قتل مرد مسن توسط زن نجات غریق، سرقت مسلحانه از مسافران صبحگاهي، آزار و اذيت يک استاد دانشگاه روي پل سعادت آباد، تاخیر 25 دقيقه اى اورژانس و مرگ کودک 18 ماه از مهمترین اخبار حوادث 24 ساعت گذشته است.

نجات غريق زن، قاتل مرد مسن

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، نجات غريق جوان كه به دليل بدهي 50‌ هزارتوماني مردي را كه با او رابطه داشت به قتل رساند به‌زودي در دادگاه كيفري‌استان تهران محاكمه مي‌شود.

اين زن جوان كه در بازجويي‌ها اعتراف كرده مقتول را با ضربات چكش به قتل رسانده مدعي‌است چون مقتول قصد داشت با او رابطه برقرار كند، دست به اين قتل زده‌است.

ماموران پليس كرج روز پنجم اسفند سال گذشته زماني در جريان اين قتل قرار گرفتند كه دختري جوان به پليس خبر داد جسد پدرش را خون‌آلود در خانه پيدا كرده‌است. زماني كه ماموران به محل رسيدند جسد مرد 75ساله‌اي را يافتند كه با ضربات جسمي سخت به قتل رسيده‌بود و خون سرازير شده از سرش نشان مي‌داد ضربات اصلي به اين ناحيه وارد شده‌است.

ماموران بعد از اينكه جسد به دستور بازپرس كشيك قتل براي انجام بررسي‌هاي لازم به پزشكي قانوني انتقال يافت، دختر اين مرد را مورد بازجويي قرار دادند. او گفت: «هرچند روز يك‌بار به پدرم سر مي‌زدم از وقتي مادرم فوت شد پدرم تنها بود و من، خواهر و برادرم از او مراقبت مي‌كرديم. چون من مجرد هستم بيشتر كارها را خودم انجام مي‌دادم. روز حادثه وقتي زنگ زدم و ديدم پدرم در را باز نمي‌كند با كليدي كه داشتم وارد خانه شدم و جسد غرق در خون او را ديدم.»

اين دختر در مورد اينكه زمان قتل كجا بود گفت: «من دانشجو هستم و براي حضور سر كلاس‌ها بيرون رفته‌بودم بيشتر ساعات روز را بيرون بودم و بعد از اتمام درس به خانه برمي‌گشتم.»

اين دختر گفت از روابط پدرش خبري ندارد و نمي‌داند او چرا به قتل رسيده است. گفته‌هاي اين دختر در حالي بود كه تحقيقات نشان مي‌داد اگرچه مقداري طلا و پول نقد از خانه مفقود شده انگيزه قتل سرقت نبوده و وضعيت صحنه قتل نشان‌دهنده آن است كه جنايت به دست يك آشنا انجام شده است، چراكه وسايل پذيرايي از ميهمان روي ميز بود و وضعيت خانه نشان مي‌داد كسي به زور وارد خانه نشده‌است.

زماني كه ماموران تماس‌هاي تلفني مقتول را مورد بررسي قرار دادند متوجه شدند او با زني جوان به نام زيبا تماس‌هاي زيادي داشت.

وقتي زيبا شناسايي و بازداشت شد به قتل اعتراف كرد. او گفت: «من نجات غریق يك استخر هستم و چون شوهر ندارم و سه فرزند دارم از همين راه زندگي‌ام را تامين مي‌كنم. سه سال قبل يك راننده تاكسي به من شماره تلفن مقتول را داد تا با هم آشنا شويم و با هم رابطه داشته‌ باشيم. من فكر مي‌كردم اين مرد مي‌تواند پشتوانه خوبي براي من باشد و زندگي‌ام بهتر مي‌شود. با او رابطه پنهاني داشتم تا اينكه متوجه شدم او نه تنها قصد كمك كردن به من را ندارد بلكه مي‌خواهد از من سوء‌استفاده كند. براي مدتي رابطه‌ام را با او قطع كردم و گفتم ديگر نمي‌خواهم به اين رابطه ادامه دهم او از من 50‌هزار تومان پول قرض كرده‌بود و از من خواست براي پس گرفتن پول به خانه‌اش بروم.»

زيبا به ماموران گفت: «وقتي با من تماس گرفت گفت دخترش به دانشگاه رفته و خانه نيست و فرصت مناسبي است كه ما با هم صحبت كنيم. من هم براي اينكه پولم را پس بگيرم به خانه‌اش رفتم. اما ظاهرا او به من دروغ گفته‌بود و نمي‌خواست پول را بدهد از من درخواست كرد با او رابطه داشته‌باشم. خيلي عصبي شدم دوست نداشتم با اين مرد رابطه‌اي داشته‌باشم و به بهانه اينكه مي‌خواهم به دستشويي بروم از اتاق خارج شدم. كنار آشپزخانه يك چكش بود آن را برداشتم و وارد اتاق شدم نمي‌دانم چرا اين كار را كردم خيلي از دست او عصباني شده‌بودم.»

متهم در مورد نحوه وارد آوردن ضربات گفت: «وقتي با چكش وارد اتاق شدم سر مقتول پايين بود و من را نديد او روي تخت آماده نشسته‌بود و من هم غافلگيرش كردم و چند ضربه پشت سر هم به او زدم وقتي كه پيرمرد روي زمين افتاد و مطمئن شدم ديگر نفس نمي‌كشد بعد هرچه طلا و پول دم‌دست بود برداشتم و فرار كردم.»

با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست براي متهم، پرونده از سوي دادستان براي رسيدگي به دادگاه كيفري ‌استان البرز فرستاده شد و او به‌زودي محاكمه مي‌شود.

*سرقت مسلحانه از مسافران صبحگاهي

سه مرد مسلح طعمه‌هايشان را به عنوان مسافر سوار يك پرايد مي‌كردند و اموال آنها را به سرقت مي‌بردند.

ماموران كلانتري دولت‌آباد در پي وصول اخبار و اطلاعات مردمي درخصوص فعاليت‌هاي مجرمانه سه نفر در زمينه زورگيري تحت پوشش مسافربر و استفاده از سلاح گرم در ارتكاب جرايم به بررسي موضوع پرداختند.

تحقيقات نشان داد سه نفر به اسامي «مرتضي» (25‌ساله)، «اصغر» (34‌ساله) و «داوود» (34‌ساله) با استفاده از يك دستگاه پرايد سفيدرنگ در مناطق مختلف سطح شهر تهران، به ويژه در مناطق جنوب و جنوب غرب پرسه مي‌زنند و طعمه‌هايشان را شكار مي‌كنند.

با جمع‌بندي اطلاعات به‌دست‌آمده از اقدامات اين سه نفر هماهنگي‌هاي لازم قضايي با شعبه دوم بازپرسي دادسراي شهرري انجام و دستور قضايي براي دستگيري و ورود به مخفيگاه آنها صادر شد.

ماموران با توجه به مسلح بودن متهمان به سلاح گرم، هر سه را تحت مراقبت‌هاي نامحسوس قرار دادند تا قبل از هرگونه اقدام آنها براي استفاده از سلاح يا فرار، همگي آنها را به صورت غافلگيرانه و همزمان دستگير كنند.

سرانجام ساعت 9:15 روز 27 آذر عمليات دستگيري متهمان مقابل منزل «مرتضي» در منطقه دولت‌آباد انجام شد و در همان مرحله اول اصغر و داوود دستگير شدند اما مرتضي تلاش كرد با بالا رفتن از ديوار ساختمان متواري شود كه هنگام اين كار سلاح كمري همراه وي روي زمين افتاد و ماموران نيز در يك تعقيب و گريز چند دقيقه‌اي او را دستگير و در بازرسي از مخفيگاهش ده‌ها دستگاه گوشي تلفن همراه، مدارك شناسايي متعلق به افراد مختلف و همچنين آلات و ادوات استعمال شيشه را كشف كردند، سپس متهمان براي انجام تحقيقات تخصصي در اختيار پايگاه نهم پليس آگاهي تهران قرار گرفتند.

كارآگاهان در جريان رسيدگي به اين پرونده موفق به شناسايي تعدادي از مالباختگاني شدند كه توسط متهمان مورد ضرب و شتم، تهديد و نهايتا سرقت اموال‌شان قرار گرفته بودند. يكي از مالباختگان كه دانشجوي يكي از دانشگاه‌هاي تهران است، هر سه متهم را مورد شناسايي قرار داد و با نشان دادن «مرتضي» به كارآگاهان، او را به عنوان فرد مسلح معرفي كرد.

او نحوه وقوع سرقت را اين‌طور شرح داد: «ساعت 6:20 روز 12 آبان از منطقه ياخچي‌آباد به قصد رفتن به دانشگاه، سوار پرايد سفيدرنگ با سه سرنشين شدم كه دو نفر آنها در صندلي‌هاي جلو و يك نفرشان نيز در صندلي عقب خودرو نشسته بود. بعد از طي مسافتي حدودا200 متر ناگهان راننده به سمت منطقه خاني‌آباد تغيير مسير داد و در همين لحظه دو سرنشين ديگر در حالي‌كه سرنشين صندلي جلو يك كلت كمري و سرنشين صندلي عقب نيز يك قبضه چاقو در اختيار داشتند، با تهديد اقدام به سرقت 80 هزار تومان وجه نقد و همچنين تلفن همراهم كردند و پس از پياده كردنم، به سرعت از محل متواري شدند.»

پس از افشاي جزييات جرايم اين متهمان، آنها كه تلاش داشتند دستگيري خود را يك اشتباه عنوان كنند، به ناچار به سرقت‌ها اعتراف كردند و فروشنده سلاح به نام «حميد» را نيز معرفي كردند كه او نيز چند روز قبل به دام افتاد.

سرهنگ عباسعلي محمديان، رييس پليس آگاهي تهران با تاييد اين خبر گفت: «از كليه مالباختگاني كه در طول چند ماه گذشته و توسط سرنشينان يك دستگاه خودرو پرايد سفيدرنگ به شيوه مسلحانه يا تهديد سلاح سرد، در مناطق مختلف تهران به ويژه در مناطق جنوب تهران مورد سرقت يا تهديد قرار گرفته‌اند، دعوت مي‌شود براي شناسايي متهمان به پايگاه نهم پليس آگاهي تهران مراجعه كنند.»

*محاکمه مظنونان به آزار و اذيت يک استاد دانشگاه روي پل سعادت آباد

باز هم وقوع حادثه اي هولناک نام منطقه سعادت آباد تهران را بر سر زبان ها انداخت. اين بار در تاريخ سوم آبان ماه دو مرد افغان زن جواني را که در حال عبور از يک پل عابر پياده بود با تهديد چاقو مورد آزار و اذيت قرار دادند و اموالش را سرقت کردند.

اين حادثه وقتي به پليس گزارش شد که خانواده زني به نام سيما بعد از ساعتي بي خبري از او، بدن نيمه جانش را در نزديکي خانه اش در کوي فراز، واقع در سعادت آباد پيدا کردند. آثار متعدد ضرب و جرح روي بدن زن جوان به خوبي مشهود بود و نشان مي داد حادثه تلخي برايش رخ داده است.

ساعتي پس از اين حادثه وقتي سيما شرايط بهتري پيدا کرد گفت در حالي که از روي پل عابر پياده نزديک خانه اش عبور مي کرد دو مرد افغان با تهديد چاقو او را مورد آزار و اذيت قرار داده و سپس به ساختماني نيمه کاره در آن حوالي گريخته اند.

به اين ترتيب مأموران پليس پايتخت تحقيقات خود را در اين باره آغاز کردند. زماني که مأموران به ساختماني که دو متهم در آن جا پناه گرفته بودند رفتند با ۳۰ مرد افغان روبه رو شدند و معلوم شد آن جا مدتي است به محلي براي اقامت افغاني ها تبديل شده است.

در همين حال قرباني اين حادثه دو متهم را در بين ساکنان ساختمان نيمه کاره جست وجو کرد اما نتوانست آن ها را شناسايي کند. شواهد نشان مي داد ۴ نفر از اين افراد دو متهم را فراري داده اند. به همين دليل ۴ نفر به عنوان متهم بازداشت شدند و پرونده اتهامي آن ها به شعبه ۱۱۵۶ مجتمع قضايي بعثت ارسال شد.

در جلسه محاکمه که به رياست قاضي محمدرضا گيوکي برگزار شد شاکي که استاد دانشگاه است در حالي که اشک مي ريخت بار ديگر آن چه را رخ داده بود شرح داد. او گفت: ساعت حدود ۶ عصر بود که از خانه ام بيرون رفتم. در نزديکي خانه ام يک پل عابر پياده وجود دارد. من چند قدم روي پل رفتم اما چون دو نفر را ديدم که از آن سوي پل وارد شدند، ترسيدم و برگشتم اما آن ها خود را به من رساندند و با تهديد چاقو من را به پايين پل بردند.

من جيغ مي کشيدم و کمک مي خواستم اما چون آن جا محل خلوتي است هيچ کس صدايم را نمي شنيد. آن ها من را مورد ضرب و شتم و آزار و اذيت قرار دادند و بعد از حدود نيم ساعت در حالي که گردنبند و پول هايم را دزديده بودند من را که هوشياري کامل نداشتم رها و به ساختمان نيمه کاره فرار کردند.

به دنبال اين اظهارات قاضي روز گذشته از چهار متهم خواست درباره اين حادثه توضيح دهند اما متهمان اعلام کردند در اين ماجرا نقشي نداشتند و از مخفيگاه دو متهم اصلي نيز اطلاعي ندارند.

در چنين شرايطي قاضي به افسران پليس آگاهي دستور داد دو متهم اصلي را شناسايي و دستگير کنند.

تاخیر 25 دقيقه اى اورژانس و مرگ کودک 18 ماه

وقتى پدر خانواده با صحنه گازگرفتگى همسر و دختر18 ماهه اش مواجه شد اورژانس را خبر كرد و با وجود نزديكى پايگاه امدادگران به محل حادثه، آمبولانس با 25 دقيقه تاخير در محل حاضر شد.

ساعت 20 شامگاه شنبه10 دىماه سال جارى وقتى پدر خانواده به خانه اش در طبقه اول ساختمان رفت با پيكرهاى نيمه جان همسر 26 ساله و دختربچه اش مواجه شد. با فريادهاى اين مرد « مهيا جعفرى » همه همساي هها از خان ههايشان بيرون ريختند و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتند و با توجه به مستقر بودن پايگاه امدادگران در پارك 22 بهمن – فاصله اى 2 دقيقه اى- انتظار
داشتند آنان خيلى سريع به نجات مادر و كودك بيايند. وقتى ثانيه ها به دقايق زيادى رسيد و از آمبولانس اورژانس خبرى نشد دختربچه با موتوسيكلت به اين پايگاه انتقال يافت و پزشكان پس از معاينه اعلام كردند كار از كار گذشته است.

اشكها بر گونه هاى همسايگان سرازير میشد و اين در حالى بود كه پيكرهاى مادر و كودك در بيمارستان لقمان الدوله نيز تحت معاينه قرار گرفتند. هيچ اميدى براى نجات جان CCU دخترك نبود و مادر با حالت بسيار وخيمى در بخش بسترى شد.

بنا بر اين گزارش، با مرگ كودك همه اهالى كوچه نوروزى از تاخير امدادگران اورژانس گله مند بودند و با دستور مقام قضايى قرار است علت گازگرفتگى كارشناسى و مقصر اصلى حادثه رديابى شود.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۷:۵۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۳
    0 0
    نمی دانم شاید درد نان مردم را به این روز انداخته ویا..نمی دانم غیرت از چه روی رخت از این سرزمین برداشته کجایند مردان بی ادعا دراین وانفسا جای شهدا خالی است کودک که بودم زیاد بودند جوان های باغیرت که حتی کسی جرات نمی کرد به خانم بدحجابی تو بگوید ولی حالا صدامیان در سطح شهر پرسه می زند و دریغ از وجود مردان سلحشور آن روزها هر صبح که از خانه بیرون می زنم ترس از اینکه مبادا ناغافل مورد هجوم اشرار قرار گیرم مرا تا پای مرگ میبرد مرگ واژه ای آسان در مقابل اینهمه پلشتی است ؟به راستی کجایند مردان بی ادعا ؟این عمار؟ این مقداد؟!!!!!
  • نکو نام ۱۴:۲۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶
    0 0
    پدیده ای بنام محمد بابائی با عرفان دروغین جنایات زیادی مرتکب شده و با وجود 5 بار محکومیت ، هنوزم بکاراش ادامه میده. ظاهرا کسی کارش نداره. خانواده زیادی را از هم پاشانده.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس