به گزارش مشرق به نقل از روزنامه وطن امروز، ماجراي قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخاني خيلي زود به پليس و قاضي جنايي مخابره شد. صحنه قتل خيلي فجيع بود، جنازه خونآلود «لاله» در حالي که سرش به سمت در اتاق خواب و پاهايش به سمت تخت بود، زير ملحفهاي گلدار ديده ميشد. لباسهاي خانگياش مرتب بودند، روي دستانش آثار بريدگي با چاقو ديده ميشد که جاي تعجب داشت، آثار بريدگي سطحي از راست به چپ و برعکس روي پاهاي جسد به چشم ميخورد و مهمتر اينکه همه ضربات مرگبار به گردن وارد شده بود به گونهاي که تصور ميشد قاتل روي شکم لاله نشسته و جز همان ناحيه، نميتوانسته جاي ديگري را هدف ضربات خود قرار دهد. به دست آمدن تهسيگارهاي خيس و خاکسترهاي استوانهاي شکل آن، که مشخص بود هيچ پکي به آنها زده نشده نشان ميداد عامل قتل سعي داشته مسير تحقيقات را گمراه کند. با وجود همه مواردي که در صحنه قتل ديده ميشد، پليس و قاضي بر اين باور شدند که در روز روشن و به اين شکل تنها يک زن ميتواند قاتل باشد و اين دقيقا زماني مطرح شد که تيم تحقيق شنيد ناصر زندگي پنهانياي با زني به نام شهلا داشته است. اين زن 32 ساله آبانماه همان سال بازداشت شد و در همان برخورد نخست در حالي که قرآني به همراه داشت سوگند خورد که بيگناه است. از خانه شهلا دفترچه خاطراتي به دست آمد که نشان ميداد اين زن هميشه در تعقيب لاله بوده است و ميخواست نقطه ضعفي پيدا کند تا با بدبين کردن ناصر به همسرش وي را حذف فيزيکي کند. در اين دفترچه به جز القابي که شهلا با عصبانيت به لاله داده و وي را دشمن، پيرزن و عجوزه خوانده بود و نيز يادداشتهاي روز 17 مهرماه هيچکدام از روزهاي ديگر قلمخوردگي نداشتند اما شهلا در اين روز پس از نوشتن بيش از يک خط مطلب همه را قلم زده و داستان تازهاي را نگاشته بود که پليس به اين باور رسيد شهلا به دنبال سناريوسازي براي روز جنايت بوده است. شهلا هنوز سکوت ميکرد، پليس در بررسيهاي مخابراتي به سرنخ تازهاي برخورد. شهلا هر روز و با تعداد زيادي تماس با ناصر حتي وقتي وي در آسمان بود تماس داشت اما موبايل شهلا از ساعت 8 غروب پيش از جنايت تا 11 صبح بعد از جنايت خاموش بود و همين مسائل اما و اگرهاي زيادي پيش روي تيم تحقيق قرار داد. در صحنه قتل يک چرخخياطي نو که تخريب شده بود، سوالبرانگيز شده و زماني که ناصر محمدخاني ادعا کرد به خاطر همين چرخ خياطي دعواي زيادي با شهلا داشته است اين فرض مطرح شد که شهلا با اقدام کينهجويانه پس از جنايت اين چرخ خياطي را شکسته است. در شاخه ديگري از تحقيقات، پليس از خانواده لاله شنيد که چند سالي ميشد يک زن در تماسهاي مرموز مرتبا به لاله ميگفت که بايد از زندگي ناصر بيرون برود و حق وي را برگرداند به طوري که اين تماسها حتي وقتي لاله و بچههايش به شيراز و قطر سفر ميکردند، ادامه داشت. همه تيم قضايي و پليسي ميدانستند هيچکس جز شهلا نميتوانسته چنين مزاحمتهايي داشته باشد و با توجه به شخصيت لاله که هيچکس با وي دشمنياي نداشت، قاضي جعفرزاده و کارآگاهان جنايي شهلا را عامل اصلي يا طراح نقشه جنايت ميدانستند و تنها يک گره مانده بود تا حتي بدون اعتراف اين زن، وي در قتل لاله گناهکار شناخته شود. هنوز مبهم بود که شهلا چگونه در روز روشن وارد خانه لاله شده است حتي با داشتن کليد يدک نيز چنين اقدامي منطقي نبود و اينکه شهلا زنگ خانه را زده و داخل رفته است نيز دور از واقعيت به نظر ميرسيد. اين گره با ادعاهاي ناخواسته ناصر، باز شد، فوتباليست سرشناس پرده از رازي برداشت که وحشتناک بود. اين مرد ورزشکار گفت: شهلا از وي خواسته بود هيچ رابطه خصوصياي با لاله نداشته باشد. يک روز صبح که بعد از تمرين تيم پرسپوليس به خانه شهلا رفته او را پريشان ديده است. ناصر ادامه داد: شهلا گفت خوابي ديده و وقتي آن را تعريف کرد متوجه شدم ادعاهايش مطابقت کاملي با رفتارهاي من در شب گذشته داشته است. با نگراني خودم را به خانه رساندم و چون پنجره اتاق خوابم به بالکن مشرف است، احساس کردم شهلا در آنجا پنهان شده بوده و اين حدسم درست بود چون در بالکن جاي نشستن شهلا روي پارچه کف آن کاملا مشخص بود. پس شهلا ميتوانست شب را در خانه لاله پنهان شده باشد. 11 ماه بعد از جنايت، در يک شب باراني شهلا که واقعا عاشق ناصر بود با وي در محوطه آگاهي قدم زد و دقايقي بعد اعترافات هولناک خود را پيش روي کارآگاهان جنايي قرار داد. همه ادعاهايش با فرضيههاي علمي پليسي و قضايي مطابقت داشت. اين زن روز پيش از جنايت وقتي لاله و بچههايش در خانه نبودند مثل دفعات قبلي براي سرکشي وارد خانه شده بوده و با بازگشت ناگهاني لاله و ميهمانش در آنجا غافلگير شده بود. شهلا با آشنايياي که به خانه بزرگ و دوبلکس لاله و ناصر داشت، پشت پرده حرير فشرده اتاق پذيرايي و در فضاي خالي کنار شوفاژ و کمد دکوري پنهان شده بود. اين زن گفت شب پيش از جنايت همه رفتارها و گفتارهاي لاله با مهرنوش و بچههايش و حتي گفتوگوهاي تلفني لاله با مادرش را شنيده و همه را مو به مو به خاطر دارد. عجيب بود، همه ادعاهاي شهلا با واقعيت منطبق بود حتي نوع لباسي که مهرنوش پوشيده بود را دقيق به تيم پليس گفت. شهلا گفت که شب را همانجا خوابيده و صبح وقتي همه رفتهاند حتي شنيده مهرنوش از لاله اجازه گرفته از لوازم آرايش وي استفاده کند و لاله نيز با دلخوري گفته اين چه حرفهايي است، استفاده کن. سپس لاله در آهني را نيز بسته و به اتاقش در طبقه دوبلکس رفته، ابتدا مجله خوانده سپس به پهلو و پشت به در اتاق خوابيده است.
در اين لحظه بود که شهلا تصميم به قتل ميگيرد و ابتدا با چوب بيسبال به روي گوش سمت چپ وي ميزند و اين دقيقا موردي بود که در هيچکجا به آن اشاره نشده و شهلا در صحنه قتل آن را نمايش داد که با عکسهاي جنازه مطابقت داشت. شهلا در بازسازي صحنه جنايت، نوع پنهان شدن، پاييدن لاله و قتل وي را اينگونه شرح داد:
وقتي گلاويز شديم و لاله روي زمين افتاد روي شکمش نشستم، او تيغه چاقو را با دستانش گرفت هر کاري کردم نتوانستم چاقو را بيرون بکشم، گفت تو کي هستي؟!
گفتم معتادم و دزد!! گفت من گناه دارم، مادرم گناه دارد، بچههايم در مدرسهاند، برو پول و طلا بردار و اينجا را ترک کن. بعد زنگ بزن پليس، بيايند من را به بيمارستان ببرند، گفت، قول بده و من قول دادم و او چاقو را رها کرد!! شهلا در اين صحنه با گريه بلندي مرتب ميگفت: منو ببخش! منو ببخش! شهلا در ادامه گفت: بعد از اينکه چاقو را رها کرد من ضربات نهايي را زدم. اين زن حتي به قطره خوني اشاره کرد که حتي پليس از آن بيخبر بود و وي بعد از قتل روي تشک تختخواب با آب و ريکا آن را شسته بود. همه مطالبي که شهلا گفت هماني بود که در صحنه رخ داده بود به گونهاي که هيچ شکي نماند که شهلا قاتل و تنها بوده است. اين زن بعد از شب اعتراف، بارها در حالي که نميدانست دوربين مخفياي در جالباسي اتاق قاضي جاسازي شده و همه رفتارهاي وي را ضبط ميکند بارها باز همان اعترافات را انجام داد تا اينکه در جلسه محاکمه در برگشتي عجيب ادعا کرد بيگناه است و هيچکس را نکشته است. شهلا 4 اقرار مختلف داشت، ابتدا گفت عاملان قتل از صحنه فيلم گرفته و براي وي ارسال کرده بودند و به خاطر همين ميدانست جزئيات جنايت چيست؟ بعد گفت که از سوي يکي از دوستان ناصر شنيده هياهويي جلوي خانه ناصر است وقتي آنجا رفته ديده خبري نيست و در خانه باز است. به بهانه اينکه آنجا آرايشگاه است بالا رفته و در اتاق خواب لاله جنازه را ديده است. او 2 اعتراف ديگر نيز داشت، شهلا گفته بود من کشتم و شب جنايت در آنجا پنهان بودم و بعد در اعتراف ديگري گفته بود: شب قبل از جنايت در خانه لاله پنهان بودم اما صبح پيش از ترک آنجا ديدم 2 مرد آمدند و او را کشتند به خاطر همين صحنه قتل را با تمام جزئياتش ميدانستم. شهلا به قصاص نفس – اعدام- محکوم شد و اين راي در مدت 8 سال از سوي بيش از 31 قاضي بازخواني شد و همه راي به محکوميت شهلا دادند و جالب اينکه وي با وجود ادعا براي گفتن حرفهاي تازه، هيچگاه مساله جديدي را پيش نکشيد.
استيذان
وقتي شهلا نامهاي به رئيس قوه قضائيه مبني بر اينکه خيلي زود پروندهاش تعيين تکليف شود، نوشت آيتالله آمليلاريجاني پس از بررسيهاي نهايي، استيذان براي اجراي حکم قصاص نفس – اعدام- شهلا را صادر کرد. با اين نظر قطعي رئيس قوه قضائيه، شهلا در ليست سياه اعداميها قرار گرفت و روزنامه «وطنامروز» چندروز پيش، خبر اعدام شهلا در روز 10 آذرماه را به صورت اختصاصي منتشر کرد. پس از اعلام روز اعدام، اظهار نظرهاي عجيبي مطرح شد به طوري که وکيل خرمشاهي قاطعانه ادعا کرد، اعدام موکلش در روز 10 آذرماه صحت ندارد و خبر آن کذب بوده است.
شهلا اعدام ميشود
ساعت 8 غروب دوشنبه 8 آذرماه سال جاري به خانواده لاله سحرخيزان اطلاع داده شد که شهلا طبق زمانبندي قبلي در سحرگاه 10 آذرماه سال جاري پاي چوبهدار خواهد رفت. مادر و برادر لاله بلافاصله با پرواز شبانه از قطر به تهران آمدند و صبح ديروز – سهشنبه- به همراه ناصر در دفتر اجراي احکام دادسراي امور جنايي تهران حاضر شدند. وقتي داديار جابري باز هم به رايزنيهاي انساندوستانه براي صلح و سازش پرداخت مادر لاله و ناصر اصرار به اجراي حکم کردند. از سوي ديگر شهلا آخرين ملاقاتش را با خانوادهاش در زندان انجام داد تا براي مجازات اتهام سنگين خود آماده شود.
گفتوگو با مادر لاله قبل از اعدام شهلا
مادر لاله که بعد از 8 سال هنوز باور ندارد مجازات قاتل دخترش را از نزديک خواهد ديد در همه اين سالها سياهپوش و عزادار دخترش بوده است.
در اين لحظه چه احساسي داريد؟
خيلي خوشحالم، به هدف و آرزويم رسيدهام، خدا را هزار بار شکر ميکنم که حق را به حقدار رساند. اين همه سال آمديم و رفتيم. الان هم ما راحت ميشويم، هم شهلا و هم شماها!
خانواده شهلا اقدامي براي جلب رضايت انجام دادهاند؟
تا امروز هيچ تماس و ملاقاتي نداشتيم. 2 ساعت پيش يکي از خواهرانش به نام «جميله» زنگ زد به موبايل پسرم، نميدانم آن شماره را از کجا آورده است؟! گوشي را گرفتم و با هم حرف زديم.
اگر امکان دارد بگوييد چه تقاضايي داشت؟
ميگفت خاک پايت هستيم، پرسيدم در اين 8 سال کجا بوديد؟! گفتند حتي شيراز آمدهايم تا رضايت بگيريم که واقعيت ندارد، گفتم چرا بايد ببخشيم؟ برويد از خواهرتان بپرسيد چرا 2 بچه را بيمادر کرد، مرا بيلاله کرد. خواهر شهلا گفت که نميدانيم خواهرم چرا اين کار را کرده است؟
يعني او هم پذيرفت خواهرش قتل کرده؟
بله، طوري حرف زد که يعني پذيرفته. بعد گفت تا او را به جاي شهلا قصاص کنيم که گفتم چرا؟ برادر را به جاي برادر و خواهر را به جاي خواهر مجازات نميکنند، باز ميخواست به حرف زدن ادامه دهد که خواستم دست از سرمان بردارد.
کي با خبر شديد شهلا اعدام ميشود؟
شب دوشنبه، سريع از قطر به تهران آمديم.
پسران لاله نيامدند؟
«عرفان» که نيازي نبود چون سن قانوني ندارد و پدر – ناصر- قيم و ولي قهري است. «علي» هم مشکل سربازي داشت حتي امروز رفت سفارت ايران در قطر تا نامه بگيرد اما نشد.
نوههايت چه نظري دارند؟
علي که نخستين کسي بود که جنازه مادرش را ديد، هرچه بزرگتر شده، بيشتر اصرار به قصاص شهلا دارد. ميگويد تا نبينم باور نميکنم او اعدام شده است. عرفان هم اين نظر را دارد. آنها خيلي ناراحت هستند با وجود اينکه من، خالهها و دايياش نميگذاريم احساس تنهايي کنند اما هيچکدام نميتوانيم جاي خالي لاله را پر کنيم. الان علي بهترين فوتباليست قطر است. هميشه ميگويد مامانبزرگ بازي ما را در تلويزيون ببين، باور کنيد مدام گريه ميکنم اين بازيها و افتخارات نوههايم را بايد لاله ميديد و قربانصدقه بچههايش ميرفت.
علي و عرفان وقتي به ايران ميآمديد چه خواستند؟
وقتي خانهمان در قطر را ترک ميکرديم هر دو مرا ميبوسيدند و به روح مادرشان قسم ميدادند که نکند احساس تنهايي کني و شهلا را ببخشي! ميگفتند ما که نيستيم نروي خرابکاري کني. قول دادم که شهلا را نبخشم. نميتوانم ببخشم به جز ما 70 ميليون ايراني مجازات اين زن را ميخواهند، به جز گروه کمي که طرفدار شهلا هستند.
يعني هيچ گذشتي در کار نيست؟
هيچ گذشتي!! اولا به خاطر خدا، من نه کينهاي، نه دعوايي و نه کاري با شهلا داشتم تا حالا هم بيحرمتياي به او و خانوادهاش نکردهام. او جنايت مرتکب شده و بايد اعدام شود.
پاي چوبهدار، شهلا چه بگويد او را ميبخشي؟
اگر حرفي براي گفتن داشت در اين 8 سال ميگفت، هر حرفي بزند او را نخواهم بخشيد. او دروغگوي خوبي است. بگذاريد حرف بزند. مطمئن هستيم شهلا قاتل بود و تنهايي اين کار را کرده، مگر قطره خون روي تشک را کسي اطلاع داشت؟ خودتان که در صحنه بازسازي بوديد، پس چه حرفي ميخواهد بزند که ما او را ببخشيم، التماس هم فايده ندارد مگر او به التماسهاي لاله توجهي کرد.
ناصر چه ميگويد؟
وقتي از دادسرا به خانه خواهرش آمديم خيلي خوشحال و شاد بود. او هم ميخواهد قصاص لاله را ببيند.
مطمئنيد؟ شهلا ديگر با او تماس ندارد؟
نميدانم اما اينطوري نشان ميدهد.
دخترانتان چه ميگويد؟
همه قصاص ميخواهيم و بعد از اين 8 سال محکمتر شدهايم و مطمئنتر که کسي جز شهلا قاتل نيست.
در اين 8 سال لاله را در خواب ديدهايد؟
خيلي، مدتي ميشد که لاله به خوابم نميآمد؛ در بيداري گله ميکردم و به خوابم آمد. نميدانيد چقدر نوراني بود، در آغوش هم فقط يکديگر را ميبوسيديم.
لاله در خوابهايتان از شهلا حرفي زده بود؟
در خواب من خير! به جان نوههايم اهل دروغ نيستم اما همان روزهاي اول به خواب يکي از داييهايش که آدم معتقدي است و همديگر را خيلي دوست داشتند، رفته بود و در آنجا گفته بود که يک زن قاتل وي است و خيلي سخت و طولاني ميشود تا او را بگيرند.
حرف آخر؟
از 8 سال پيش تاکنون سياهپوش شدهام، از فرداي اعدام شهلا ديگر لباس عزا را از تنم درميآورم البته چند روز بعد به خاطر محرم سياه ميپوشم، ديگر ميخواهم کمي شاد باشم.