به گزارش مشرق، «نوید مؤمن» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی اخیرا در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم از استانهای مختلف، در سخنان مهمی درباره شرارتهای آمریکا و ترسیم فرمول مذاکره به سبک مقامات آمریکایی به نکات ارزنده و مهمی اشاره فرمودند: «بر خلاف تصور عدهای در داخل، درخواست آمریکاییها برای مذاکره مسأله جدیدی نیست و در ۴۰ سال اخیر بارها تکرار اما با پاسخ منفی ایران مواجه شده است... آنها (آمریکاییها) اهداف اصلی را کاملاً مشخص میکنند، البته همه این اهداف را اعلام نمیکنند اما در طول مذاکرات با دبه و چانهزنی، همه اهداف را پیگیری میکنند. نکته دیگر اینکه آمریکاییها از این اهداف اصلی یک قدم عقب نمینشینند. آمریکاییها در مذاکرات، با الفاظ ظاهراً اطمینانبخش فقط وعده میدهند اما از طرف مقابل امتیازات نقد میخواهند و وعده نمیپذیرند. این واقعیت را ما در برجام تجربه کردیم، همچنان که در مذاکره با کرهشمالی هم آمریکاییها همین روش را در پیش گرفتهاند...».
در تحلیل بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نکاتی وجود دارد که نمیتوان بسادگی از کنار آنها گذشت.
۱- رهبر معظم انقلاب به تلاش ۴۰ ساله مقامات آمریکایی برای مذاکره با ایران اشاره فرمودهاند. این تلاش از دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر آغاز شده و در دوران ریاستجمهوری ریگان، بوش پدر و پسر،کلینتون، اوباما و ترامپ نیز ادامه پیدا کرده است. از این رو پیشنهاد ارائه شده اخیر از سوی ترامپ مبنی بر مذاکره با ایران، یک «پدیده نوین» با «مختصاتی جدید» نیست! پیشنهادات مکرری که مقامات آمریکایی درباره مذاکره با ایران دادهاند، ریشه در استیصال آنها در برابر «ایران قدرتمند» دارد. «ایران قدرتمند» یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه واقعیتی است که واشنگتن طی ۴ دهه اخیر بارها با آن مواجه شده و البته قدرت مواجهه با آن را نیز نداشته است. این قاعده درباره ترامپ نیز صادق است.
۲- فرمولی که رهبر معظم انقلاب درباره نحوه مذاکره مقامات آمریکایی ترسیم کردهاند، دارای ۲ جنبه استراتژیک و تاکتیکی است. در جنبه استراتژیک، مقامات آمریکایی اهداف اصلی خود را مشخص کرده و روی آنها متمرکز میشوند. برخی از این اهداف اعلامی و آشکار و برخی دیگر، غیراعلامی و پنهان است. در جنبه تاکتیکی، مقامات آمریکایی روشها و ابزارهایی را برای رسیدن به اهداف کلان خود در مذاکرات تعیین میکنند. تاکتیکهای مذاکراتی آمریکا، ترکیبی از روشهای اقناعی، تشویقی و تنبیهی بوده و ناظر به موقعیتی تعریف میشود که مذاکرهکنندگان آمریکایی در آن قرار گرفته یا میگیرند. یکی از فرمولهای دیگری که مقامات آمریکایی به کار میگیرند، «فدا کردن تاکتیکها» پای «استراتژیها» یا همان فدا کردن «ابزار» پای «اهداف» است. با این حال مقامات آمریکایی به گونهای این عمل را صورت میدهند که مخاطبان تصور میکنند واشنگتن دست به معامله بر سر ثوابت و استراتژیها و اهداف کلان زده است! مقامات آمریکایی میز مذاکره را به گونهای میچینند که در آن مرز بین «استراتژیها» و «تاکتیکها» خلط شده و سپس در یک بازی سریع و با استفاده از سردرگمی یا هیجان کاذبی که در طرف مقابل ایجاد میکنند، تمام اهداف خود را عملی میکنند.
۳- مقامات هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در مذاکره با رقبای خود، به «بازی با حاصل جمع صفر» پایبندند، به گونهای که «پیروزی آنها» با «شکست طرف مقابل» مصادف شود. بدیهی است در این معادله، «بازی برد- برد» معنایی ندارد. مروری بر تجربه برجام در اینباره میتواند مفید فایده باشد. در دوران ریاستجمهوری اوباما، افرادی مانند «جان کری»، «سوزان رایس» و «وندی شرمن» سکان هدایت مذاکرات هستهای با ایران را در دست گرفتند. بعضا در داخل از این افراد، به عنوان «سیاستمداران خوشخیم آمریکایی» یاد میشد! باور نادرستی که گریبانگیر دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان شد. دموکراتها با استناد به تاکتیک «لبخند»، سختترین و خطرناکترین مکانیسمها و گزارههای ممکن را در متن برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ گنجاندند!
تعبیه «مکانیسم ماشه» در برجام دستپخت دموکراتهایی بود که امروز نیز متاسفانه برخی مسؤولان ما آرزوی بازگشت آنها به کاخ سفید و کنگره را دارند(!) اوباما پس از آنکه به همه اهداف اعلامی و غیراعلامی خود در برجام دست یافت، ادامه حیات همین توافق ضعیف و بازدارنده را نیز منوط به امضای ۱۲۰ روز یکبار رئیسجمهور آمریکا کرد! پس از اینکه دونالد ترامپ بر سر کار آمد، با استناد به ظرفیتهایی که دموکراتها در اختیار وی قرار داده بودند، از توافق هستهای با ایران خارج شد!
۴- هماکنون دونالد ترامپ دقیقا همین فرمول و روش را در قبال کرهشمالی ادامه میدهد. مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا از یک سو درخواست «خلع سلاح هستهای مطلق پیونگیانگ» را مطرح میکند و از سوی دیگر، وعدههای مبهمی نظیر «کمک به توسعه کرهشمالی» را به این کشور میدهد! نکته جالب توجه اینکه ترامپ موضوع «خروج نیروهای آمریکایی از شبهجزیره کره» را که ریشه در «نگاه خاص اقتصادی» وی دارد و در راستای کاهش هزینههای بینالمللی آمریکاست، به عنوان یک «امتیاز مهم» در مذاکره با کرهایها قالب کرده و روی آن مانور ویژهای میدهد! واقعیت امر این است که واژگانی نظیر «تضمین» و حتی «تعهد» در میان مقامات آمریکایی محلی از اعراب ندارد.
میان فرمولی که «جان کری» در جریان مذاکرات هستهای با ایران پیاده کرد و فرمولی که امروز «مایک پمپئو» در مذاکره با پیونگیانگ پیاده میکند اساسا تفاوتی وجود ندارد، هر چند نقابی که این دو پای میز مذاکره بر صورت میزنند با یکدیگر متفاوت است! بدیهی است با پردهبرداری از چهره شیطان بزرگ، دیگر جایی برای تزلزل مسؤولان ما در برابر پیشنهادات هدفمند و موذیانه مقامات آمریکایی مبنی بر گفتوگو با ایران باقی نمانده است.