نويسندة محترم جوابيه تنها جوابي كه به اين استدلال روايي داده‌اند اين است: «و این برداشتی بسیار غریب و عامیانه از حدیث "یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا" است که بگوییم چون امام حسین علیه السلام در شب عاشورا نسبت به شهادت فردا ابتهاج داشتند و بعد از شهادت هم به فوز و سرور ابدی رسیدند، پس باید در روز عاشورا هم شادی کرد و هم عزاداری!» حقير قضاوت دربارة اين پاسخ عاميانه را به عهده خوانندگان خردمند مي‌نهم.

مشرق - به دنبال درج نوشتار آقای نصیری در نقد دیدگاه عرفا در مسئله عزاداری و سرور در عاشورا و خصوصاً علامه طهرانی و کتاب روح مجرد با عنوان"تفسیر عرفانی و صوفیانه از عاشورا!" که بازتابهای فراوانی داشت " حجت الاسلام محمد حسن وکیلی با ارسال مقاله ای مفصل به نقد مطلب آقای نصیری پرداخته و به دفاع و تبیین دیدگاه عرفا در این مسئله و خصوصاً علامه طهرانی و کتاب روح مجرد پرداخته بود.
در ادامه مهدي نصيري به اين مقاله پاسخ داد كه اين پاسخ با نوشتاري جديد از آقاي وكيلي مواجه شده كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
 
نگارندة مقاله مزبور در جوابي كه به مقاله بنده داده‌اند به جاي پاسخ به استدلال‌هاي آن  – طبق روش مرسوم مخالفين حكمت و عرفان – از بحث خارج شده و مطالب غير مرتبطي را مطرح نموده اند. مطالب عرفاني بسياري در معارف كتاب و سنّت وجود دارد كه مخالفين عرفان نسبت به آن سؤالات يا اعتراضاتي دارند ولي روش علمي بحث در كرسي‌هاي آزاد انديشي اين نيست كه به جاي پاسخ يا اعتراف به خطا از محور اصلي بحث خارج شويم. متهم كردن اين نويسنده – بر خلاف واقع- به دفاع از صوفي‌گري(1)  و تفسير غلط توحيد افعالي به جبر و تفسير غلط فناء به خدا شدن و متهم نمودن عرفا به جبر و ادعاي الوهيت و هم‌طرازي با امام معصوم از اشتباهات آن جوابيه بود كه در صورت تمايل نويسنده مي‌توان در كوتاه‌نگاري‌هاي ديگري تفسير صحيح همة آن موارد را با مستنداتش از قرآن و سنّت تبيين كرد.

فعلاً سزاوار است براي روشن‌تر شدن فرمايش بلند مرحوم حضرت علامه كه از غرر معارف عترت عليهم السلام است به توضيح بيشتر آن پرداخته و اشتباهات ديگر جوابيه مزبور نقد گردد.

1. اصل مدعا اين بود «از مسلّمات مكتب اهل بيت عليهم السّلام است كه شيعه بايد در حزن ايشان محزون و در سرورشان مسرور باشد «يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا» و در اين مسأله جاي تأمل نيست. همچنين از مسلمات روايات است كه در روز عاشورا حضرت سيد الشهدا و ياران ايشان گرچه از جهتي محزون بودند ولي از  جهتي عاشورا روز شادي و مسرّت ايشان بوده‌است پس به مقتضاي قاعدة «يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا» ما نيز بايد هم محزون و هم شاد باشيم و چون چنين چيزي براي انسان عادي - بر خلاف انسان كامل - مقدور نيست،  برخي از شيعيان و محبين فقط به جنبة حزن آن توجّه دارند و برخي فقط به جنبة سرور، كه هر دو ما دون مقام انسان كاملي است كه اسفار اربعه‌اش تمام شده‌است. ولي هر يك به قدر خود در تولّي گام برداشته‌اند؛ و البته دستة دوّم از اول اشرفند.»(براي توضيح كامل به اصل مقاله مراجعه نماييد).

نويسندة محترم جوابيه تنها جوابي كه به اين استدلال روايي داده‌اند اين است: «و این برداشتی بسیار غریب و عامیانه از حدیث "یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا" است که بگوییم  چون امام حسین علیه السلام در شب عاشورا نسبت به شهادت فردا ابتهاج  داشتند و بعد از شهادت هم به فوز و سرور ابدی رسیدند، پس باید در روز عاشورا هم شادی کرد و هم عزاداری!» حقير قضاوت دربارة اين پاسخ عاميانه را به عهدة خوانندگان خردمند مي‌نهم.

2. نويسندة محترم مي‌نويسد: « از مرحوم سید بن طاووس نقل شده است که: «واقعه عاشورا و شهادت أهل‌بیت علیهم‌السلام سراسر لذّت و شادمانی و فرح و سرور بوده و اگر نبود که کتاب و سنّت امر به عزادارای نموده‌اند، ما بدین مناسبت لباس شادی و مسرّت می‌پوشیدیم.» 

اولا اگر چنین نقلی از مرحوم سید صحیح باشد چه حجیّتی در آن است؟  ضمن آن که  این نقل قول از جهتی کاملا بر خلاف مدعیات پاسخ دهنده است. زیرا سید فرموده است که "کتاب و سنت ما را امر به عزاداری نموده است"  و این یعنی وظیفه ای جز عزاداری در روز عاشورا برای شیعیان وجود ندارد و هیچ جایی برای ذوقیات صوفیانه نمی ماند.»

اولاً نقل مزبور صحيح بوده و در مقدمة ملهوف آمده‌است(2) و جائي براي تشكيك در آن نيست و بالاتر از آن مرحوم سيّد در اقبال مي‌فرمايد: ما در ايام دهة عاشورا چون ايام امتحان شهدا بوده‌است جهت مواسات اظهار حزن مي‌نماييم ولي از عصر عاشورا و زمان شهادت چون ايشان در اثر شهادت به مقتضاي كريمة: «فرحين بما ءاتاهم الله من فضله» شادمان مي‌باشند ما نيز بايد در سرور با ايشان مشاركت نمائيم تا به سعادت برسيم و لذا عزاداري را از عصر عاشورا ترك مي‌كنيم.

ثانياً دانستن آراء بزرگوارترين عالمان شيعه گرچه حجّت تعبدي نيست ولي اين فائده را دارد كه كساني‌كه از خوان معارف اهل بيت بهرة وافي نبرده‌اند و به خود اجازه مي‌دهند نام شيعيان مخلص اميرالمؤمنين را در كنار نواصب ذكر كنند كمي به تأمل وادار شوند.
ثالثاً اين گفتار نويسنده: «این نقل قول از جهتی کاملا بر خلاف مدعیات پاسخ دهنده است. زیرا سید فرموده است که "کتاب و سنت ما را امر به عزاداری نموده است"  و این یعنی وظیفه ای جز عزاداری در روز عاشورا برای شیعیان وجود ندارد و هیچ جایی برای ذوقیات صوفیانه نمی ماند.»

بيش از حد عجيب است. گويا فراموش كرده ‌اند كه علامه طهراني نيز در روح مجرد فرموده‌ بودند: «سائر افراد مردم كه در عالم كثرات گرفتارند و از نفس برون نيامده‏اند، حتماً بايد گريه و عزادارى و سينه زنى و نوحه خوانى كنند تا بدينطريق بتوانند راه را طىّ كنند و بدان مقصد عالى نائل آيند. اين مجاز قنطره‏اى است براى آن حقيقت. همچنانكه در روايات كثيره مستفيضه ما را امر به عزادارى نموده‏اند تا بدينوسيله جان خود را پاك كنيم و با آن سروران در طىّ اين سبيل هم آهنگ گرديم.»(3)  پس كلام مرحوم سيد همان فرمايش مرحوم علامه است؛ هر دو معترفند كه روز عاشورا روز سرور اهل بيت است و هر دو معترفند وظيفة شرعي عموم مؤمنين عزاداري و توجّه به جنبة حزن اين روز است.

3. نويسنده مي‌نويسد: «بدیهی است احدی نمی تواند در سیره اهل بیت علیهم السلام و همه صلحاء و شیعیان و محبان در روز عاشورا از آغاز تا به امروز، ذره ای اظهار سرور و شادمانی ببیند و این سرور تنها در سیره نواصب و برخی عرفا و صوفیه نظیر مولوی و شمس تبریزی مشاهده شده است که عزاداران حسینی را متهم به غفلت و نفهمی کرده اند.»

اولاً توقع اين بود با توضيحات مفصّل ارائه شده، نويسنده جوابيه لااقل به تفاوت سرور نواصب و سرور عرفا متنبّه شود. نواصب از حزن ومصائب اهل بيت شادمان مي‌شوند و عرفا از فرط عشق و محبّت به اهل بيت و غرق‌بودن در جلوه‌هاي عشق و توحيد عاشورا از سرور اهل بيت شاد مي‌شوند و كنار هم آوردن نام ايشان هيچ توجيهي ندارد.

