندازه توانمندیهای شغلیشان، قدرت نقد دارند و مناسبات اجتماعی را به خوبی درک وتحلیل میکنند. جامعه کارگری ما نه فقط استوار برای ساختن جامعهای تولیدمحور ایستادگی میکند بلکه قادر است مناسبات مولد چنین جامعهای را نیز تحلیل کند. قشری که بیش از هر قشر دیگری خسران واگذارشدن بازارهای ایران به محصولات خارجی را با گوشت و استخوان احساس کرده، کارگران هستند. کارگران نه دسترسی به رانت دارند و نه از فراز و فرودهای ارز و سکه بهرهای میبرند، و از اینروست که به خاطر منطق جایگاه اجتماعیشان پروپا قرصترین حامیان جامعه تولیدمحورند. کارگر بیشترین ظرفیت را برای حمایت از کالای ایرانی داراست و شایسته است بیشترین حمایت معقول از آن نیز به عمل آید.
البته رسیدن به جامعهای تولیدمحور، نیازمند حمایت است. هیچ جامعه توسعهیافتهای نیست که بدون حمایت از نیروی کار و محصول داخلی خود به درجه بالایی از قدرت اقتصادی و صنعتی رسیده باشد. آنچه اهمیت دارد نوع، کیفیت، زمانبندی و ترکیب سیاستهای حمایتی است که برای ارتقای کار و کالای ایرانی بهکار گرفته میشود. سیاستهای ما در پی ایجاد امنیت شغلی، نزدیک کردن افزایش دستمزد به تورم و ایجاد دلگرمی در کارگران، و تثبیت مشاغل در شرایط نامناسب سالیان گذشته اقتصاد ایران بوده است. همزمان به این مهم نیز واقف بودهایم که توسعه اشتغال در مقیاسی که کشور به آن نیازمند است با اتکا به بازار داخلی امکانپذیر نیست. سیاست وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دو سال گذشته، توسعه اشتغال از طریق سیاستهای اثر بخشی نظیر کارآموزی جوانان(کاج) و همچنین سیاستهای بیمهای بوده است. دولت محترم نیز از طریق فراهم کردن امکان دسترسی به 12 هزار میلیارد تومان منابع مالی، سیاست فعال اشتغالزایی در مناطق روستایی را دنبال کرده است.
از سوی دیگر سیاست همکاری گسترده با جهان که از ابتدای دولت یازدهم دنبال کرده، فرصتی برای توسعه اشتغالهای باکیفیت و باثبات ایجاد کرده است. ما معتقدیم میتوانیم از طریق مشارکت در «زنجیره جهانی ارزش» نیروی کار ایرانی را به شکل بهرهورتری بهکار بگیریم و کالای ایرانی را به چنان سطحی از کیفیت و رقابتپذیری در جهان برسانیم که بتواند سهمی شایسته از بازارهای جهانی را نیز از آن خود داشته باشد. ترکیب مهارتآموزی، سیاستهای حمایتی به منظور تقویت روحیه و سطح زندگی کارگران، سیاستهای فعال بازار کار و همچنین مشارکت در زنجیره جهانی ارزش و صادراتگرایی مسیری است که قادر است ما را به سوی اهداف متعالی مد نظر در انقلاب اسلامی ایران و بهبود زندگی جامعه کارگری رهنمون شود. ما دقیقاً به دلیل آگاهی بر اثرات خطرناک منابع فراوان و استفاده گسترده از ابزار تأمین مالی ارزان و بیحساب و کتاب منابع ارزی و ریالی، نسبت به هر گونه پولپاشی در زمین کسبوکار و اشتغال بشدت حساس هستیم. ما تجربه بیکاران بدهکار را پشت سر خود داریم و تلاش میکنیم هر گونه منابع مالی در این بخش با وسواس، پس از اطمینان از کارآمدی طرحهای اشتغال و مطمئن شدن از کفایت افراد برای استفاده از سرمایههایی که در اختیارشان قرار میگیرد، عمل کنیم. علیرغم دستاورد دولتهای یازدهم و دوازدهم در کم کردن فاصله ایجادشده میان نرخ افزایش دستمزد و نرخ تورم، هنوز قدرت خرید کارگران پایین است. کارفرمایان نیز البته به دلیل شرایط دشوار اقتصادی، هزینههای دسترسی به تأمین مالی، ناکارآمدی، تحریمها و سایر عوامل، دشواریهای بسیاری را تجربه میکنند و علیرغم رویکرد سازندهشان به مقوله دستمزد، ما هنوز نتوانستهایم تأمین زندگی عادلانه برای کارگران را محقق سازیم.
