سرویس جهان مشرق- عربستان و نفت؛ حتی در همان نگاه اول نیز میتوان رابطه تنگاتنگ این دو کلمه را با یکدیگر دریافت اما با نگاهی به آمار سرزمین بیآبوعلف عربستان باید نفت را شریان حیات اقتصادی و حتی سیاسی عربستان دانست.
بررسی دقیقتر این مسئله، ابعاد مختلفی را روشن میکند. در حقیقت نفت برای سعودیها بهمثابه یک شمشیر دو لبه عمل میکند؛ تغییر در عرضه نفت و بهتبع آن نوسانات قیمت آن اگرچه بهعنوان حربهای برای مقابله با رقبا و دشمنان به کار میرود اما در اثر اقدام از این طریق، خود عربستان هم متضرر خواهد شد.
یادداشت پیش رو قصد دارد تا با نگاهی به این مسئله، نشان دهد که چگونه سلاح نفت عربستان سعودی در مواجهه با چند چالش، آرامآرام روند کند شدن و ازکارافتادن را طی میکند.
مسئله تیغ دو لبه سلاح نفت در این کشور باعث شد تا سیاستگذاری عربستان در سند چشمانداز ۲۰۳۰ در جهت کاهش اتکا به نفت صورت گیرد. دلیل آن نیز واضح است؛ وقتی عربستان برای اداره کشور و ادامه توسعه اقتصادی دیگر وابسته به نفت نباشد، بهراحتی میتواند عرضه نفت خود را کنترل کرده و درنتیجه برای فشار بر بازار و بهتبع آن کشورهای رقیب یا دشمن، به اهداف خود در عرصهی سیاسی دست پیدا کند.
اما چگونه عربستان میتواند اتکا خود را به نفت کاهش دهد درحالیکه به استناد پایگاه اینترنتی «theglobaleconomy» نفت حدود ۲۴ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را شامل میشود؟
عربستان سیاست تولید و صادرات غیرنفتی را سرلوحه کار خود قرارداد تا با خلاص شدن از اقتصاد نفتی بهراحتی نفت را ابزاری برای اعمال فشار در عرصه جهانی قرار دهد؛ اما مشکل اصلی این کشور این است که سرمایه بهعنوان عنصر اصلی تولید، آنهم تولیدی که بتواند جایگزین نفت شود حلقه مفقوده این سیاست است. برای جایگزینی این حلقه، باید سرمایهگذاری خارجی و سرمایهگذاری دولتی بهصورت انبوه به عرصههای علمی و صنعتی در عربستان پمپاژ گردد. اینها در حالی است که در مسئله سرمایهگذاری خارجی علیرغم تلاشهای بسیار زیاد عربستان، این کشور موفق به جذب سرمایه چندانی نگردید، برای مثال فقط در پروژه نئوم، عربستان نیاز به ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد که به استناد آمار اکنون و در عرصههای مختلف، این کشور موفق به جذب فقط ۳ میلیارد دلار سرمایه خارجی شده است.
تنها همین مثال بهخوبی تفاوت میان سیاستگذاری و واقعیتهای اقتصادی عربستان را نشان میدهد؛ راهحل دیگر برای تأمین مالی پروژههای علمی و صنعتی این کشور، سرمایهگذاری دولت در این عرصهها میباشد اما این اقدام نیز چندان عملی نیست؛
اولاً عربستان سعودی با همین میزان اتکا به نفت و سهم اندک پروژههای توسعهای در بودجه، امسال برای تحقق کامل بودجه نیاز به فروش نفت باقیمت تقریبی ۸۰ دلار در هر بشکه دارد درحالیکه درآمد حدود ۱۶۰ میلیارد دلاری عربستان از نفت، که حتی قادر به پوشش کامل بودجه جاری این کشور نیست، نخواهد توانست بار چند صد میلیارد دلاری طرح کاهش اتکا به نفت را در برگیرد.
ثانیاً نفت بهطور همزمان قادر به ایفای دو نقش متضاد نمیباشد یعنی هم افزایش تولید (بهتبع آن کاهش قیمت) برای اهداف سیاسی و هم منبع درآمد روزافزون برای عربستان! درنتیجه واضح است که عربستان یا باید استفاده ابزاری از نفت در عرصههای سیاسی را کنار بگذارد تا بتواند با مدیریت بازار به فروش گرانتر این کالا بپردازد و از عایدات آن در راستای اهداف اقتصادی خود بهره گیرد و یا همچنین برای جلب رضایت آمریکا یا اعمال فشار بر کشورهایی مانند ایران مزیتهای اقتصادی نفت را فدای اهداف سیاسی خود کند.
در این باره بیشتر بخوانید؛
اقتصاد عربستان در باتلاق دلارهای نفتی/ دو چالش سعودی برای دستیابی به اقتصاد بدون نفت
اما اکنون عربستان، نفت را بهعنوان ابزاری قدرتمند برای اعمالنفوذ و نبرد سیاسی دیده و از طرف دیگر این منبع ارزشمند را محرک توسعه و جاهطلبیهای خود میداند و مادامیکه از این ابزار در دو جبهه متضاد استفاده میکند، اثرگذاری آن در هر دو عرصه کاهش پیدا خواهد کرد.
فارغ از مسائل داخلی این کشور و مسائل مطرحشده، تحولات بینالملل هم به ضرر سعودیها در جریان است.
۱- چرخش آمریکا از عربستان به کانادا: اگرچه تا حدود سال ۲۰۰۰ میلادی عربستان سعودی سهم ۱۸ درصدی از واردات نفت آمریکا داشته است اما آمارهای مربوط به سال ۲۰۱۷ بیانگر تغییرات اساسی در این ساختار است بهطوریکه سهم کانادا در میزان واردات نفت آمریکا از ۱۳ درصد در سال ۱۹۹۳ به حدود ۴۰ درصد در سال ۲۰۱۷ رسیده است. بنابراین از طرفی نیاز آمریکا به عربستان در جهت واردات نفت کاهشیافته است و همچنین قدرت چانهزنی عربستان بر سر این منبع استراتژیک کاهشیافته است و عربستان را مجبور به اقداماتی از قبیل خرید سهم بیشتری از مجتمع پالایشگاهی موتیفا آمریکا کرده است تا به این وسیله آمریکا ناچار به واردات نفت عربستان باشد؛ و بهتبع قدرت چانهزنی سیاسی عربستان افزایش یابد.
۲- کاهش اتکا ایران به نفت: یکی از انگیزههای مهم عربستان در استفاده ابزاری از نفت مقابله با ایران و کاهش درآمدهای ایران از نفت است چراکه این کشور همواره این نکته را در نظر داشته است که نفت گران یعنی درآمد بالای نفتی ایران و قدرت گیری هرچه بیشتر این رقیب قدیمی در عرصههای مختلف، این درحالیکه است که آمار ارائهشده توسط پایگاه اینترنتی «theglobaleconomy» بیانگر این است که درآمد نفتی فقط ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران میباشد که اگر میانگین سهساله ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ را در نظر بگیریم این مقدار حدود ۱۳ درصد میباشد. بنابراین این سلاح آنچنان تأثیری بر ایران نخواهد داشت.
۳- آسیبپذیری تأسیسات نفتی عربستان: هر از چند گاهی اخباری منتشر میشود مبنی بر حمله نیروهای یمنی به تأسیسات نفتی عربستان بهطور مثال و در آخرین اقدام نیروهای یمنی خط لوله بقیق به ینبع موردحمله قرار گرفت، و این خط لوله بهتنهایی وظیفه صادرات حدود ۴۰ درصد نفت عربستان را بر عهده دارد. از جهت دیگر مدتی پیش نیز دو نفتکش متعلق به عربستان در بندر الفجیره مورد هدف قرار گرفت که این اتفاقات همه از غیرقابل اطمینان بودن این سلاح حکایت دارند و این مسئله زمانی جدیتر میشود که انقلابیون یمن حمله اخیر را تنها خوشآمد گویی خواندند و از حملات غافلگیرکننده خبر میدادند.
همه اینها در حالی است که عدهای سعی دارند سعودیها را در زمینه پیشرفت صنعت و کاهش اتکا به نفت پیشرو جلوه دهند درحالیکه اینگونه نیست و برخی نیز همچنان سلاح نفت عربستان را کارآمدترین سلاح عصر حاضر میدانند.