ثانياً بايد دانست فرح و سرور مؤمنين عادي در ضحك و خنده و اكل و شرب است و فرح و سرور عارفان و مقرّبين عادةً در توجّه به حضرت حق و الطاف وي و عبادت و شعله گرفتن آتش محبّت و ريختن اشك شوق است. چنانكه رسول خدا به امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليهما فرمودند: ثَلَاثٌ‏ فَرَحَاتٌ‏ لِلْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا لِقَاءُ الْإِخْوَانِ وَ تَفْطِيرُ الصَّائِمِ وَ التَّهَجُّدُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ(4)  (= ديدار اخوان ديني و افطار دادن به روزه‌دار و تهجد در آخر شب سه عامل از عوامل فرح وشادماني مؤمن است.) و روايت شده هنگامي‌كه رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به اميرالمؤمنين عليه السلام بشارت دادند كه از آن حضرت به خاطرات مجاهدتها و تحمل سختي‌ها راضيند، آن حضرت گريستند. رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمودند: مَا يُبْكِيكَ يَا عَلِيُّ أَ فَرَحٌ أَمْ حُزْنٌ قَالَ بَلْ فَرَحٌ وَ مَا لِي لَا أَفْرَحُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنْتَ عَنِّي رَاضٍ (5)(= چه چيز سبب گريه تو گشته است؟ فرح يا حزن؟ امير المؤمنين عرض كردند: بلكه فرح و شادماني موجب گريه من شد و چگونه شادمان نباشم در حاليكه تو از من راضي مي‌باشي.) و بر همين اساس است كه در روايات شيعه حتي روز عيد را روز عبادت و توجه شمرده‌اند نه روز خنده و لعب و بازي.(6)

مسلّم است كه سيرة ائمه عليهم السلام و بزرگان شيعه در عاشورا بر خنده و لعب نبوده و حال توجّه به آن حضرت يا اشك و شوق بر همگان مستولي بوده ولي آيا گريه ايشان فقط گريه حزن بوده يا نه؟ بلكه گاه همچون گريه امير المؤمنين عليه السلام در نقل مزبور گريه شوق و فرح معنوي بوده چنانكه شواهد بسياري بر آن شهادت مي‌دهد.

كساني كه در عاشورا موظفند به چهرة حزن و منظر عالم كثرت توجّه كنند كاري جز اشك و آه ندارند و بايد هم چنين باشد و كساني كه به آن روي سكّه نظر داشته و در جلوه‌هاي توحيدي عاشورا غرقند، فرح و سرورشان چيزي جز اشك شوق نيست. و لذا مرحوم حدّاد نيز در برهه‌اي كه در عوالم توحيدي سير مي‌كردند در عاشورا هرگز به خنده و خوردن غذاهاي لذيذ و ديگر آداب اهل دنيا مشغول نبودند. علامه طهراني در وصف ايشان مي‌فرمايد: «در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسيار منقلب بود. چهره سرخ مى‏شد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ايشان ديده نمى‏شد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود... بسيار گريه ميكردند، ولى همه‏اش گريه شوق بود. و بعضى اوقات از شدّت وَجد و سرور، چنان اشكهايشان متوالى و متواتر مى‏آمد كه گوئى ناودانى است كه آب رحمت باران عشق را بر روى محاسن شريفشان ميريزد.»(7)
 
آري گريه شوق و ابتهاج در عاشورا سيرة همة اهل بيت است. شيعيان كامل هنگامي كه در زيارت عاشورا مي‌گويند: ُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلام گريه حزن سر مي‌دهند و هنگاميكه مي‌گويند: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْن‏ اشك شوق و ابتهاج مي‌ريزند.

متأسفانه مخالفان عرفان حال اولياي خدا را با خود قياس نموده و پنداشته‌اند اگر ايشان سخن از جلوه‌هاي عشق و توحيد در عاشورا گفته و به بعد فرح و سرور سيد الشهدا و اصحابشان در عاشورا توجّه مي‌كنند همچون اهل دنيا به خنده و لعب و خوردن و آشاميدن پرداخته و از سيرة اهل بيت و بزرگان دين خارج مي‌شوند.

بنابراين آنچه نويسنده گفته است كه: « بدیهی است احدی نمی تواند در سیره اهل بیت علیهم السلام و همه صلحاء و شیعیان و محبان در روز عاشورا از آغاز تا به امروز، ذره ای اظهار سرور و شادمانی ببیند.» اگر مرادش سرور اهل دنيا است سخني حق است ولي در سيرة عارفان واقعي نيز چنين چيزي به چشم نمي‌خورد و اين سخن كه: «و این سرور تنها در سیره نواصب و برخی عرفا و صوفیه نظیر مولوی و شمس تبریزی مشاهده شده است که عزاداران حسینی را متهم به غفلت و نفهمی کرده اند.» كاملاً باطل است.
و اگر مراد سرور و ابتهاج ملكوتي است، اين سرور از سيّد الشهداء و اصحابشان عليهم السلام آغاز شده و با ما رأيت الا جميلاً زينب كبري استمرار يافته و تا امروز نيز در شيعيان خالص ايشان ادامه دارد و شواهد بسياري از روايات در اينباره در اصل مقاله گذشت كه در جوابيه هيچ جوابي بدان داده نشده است.

آنچه در عبارات علامه طهراني قدس سره آمده است «مسرور و مبتهج بودن» است ولي نويسنده جوابيه از آن به اشتباه به «اظهار سرور و شادماني كردن» تعبير نموده است كه مؤيد غلط فهميدن معناي سرور است؛ زيرا اظهار سرور عادةً به ارتكاب آثار خاص آن چون خنده و ... حاصل مي‌شود كه در سيرة عرفا از آن اثري نيست؛ نه با اشك ريختن كه اثر مشترك حزن و فرح است.

به هر حال تدبّر در رواياتي كه سابقاً گذشت به وضوح نشان مي‌دهد كه فرمايشات حضرت علامه طهراني صرفاً شرح و تفسير روايات اهل بيت عصمت و طهارت است و ظرائفي را تبيين نموده‌اند كه فقط امثال سيد ابن طاووس‌ها و علامه طهراني‌ها به ادراك آن نائل مي‌شوند.

نويسنده جوابيّه مطالب ديگري نيز نگاشته‌اند كه ربطي به بحث نداشته و توضيح اشتباهات ايشان و برداشت‌هاي غلطشان موكول به كوتاه‌نگاري‌هاي ديگري است.
 
پي نوشت ها:
--------------------------------------
1- نگارنده در سال گذشته در مدرسة صدر اصفهان در جلسه‌اي كه تاريخ حكمت و در عرفان در قرن 7 تا 11 را بيان مي‌نمودم متون تاريخي مختلفي را پيرامون گرايش‌هاي عرفاني بزرگان شيعه همچون سيد بن طاووس، كمال الدين ميثم، خواجه نصير الدين، شهيدين، علامه مجلسي اول قرائت نمودم كه چون در آن دوره تاريخي از عرفان به تصوف تعبير مي‌شده در اين متون مكرراً از اين لفظ استفاده شد. مجلّه سمات نقدي بر اين سخنراني نگاشت كه به علَّت تحريف‌ها و بي‌صداقتي‌هاي فراوان حقير از پاسخ دادن به آن اجتناب نمودم. از جمله مجله مزبور چنين وانمود كرد كه تصوف در آن عبارات به معناي تصوف باطل بعد از قرن دهم است و اين بنده را صوفي مشرب ناميد چنانكه در اين جوابيه نيز همين سوء استفاده را مي‌بينيم. در حاليكه افراد ميتدي نيز مي‌دانند كه تصوف به اصطلاح قرن‌هاي هفتم تا دهم شامل عرفان شيعي فقاهتي مي‌باشد كه طريقه ابن طاووس و خواجه و شهيدين و مجلسي  اول و جمعي ديگر از بزرگان تا امثال علامه طباطبايي و رهبر فقيد انقلاب قدس سرهم مي‌باشم و نگارنده نيز صرفاً مدافع همين مكتب است.
 
2-  الملهوف، ص 83
3- روح‏مجرد، ص86
4-  من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص360 
5-  بحار الأنوار، ج‏35، ص321 
6- الاقبال بالأعمال الحسنة، ج1، ص467و 468
7- روح‏مجرد، ص 78و80