ما به سیاست امید نیازمندیم، امیدواری به تغییراتی معنادار، موفقیتآمیز وهمراستا با نیازمندیهای جامعه.
تغییر انگارههای ذهنی جامعه
روزبه کردونی در شرق نوشت:
همزمان با هفته کارگر، موضوع حمایت از کالای ایرانی به یکی از محورهای سخنرانی مقامات عالی کشور تبدیل شده است. مروری بر تجارب بینالمللی سیاستگذاری در کشورهای مختلف نشان میدهد دولتها فارغ از درجه توسعهیافتگی اعم از انگلستان، آمریکا، ویتنام، اندونزی، سنگاپور و... در دهههای مختلف استراتژیهای مشخص، مدون و طولانیمدتی برای حمایت از کالای داخلی تدوین کردهاند که در نهایت منجر به اشتغالزایی، بهکارگیری نیروی متخصص، رشد، توسعه و بالندگی اقتصادی کشور شده است.
باید دقت شود خروجی حمایت از کالاهای داخلی به نقطه پذیرش و خرید کالا توسط مردم میرسد. آنچه اهمیت دارد اقناع مردم برای پذیرش و خرید یک کالای مشخص است. پذیرش یک کالا (acceptance) از قواعد خاصی تبعیت میکند که با انگارههای ذهنی، باورها و برداشتهای مردم از آن کالای خاص در ارتباط است. مشتریان تا زمانی که باور نکنند یک کالا مطلوب، کارآمد و مناسب است آن را پذیرش نمیکنند و علیالقاعده متقاضی آن نیز نخواهند بود. ازجمله فاکتورهای این پذیرش، شناخت، تجربه، احساس و اعتماد است. هرکدام از این موارد تقویتکننده انگیزه مصرفکنندگان برای خرید کالای داخلی است. نظرسنجی اخیر یکی از مراکز معتبر (ایسپا) نیز نشان میدهد 63 درصد مردم کشور اذعان کردهاند با تحقق دو شرط «کیفیت خوب» و «قیمت مناسب»، متقاضی خرید کالای ایرانی خواهند بود.
علاوهبر این مهم، اخیرا مطالعهای کیفی توسط کمیته رصد مرکز روابط عمومی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شده که در آن با بیش از 50 تولیدکننده کالای ایرانی مصاحبه صورت گرفته است. نتایج این مطالعه نیز نشان میدهد باور مردم به جنس خارجی و غیرایرانی بهعنوان یک کالای باکیفیت و مرغوب یکی از برجستهترین موانع فروش کالاهای ایرانی تلقی میشود. بنابراین میتوان ادعا کرد اولین و مهمترین گام برای حمایت از کالای ایرانی و پذیرش آن توسط مردم، تغییر انگارههای ذهنی مردم و مصرفکنندگان و اقناع آنان برای پذیرش کالای ایرانی است. در این چارچوب حمایت از کالای ایرانی بیش از آنکه یک پروژه اقتصادی -فنی در نظر گرفته شود، پروژهای اجتماعی-فرهنگی و حتی روانشناختی است. نکته آخر اینکه موفقیت سیاست حمایت از کالای ایرانی مستلزم افزایش اعتماد و امید اجتماعی است چراکه هیچ سیاستی در یک جامعه ناامید موفق نخواهد شد.