 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 25
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    عالي
  • vahid ۲۳:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    متاسفانه آقای وکیلی با مغلطه میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند! و جمله ی ما رایت الا جمیلا را مساوی سرور میدانند! این چه سروری است که انسان را پیر میکند! تا جایی که عبدالله همسر خود را نمیشناسد! اگر باطن این قضیه فرحزا هست و مردمی که در ظاهر مانده ند باید عزاداری کنند پس چرا در زیارت عاشورا داریم که : و جلت و عظمت مصیبتک فی السموات علی جمیع اهل السموات دقت شود : علی جمیع اهل السموات و همچنین در ناحیه مقدسه آمده: مجالس ماتم برای تو در اعلا علّیین (عالم ملکوت) برپا شد. حوریان بهشتی در عزای تو بر سر و صورت زدند و آسمان و ساکنانش کوهها و دامنه هایش و دریاها و ماهیانش و باغهای بهشتی و نوجوانانش خانه کعبه و مقام ابراهیم، مشعرالحرام حرم خانه ی خدا (کسانیکه مُحرم هستند) و اطراف آن همگی درماتم تو گریستند. دقت شود که باطن عالم هم غرق در مصیبت بوده ولی طبق ادعای آقایان در ظاهر سختی و مصیبت است و باطن فرح و سرور! و آقای وکیلی جوابی برای این روایات نداده اند! و انگار نه انگار که این روایات هم مطرح شده! و این چه سروری است که پلک چشم امام رضا علیه السلام را زخمی کرده و امام زمان علیه السلام خون میگرید! و باز هم باید گفت که در هیچ جا اثری از سرور ائمه بعد از امام حسین علیهم السلام دیده نشده ! چه گریه ی با سرور و چه خنده متاسفانه آقای وکیلی با مغالطه و آراستن کلمات ، میخواهند مساله را مطابق با میل خود تفسیر کنند! صلی الله علیک یا قتیل العبرات یا مولای یا اباعبدالله
  • روح الله ۲۳:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    بسیار زیبا بود. واقعاً تأمل در همین چند نقد و نوشتاری که بین این دو بزگوار رد و بدل شد نشانگر روحیه مخالفان حکمت و عرفان است که با تمسک به برخی روایات و نادیده گرفتن بقیه روایات و با ضمیمه کردن چند مطلب غیر منطقی و سست و بی اساس و تهمت و افتراء می خواهند روی نظر خود تعصب ورزند و زیر بار حرف عقلانی و استدلالی نمی روند.
  • ۲۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    واقعاً باز هم مانند نوشتار قبلی؛ حجت الاسلام وکیلی بسیار زیبا تبیین فرموده اند مسئله را.
  • حسن م ۲۳:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    با تشکر از مشرق که باعث شد پی ببریم به اباطیل مخالفین فلسفه و عرفان که کاری جز تهمت و افتراء و هو و جنجال ندارند.
  • رضا ۰۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    جناب آقای وکیلی مساله این است که شما حرف جدیدی نزده اید و صرفا بازگویی بخشی از مقاله قبلی تان است دیگر ان که کماکان ملاک صدق گفتارتان را رفتار جماعتی خاص گرفته اید که خب دیگر پاسخ ان بر همه اشکار است
  • رضا ۰۰:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    اظهار سرور و ابتهاج در عاشورا تبدیل شد به اشک شوق و ابتهاج در عاشورا! خب الحمدلله نویسنده عارف و صوفی (البته از نوع خوب آن!) مسلک ما یک گام به عقب نشستند و یک گام از عالم وحدت به سمت عالم کثرات حرکت کردند!
  • حسين ۰۵:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    گفتم الف/ گفت دگر / گفتم هيچ / گر در خانه كس است/ يك حرف بس است /
  • محمد ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    در مقاله قبلی و همچنین در متن کتاب روح مجرد هم همین بود. اگر شما دقیق نخوانده اید یا بد فهمیده اید مانند سایر مخالفین فلسفه و عرفان این تقصیر جناب وکلیلی یا تقصیر مرحوم حداد نیست. تقصیر شماست و بد فهمی شما.
  • عمو ۰۹:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    الحمدلله. این گفت و گوی مکتوب حد و اندازه سواد آقای نصیری حتی در زمینه روایت هم که ادعای اصلیشونه نشون داد و مشخص شد به این زمینه هم به اندازه کافی تسلط ندارن و مثل همیشه تفسیر به رای بزرگترین دستاویزشونه. عمیقا معتقدم نصیری در عمل لااقل به اندازه سروش و امثال او به تفسیر به رای آیات و روایات ملتزمه.
  • ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    آقای وکیلی نوشته اند در مقاله آقای نصیری توحید افعالی به غلط به جبر تعریف شده است. خب حالا برای این که عمق استدلالات و استنادات آقای وکیلی روشن شود، دوستان به بیت زیر از گلشن راز شیخ شبستری که احتمالا یکی دیگر از انسانهای کامل جماعت عارف و صوفی است، توجه فرمایند: هر آن کس را که مذهب غیر جبر است نبی فرمود که او مانند گبر است! بله این همان توحید افعالی آقایان است! البته اگر آقایان جرآت دارند، ادعا کنند که فلسفه و عرفان قائل به جبر نیست، تا آن وقت سیه روی کنیم هر که در او غش باشد! بسم الله
  • محمد ۱۴:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    اگر واقعا طالب یافتن نظر آقایان فلاسفه و عرفا در مورد جبر و اختیار هستید بروید کتاب خیرالاثر فی رد جبر و القدر اثر حضرت استاد علامه حسن زاده حفظه الله را بخوانید. البته اگر توان فهمش را دارید.
  • مهدی منتظر ۱۵:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    احسنت بر تو Vahid حقا که جناب وکیلی جوابی برای این استدلالات ارائه نکرده اند و تنها به بازگویی مقاله قبلی خود پرداخته اند ، و کماکان این سوال در ذهن هر خواننده روشن و حق جویی باقی می ماند که بر اساس کدامین حق و کلام ، شادی و ابتهاج برای عاشورا!!!
  • دایی ۱۸:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    وکیلی و بقیه طبقه صوفی مسلک در یک مشخصه با سروش یکسانند و ان هم اعتقاد عمیق شان به پلورالیسم است
  • ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    البته اباطیل خاص حضرات صوفی مسلک است
  • vahid ۰۰:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    متاسفانه آقای وکیلی با مغالطه میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند! و جمله ی ما رایت الا جمیلا را مساوی سرور میدانند! این چه سروری است که انسان را پیر میکند! تا جایی که عبدالله همسر خود حضرت زینب را نمیشناسد! اگر باطن این قضیه فرحزا و سرور آور هست و مردمی که در ظاهر مانده ند باید عزاداری کنند پس چرا در زیارت عاشورا داریم که : و جلت و عظمت مصیبتک فی السموات علی جمیع اهل السموات دقت شود : علی جمیع اهل السموات و همچنین در ناحیه مقدسه آمده: مجالس ماتم برای تو در اعلا علّیین (عالم ملکوت) برپا شد. حوریان بهشتی در عزای تو بر سر و صورت زدند و آسمان و ساکنانش کوهها و دامنه هایش و دریاها و ماهیانش و باغهای بهشتی و نوجوانانش خانه کعبه و مقام ابراهیم، مشعرالحرام حرم خانه ی خدا (کسانیکه مُحرم هستند) و اطراف آن همگی درماتم تو گریستند. دقت شود که باطن عالم هم غرق در مصیبت بوده است ولی طبق ادعای آقایان ظاهر عاشورا سختی و مصیبت است ولی باطن آن فرح و سرور! و آقای وکیلی جوابی برای این روایات نداده اند! و انگار نه انگار که این روایات هم مطرح شده! و این چه سروری است که پلک چشم امام رضا علیه السلام را زخمی کرده و امام زمان علیه السلام خون میگرید! و باز هم باید گفت که در هیچ جا اثری از سرور ائمه بعد از امام حسین علیهم السلام دیده نشده ! چه به صورت خنده و چه به صورت گریه ی با سرور متاسفانه آقای وکیلی با مغالطه و آراستن کلمات ، میخواهند مساله را مطابق با میل خود تفسیر کنند! صلی الله علیک یا قتیل العبرات یا مولای یا اباعبدالله
  • ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    وحید جان! خدای جزای خیرت دهد و اجر همه ما در مصیبت جانکاه عاشورا عظیم باشد انشاء الله و خداوند همه ما را به طریق مستقیمش هدایت فرماید.
  • ۱۹:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    اي كاش برادر محترم جناب وحيد آقا كمي دقت مي‌كرد. اين همه روايت در مقاله آقاي وكيلي آمده بود كه به صراحت بر فرح و سرور معنوي اهل بيت دلالت مي‌كرد و مفصلا نوشته بود كه اين سكه دو رو دارد و اهل بيت و هر شيعه مخلَصي هم شادند و هم غمگين و گريه هاي ايشان لازمه كمالشان است و حضرت آقاي حداد نيز در اواخر مثل اوائل سلوك گريه حزن و اندوه داشتنه و جمع بين هر دو مسأله مي‌كردند. با اون همه توضيح عجيب است كه باز هم بگويد كه آقاي وكيلي جواب نداده است. از آقاي نصيري تعجب است كه به جاي جواب يك مشت حرف جديد مطرح كرده است. آيا مي‌شود انسان جميل را ببيند و مسرور نشود؟ البته سرور معنوي
  • ۲۰:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    اتفاقا من از آقاي وكيلي تشكر مي‌كنم كه يك نكته جديد را خيلي خوب توضيح داده است كه براي خود من قبلا سؤال بود و آن فرق بين سرور معنوي و سرور دنيايي است. از نوشته آقاي نصيري كاملا معلومه سرور دنيايي مي‌فهميده و بي‌ادبي كرده عرفا را كنار ناصبي ها قرار داده است. حالا كه مطلب علامه طهراني معلوم شد ديگر هيچ كس نمي تونه بگه خلاف سيره ائمه است چون اونها هم معلومه اشك شوق هم مي‌ريختند. علامه مجلسي هم كه گفته بودند امام حسين در عاشورا فرح و سرور داشته‌اند معلوم شد سرور معنوي بود است. البته اگر ما هم بفهميم سرور معنوي يعني چه. خداوند اشك حزن و عشق و شوق ما را بيشتر فرمايد و در اين ايام حزن آل الله ثواب همه عزاداران را نيز بيشتر فرمايد. و درجات مرحوم قاضي و حداد و طهراني را كه از عاشقان و عزاداران واقعي حسيني بودند بيشتر كند.
  • ۲۰:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    بي انصافي تا كجا برادر ملاك صدق گفتار آقاي وكيلي آن همه روايت بود كه آقاي نصيري هيچ جوابي نداد
  • محب اهل بيت عليهم السلام ۲۰:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    از جناب وكيلي جهت اين تبيين بسيار زيباي روايات اهل بيت و كلام بزرگان خيلي ممنونم. اميدوارم خداوند به همه دوستان مخالف نيز توفيق فهم معارف اهل بيت را عطا نمايد. با تشكر ان شاء الله آقاي نصيري نيز كمي انصاف به خرج داده بدون تحصيلات عميق درباره كار بزرگان قضاوت نكنند و لا اقل اسم نواصب را وسط نكشند. حضرت آقا در پيام تسليت علامه طهراني فرموده اند ايشان از معدود فرزانگاني بود كه فقه االله اكبر را كه از مقوله شهود است در كنار فقه اصغر جمع كرده بود
  • محب اهل بيت عليهم السلام ۱۶:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۳۰
    0 0
    اگر دوست داريد حقيقت روشن شود كمي بايد دروس تخصصي را تحصيل كنيد. جبر مشترك لفظي است. مرحوم شهيد صدر نيز كه عارف نيست ولي باسواد و تيزهوش است در دروس في علم الاصول مي‌فرمايد كه حرف عرفا اصلاً جبر نيست و با روايات لاجبر ولاتفويض مخالف نيست گرچه مرحوم صدر خودشان حرف عرفا را قبول ندارند
  • عبد الله ۱۶:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۳۰
    0 0
    از مشرق تقاضا مي‌كنم كه اين عبارات مرحوم شهيد مطهري را در كتاب شهيد با اينكه طولاني است بياورد كه توضيح حرف مرحوم طهراني است و ميگن عاشورا در بعد اجتماعي جاي گريه است و گريه هم انواعي دارد و ولي در بعدي جاي سرور است با توضيح آقاي وكيلي هم مي‌سازد از ايشان هم تشكر مي‌كنم. «پس شهادت از نظر اسلام از جنبه فردى يعنى براى شخص شهيد يك موفقيت است، بلكه بزرگترين موفقيت است؛ آرزوست، بلكه بزرگترين آرزوست. امام حسين فرمود: جدّم به من فرموده است كه تو درجه‏اى نزد خدا دارى كه جز با شهادت به آن درجه نائل نخواهى شد. پس شهادت امام حسين براى خود او يك ارتقاء است، عاليترين حدّ تكامل است. تا اينجا ما مسئله مرگ و شهادت را از جنبه فردى تحليل كرديم و رسيديم به اينجا كه اگر مرگ به صورت شهادت باشد واقعا يك موفقيت است براى شهيد؛ جشن و شادمانى دارد. لهذا سيد بن طاووس مى‏گويد: اگر نبود كه دستور عزادارى به ما رسيده است، من روز شهادت ائمه را جشن مى‏گرفتم. اينجاست و از اين جنبه است كه ما به مسيحيت حق مى‏دهيم به نام شهادت‏ مسيح كه مى‏پندارند شهيد شده، براى مسيح جشن بگيرند. اسلام هم در كمال صراحت، شهادت را موفقيت شهيد مى‏داند نه چيز ديگر. اما از نظر اسلام آن طرف سكه را هم بايد خواند. شهادت را از نظر اجتماعى- يعنى از آن نظر كه به جامعه تعلق دارد پديده‏اى است كه در زمينه خاص و به دنبال رويدادهايى رخ مى‏دهد و به دنبال خود رويدادهايى مى‏آورد- نيز بايد سنجيد. عكس‏العملى كه جامعه در مورد شهيد نشان مى‏دهد صرفاً به خود شهيد تعلق ندارد، يعنى صرفاً ناظر به اين جهت نيست كه براى شخص شهيد موفقيت يا شكستى رخ داده است. عكس‏العمل جامعه مربوط است به اين كه مردم جامعه نسبت به شهيد و جبهه شهيد چه موضعگيرى‏اى داشته باشند و نسبت به جبهه مخالف شهيد چه موضعگيرى‏اى داشته باشند؟ رابطه شهيد با جامعه‏اش دو رابطه است: يكى رابطه‏اش با مردمى كه اگر زنده و باقى بود از وجودش بهره‏مند مى‏شدند و فعلا از فيض وجودش محروم مانده‏اند، و ديگر رابطه‏اش با كسانى كه زمينه فساد و تباهى را فراهم كرده‏اند و شهيد به مبارزه با آنها برخاسته و در دست آنها شهيد شده است. بديهى است كه از نظر پيروان شهيد كه از فيض بهره‏مندى از حيات او بى‏بهره مانده‏اند، شهادت شهيد تأثرآور است. آن كه بر شهادت شهيد اظهار تأثر مى‏كند در حقيقت به نوعى بر خود مى‏گريد و ناله مى‏كند. .... اينجاست كه مى‏گوييم: گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست. اينجاست كه بايد ببينيم آيا جشن و شادمانى و پايكوبى و احياناً هرزگى و شرابخوارى و بدمستى- آنچنان كه در جشنهاى مذهبى مسيحيان ديده مى‏شود- همشكلى و همرنگى و هم‏احساسى مى‏آورد يا گريه؟ معمولًا درباره گريه اشتباه مى‏كنند؛ خيال مى‏كنند گريه هميشه معلول نوعى درد و ناراحتى است و خود گريه امرى نامطلوب است..... خنده انواع و اقسام دارد كه نمى‏خواهم فعلًا وارد بحث انواع و اقسام آن بشوم. گريه نيز به نوبه خود انواع و اقسام دارد. گريه هميشه ملازم است با نوعى رقّت و هيجان. اشك شوق و عشق را همه مى‏شناسيم. در حال گريه و رقّت و هيجان خاص آن، انسان بيش از هر حالت ديگر خود را به محبوبى كه براى او مى‏گريد نزديك مى‏بيند، و در حقيقت در آن حال است كه خود را با او متحد مى‏بيند. خنده و شادى بيشتر جنبه خودى و شخصى و در خود فرو رفتن دارد و گريه بيشتر جنبه از خود بيرون آمدن و خود را فراموش كردن و با محبوب يكى شدن. خنده از اين نظر مانند شهوت است كه در خود فرو رفتن است و گريه مانند عشق است كه از خود بيرون رفتن است. امام حسين عليه السلام به واسطه شخصيت عالى‏قدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه‏اش مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كسانى كه بر اين مخزن عظيم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند- يعنى رهبران مذهبى- بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت همشكل كردن و همرنگ كردن و هم‏احساس كردن روحها با روح عظيم حسينى بهره‏بردارى صحيح كنند، جهان اصلاح خواهد شد. راز بقاى امام حسين اين است كه نهضتش از طرفى منطقى است، بُعد عقلى دارد و از ناحيه منطق حمايت مى‏شود، و از طرف ديگر در عمق احساسات و عواطف راه يافته است. ائمه اطهار كه به گريه بر امام حسين سخت توصيه كرده‏اند، حكيمانه‏ترين دستورها را داده‏اند. اين گريه‏هاست كه نهضت امام حسين را در اعماق جان مردم فرو مى‏كند؛ تكرار مى‏كنم: به شرط آنكه گروهى كه بر اين مخزن عظيم گمارده شده‏اند بدانند چگونه بهره‏بردارى كنند.»
  • ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۳۰
    0 0
    شادی برای خود ایمه است که به مقام وصل رسیده اند نه برای ما عزیز جان
  • حميد ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۹
    0 0
    بنده با افكار استاد وكيلي آشنايي خوبي دارم به حق وقتي در اصفهان بودند نشان دادند كه شخص يا اشخاص مد نظرشون نيست و حقيقت را راحت و لخت بيان ميكنند جالب اينجاست كه يكي از مدعيان مكتب تفكيك كه در جلسه تبيين اصول تفكيك حاضر شد گفتند ما اصلا دور و تسلسل را قبول نداريم ومن همه سوالاتمو از اين حرف گرفتم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس